آتش خیالی در خانه!

داستان بازی روایتی ساختارشکنانه دارد. در اغلب بازی ها می بینیم که آمریکا به عنوان نیروی مهاجم در همه ی جنگ ها حضور دارد؛ اما این بار این خود آمریکا است که
پنجشنبه، 26 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آتش خیالی در خانه!
 آتش خیالی در خانه!
 

نویسنده: شهریار ازهاریان فر



 
HomeFront
در طول سال گاه بازی هایی وارد بازار می شوند که اغلب از کیفیت مناسبی به لحاظ ساختاری برخوردار نیستند؛ ولی چنان که به دل بازیبازها می نشیند که تاثیر آن ها تا مدت ها باقی است. HomeFront هم جزو بازی هایی است که علیرغم تبلیغات فراوان نتوانست نمره خوبی و مناسبی از سوی منتقدها دریافت کند اما همان طور که اشاره کردیم نه تنها بازی بدی نیست؛ بلکه حس تسخیر خانه و کشور را توسط سوداگران قدرت به خوبی به بازیباز القا می کند و او بی وقفه می کوشد آن ها را از وطنش بیرون کند. بازی های بسیاری درست از مسایل، شبیه سازی شده، اما متأسفانه ایراد اصلی آن ابزارهای نادرستی است که برای القای این حس به کار رفته اند.

سایه ی زور

داستان بازی روایتی ساختارشکنانه دارد. در اغلب بازی ها می بینیم که آمریکا به عنوان نیروی مهاجم در همه ی جنگ ها حضور دارد؛ اما این بار این خود آمریکا است که مورد تجاوز نیروهای قدرت طلب کره شمالی و جنوبی قرار گرفته است. اشتیاق سربازان کره شمالی و جنوبی برای نسل کشی و از بین بردن فرهنگ این کشور توسط تعدادی سکانس که بار عاطفی فراوانی دارند، از همان ابتدای بازی نمایان می شوند و شما با حس و حال تسخیر پیش از پیش آشنا می شوید. کشتار بی رحمانه مادران و فرزندان، جدا کردن فرزندان از خانواده، اعدام های بی وقفه در شهر، بیگاری کشیدن از مردم، گرسنه نگاه داشتن کودکان، گورهای دسته جمعی و ... بخشی از سکانس های ماندگار این بازی است که به خوبی توانسته بی رحمی نیروهای مهاجم را به تصویر بکشد. البته مخاطبان نیز باید هوشیار باشند و خیلی در دام مظلوم نمایی صورت گرفته در این بازی نیافتند؛ چرا که نمایش چنین تصویری از نیروهای دو کره رفتارهای ددمنشانه آن ها نشان از اهدافی پنهان دارد که دوست خوب مان سهیل منصوری در مقاله ای در شماره های پیشین بازی رایانه به خوبی آن ها را تشریح کردند.
روند داستانی پایدار و سرگرم کننده است که البته از نویسنده ای چون «جان میلیوس» (John Milius) که فیلم «اینک آخر الزمان» (Apocaly pse Now) را در کارنامه دارد، جز این نیز انتظار نمی رود. کنش های داستانی پرداخت بسیار خوبی دارند و محصول نهایی نیز پر معنی و محکم است.
آتش خیالی در خانه!

تاریک همچون مرگ

در نخستین نگاه HomeFront بازیباز را به یاد Frontlines:Ful of War می اندازد؛ البته روایت مبتنی بر شخصیت بازی و پیگیری متصل آن نگاه ها را به سمت می کشاند؛ و گرنه ساختار اصلی آن بر ایجاد فضاسازی های حاصل از اشغال تکیه دارد و به آرامی فضاها بسته به دستان، بهتر و تاریک تر می شود. گیم پلی بازی سرشار از اشکال های فنی است. اولین پرسشی که ذهن هر بازیبازی را به خود مشغول می کند این موضوع است که گروهی شامل تنها چهار نفر چه طور خواهند توانست از پس ارتشی مجهز برآیند؟ پس از دقایق کوتاهی پاسخ این پرسش برای شما روشن خواهد شد. دوستان شما نه تنها هیچ گاه نمی میرند بلکه گاه تمام نقشه های شما را نیز برای حمله از بین می برند! مثلاً پس از تلاشی بی وقفه برای مخفی ماندن به محلی می روید که می بایست افرادی را از بین ببرید. در کمال شگفتی خواهید دید که یاران شما به سوی دشمن آتش می گشایند و به مبارزه تن به تن متمایل می شوند! پس این همه زحمت برای مخفی ماندن برای چه بود؟ در بازی از این گونه پرسشها بسیار دیده می شود و در نهایت پاسخی هم از سوی طراحان به آن داده نمی شود. عدم توازن در بخش اکشن یکی از ایرادهای برجسته ی بازی است. یک دست نبودن اکشن نیز گاه آزاردهنده می شود. گاهی محیط ها ساکت و آرام است و ناگهان بدون هیچگونه پیش زمینه وارد فاز درگیری و تنش می شود که این میزان از ناهماهنگی، چهره ای ناموزون در ذهن بازیباز ایجاد می کند. اما در نقطه مقابل تنوع اکشن بازی خوب و عامه پسند است. سوار شدن بر روی خودروها و حتی کنترل آن توسط بازیباز بخش شیرین و کم ایرادی است که توانسته کمبودهای ناشی از سادگی مبارزه ها را پوشش دهد که البته به حد کمال نرسیده؛ وی سعی کرده تا جای ممکن تنوع را در بازی جاری کند. در این بخش از سوار شدن بر کامیون گرفته تا پرواز با هلیکوپتر گنجانده شده است. گاه در یک بازی ویدئویی به مراحلی برخورد می کنید که مطمئناً نبود آنان می توانست علاوه بر افزایش امتیازهای بازی، کمک بیشتری نیز به هسته گیم پلی کند. در HomeFront نیز نمونه های این چنینی بسیار است. به عنوان مثال مرحله ی مخفی کاری ضعف های بازی را به ویژه در بخش هوش مصنوعی بیش از پیش آشکار می کند.
نکته ی مهم دیگر ساده و عمومی بودن روند بازی است. البته نه از نظر درجه سختی؛ بلکه روند کلی قابل پیش بینی و در یک کلام جنریک است. رخدادهای قابل پیش بینی هستند و بازیباز هیچ گاه در تنگنا و دوراهی تصمیم گیری نخواهد ماند! مسیرها محدود هستند،
 در نتیجه بازیباز حق انتخاب برای اهداف خود ندارد و حتی نمی تواند خانه هایی که در محیط بازی وجود دارند را بررسی کند! در کل همه چیز بر مبنای اجبار بنا نهاده شده است. مثال باز کردن درها برعهده شما نخواهد بود و همیشه توسط شخصیت دیگری انجام می شود. بالارفتن از نردبان و کارهایی مثل آن توسط انیمیشن های یکسان و تکراری به وسیله دکمه انجام می شود و بیشتر راه ها بسته هستند. تنها بخش جستجوگرایانه پیدا کردن مدارک نه چندان جالبی است که ارتباط بین شخصیت ها نسبتاً خوب کار شده و به سبب پیوند داستانی شاخ و برگ مناسبی دارد. همین ارتباط بین شخصیت ها مراحل پایانی را جذاب و پرمخاطره کرده است. البته نمونه این مرحله را پیش از این در بازی هایی نظیر Force: Black Hawk Down Delta و نسخه های اول و دوم Modern Warfare دیده بودیم که طراحان با الهام از این بازی ها توانسته اند بازسازی خوبی از آزادسازی پل Golden Gate داشته باشند. نکته ی نه چندان جالب دیگر که سال هاست از صحنه ی بازی های کامپیوتری رخت بربسته، وجود شخصیت هایی با نام فرمانده است که غالباً لباسی متفاوت با قدرت های نامتوازن دارند که در میان انبوهی از دشمنان در پایان خط قرار می گیرند و معمولاً هم جان سخت هستند. البته از نکات بارز و جالب بازی محیط گیرا و اتمسفری سنگین است که به خوبی حس ترس و درماندگی را به بازیباز منتقل می کند و امروزه در کمترین عنوانی شاهد آن هستیم. تخریب و تهدید چه به لحاظ فیزیکی و چه روحی عالی کار شده است و پیوسته به صحنه هایی برمی خوریم که از نظر عاطفی برانگیزنده هستند. کودکی که از شدت گرسنگی به شما التماس می کند و گریه سر می دهد، اردوگاه های کار اجباری، نسل کشی و ... همه و همه نتیجه درک درستی است که طراحان از محیط های جنگ زده و تحت اشغال داشته اند.
عناوین کمی در این نسل هستند که از رزولوشن استاندارد این روزها استفاده می کنند؛ HomeFront از رزولوشنی نامتعارف و با تعداد پیکسل نسبتاً پایین (576×1024) استفاده می کند که باعث شده گرافیک بازی بسیار زشت جلوه کند. کیفیت بافت ها بسیار پایین و بدور از جزییات استاندارد است. آبجکت ها را نمی توان حرکت داد و اشیای محیط تخریب ناپذیر هستند که برای عنوانی اکشن شرم آور است. محیط های خارجی نسبتاً خوب کار شده و نورپردازی بهتری نسبت به محیط های داخلی دارند. در کل گرافیک حتی در همان نگاه اول هم قدیمی به نظر می رسد که دلیل اصلی آن بافت های بی کیفیت و نوررسانی ضعیف است.
در پایان HomeFront بین عنوانی بسیار عالی و بسیار بد گیر افتاده و اظهار نظر قاطعانه در مورد آن است؛ اما باید گفت ایرادهای فنی بازی نتوانسته زیبایی های این عنوان را آن طور که شایسته است نمایان کند.

مزایا

داستانی متفاوت، اتمسفر گیرای یک کشور اشغال شده، تنوع مراحل خوب

معایب

ایرادهای فنی در گیم پلی، ساختاری بسیار ساده و قابل پیش بینی، گرافیک قدیمی و ضعیف
آتش خیالی در خانه!
منبع: نشریه بازی رایانه، شماره 42.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.