بُعد جهانی و عقلی استخلاف

پژوهشگران تاریخ و جامعه‌شناسی عقیده دارند که تفکر وجود یک نجات دهنده برای بشریت، تفکری است عمومی که در تمامی جوامع انسانی با همه
چهارشنبه، 1 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بُعد جهانی و عقلی استخلاف
بُعد جهانی و عقلی استخلاف

 

نویسنده: سبیط النیلی
مترجم: نادعلی فیروزی



 
تفکر کلی مهدویّت
پژوهشگران تاریخ و جامعه‌شناسی عقیده دارند که تفکر وجود یک نجات دهنده برای بشریت، تفکری است عمومی که در تمامی جوامع انسانی با همه تفاوت‌های شدید فرهنگی، قومی و دینی به اشکال مختلفی مطرح است و از همین جا این تصور غلط شکل گرفته که تفکر حکومت جهانی، تفکری دینی و غیبی است.
اگر جوهره این تفکر، ظهور رهبریتی جهانی باشد که عادلانه حکومت می‌راند و به قانون عمل می‌کند و بشریت را از بلای جنگ و قحطی نجات می‌دهد که همواره یکی از اهداف مصلحان و سیاست‌مداران و حکیمان و فیلسوفان در تمامی اعصار همین بوده و در همین جهان متمدن امروزی هم- چنان که می‌بینیم - بیش از گذشته مطمح نظر است و سیاست‌مداران غربی نیز بر همین ادعا هستند؛ در حالی که هرگز نمی‌توان آنان را رجال دینی و غیبی نامید، چنین احساسی، حسّ کلّی ضرورت حکومت جهانی است.
مهدویّت در دیانت یهود، بشارت به ظهور مسیح یهودی است و در جهان مسیحیت، ظهور خود عیسی بن مریم(ع) است و در میان مسلمانان نام مهدی منتظر(عج) که حضرت مسیح(ع) او را یاری می‌کند، مطرح است.
در میان هندوها و بودائیان و حکما و فلاسفه قدیم و جدید نیز مهدویت موضوعیت دارد. افلاطون و فارابی در «مدینه فاضله»،(1) توماس مور، فیلسوف انگلیسی در «اتوپیا»، یا «جزیره خیالی»(2) بدان پرداخته‌اند. این‌گونه مدینه‌های فاضله و جمهوری‌های نمونه بی‌شمار است؛ از جمله «آتلانتای جدید» فرانسیس بیکن،(3) «شهر مسیحی» یوهان،(4) «کشور آفتاب» توماس کامپانلا،(5) «جزیره کنفوسیوس» حکیم چینی(6) و امثال آن.
نام‌هایی که بر این ملت یا مدینه نهاده‌اند، خیالی نیستند؛ بلکه مبتنی بر تصوراتی هستند که علم و دین و آثار تاریخی آنها را تأیید می‌کنند. در این زمینه، به یاری خداوند، ارائه دلیل خواهیم کرد.
نام انسانِ نمونه‌ای که چنین جامعه‌ای را رهبری خواهد کرد نیز در نظر هر کدام، متفاوت است. در طول تاریخ بسیار کم پیدا می‌شود حکیمی که تلاش نکرده باشد، تصوری از یک جامعه نمونه به رهبری مردی بزرگ و اسوه و دانشمند ارائه دهد و معاصران هم در این امر تفاوتی با پیشینیان ندارند.
دکتر الکسیس کارل فرانسوی، در همین عصر اتم پیشنهاد می‌دهد که عده‌ای از هوشمندترین دانش‌آموزان انتخاب شوند و تحت تعلیم انواع علوم قرارگیرند و از انجام هر گونه کار بیهوده و بازیگوشی منع شوند تا دست کم، یکی از آنان تمامی علوم را فراگرفته و قادر به رهبری جهان گردد.(7)
حقیقت این است که این پیشنهاد هیچ تفاوتی با بشارت مسیحیان به بازگشت مسیح(ع) که روح الله است و جامع همه علوم یا بشارت مسلمانان به ظهور مهدی(عج) که از جد خود، علوم اولین و آخرین را به ارث برده، ندارد. جز اینکه این آقای کارل، برای تحقق چنین رهبریتی شتاب کرده است و همین امر نشان می‌دهد که بشریت به طور جد، نیازمند دولت جهانی و حکومت نمونه است.
برتراند راسل که در تأسیس سازمان ملل مشارکت داشت، به این سازمان پیشنهاد داد که لشکر بسیار قدرتمندی در جهان تشکیل شود تا امکان تشکیل اولین مرحله حکومت جهانی فراهم گردد. کار به همین جا ختم نمی‌شود، دشمنان ادیان آسمانی نیز در ضرورت حکومت جهانی با دیگران هم‌صدا شدند. کارل مارکس با اینکه امور غیبی و متافیزیک را قبول نداشت و با آن اعلام جنگ کرده بود؛ اما به غیب‌گویی پرداخت و اعلام کرد:
مرحله اشتراکی مرحله‌ای گذراست که از بین می‌رود و کمون جای آن را می‌گیرد، رهبر کمون فردی است با اخلاص و خردمند.
مارکس، به شیوه تبشیریِ انبیاء هم بسنده نکرد و پا را فراتر نهاد وگفت: مردم به دلیل شدت گرایش به فضایل، در مرحله کمون، احتیاجی به مال و مراکز سرمایه نخواهند داشت و این وضعیت موجب بی‌نیازی آنها از رهبری نیزخواهد شد و بنابراین حکومت خود به خود از بین خواهد رفت...!!
می‌بینید که این تصور با آنچه که بر اساس بشارت دینی به دست مهدی(ع) و مسیح(ع) به وجود خواهد آمد، فاصله بسیار دارد؛ بلکه کاملاً خلاف آن است. چون بر اساس مفاهیم دینی، حکومت مهدی(ع) بسیار پا برجاست و سست نخواهد شد و هیچ کس هم ادعا نکرده است که او معامله با پول را بر خواهد انداخت و مؤسسات رسمی را تعطیل خواهد کرد؛ بلکه او جامعه‌ای می‌سازد خِرَد سالار که در آن عدالت حاکم می‌شود. عدالت را هم او برقرار نمی‌کند؛ بلکه خود جامعه، وقتی که به مرحله بالایی از آگاهی دینی و فکری رسید، بدان روی می‌آورد. بنابراین، عدل و برابری نزد اهل دین، نتیجه درستیِ فکر است، نه حاصل درستی توزیع ثروت به وسیله قدرت حکومت، چنان که مارکس معتقد است. عدالت در توزیع، چگونه جامعه را به کمال فکری رهبری می‌کند تا به جامعه‌ای خِرَد محور تبدیل گردد؟
برخی پنداشته‌اند که مهدویت یا تفکر وجود منجی، واکنشی است به اوضاع فاسد حاکم بر جوامع بشری، با هدف امیدآفرینی در دل‌های مردم و برکندن ریشه‌های نومیدی. این هم نوعی دیگر از مغالطه است و فریب شگفتی است که در آن، چند نقیض با هم جمع شده‌اند. چون جای این سؤال هست که با این نظریه آیا مردم ناامیدند و بریده یا خوش‌بین و شاد و آیا یکایک افراد هر دو وضعیت را دارند یا گروهی ناامیدند و گروهی دیگر خوش‌بین؟ و اگر همه افراد هر دو را دارند، آیا ناامیدی اول است یا خوش‌بینی؟ خیلی کوتاه باید گفت: اگر یکایک مردم هر دو حالت را دارند، توجیه اول صحیح نیست؛ زیرا هر انسانی یا می‌تواند ناامید باشد یا خوش بین و اگر یکایک مردم این وضعیت را ندارند، این همان موضوع بحث ما است، نه موضوع بحث صاحبان نظریه.
عده‌ای نیزگفته‌اند مهدویت یا فکر وجود منجی، تفکری است ساخته و پرداخته ذهن انسان برای فرو نشاندن روح مبارزه با تشکیلات فاسد و کشتن روح کار و فعالیت و اصلاح.
این گفته، چنان‌که می‌بینید، بر عکس گفته قبلی است و از همان عالم نمایانی است که حتی یک کتاب از کتب ادیان سه‌گانه را درباره رهبر موعود به دقت نخوانده‌اند. اگر فقط یکی دو ساعت کمی از این کتاب‌ها را می‌خواندند، برایشان کافی بود که به روشنی و بی‌هیچ تردیدی بفهمند که اگر زمینه ظهور منجی با کار و اصلاح فراهم نشود، او هرگز ظهور نخواهد کرد.
چرا اینها با نظر دانشمندان جامعه‌شناس مخالفت می‌ورزند که جامعه بشری همواره به وضعیت بهتر و برتری تغییر شکل می‌دهد؟ و چرا همین نظر را در مورد نظریه مارکس مطرح نساخته‌اند؟ چرا معتقدند که تفکر مادی تفکر واقعی است؟ حال آنکه جز خیال‌بافی چیزی نیست و چرا تفکر دینی را که تماماً واقعی است، با برچسب ذهنیت‌گرایی و خیال‌بافی بدنام می‌کنند؟
آری! جهان آینده دین، جهانی است واقعی؛ اما متأسفانه با چهره بسیار زشتی معرفی شده است. دین جهان دیگری نیز دارد که مؤمن بدان است وآن عالم غیب است؛ اما مهدویت مرحله‌ای است دنیوی.
برخی‌ها به خود اجازه می‌دهند که به تفکر مهدویت در دین و حکومت موعود جهانی آن حمله کنند؛ اما با حکومت جهانی مورد ادعای رهبران و مصلحان غربی کاری نداشته باشند.
بدترین حالت چپاول فرهنگی وقتی است که نخبگان امت، اعتماد خود را به تمدن و تفکر دینی خویش به چنین شکل خنده‌آوری از دست بدهند. هر چه از بیرون برسد، می‌پذیرند و احترام می‌کنند و هر چه از تمدن و تفکر خودشان باشد، روی از آن می‌گردانند وآن را کوچک می‌شمارند.
معلوم است که این‌گونه درخواست‌های مغرب زمین برای تشکیل حکومت جهانی، اگر نه همه، بیشترشان دعوت به حکومت جهانی عدالت‌محور حق‌پیشه نیست؛ بلکه دعوتی است سیاسی و اقتصادی برای تحکیم هیمنه غرب سرمایه‌داری و حاکمیت چپاول جهانی با بهره‌گیری از احساسات انبوه انسانی نسبت به این ضرورت بشری.
تمایل بشر به دست‌یابی به حکومت جهانی بسیار قوی است. این تمایل، هم اکنون آشکارا در جهان معاصر ما پیداست، به ویژه در قالب حمایت از کشورهای پیشرفته از مراکز بین المللی، همچون سازمان عفو بین الملل، دادگاه بین المللی، صلح جهانی و سازمان ملل متحد.
دلهره بروز جنگ، شرکت در رقابت‌های اقتصادی و سیاسی، احتمال تغییرات و دگرگونی‌ها و ترس از رویدادهای پیش‌بینی نشده نیز باعث گردیده که ملت‌ها و حکومت‌های جوامع بشری، بر اصولی، چون همکاری اقتصادی، عدم دخالت، زندگی صلح‌آمیز، محدودیت سلاح و ... تأکید ورزند و از صندوق‌های بسیاری با جهت‌گیری‌های بین المللی، مثل صندوق بین المللی پول و صندوق توسعه، پشتیبانی نمایند و برای نزدیک شدن به بازارهای مشترک تلاش کنند و حتی به دنبال نظام اقتصاد جهانی باشند تا بدین وسیله پایه‌ای از پایه‌های صلح جهانی و زندگی رضایت‌مندانه را بنیان نهند.
همین واژه‌ها و تفکرات و اصول و مؤسسات، به تنهایی و حرف و حدیث‌های بی‌شماری که از آنها بر سر زبان‌هاست، برای توجه دادن به اهمیت فراوانی که ساکنان این کره خاکی برای حکومت جهانی قائلند، کافی است.
احساس کلی ملت‌ها و حکومت‌ها، استقبال از نظام اقتصاد جهانی و ارتش جهانی است؛ اما هم زمان، این تردید وجود دارد که آیا مترفین و سردمداران این سازمان‌ها، کوچک‌ترین پای‌بندی اخلاقی دارند؟ اینکه رسانه‌های غربی در تمام بخش‌ها و تفاسیر خبری، بر جنبه‌های اخلاقی تأکید می‌ورزند، آشکارا نشان دهنده بدبینی ملت‌های عالم به نظام سرمایه‌داری است که آیا اینها می‌توانند سکاندار رهبری جهانی و تحقق عدل باشند.
علاوه بر آن، عده‌ای در خواب و خیال پیروزی یکی از شخصیت‌های اخلاقی در انتخابات آمریکا هستند که می‌تواند همان رهبر جهانی گردد که بشریت از دیرباز در انتظار اوست. رهبری که با گسترش و تقویت سازمان‌های بین المللی، می‌تواند زمینه تبدیل جهان به یک خانواده واحد و آسوده را فراهم سازد.
نگاهی کنجکاوانه به واقعیت نظام غربی، عدم امکان تحقق این احتمال را روشن می‌سازد. احتمالی که خود غربی‌ها هم با توجه به تسلط مطلق سرمایه‌داران بر انتخابات، امید تحقق آن را ندارند.
مهدویت در مفهوم کلی خود، نمایشگر یک نیاز حقیقی و واقعی است که هیچ کس در تحقق نهایی آن و در اینکه او، دردهای بشر و هدر رفتن ثروت‌های او را می‌بیند و درمان می‌کند، تردیدی ندارد، با اینکه تعابیر گوناگونی در مورد آن به کار رفته؛ اما هیچ توجیه فلسفی و علمی در رد آن نشده؛ بلکه برعکس در تحقق آن توجیه‌های فراوانی به عمل آمده است و هر کسی که از عمق جان در پی درمان آلام جوامع بشری است، آن را لازم می‌داند.
رد کردن مهدویت و مقابله با آن، رد کردن آرزوهای بشر و مقابله با تلاش بی‌وقفه او در رسیدن به جامعه جهانی‌ای است که عدل و داد بر آن حکم‌فرماست و بدان روی، هیچ کس، حتی سرمایه‌داران و سرکردگان استثمار غرب، به دلیل آگاهی ملت‌ها به اهمیت این مسئله، توان مقابله باآن را ندارند. بنابراین تلاش می‌کنند تا آن را رنگ و بوی اروپایی مسیحی دهند و همه دنیا، به ویژه مسلمانان را، به بت‌پرستی متهم نموده و مفهوم مسیحی یهودی منجی بشریت را با مفهوم مادی غربی آن گره بزنند و با تحریف حقایق مربوط به بشارت به رهبر موعود که در «عهد قدیم» و «انجیل» موجود است و تراشیدن نشانه‌های طبیعی و سیاسی برای آن، از این عقیده، برای تحقق حاکمیت مطلق نظامی و اقتصادی خود بر جهان، بهره‌برداری نمایند.
این ماجرا، هم اکنون خطر همه جانبه‌ای را متوجه ما ساخته است؛ زیرا نبرد مهدی موعود(عج) و مسیح(ع) از یک طرف و قوای کفر از طرف دیگر، درآثار ادیان سه‌گانه، شکلی اعتقادی و فکری تمام‌عیار به خود گرفته و غرب، در حال حاضر به دنبال آن است که با تکیه بر خصلت تحریف‌گری خود، به این نبرد، شکل مذهبی، قومی و جغرافیایی بدهد.
دشمنان امام مهدی(عج) منحرفانی هستند که غیر خدا را می‌پرستند؛ از هر دینی و از هر ملتی و از هر جایی. یاران او کسانی هستند که سر تسلیم در برابر خدا فرود آورده‌اند. از هر دینی و از هر ملتی و از هر جایی و او رهبری است جهانی که به تمامی پیامبران و فرستادگان الهی ایمان دارد و هیچ یک را از دیگری جدا نمی‌داند و هر قانونی را که خدا فرو فرستاده، بر پای می‌دارد؛ زیرا در آنچه خدا فرستاده، تناقضی نیست. بنابراین پیروان ادیان الهی نباید قربانی تبلیغات گمراه‌کننده غرب شوند که نابود خواهند شد.
ما نمی‌گوییم که امام مهدی(عج) یهود را نابود می‌سازد یا از مسیحیان انتقام می‌گیرد ... ؛ بلکه می‌گوییم او بت‌پرستی، خودپرستی و زرپرستی را از بین می‌برد و اوامر و قوانین طاغوتیان را، هر چند که از امت محمد(ص) باشند، از میان بر می‌دارد. او از امت محمد(ص) آغاز می‌کند، این امت را تطهیر می‌سازد و اختلافی را که در آن رخ نموده، روشن می‌فرماید و آموزه‌های رها شده این دین را تبیین می‌کند، او تفاوتی میان هیچ دو انسانی قائل نیست؛ مگر به دلیل اعتقاداتشان و این است ویژگی او در تورات و انجیل...
چگونه اینان به رها کردن کتب آسمانی تن می‌دهند و گوش به سخن‌پراکنی‌های تبلیغاتی شبکه‌های تلویزیونی غرب که وابسته به کلیسا هستند، می‌سپارند؟!
همین تبلیغات، کلیسا را به خانه‌هایشان آورده و انجیل و تورات و بشارت این دو کتاب آسمانی به رهبری موعود را آن‌چنان که خود می‌خواهند، برایشان شرح و تفسیر می‌کنند و پیروان محمد(ص) و عرب را دشمنان آن رهبر موعود، معرفی می‌نمایند!
البته رهبر موعود، با مسلمانان و عَرَب برخورد خواهد کرد! اما همچنان که با سردمداران عَرَب برخورد می‌کند، با سردمداران «اروپا» هم برخورد خواهد کرد! اینان باید عقل داشته باشند و فکر کنند. رهبری که پیامبران مژده آمدن او را داده‌اند، نه قومی است، نه یهودی است و نه نصرانی، نه از سرزمین جدید است (آمریکا) و نه از سرزمین موعود (اسرائیل). او کسی است که همچون تمامی پیامبران روی به خدا دارد و تمامی مردم را تنها به روی آوردن به خدا وا می‌دارد. خدایی که توحید او، موضوع همه خلقت و موضوع هستی است و موضوع همه پیامبران و تمامی کتب آسمانی، بلکه موضوع همه سیاست‌ها و جنگ‌ها و نبردها است.
مشکل بشریت که بزرگان عالم به دنبال چاره آنند، مشکل ثروت‌های زمین نیست، که برای چند برابر جمعیت فعلی هم کافی است و مشکل پیشرفت علمی هم نیست، که به مراحل پیشرفته‌ای رسیده است. مشکل آن رهبریتی جهانی است که عقیده پا برجا و تفکر اخلاقی داشته باشد تا بتواند ثروت‌ها را عادلانه تقسیم کند و میان امت‌ها و ملت‌ها، جز به مقدار ایمانشان به این تفکر، تفاوتی نگذارد.
و این امر محقق نمی‌شود؛ مگر با یک نظریه قاعده‌مند و یک مکتب اخلاقی که اصول آن برای همه مردم یکسان بوده و از طبیعت بشری برخاسته و با فطرت سلیم او سازگار باشد تا همه مردم بدان گردن نهند و حقیقتاً بدان ایمان آورند و در پناه آن احساس برادری کنند و با تحقق آن، به آرمانی برتر و بالاتر دست یابند.
روشن است که سرمایه‌داری، که هم در زیر بنا و هم در رو بنا، تفکری تمام مادی است، برای این مأموریت سترگ انسانی، فکری و اخلاقی، مناسب نیست.
یک نگاه به دخالت‌های پنهان غرب در پیدایش دولت‌ها، روشن می‌سازد که دورترین کس از رهبری اخلاقی جهان، نظام سرمایه‌داری غرب و رهبران آن است. در برنامه‌های فعلی و دراز مدت این نظام، فهرستی از جنگ‌های محلی و ایجاد مشکلات مرزی و منطقه‌بندی جهان و تقسیم قومیت‌ها و پراکندن بذر دشمنی میان ملت‌ها و ایجاد مناطقی برای بر هم زدن روابط همسایگان، در دستور کار است و معلوم است که چنین برنامه‌ای، نیاز به ظاهرسازی و دروغ‌پردازی و دگرگونی حقایق دارد و مراکز ویژه‌ای می‌خواهد تا این برنامه‌ها را به اجرا درآورده و بودجه‌های جهانی را در این راه هزینه نمایند! چنین نظامی که هزینه‌های سنگینی صرف تحریف و دروغ می‌کند، آیا شایستگی رهبری جهان دارد؟

پی‌نوشت‌ها:

1. معلم ثانی ابونصر، محمد بن فارابی (260 339) از جمله فیلسوفان مطرح سده‌های سوم و چهارم هجری قمری و نخستین فیلسوف بزرگ مسلمان است. وی نظرات اجتماعی خود را در دو کتاب «آراء اهل المدینه الفاضله» و «السیاسات المدینه» به رشته تحریر در آورده است. او جامعه آرمانی خود را مدینه فاضله نامیده است. ارکان مدینه فاضله از دیدگاه فارابی عبارتند از: 1. لزوم وجود رئیس، 2. فیلسوف بودن حاکم که چنین فردی با فلسفه‌ورزی، قواعد کلی را با فلسفه نظری در آمیخته و با مبدأ وحی در ارتباط است؛ اما این مدینه فاضله فارابی، دارای ویژگی‌هایی است که عبارتند از: 1. تعاون، 2. خداوند و غایت قصوی بودن او، 3. معرفت خداوند، 4. با فضیلت بودن مردم، 5. عدالت، 6. محبت و الفت، 7. صلح در مدینه فاضله و تشبیه به خداوند داشتن در اوصاف. مترجم
2. سر توماس مور (1478-1535 م.) متفکر انگلیسی در سال 1516 م. کتاب «اتوپیا» که یک اثر تحقیقی سیاسی است را تألیف کرد. در این کتاب یک جهان آرمانی در قالب یک جزیره خیالی به تصویر کشیده شده که همه شهروندان آن می‌توانند به خوشبختی دست یابند. اصل واژه utopia یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» می‌باشد. مترجم
3. فرانسیس بیکن، فیلسوف، دولتمرد و طبیعی‌دان انگلیسی (1561 1626 م.) از آثار وی می‌توان از کتاب‌های «ارغنون جدید»، «فزونی و ارجمندی دانش»، «تاریخ هانری هفتم»، «احیای بزرگ»، «مقالات»، «رد فلسفه‌ها»، «افکار و نتایج» و نهایتاً «آتلانتیس نو» نام برد. کتاب آتلانتیس نوی فرانسیس بیکن ساختاری داستانی دارد و بیان ماجرای مسافرانی است که کشتی آنها دستخوش طوفان می‌گردد و آنها از جزیره‌ای سرسبز، خرم و آباد سر در می‌آورند که همان آتلانتیس نو است. در این کتاب نام بنیانگذار این مدینه فاضله «سلیمان» می‌باشد و پارلمان آتلانتیس نو نیز «خانه سلیمان» نامیده شده است. در این اثر، فرانسیس بیکن، غیر از روح تکنوکراتیک حاکم بر آن، رگه‌هایی از یهودگرایی نیز دیده می‌شود. در آتلانتیس نو، مهندسان و معماران و منجمان و زیست‌شناسان (در یک عبارت خلاصه، تکنوکرات‌های عالم مدرن) حکومت می‌کنند. بیکن در این رساله خود از برخی اختراعات (نظیر زیردریایی و هواپیما) که در دوران او وجود آنها جزو رؤیاهای خیال‌بافانه‌ بود نیز سخن گفته است. مترجم
4. اطلاعاتی درباره این کتاب پیدا نکردم. مترجم
5. توماس کامپانلا Companella Thomas 1568- 1629 م. از سوسیالیست‏های انگلیسی است که جامعه اشتراکی مدنظر خود را در کتابش به نام «کشور آفتاب» به تصویر می‌کشد. بر این کشور اشتراکی آرمانی حکومت مسیحی حاکم است و اداره آن بر عهده کشیشان می‌باشد.
6. کُنفُسیوس (479 551 ق.م) حکیم چینی و بنیان‌گذار مکتب کنفوسیوس. نامش «کنوگ چیو» بود و مردم برای احترام وی را «کنفوسیوس» نامیدند. تعالیم کنفوسیوس، ترکیبی از اصول اخلاقی، سیاست مدرن و مقداری مسائل دینی بود. وی معتقد بود که اجداد مردم، بر اساس قاعده لی (li) زندگی می‌کردند. لی از دیدگاه کنفوسیوس، معانی مختلفی داشت و برای پاکی، ادب، تشریفات و عبادت به کار می‌رفت. وی معتقد بود با پیروی از لی، هر چیز به سامان می‌آید و جامعه آرمانی تشکیل می‌شود. مترجم
7. از کتاب «انسان موجود ناشناخته» اثر دکتر آلکسیس کارل فرانسوی.

منبع:نشریه موعود شماره 137 و 138



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما