می شد تصور کرد که بعد از جنگ، امریکاییان، اسرار مربوط به بمب اتمی را افشا کنند. دیدیم چنین نشد. پس از خاتمه ی مخاصمات، ایالات متحده ی امریکا و انگلیس می خواستند اسرار ساختن بمب اتمی را به صورتی انحصاری در اختیار خود داشته باشند تا از آن به عنوان برگه ای اصلی در سیاست خارجی بعد از جنگ بهره برداری کنند. با وصف این، همان طور که زیلارد خاطرنشان کرده است، آنها به دور از اصلی رهنمون شده بودند: هیروشیما و ناگازاکی نشان داده بود که بمب اتمی واقعیت دارد و چندی بعد انتشار گزارش اسمیت با مقدمه ای از ژنرال گروز، مشخص می کرد که چه راههایی برای تحقق این سلاح پیموده شده و چه راههایی به نتیجه نرسیده است. دانشمندان به سهم خود فکر می کردند که سرّی نگاه داشتن، مانعی برای پیشرفت تحقیقات است. حتی درون «طرح مانهاتان»، جداربندی، مانع می شد که واحدهای تحقیقاتی از دستاوردهای یکدیگر بهره مند گردند، و دوباره کاریها کم نبود ــ سرّی نگاه داشتن، حتی به توسعه ی بعدی برنامه ی امریکاییان لطمه می زد.
پس از جنگ، به رغم رازداری، برای یک فیزیکدان با تجربه ی اروپایی، یافتن فلان حلقه ی مفقوده در این فرایند، کار خیلی مشکلی نبود. مثلاً، یک استاد دانشگاه پاریس، برمبنای جدول ایزوتوپهای پایدار و رادیواکتیو، که متن محو عکسی از نیلس بور را، منتشر شده در یک مجله ی امریکایی را تشکیل می داد، موفق شده بود نسل چهارم عناصر «ماورای اورانیوم» رادیواکتیو، یعنی نپتونیوم را که هنوز سری مانده بود بازسازی و آن را در «پاله دو لا دِکوورت (1)» پاریس اثبات کند.
به نظر می رسید ارتباط تنگاتنگی میان سلاحهای هسته ای و انرژی هسته ای غیرنظامی وجود دارد. از سویی، کمّ وکیفِ شناخت لازم برای اجرای هر دو برنامه یکی بود و، از سوی دیگر، رآکتورهای مولّد انرژی، ماده ی اولیّه (پلوتونیوم) برای ساختن بمبها را نیز تولید می کردند. بنابراین، سرّی نگاه داشتن، شامل اطلاعاتی هم می شد که برای توسعه ی نیروگاههای هسته ای لازم بودند.
انگلیسیها از تحقیقاتی که در زمان جنگ انجام داده بودند و نیز از مبادله ی اطلاعات با ایالات متحده ی امریکا، که به موجب توافق کنفرانس کِبِک در 1943 مشمول مقررات سرّی بود، سود می جستند. آنان به موازات تأسیس یک پیل اتمی در 1945 در چالک ریور (2) در کانادا، رآکتورهایی هم در بریتانیای کبیر نخست در هاروِل (3)، سپس در 1947 در وینداسکال (4) ایجاد کردند.
در فرانسه، بلافاصله پس از خاتمه ی جنگ، فردریک ژولیو که از سوی ژنرال دوگل به سمت کمیسر عالی در انرژی اتمی منصوب شده بود، ساختمان نخستین پیل اتمی فرانسه را در فوردوشاتیون (5) آغاز کرد. او بر تحقیقاتی که قبل از شکست1940 انجام شده بود و نیز بر تجربیاتی که برخی از دستیاران و همکارانش در انگلستان و کانادا کسب کرده بودند، متکی بود. کمیساریای انرژی اتمی فرانسه هشت تُن اورانیومی را که ف. ژلیو در 1939ــ1940 از شرکت معدنی کاتانگای علیا دریافت کرده بود، و در ژوئیه ی 1940 در اختفای کامل در یکی از تونلهای معدنی مراکش پنهان کرده بودند، در اختیار داشت. نخستین پیل اتمی فرانسه، زوئه (6)، در 1948 فعالیتش را آغاز کرد.
حال ببینیم در روسیه ی شوروی چه می گذشته است. به محض آنکه اوتوهان و اشتراسمان در 1939 موفق به شکافت هسته ی اورانیوم شدند، فیزیکدانان روسی به پدیده ی شکافت و امکان واکنش زنجیره ای علاقه نشان دادند. اهل فن با محاسبات جی. ای. فرِنکل (7)، آ. ای. لیپونسکی (8)، ای. خاریتون (9)، و ای. بی. زلدوویچ (10) آشنا هستند. شماره ی ژوئیه ی 1940 فیزیکال ریویو در بخش نامه ها، متن تلگرامی را منتشر کرده است که در آن گئورگی فلروف (11) و ک. آ. پتریاک (12) از لنینگراد خبر کشف پدیده ی شکافت خودبه خود هسته ی اورانیوم ــ با «اثر تونل» ــ با نسبت احتمال خیلی ضعیف، بدون انرژی زایی نوترونهای شکافته شده را اعلام می کنند.
در 1941 جنگ، تحقیقات را متوقف می کند. فلروف به جبهه اعزام می شود. در آوریل 1942، در ایام مرخصی به کتابخانه ی دانشگاه ورونژ (13) مراجعه می کند تا ببیند در این فاصله در امریکا چه چیزهای تازه ای درباره ی شکافت منتشر شده است. فیزیکال ریویو معتبرترین مجله ی امریکایی را ورق می زند و از اینکه هیچ مقاله ی تازه ای از ابتدای سال 1940 به بعد درباره ی شکافت با امضای فِرمی پیدا نمی کند، متعجب می شود. در طول سال 1941 جز یک یادداشت درباره ی موضوعی فرعی، هیچ مطلبی درباره ی شکافت منتشر نشده بود. این سکوت را فقط می شد به یک چیز تعبیر کرد: تحقیقات سرّی در ایالات متحده ی امریکا در دست اجراست. فِلِروف بلافاصله نامه ای به استالین می نویسد تا او را از جریان امر مطلع می کند؛ بدین عنوان که نبودن خبر خود می تواند خبری باشد.
ما اسناد زیادی راجع به این دوره در اختیار نداریم، اما می دانیم که اجلاسی در سطح بالا تشکیل شده، تحقیقات مربوط به واکنش زنجیره ای به سرعت از 1942 زیر نظر ای. وی. کورچاتوف ازسرگرفته شده و از پایان جنگ تسریع گردیده است. نخستین پیل اتمی شوروی در دسامبر 1946 فعالیتش را آغاز می کند.
می گویند که اتحاد جماهیر شوروی به اسرار اتمی امریکا دست یافته بود که توانست بمب اتمیش را خیلی سریع تر از آنچه که تصور می شد آزمایش کند. در دوره ی جنگ سرد برخی از امریکاییان فکر می کردند که تنها فعالیت جاسوسی به اتحاد جماهیر شوروی امکان داد که صاحب بمب اتمی بشود، در ابتدای دهه ی 1950، در گرماگرم پاکسازیهای مک کارتیسم (14)، زوج روزنبرگ (15) به اتهام دادن اسرار اتمی امریکا به شوروی، محاکمه، محکوم به مرگ و اعدام شدند، بدون آنکه جُرمشان هرگز به اثبات رسیده باشد.
ترجمه متن تلگرام فلروف و پتریاک به فیزیکال ریویو که خبر کشف شکافت خودبه خود اورانیوم را اعلام می کند:
با استفاده از اتاقکهای یونیدگی 15 صفحه ای تنظیم شده برای ردیابی محصولات شکافت اورانیوم، ما در هر ساعت، 6 «اندازه ی حرکت» مشاهده کردیم، که آنها را به شکافت خودبه خود اورانیوم نسبت می دهیم. یک سری آزمایشهای کنترل، هرگونه تبیین دیگر را منتفی می سازد. انرژی اندازه های حرکت و خواص جذب با انرژی و خواص فراورده های شکافت اورانیومی که با نوترونها بمباران شده است، همخوانی دارند. برای اورانیوم x و توریوم، اندازه ی حرکت نیافته ایم. برای اورانیوم، طول عمری میان (16)10 تا (17) 10 سال محاسبه کرده ایم.
امضاء: فلروف از انستیتو فیزیکو تکنیک لنینگراد، پتریاک از انستیتو رادیوم لنینگراد (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (14 ژون 1940ــ تلگرافی.
ترجمه ی خلاصه ی نامه ی گئورگی ن. فلروف به ژوزف و. استالین که در اخبار مسکو، شماره ی (2171) 16 مورخ 18 آوریل 1988 منتشر شده است.
آوریل 1942، ژوزف ویساریونوویچ عزیز،
ده ماه از آغاز این جنگ سپری شده است، و در این مدت من حال کسی را داشتم که سعی کند یک دیوار سنگی را با ضربه های سرش بشکافد.
من در کجای کار اشتباه می کنم؟
آیا من به «مسئله ی اورانیوم» بیش از آنچه که باید بها می دهم؟ ــ نه، درست نیست. تنها چیزی که طرحهای مربوط به اورانیوم را پرجاذبه می کند، چشم انداز نویدبخش آن در صورت موفقیت است. من باید از همان قدم اول، شرطی قائل شوم. شاید من زیاده روی می کنم ــ تحقیق علمی همیشه متضمن بهره ای از خطر است و، در مورد اورانیوم، این خطر از هرجای دیگر بیشتر است (...)
اما لحظه ای خیال کنیم که همه چیز برای اورانیوم «رو به راه» است. البته، از آن، انقلابی در تکنیک به بار نخواهد آمد ــ این یقین از تحقیقات آخرین ماههای پیش از جنگ نتیجه می شود ــ اما در عوض، انقلابی واقعی در جنگ افزارها خواهیم داشت. وانگهی، این انقلاب بدون مشارکت ما، صورت خواهد گرفت، منحصراً به این سبب که اکنون، مثل گذشته در دنیای علم، عادت آقایی می کند.
استدعا می کنم برای گزارش من یک ساعت و نیم وقت منظور شود. خیلی به جا خواهد بود که شما، ژوزف ویساریونویچ، حتماً در کنفرانس حضور داشته باشید.(...)
گرچه هیچ وقت هیچ کس در هیچ کجا نگفته است که ساختن بمب هسته ای غیرعملی است، با وصف این، همه در سرشان فرو کرده اند که این هدف از مقوله ی خیالات است.
بدین لحاظ، مصرانه تقاضا دارم که نظر کتبی شرکت کنندگان کنفرانس آینده درباره ی واقعیت مسئله ی اورانیوم اخذ شود، پاسخ باید بتواند احتمال حل مسئله را تخمین بزند. از آن دسته از شرکت کنندگان که تبحرشان را برای دادن پاسخ کتبی کافی نمی دانند، این پرسش را می توان پس گرفت، اما نباید آنها را از شرکت در این کنفرانس معاف کرد.
گ. ن. فلروف
با وصف این، جای تردید نیست که اسرار «طرح مانهاتان» سر به مُهر نمانده و اطلاعاتی از آن به نفع اتحاد جماهیر شوروی درز کرده است. غالباً ازک. فوچس (16)، فیزیکدان آلمانی که به انگلستان پناهنده شده بود و بعداً در کارهای لوس آلاموس شرکت داشت، به عنوان عامل ارتباطی که از روی اعتقاد سیاسی عمل کرده است، نام برده می شود. با وجود این، نباید در اهمیت این اطلاعات برای برنامه ی اتمی شوروی غلوّ کرد.
همان طور که نیلس بور و لئو زیلارد خاطرنشان کرده بودند، اتحاد جماهیر شوروی دانش و منابع لازم را که بتواند با تکیه بر امکانات داخلیش بعد از جنگ، بمب اتمی بسازد در اختیار داشت. منتهای مراتب، دانستن اینکه واکنش زنجیره ای، به گواهی بمبهای اتمی منفجر شده در ژاپن، امکان پذیر است، همچنین محتوای گزارشی که ایالات متحده ی امریکا در اوت 1945 منتشر کرد، راه رسیدن به هدف را برای روسها هموار کرد. پس جای شگفتی نیست که نخستین بمب اتمی شوروی چهار سال بعد از انفجار هیروشیما، در 20 اوت 1949 در سیبری آزمایش شد. نمونه برداریهایی که یک هواپیمای تجسسیِ سازمان هواشناسی امریکا در سواحل ژاپن به عمل آورده بود خبر را برای واشینگتن افشا می کند. پرزیدنت ترومن ابتدا از باور کردن آن امتناع کرد: در حالی که دانشمندان خبره چنین پیشامدی را پیش بینی کرده بودند.
در مورد سایر کشورها من باب اطلاع اضافه می کنیم که نخستین آزمایش اتمی انگلستان در 3 اکتبر 1952، نخستین آزمایش فرانسه در 13 فوریه 1960 و نخستین آزمایش چین در 16 اکتبر 1964 انجام شده است.
همان طور که نیلس بور پیش بینی کرده بود، به سبب نبودن یک توافق بین المللی، مسابقه ی تسلیحاتی میان متفقین سابق درگرفت. مرتباً بمبهای اتمی بیشتر و نیرومندتر ساخته شد.
افکار عمومی، مضطرب می شود. در ایالات متحده ی امریکا، بولتن دانشمندان اتمی، روی جلدش تصویر صفحه ی ساعتی را چاپ می کرد که عقربه هایش به طرز خطرناکی به ساعت صفر، ساعت نابودی دنیا، نزدیک می شد. وقتی که جنگ سرد و مسابقه ی تسلیحاتی تشدید شد، عقربه ی دقیقه شمار جلوتر کشیده شد.
در مارس 1950، در استکهلم کمیته ی جهانی هواداران صلح، به ابتکار فردریک ژولیو بیانیه ای منتشر کرد ــ که به نام «بیانیه استکهلم» معروف است ــ و در آن خواستار ممنوعیت سلاح اتمی و برقراری نظارتی برای تأمین این ممنوعیت شد. او اضافه کرد، هر دولتی که، اوّل از همه، سلاح اتمی را علیه هر کشوری به کار ببرد، مرتکب جنایتی علیه بشریت شده است. این بیانیه که مناظره های شورانگیزی را در سرتاسر دنیا برانگیخت، به امضای دهها میلیون نفر رسید. یک ماه بعد، فردریک ژولیو از تصدی وظایف کمیسر عالی انرژی اتمی برکنار شد.
از پایان جنگ در ایالات متحده ی امریکا اختلاف عقیده بر سر ساختن اَبَربمب، بمب حرارتی ــ هسته ای (ترمونوکلئر) ــ نخست از ترکیب دوتریوم ــ تریتیوم سپس دوتریوم ــ لیتیوم ــ یا بمب هیدروژنی درگرفت؛ بمبی هزار برابر نیرومندتر از بمب هیروشیما، معادل قدرت تخریبی تمام بمبهایی که در جریان جنگ جهانی دوم مصرف شده اند. ساختن بمب هیدروژنی را ادوارد تلر پیشنهاد کرد، در حالی که جی رابرت اُپنهایمر به شدت با آن مخالف بود. رئیس جمهور امریکا سرانجام با پیشنهاد تلر موافقت کرد. اپنهایمر با وجود خدماتش در لوس آلاموس، قربانی یک کمیسیون بازپرسی [در جریان محاکمه ی روزنبرگها] گردید و از پُست مشاور اتمی دولت کنار گذاشته شد.
ایالات متحده ی امریکا نخستین بمب هیدروژنی خود را مخفیانه در نوامبر 1952 در آتول (= آبسنگ مرجانی مستدیر) اِنیویتاک (17) در اقیانوس آرام آزمایش کرد. اما وقتی که اتحاد جماهیر شوروی اعلام می کند که در اوت 1953 مبادرت به آزمایش یک بمب هیدروژنی خواهد کرد، همه غافلگیر می شوند. امریکاییان استراق سمع می کنند؛ و این بمب را ضعیف تر از بمب اِنیوتیاک می یابند. آزمایش بعدیِ یک بمب هیدروژنی امریکایی، که این بار محل و زمان آن رسماً اعلام شده بود، در اول مارس 1954 در جزیره ی بیکی نی (18) صورت گرفت. انفجار، جزیره را ویران کرد، خاکستر رادیواکتیو آن در فاصله ی 150 کیلومتری از محل انفجار بر روی ساکنان یک آبسنگ مرجانی و بر روی یک کشتی ماهیگیری ژاپنی، موسوم به «اژدهای خوشبخت» فرو ریخت، باعث مرگ دو تن از دریانوردان و معلولیتهای حاد دیگران شد. این قربانیان جدید در زمان صلح، افکار عمومی جهان را تکان داد.
انفجار آزمایشی بمب هیدروژنی شوروی در نوامبر 1955، قدرتی برابر با بمب امریکایی داشت. اکنون ثابت شده بود که «انحصار اتمی» سرابی پیش نبود. سپس پرتاب «اسپوتنیک»، اولین قمر مصنوعی به فضا، تواناییهای فنی اتحاد جماهیر شوروی را مسجّل کرد.
هر ابرقدرتی قادر بود با استفاده از منابع فکری و مادی درون مرزیش، بمب اتمی بسازد. این آغاز دوره ای بود که برخی آن را موازنه ی وحشت نامیدند و برخی دیگر، موازنه از راه بازدارندگی متقابل، بدین مناسبت که هریک از ابرقدرتها بمبهایی در زرادخانه ی خود داشتند که با آنها می توانستند همه ی شهرهای بزرگ کره زمین را ویران کنند. اگر بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم یک توافق بین المللی در امر نظارت بر سلاح اتمی حاصل شده بود، بدون تردید می توانست جلو مسابقه ی تسلیحاتی را بگیرد. در پی انتشار بیانیه ای به امضای برتراند راسل در ژوئیه ی 1955، و کوششهای فردریک ژولیو و سیسیل پاول، کنفرانسی از دانشمندان کشورهای مختلف در شهر پاگواش (19) در ایالت اسکاتلند جدید [کانادا]، در ژوئیه ی 1957، تشکیل شد. کنفرانس به ریاست پاول، خلع سلاح هسته ای را توصیه کرد و مسئولیت اجتماعی دانشمندان را متذکر شد. آگاهی از خطرات آلودگی محیط زیست در اثر آزمایشهای هسته ای مختلف، چند سال بعد به امضای پیمان منع آزمایشهای هسته ای در جوّ، منتهی شد؛ روشهای ردیابی از راه دور به سهولت، امکان کنترل را فراهم می ساخت.
درباره ی کاربردهای صلح آمیز انرژی هسته ای، پس از آنکه کنگره ی ایالات متحده ی امریکا انتقال تکنولوژی غیرنظامی هسته ای را به کشورهای دوست تصویب کرد، سازمان محل متحد در اوت 1955 در مقر اروپاییش در ژنو، کنفرانسی بین المللی درباره ی کاربردهای صلح آمیز انرژی هسته ای تشکیل داد. این کنفرانس، موفقیت بزرگی کسب کرد و هزار و پانصد نماینده از شرق و از غرب در آن شرکت کردند. در این کنفرانس بود که اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد نیروی برقِ نخستین نیروگاه کوچک هسته ایش در حومه ی مسکو را وارد مدار شبکه سراسری برق کشور کرده است. حدود دو هزار فقره گزارش به کنفرانس ارائه شد که برای نخستین بار از نتایجی، که تا آن زمان سرّی و با تلاش مستقل کشورهای مختلف به دست آمده بودند، پرده برمی گرفت. مثلاً جالب بود که ملاحظه می شد، نتایج اندازه گیریهای کمیّتهای شاخص، مثل تعداد دقیق نوترونها در هر شکافت در شرایط گوناگون، در کشورهای مختلف، توافق دارد. روشهای تهیه ی مواد مختلف در زمینه ی هسته ای به اطلاع عموم رسید. در پی این کنفرانس، مذاکرات برای ایجاد یک سازمان بین المللی جهت مبادله ی اطلاعات مربوط به استفاده ی صلح آمیز از انرژی هسته ای و حداقل نظارت دائمی متناظر با آن شروع شد، و در نتیجه در اکتبر 1956، «آژانس بین المللی انرژی اتمی» وابسته به سازمان ملل متحد تأسیس شد.
سرانجام، همان طور که خودتان هم می دانید، در دسامبر 1987 در واشینگتن میان میخائیل گورباچف و رونالد ریگان، نخستین توافق واقعی بر سر کاهش جزئی زرادخانه ی هسته ای میان دو ابرقدرت به امضاء رسید.
پس از جنگ، به رغم رازداری، برای یک فیزیکدان با تجربه ی اروپایی، یافتن فلان حلقه ی مفقوده در این فرایند، کار خیلی مشکلی نبود. مثلاً، یک استاد دانشگاه پاریس، برمبنای جدول ایزوتوپهای پایدار و رادیواکتیو، که متن محو عکسی از نیلس بور را، منتشر شده در یک مجله ی امریکایی را تشکیل می داد، موفق شده بود نسل چهارم عناصر «ماورای اورانیوم» رادیواکتیو، یعنی نپتونیوم را که هنوز سری مانده بود بازسازی و آن را در «پاله دو لا دِکوورت (1)» پاریس اثبات کند.
به نظر می رسید ارتباط تنگاتنگی میان سلاحهای هسته ای و انرژی هسته ای غیرنظامی وجود دارد. از سویی، کمّ وکیفِ شناخت لازم برای اجرای هر دو برنامه یکی بود و، از سوی دیگر، رآکتورهای مولّد انرژی، ماده ی اولیّه (پلوتونیوم) برای ساختن بمبها را نیز تولید می کردند. بنابراین، سرّی نگاه داشتن، شامل اطلاعاتی هم می شد که برای توسعه ی نیروگاههای هسته ای لازم بودند.
انگلیسیها از تحقیقاتی که در زمان جنگ انجام داده بودند و نیز از مبادله ی اطلاعات با ایالات متحده ی امریکا، که به موجب توافق کنفرانس کِبِک در 1943 مشمول مقررات سرّی بود، سود می جستند. آنان به موازات تأسیس یک پیل اتمی در 1945 در چالک ریور (2) در کانادا، رآکتورهایی هم در بریتانیای کبیر نخست در هاروِل (3)، سپس در 1947 در وینداسکال (4) ایجاد کردند.
در فرانسه، بلافاصله پس از خاتمه ی جنگ، فردریک ژولیو که از سوی ژنرال دوگل به سمت کمیسر عالی در انرژی اتمی منصوب شده بود، ساختمان نخستین پیل اتمی فرانسه را در فوردوشاتیون (5) آغاز کرد. او بر تحقیقاتی که قبل از شکست1940 انجام شده بود و نیز بر تجربیاتی که برخی از دستیاران و همکارانش در انگلستان و کانادا کسب کرده بودند، متکی بود. کمیساریای انرژی اتمی فرانسه هشت تُن اورانیومی را که ف. ژلیو در 1939ــ1940 از شرکت معدنی کاتانگای علیا دریافت کرده بود، و در ژوئیه ی 1940 در اختفای کامل در یکی از تونلهای معدنی مراکش پنهان کرده بودند، در اختیار داشت. نخستین پیل اتمی فرانسه، زوئه (6)، در 1948 فعالیتش را آغاز کرد.
حال ببینیم در روسیه ی شوروی چه می گذشته است. به محض آنکه اوتوهان و اشتراسمان در 1939 موفق به شکافت هسته ی اورانیوم شدند، فیزیکدانان روسی به پدیده ی شکافت و امکان واکنش زنجیره ای علاقه نشان دادند. اهل فن با محاسبات جی. ای. فرِنکل (7)، آ. ای. لیپونسکی (8)، ای. خاریتون (9)، و ای. بی. زلدوویچ (10) آشنا هستند. شماره ی ژوئیه ی 1940 فیزیکال ریویو در بخش نامه ها، متن تلگرامی را منتشر کرده است که در آن گئورگی فلروف (11) و ک. آ. پتریاک (12) از لنینگراد خبر کشف پدیده ی شکافت خودبه خود هسته ی اورانیوم ــ با «اثر تونل» ــ با نسبت احتمال خیلی ضعیف، بدون انرژی زایی نوترونهای شکافته شده را اعلام می کنند.
در 1941 جنگ، تحقیقات را متوقف می کند. فلروف به جبهه اعزام می شود. در آوریل 1942، در ایام مرخصی به کتابخانه ی دانشگاه ورونژ (13) مراجعه می کند تا ببیند در این فاصله در امریکا چه چیزهای تازه ای درباره ی شکافت منتشر شده است. فیزیکال ریویو معتبرترین مجله ی امریکایی را ورق می زند و از اینکه هیچ مقاله ی تازه ای از ابتدای سال 1940 به بعد درباره ی شکافت با امضای فِرمی پیدا نمی کند، متعجب می شود. در طول سال 1941 جز یک یادداشت درباره ی موضوعی فرعی، هیچ مطلبی درباره ی شکافت منتشر نشده بود. این سکوت را فقط می شد به یک چیز تعبیر کرد: تحقیقات سرّی در ایالات متحده ی امریکا در دست اجراست. فِلِروف بلافاصله نامه ای به استالین می نویسد تا او را از جریان امر مطلع می کند؛ بدین عنوان که نبودن خبر خود می تواند خبری باشد.
ما اسناد زیادی راجع به این دوره در اختیار نداریم، اما می دانیم که اجلاسی در سطح بالا تشکیل شده، تحقیقات مربوط به واکنش زنجیره ای به سرعت از 1942 زیر نظر ای. وی. کورچاتوف ازسرگرفته شده و از پایان جنگ تسریع گردیده است. نخستین پیل اتمی شوروی در دسامبر 1946 فعالیتش را آغاز می کند.
می گویند که اتحاد جماهیر شوروی به اسرار اتمی امریکا دست یافته بود که توانست بمب اتمیش را خیلی سریع تر از آنچه که تصور می شد آزمایش کند. در دوره ی جنگ سرد برخی از امریکاییان فکر می کردند که تنها فعالیت جاسوسی به اتحاد جماهیر شوروی امکان داد که صاحب بمب اتمی بشود، در ابتدای دهه ی 1950، در گرماگرم پاکسازیهای مک کارتیسم (14)، زوج روزنبرگ (15) به اتهام دادن اسرار اتمی امریکا به شوروی، محاکمه، محکوم به مرگ و اعدام شدند، بدون آنکه جُرمشان هرگز به اثبات رسیده باشد.
ترجمه متن تلگرام فلروف و پتریاک به فیزیکال ریویو که خبر کشف شکافت خودبه خود اورانیوم را اعلام می کند:
با استفاده از اتاقکهای یونیدگی 15 صفحه ای تنظیم شده برای ردیابی محصولات شکافت اورانیوم، ما در هر ساعت، 6 «اندازه ی حرکت» مشاهده کردیم، که آنها را به شکافت خودبه خود اورانیوم نسبت می دهیم. یک سری آزمایشهای کنترل، هرگونه تبیین دیگر را منتفی می سازد. انرژی اندازه های حرکت و خواص جذب با انرژی و خواص فراورده های شکافت اورانیومی که با نوترونها بمباران شده است، همخوانی دارند. برای اورانیوم x و توریوم، اندازه ی حرکت نیافته ایم. برای اورانیوم، طول عمری میان (16)10 تا (17) 10 سال محاسبه کرده ایم.
امضاء: فلروف از انستیتو فیزیکو تکنیک لنینگراد، پتریاک از انستیتو رادیوم لنینگراد (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (14 ژون 1940ــ تلگرافی.
ترجمه ی خلاصه ی نامه ی گئورگی ن. فلروف به ژوزف و. استالین که در اخبار مسکو، شماره ی (2171) 16 مورخ 18 آوریل 1988 منتشر شده است.
آوریل 1942، ژوزف ویساریونوویچ عزیز،
ده ماه از آغاز این جنگ سپری شده است، و در این مدت من حال کسی را داشتم که سعی کند یک دیوار سنگی را با ضربه های سرش بشکافد.
من در کجای کار اشتباه می کنم؟
آیا من به «مسئله ی اورانیوم» بیش از آنچه که باید بها می دهم؟ ــ نه، درست نیست. تنها چیزی که طرحهای مربوط به اورانیوم را پرجاذبه می کند، چشم انداز نویدبخش آن در صورت موفقیت است. من باید از همان قدم اول، شرطی قائل شوم. شاید من زیاده روی می کنم ــ تحقیق علمی همیشه متضمن بهره ای از خطر است و، در مورد اورانیوم، این خطر از هرجای دیگر بیشتر است (...)
اما لحظه ای خیال کنیم که همه چیز برای اورانیوم «رو به راه» است. البته، از آن، انقلابی در تکنیک به بار نخواهد آمد ــ این یقین از تحقیقات آخرین ماههای پیش از جنگ نتیجه می شود ــ اما در عوض، انقلابی واقعی در جنگ افزارها خواهیم داشت. وانگهی، این انقلاب بدون مشارکت ما، صورت خواهد گرفت، منحصراً به این سبب که اکنون، مثل گذشته در دنیای علم، عادت آقایی می کند.
ژوزف ویساریونوویچ، آیا می دانید مهم ترین دلیلی که علیه اورانیوم اقامه شده چیست؟ «چه خوب می شد اگر موفق می شدیم این مسئله را حل کنیم. طبیعت بندرت خواهش انسان را اجابت می کند» (...)
به نظرم برای حل مسئله لازم است از اشخاص نامبرده در زیر برای شرکت در کنفرانسی دعوت شود. آکادمیسینها، لوفه، فرسمان، واویلوف، خلوپین، کاپیتسا، از آکادمی علوم جمهوری سوسیالیستی اوکراین، آکادمیسین لیپونسکی، استادان دانشگاه، لانداو، علی خانوف، ارتسیموویچ، فرنکل، کورچاتوف، خاریتون، زلدوویچ و دکترها، میگدال و گورویچ، همچنین شایسته است که از ک. آ. پتریاک نیز برای شرکت در کنفرانس دعوت شود.استدعا می کنم برای گزارش من یک ساعت و نیم وقت منظور شود. خیلی به جا خواهد بود که شما، ژوزف ویساریونویچ، حتماً در کنفرانس حضور داشته باشید.(...)
گرچه هیچ وقت هیچ کس در هیچ کجا نگفته است که ساختن بمب هسته ای غیرعملی است، با وصف این، همه در سرشان فرو کرده اند که این هدف از مقوله ی خیالات است.
بدین لحاظ، مصرانه تقاضا دارم که نظر کتبی شرکت کنندگان کنفرانس آینده درباره ی واقعیت مسئله ی اورانیوم اخذ شود، پاسخ باید بتواند احتمال حل مسئله را تخمین بزند. از آن دسته از شرکت کنندگان که تبحرشان را برای دادن پاسخ کتبی کافی نمی دانند، این پرسش را می توان پس گرفت، اما نباید آنها را از شرکت در این کنفرانس معاف کرد.
گ. ن. فلروف
با وصف این، جای تردید نیست که اسرار «طرح مانهاتان» سر به مُهر نمانده و اطلاعاتی از آن به نفع اتحاد جماهیر شوروی درز کرده است. غالباً ازک. فوچس (16)، فیزیکدان آلمانی که به انگلستان پناهنده شده بود و بعداً در کارهای لوس آلاموس شرکت داشت، به عنوان عامل ارتباطی که از روی اعتقاد سیاسی عمل کرده است، نام برده می شود. با وجود این، نباید در اهمیت این اطلاعات برای برنامه ی اتمی شوروی غلوّ کرد.
همان طور که نیلس بور و لئو زیلارد خاطرنشان کرده بودند، اتحاد جماهیر شوروی دانش و منابع لازم را که بتواند با تکیه بر امکانات داخلیش بعد از جنگ، بمب اتمی بسازد در اختیار داشت. منتهای مراتب، دانستن اینکه واکنش زنجیره ای، به گواهی بمبهای اتمی منفجر شده در ژاپن، امکان پذیر است، همچنین محتوای گزارشی که ایالات متحده ی امریکا در اوت 1945 منتشر کرد، راه رسیدن به هدف را برای روسها هموار کرد. پس جای شگفتی نیست که نخستین بمب اتمی شوروی چهار سال بعد از انفجار هیروشیما، در 20 اوت 1949 در سیبری آزمایش شد. نمونه برداریهایی که یک هواپیمای تجسسیِ سازمان هواشناسی امریکا در سواحل ژاپن به عمل آورده بود خبر را برای واشینگتن افشا می کند. پرزیدنت ترومن ابتدا از باور کردن آن امتناع کرد: در حالی که دانشمندان خبره چنین پیشامدی را پیش بینی کرده بودند.
در مورد سایر کشورها من باب اطلاع اضافه می کنیم که نخستین آزمایش اتمی انگلستان در 3 اکتبر 1952، نخستین آزمایش فرانسه در 13 فوریه 1960 و نخستین آزمایش چین در 16 اکتبر 1964 انجام شده است.
همان طور که نیلس بور پیش بینی کرده بود، به سبب نبودن یک توافق بین المللی، مسابقه ی تسلیحاتی میان متفقین سابق درگرفت. مرتباً بمبهای اتمی بیشتر و نیرومندتر ساخته شد.
افکار عمومی، مضطرب می شود. در ایالات متحده ی امریکا، بولتن دانشمندان اتمی، روی جلدش تصویر صفحه ی ساعتی را چاپ می کرد که عقربه هایش به طرز خطرناکی به ساعت صفر، ساعت نابودی دنیا، نزدیک می شد. وقتی که جنگ سرد و مسابقه ی تسلیحاتی تشدید شد، عقربه ی دقیقه شمار جلوتر کشیده شد.
در مارس 1950، در استکهلم کمیته ی جهانی هواداران صلح، به ابتکار فردریک ژولیو بیانیه ای منتشر کرد ــ که به نام «بیانیه استکهلم» معروف است ــ و در آن خواستار ممنوعیت سلاح اتمی و برقراری نظارتی برای تأمین این ممنوعیت شد. او اضافه کرد، هر دولتی که، اوّل از همه، سلاح اتمی را علیه هر کشوری به کار ببرد، مرتکب جنایتی علیه بشریت شده است. این بیانیه که مناظره های شورانگیزی را در سرتاسر دنیا برانگیخت، به امضای دهها میلیون نفر رسید. یک ماه بعد، فردریک ژولیو از تصدی وظایف کمیسر عالی انرژی اتمی برکنار شد.
از پایان جنگ در ایالات متحده ی امریکا اختلاف عقیده بر سر ساختن اَبَربمب، بمب حرارتی ــ هسته ای (ترمونوکلئر) ــ نخست از ترکیب دوتریوم ــ تریتیوم سپس دوتریوم ــ لیتیوم ــ یا بمب هیدروژنی درگرفت؛ بمبی هزار برابر نیرومندتر از بمب هیروشیما، معادل قدرت تخریبی تمام بمبهایی که در جریان جنگ جهانی دوم مصرف شده اند. ساختن بمب هیدروژنی را ادوارد تلر پیشنهاد کرد، در حالی که جی رابرت اُپنهایمر به شدت با آن مخالف بود. رئیس جمهور امریکا سرانجام با پیشنهاد تلر موافقت کرد. اپنهایمر با وجود خدماتش در لوس آلاموس، قربانی یک کمیسیون بازپرسی [در جریان محاکمه ی روزنبرگها] گردید و از پُست مشاور اتمی دولت کنار گذاشته شد.
ایالات متحده ی امریکا نخستین بمب هیدروژنی خود را مخفیانه در نوامبر 1952 در آتول (= آبسنگ مرجانی مستدیر) اِنیویتاک (17) در اقیانوس آرام آزمایش کرد. اما وقتی که اتحاد جماهیر شوروی اعلام می کند که در اوت 1953 مبادرت به آزمایش یک بمب هیدروژنی خواهد کرد، همه غافلگیر می شوند. امریکاییان استراق سمع می کنند؛ و این بمب را ضعیف تر از بمب اِنیوتیاک می یابند. آزمایش بعدیِ یک بمب هیدروژنی امریکایی، که این بار محل و زمان آن رسماً اعلام شده بود، در اول مارس 1954 در جزیره ی بیکی نی (18) صورت گرفت. انفجار، جزیره را ویران کرد، خاکستر رادیواکتیو آن در فاصله ی 150 کیلومتری از محل انفجار بر روی ساکنان یک آبسنگ مرجانی و بر روی یک کشتی ماهیگیری ژاپنی، موسوم به «اژدهای خوشبخت» فرو ریخت، باعث مرگ دو تن از دریانوردان و معلولیتهای حاد دیگران شد. این قربانیان جدید در زمان صلح، افکار عمومی جهان را تکان داد.
انفجار آزمایشی بمب هیدروژنی شوروی در نوامبر 1955، قدرتی برابر با بمب امریکایی داشت. اکنون ثابت شده بود که «انحصار اتمی» سرابی پیش نبود. سپس پرتاب «اسپوتنیک»، اولین قمر مصنوعی به فضا، تواناییهای فنی اتحاد جماهیر شوروی را مسجّل کرد.
هر ابرقدرتی قادر بود با استفاده از منابع فکری و مادی درون مرزیش، بمب اتمی بسازد. این آغاز دوره ای بود که برخی آن را موازنه ی وحشت نامیدند و برخی دیگر، موازنه از راه بازدارندگی متقابل، بدین مناسبت که هریک از ابرقدرتها بمبهایی در زرادخانه ی خود داشتند که با آنها می توانستند همه ی شهرهای بزرگ کره زمین را ویران کنند. اگر بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم یک توافق بین المللی در امر نظارت بر سلاح اتمی حاصل شده بود، بدون تردید می توانست جلو مسابقه ی تسلیحاتی را بگیرد. در پی انتشار بیانیه ای به امضای برتراند راسل در ژوئیه ی 1955، و کوششهای فردریک ژولیو و سیسیل پاول، کنفرانسی از دانشمندان کشورهای مختلف در شهر پاگواش (19) در ایالت اسکاتلند جدید [کانادا]، در ژوئیه ی 1957، تشکیل شد. کنفرانس به ریاست پاول، خلع سلاح هسته ای را توصیه کرد و مسئولیت اجتماعی دانشمندان را متذکر شد. آگاهی از خطرات آلودگی محیط زیست در اثر آزمایشهای هسته ای مختلف، چند سال بعد به امضای پیمان منع آزمایشهای هسته ای در جوّ، منتهی شد؛ روشهای ردیابی از راه دور به سهولت، امکان کنترل را فراهم می ساخت.
درباره ی کاربردهای صلح آمیز انرژی هسته ای، پس از آنکه کنگره ی ایالات متحده ی امریکا انتقال تکنولوژی غیرنظامی هسته ای را به کشورهای دوست تصویب کرد، سازمان محل متحد در اوت 1955 در مقر اروپاییش در ژنو، کنفرانسی بین المللی درباره ی کاربردهای صلح آمیز انرژی هسته ای تشکیل داد. این کنفرانس، موفقیت بزرگی کسب کرد و هزار و پانصد نماینده از شرق و از غرب در آن شرکت کردند. در این کنفرانس بود که اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد نیروی برقِ نخستین نیروگاه کوچک هسته ایش در حومه ی مسکو را وارد مدار شبکه سراسری برق کشور کرده است. حدود دو هزار فقره گزارش به کنفرانس ارائه شد که برای نخستین بار از نتایجی، که تا آن زمان سرّی و با تلاش مستقل کشورهای مختلف به دست آمده بودند، پرده برمی گرفت. مثلاً جالب بود که ملاحظه می شد، نتایج اندازه گیریهای کمیّتهای شاخص، مثل تعداد دقیق نوترونها در هر شکافت در شرایط گوناگون، در کشورهای مختلف، توافق دارد. روشهای تهیه ی مواد مختلف در زمینه ی هسته ای به اطلاع عموم رسید. در پی این کنفرانس، مذاکرات برای ایجاد یک سازمان بین المللی جهت مبادله ی اطلاعات مربوط به استفاده ی صلح آمیز از انرژی هسته ای و حداقل نظارت دائمی متناظر با آن شروع شد، و در نتیجه در اکتبر 1956، «آژانس بین المللی انرژی اتمی» وابسته به سازمان ملل متحد تأسیس شد.
سرانجام، همان طور که خودتان هم می دانید، در دسامبر 1987 در واشینگتن میان میخائیل گورباچف و رونالد ریگان، نخستین توافق واقعی بر سر کاهش جزئی زرادخانه ی هسته ای میان دو ابرقدرت به امضاء رسید.
پی نوشت ها :
1.Palais de la Decouverte.
2. Chalk River.
3. Harwell.
4. Windscale.
5. Fort de Chatillon.
6. Zoe.
7. J. I. Frenkel.
8. A. I. Leipunskii.
9. Y. Khariton.
10. Y.B.Zeldo vitch.
11. G. N. Flerov.
12. K. A. Petrjak.
13. Veronej.
14. maccarthysme.
15. Julius Ethel Rosenberg.
16.K. Fuchs.
17.atoll Eniwetok.
18. Bikini.
19. Pugwash.