او در اوج قدرت سیاسی و اجتماعی، به همسر و فرزندان خود در امور خانه کمک می کرد و در بعضی مواقع، پخت و پز و شستشوی لباس و حتی جارو کردن منزل را خود انجام می داد. در زندگی، از کمترین امکانات بهره می گرفت و بیشترین بهره را از خود به یادگار می گذاشت. او در سالهای اول اقامت خود در لبنان برای رفت و آمد، تاکسی سوار می شد. بعد چون سفرهایش زیاد شد، یک فولکس واگن تهیه کرد که رانندگی آن را شخصی به نام ابوعلی حجازی بر عهده داشت. امام موسی صدر هر روز با این خودرو از روستاهای جنگ زده جنوب دیدن می کرد. او قامت بلندی داشت و با زحمت در ماشین کوچک فولکس واگن جای می گرفت. روزی راننده اش به وی پیشنهاد کرد تا خودرو بزرگتری تهیه کند اما وی قبول نکرد و گفت «... اگر از ماشین بزرگتر استفاده کنم، مردم احساس کوچکی و حقارت خواهند کرد. ما روحانیون باید کاری بکنیم که مردم با دل و جان از ما استقبال کنند، نه با چشم و زبان...»(2)
تواضع و بزرگ منشی
بزرگواری و خضوع و خشوع امام موسی صدر چیزی نبود که از دید کسی مخفی بماند. او نه تنها با دوستان و همراهان، بلکه در همه جا و با همه کس این خلق و خوی محمدی (ص) را از خود بروز می داد. شیخ ادیب حیدر یکی از همکاران وی می گفت «یکی از خصوصیات بارز امام موسی صدر تواضع وی بود. در تمام این سالها که در بقاع، خدمتشان می رسیدیم، حتی یک بار هم احساس نکردیم که زیر سیطره ایشان هستیم. همواره حس می کردیم که امام نیز یک نفر مثل خود ماست. یعنی برخورد ایشان به گونه ای بود که هیچ کسی احساس کوچکی و حقارت نمی کرد...» (3)راننده اش آقای ابوعلی حجازی می گفت: «... همواره به من تأکید می کرد که هرگاه دیدی مردم محبت کردند و به استقبال ما آمدند. ماشین را حداقل در فاصله صد متری آنان متوقف کن تا من پیاده شوم و چند قدمی به استقبال آنان بروم و آن گونه که شایسته خودشان است به ایشان احترام کنم. این مردم ولی نعمت ما هستند. خداوند آنان را دوست دارد... آقای حجازی افزود: او هیچ گاه از موضع تکبر با مردم برخورد نکرد. روزهایی که به دمشق می رفتیم مکرر اتفاق می افتاد که به ما می گفت نوبت من است و خودش ناهار و چایی را آماده می کرد. اگر در رفتار ما ذره ای غرور یا تکبر می دید شدیداً متأثر می شد، به گریه می افتاد و می گفت: من این طور نمی خواهم... من نمی توانم در پیشگاه خداوند جوابگو باشم. بروید با خودتان خلوت کنید. از خداوند طلب استغفار کنید تا غرور شما را نگیرد...»(4)
عفو فریب خوردگان
چند نفر از جوانان شیعه، عضو حزب کمونیست (جبهه خلق) به رهبری جرج حبش، فریب خوردند و مأموریت یافتند تا امام موسی صدر را ترور کنند. آنها با آر پی جی بر سر راه وی کمین کردند. در این هنگام، یکی از آنها از خواب غفلت بیدار شد و خود را به جوانان اَمَل رساند و جریان را فاش ساخت. جوانان اَمَل منطقه را محاصره و آنها را دستگیر کردند و به نزد امام موسی صدر بردند. او با کمال بزرگواری دستور رهایی آنان را صادر فرمود.(5)مرحوم شیخ حسین خطیب، یکی از روحانیون لبنان، از مخالفان امام موسی صدر بود. او خود می گفت: «...من با این مرد خیلی جنگیدم! بسیار با او مبارزه کردم. اما هر چه بیشتر مبارزه کردم او بیشتر محبت نمود، بیشتر به دیدنم آمد. آن قدر محبت نمود که خود شرمنده شدم و حیا کردم...» (6)
یکی دیگر از مخالفان سرسخت وی دانشمند فقید مرحوم شیخ محمد جواد مغنیه بود که حملات شدیدی را در محافل و روزنامه ها علیه امام موسی صدر ابراز می داشت.(7)
ولی او نه تنها کوچکترین عکس العملی در برابر آن روحانی کهنسال از خود نشان نمی داد، بلکه همواره با احترام و عظمت از وی نام می برد و در مجالس خود، او را نیز دعوت می کرد. حتی جهت دیدار به منزلش رفت و هر وقت مشکلی برایش پیش آمد، با تمام نیرو در حل آن کوشید. طبق یکی از گزارشات ایادی ساواک در بیروت، شیخ محمود فرحات (روحانی) و کامل اسعد (رئیس وقت مجلس لبنان) از مخالفین سرسخت امام موسی صدر به شمار می آیند؛ اما وی اولی را معاون خود قرار داده و جهت دیدار به منزل دومی می رود.(8)
شهید دکتر مصطفی چمران پیرامون این بعد از شخصیت امام موسی صدر خطاب به وی می نویسد:
....تو ای محبوب من! رمز طایفه ای و درد و رنج هزار و چهارصد ساله را به دوش می کشی. اتهام و هجوم و نفرین و ناسزای هزار و چهارصد سال را همچنان تحمل می کنی، کینه های گذشته و دشمنی های تاریخ و حقد و حسدهای جانسوز را بر جان می پذیری. تو فداکاری می کنی. تو از همه چیز خود می گذری. تو حیات و هستی خود را فدای هدف و اجتماع انسانهای می کنی؛ و دشمنانت در عوض، دشنام می دهند و خیانت می کنند. به تو تهمت های دروغ می زنند و مردم جاهل را بر تو می شورانند و تو ای امام، لحظه ای از حق منحرف نمی شوی و عمل به مثل انجام نمی دهی و همچون کوه در طوفان، آرام و مطمئن به سوی حقیقت و کمال قدم بر می برداری. از این نظر تو نماینده علی (ع) و وارث حسینی... و من افتخار می کنم که در رکابت مبارزه می کنم و در راه پرافتخارت شربت شهادت می نوشم...» (9)
عبادت و بندگی
یکی از شرایط و ارکان امامت و رهبری در جامعه ی اسلامی شیعی، عبادت و بندگی است که در وجود امام موسی صدر به حد اعلا تجلی یافت و او را در زمره ی انسانهای کامل قرار داد. یکی از شخصیت های برجسته حوزه قم و نجف که مدتی را با امام موسی صدر همبحث و هم درس بوده، در این مورد اظهار می داشت:...او در زمره ی عالیه ی بزرگان روحانیت قرار داشت و از نظر مکارم اخلاقی مشابه اش را تا به حال ندیده ام. آنچه را که در یک روحانی کامل لازم است، من در او دیده ام. حتی در این اواخر آنقدر در تعبدیات کار کرده و جلو رفته بود که نظیر نداشت. او در عین حال که یک روشنفکر اجتماعی بود، روح متعبد و بالایی داشت.
در خصوصیات آداب و زیارت حرم امیرالمومنین (ع) طوری رفتار می کرد که پیدا بود عاشق این معانی است. در سفری که با پای پیاده از نجف به کربلا برای زیارت می رفتیم، او حضوری عاشقانه داشت.
در وقت دعا و زیارت عاشورا، از همه با حال تر بود. وقت گریه، چشم هایش از شدت زاری سرخ می شد. در موقع ذکر مصیبت و شعر و نوحه خوانی، نوبت که به او می رسید، با حال جانکاهی در مصیبت اهل بیت (ع) اشعار فارسی و عربی فصیح می خواند...(10)
مردم دوستی
امام موسی صدر به مردم کوچه و بازار علاقه مند بود. با اینکه کارهای زیادی داشت، همیشه برای دیدار مردم وقت می گذاشت و به دیدار آنها می رفت. عشق به مردم از چشمان پر فروغش موج می زد. او می گفت: «...جای من اکنون در میان شماست. پایگاه من در قلب های شماست. قدرت من به دستان شماست. حافظ و نگهدار من چشمان شماست. برنامه های من به دست شما اجرا خواهند شد. هیچ کس و هیچ چیزی را در این دنیا بر شما ترجیح نخواهم داد...»(11)در مناسبت های مذهبی و اعیاد بزرگ اسلامی در حالی که همه شخصیت های سیاسی و مذهبی لبنان در مراسم رسمی و تشریفاتی حضور می یافتند. امام موسی صدر مصمم بود تا در میان مردم مستضعف به ویژه در میان کودکان یتیم منطقه جنگ زده جنوب باشد. وی در این ایام جهت دیدار با مردم، اوقات ویژه ای اختصاص می داد و به تک تک روستاهای مرزی که زیر آتش دشمن قرار داشتند. سرکشی می کرد. لذا مردم عاشق او بودند. راننده وی می گفت:
...من و محافظ آقا، مرحوم ابوعلی یونس، در تمام این مراحل ایشان را همراهی می کردیم. امام در این گونه بازدیدها وارد خانه های مردم می شد و چند لحظه در کنار آنها می نشست. اگر فردی از اهالی روستا درگذشته بود، در مجلس ترحیم وی شرکت می کرد... بسیار پیش آمد که ناهار یا شام را در همین روستاها و در خانه های مردم فقیر و کشاورز صرف نمود. امکان نداشت که برای صرف غذا، سر سفره ای غیر از سفره کشاورزان و زحمت کشان روستاها حاضر شود، خیلی راحت سؤال می کرد «مادر جان! امروز برای ناهار چه چیزی آماده کرده اید؟» به هیچ وجه اجازه نمی داد تا غذایی مرغوب تر تهیه شود. مُصر بود تا از همان غذای ساده و فقیرانه روستایی استفاده کند. اگر صاحب خانه بر تهیه غذایی مخصوص اصرار می کرد، امام می گفت «مادر جان! اگر مرا دوست دارید و راضی نیستید که خداوند عذابم دهد، اجازه دهید از همان غذای معمول خودتان استفاده کنم..» (12)
امام موسی صدر برای دیدار با خانواده های محترم شهدا نیز وقت اختصاص می داد و به طور مستمر از آنان دلجویی می نمود واز ایثار و استقامت آنان جان می گرفت. یکی از این دیدارها مربوط به خانواده ای بود که تنها یک زن شصت ساله از آن مانده بود و بقیه یکی پس از دیگری در حوادث و بمبارانها و درگیریهای مختلف به شهادت رسیده بودند. این زن که به تازگی آخرین فرزند خود را از دست داده بود وقتی امام موسی صدر در گوشه ای از اتاق بر زمین نشست. جلو او نشست و چند لحظه ای چیزی نگفت؛ اما یک باره شروع به سخن گفتن کرد و با حالت حماسی و صدایی لرزان خطاب به امام موسی صدر گفت «ای امام! تو چرا اردوگاه برای آموزش نظامی زنان تأسیس نکرده ای تا من بتوانم در آن آیین جنگاوری بیاموزم و به افتخار شهادت نایل شوم؟» (13)
در دیدار دیگری از خانواده ای که دو تن از فرزندانشان به شهادت رسیده بودند، هنگامی که پدر خانواده امام موسی صدر را مشاهده کرد، خطاب به او گفت «ای امام! ناراحت مباش. من سه فرزند پسر دیگر دارم که با زنم و خودم پنج نفر می شویم و همه آماده شهادت هستیم.» (14)
نگرش های ناب
امام موسی صدر در مورد احکام و مسائل و معارف اسلامی، برداشت های واقع بینانه داشت و به آفرینش جهان، هم از دید عارفانه و هم از دید فیلسوفانه می نگریست که همه از مکتب ناب اهل بیت (ع) سرچشمه می گرفت. این اندیشه ها در میدان های علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی او را سرآمد دوران کرد و در ایفای مسؤولیتهایش موفق و کارآمد ساخت.او با بهره گیری از آیات قرآن، (15) جهان آفرینش را بر پایه حق و عدالت استواری می دانست که همواره به سوی کمال و رستگاری در حرکت است. در نگرش او، بازی، بلاتکلیفی و بی هدفی در وجود جهان هستی معنا ندارد و چگونگی هستی آنها در نهایت دقت و ظرافت، آشکار می باشد. بنابراین باطل و ظلم و خیانت هر قدر هم قوی و دامنه دار باشد، باز فناپذیر است؛ و آنچه که می ماند، حق و عدل و حق جویان و عدل پرورانند.(16)
امام موسی صدر با استناد به آیه سی ام سوره روم، خلقت انسان را بر اساس دین حنیف می دانست و این شالوده را با ثبات می دید و می گفت: «...افراد انسان از نظر اسلام همه خوب و بر فطرت پاک آفریده شده اند. اگر چه منافع و تأثیر و فشار محیط از بروز آثار آن جلوگیری می کند و انسان مرتکب ظلم و فساد می شود؛ ولی باز در همان حالت، این فطرت پاک، وی را به صلاح و رستگاری دعوت می کند...» (17)
او بر این باور بود که علاوه بر فطرت انسان، قوای نامرئی بسیاری تحت فرمان مردان بزرگ قرار دارد و در راه تحقق آرمانهای انساساز، آنها را یاری می کند. از این رو نباید به خاطر مشکلات و تنهایی از ادامه راه حق و آیین راستین وحشت داشت، بلکه باید در این راه گام استوار برداشت و استقامت و تلاش از خود نشان داد. امام موسی صدر به حق، استقامت و تلاش از خود نشان داد. امام موسی صدر به حق، این موضوع را باور کرد و در عمل نیز آن را عینیت بخشید. او تلاش، اخلاص مداوم، و امدادهای نادیدنی را به کمک و حمایت خویش برانگیخت و آرمانهای رهایی بخش خود را در قلوب توده های میلیونی مردم محروم ماندگار ساخت.
نوآوری در تبلیغ
امام موسی صدر تجربه های علمی و موفقیت آمیز خود را این چنین بیان می دارد:... این اقدامات تجربه ای است که اینجانب در مدتی کمتر از دو سال در شهر صور لبنان انجام داده ام و با نهایت وضوح احساس نموده ام در صورتی که سبک دعوت متناسب با زمان باشد و با توجه به احتیاجات روحی مردم و اسلام، جامع و کامل عرضه بشود، اثر بسیار خوبی می توان گرفت و همه طبقات حتی عنان گسیختگان و بی خبران، دعوت را می پذیرند... با نهایت اطمینان عرض می کنم که راه برای ادای واجبات و انجام تکالیف کاملاً باز است. همه و همه هر قدر، دور و پرت باشند برای پذیرفتن و عمل به تعلیمات عالی دین آماده هستند...، فقط اخلاص، ذوق و ابتکار در اسلوب دعوت و استقامت لازم است...»(18)
ضرورت نظم
او در جلسه دیگر در اهمیت نظم و تشکیلات می گوید: «...من یک سرباز از جنگ برگشته هستم. محل کار بنده را خداوند متعال در جایی قرار داده که سینه به سینه در مقابل دشمن هستم و کاملاً تلخی کوتاهی کردن را حس می کنم. به اصطلاح جنگی در خط آتش هستم و ضربت های شکننده و خوردکننده دشمنان اسلام را از نزدیک لمس می کنم...» (19)و در ادامه این بحث با تمسک به آیه 7 و 8 از سوره الرحمن (والسماء رفعها و وضع المیزان الّا تطغوا فی المیزان) به نظم و برنامه ریزی کلان تأکید کرده و می گوید:
.... چرا خداوند ما را به رعایت عدل و نظم در این آیه دعوت می کند؟ برای این که دنیا بر اساس نظم پایه گذاری شده است و ما هم اگر بخواهیم فرزندان این دنیا باشیم، اگر بخواهیم زنده باشیم، اگر بخواهیم فعالیت و تلاشمان به ثمر برسد، باید منظم کار کنیم. بَلبَشو (هرج و مرج) و بی نظمی، جز فنا در این دنیا نتیجه ندارد. زیرا ما در دنیایی زندگی می کنیم که همه چیزش منظم است. از آیات زیادی استفاده می شود که دنیا بر اساس حق و عدل و انضباط و نظم استوار است. اگر کسی بخواهد در این دنیا بی نظمی بکند، به نتیجه نمی رسد...(20)
هنر و تمدن اسلام
وی در مورد فرهنگ، هنر و تمدن اسلامی حرف های زیادی دارد. او موضوعاتی از قبیل یکتاشناسی، ابدیت و جاودانگی، فراگیری و هماهنگی، وسعت نظر، واقع نگری، و تحرک و سازندگی را از جمله ویژگی های بارز فرهنگ اسلامی می شمارد(21) و پیرامون ادبیات و هنر اسلامی می نویسد: «... هنر و ادبیات اسلامی که جزیی از ادبیات و هنر مشرق زمین می باشند، از نظر غنای فکری و زیبایی فرهنگ عامیانه، از ذخایر ادبیات و هنر جهان هستند و بعضی از ادبا و هنرمندان جدید امثال شاعر اسپانیایی (مکائیل اونامونو) و شاعر آلمانی (گوته) از آن الهام گرفته اند؛ و تأثیر فراوانی را که هنر اسلامی در معماری، نقاشی و تصویرگری دارد، هرگز نمی توان فراموش کرد...»هنر، نزد مسلمانان از مفهوم «ان الله جمیل و یحب الجمال» و زیبایی عمومی که در سراسر جهان هستی تجلی کرده، سرچشمه گرفته است. ما در جامعه اسلامی، هنرهای زیبایی را ملاحظه می کنیم که در خانه ها، در مساجد، روی شمشیرها و غلافهای آنها، در کتابها و جلد آنها، در بازار و معابر عمومی به طور وسیعی جلوه نموده و هیچ گاه به طبقه ممتازی اختصاص نیافته و سبب رفاه دسته معدودی نشده است. با مختصر مطالعه ای در آثار و بناهای تاریخی، مساجد، بازارها و خانه های قدیمی که در بلاد اسلامی وجود دارد، به هنرنمایی مسلمانان پی خواهیم برد.(22)
تهاجم فرهنگی
امام موسی صدر در سال 1341 ش در «انجمن ماهانه دینی» خطر هجوم فرهنگ را هشدار می دهد و با طرح مباحثی، از یک استعمار جدید به نام «استعمار فکری» نام می برد و آن را خطرناکتر از استعمار سیاسی، نظامی و اقتصادی ارزیابی می کند و می گوید:ملتی که اصالت فکری خود را از دست داد، نجات از این انحراف فکری و استعمار عقیدتی برایش سخت و آثار آن بی نهایت عمیق و خطرناک است... این حقیقت با کمال تأسف در بین مسلمانان به شکل وحشت آور و عجیبی وجود دارد؛ نویسندگان، گویندگان، مبتکران و مردم عادی ما، در مسائل اجتماعی و حتی اخلاقی و تربیتی، از سبک فکر غیر اسلامی پیروی می کنند. در چارچوبه نظریه ها و حتی الفاظ دانشمندان غرب گرفتار شده اند و از مطالعه نظریات و پیشنهادهای اسلامی حتی به عنوان یک نظریه، امتناع می ورزند.
راستی جای حیرت است مردمی که دارای یک سلسله ایده ها و افکار ارزنده باشند، ولی در مقام عمل نه تنها از این نظریه ها پیروی نکنند، بلکه آن افکار و تئوری ها را حتی به صورت بحث و مطالعه در نظر نگیرند.(23)
ریشه عقب ماندگی ها
او ضمن تأیید برخی از صاحب نظران که علل عقب ماندگی مسلمانان را در سه محور: «کسالت و تنبلی»، «دروغگویی » و «استعمارزدگی» قرار داده اند به ریشه اصلی این امور می پردازد و می گوید: علت این که مسلمانان تنبل شدند چه بود؟ چه چیزی سبب شد که آنان به رذائل اخلاقی مانند دروغگویی روی آوردند؟ به چه دلیل پای استعمارگران به این راحتی به جامعه بزرگ اسلامی باز شد و مسلمانان مورد بهره کشی و استعمار واقع شدند؟»امام موسی صدر پس از طرح این سؤالها، بحث جامعی را ارائه می دهد و در نهایت به این نتیجه می رسد که علت اصلی عقب ماندگی مسلمانان، عدم یک تشکیلات منسجم رهبری و حکومتی در جهت هدایت و تربیت صحیح آنان است. در زمان پیامبر با توجه به بعد رسالت، امامت و رهبری آن حضرت، این حکومت و تشکیلات به وجود آمد و انسانهای بسیاری تربیت اسلامی یافتند و از نظر اخلاقی به مقامات والایی رسیدند و جامعه اسلامی به رشد و بالندگی گام نهاد. از مجموع بحثهای امام موسی صدر در این خصوص پیداست که وی تشکیل یک حکومت دینی جهت هدایت و رهبری مسلمانان را کاملاً ضروری می داند؛ چنانکه خود در عمل به این مباحث تا حدودی وجود خارجی بخشید و حکومتی را تحت عنوان «مجلس اعلی شیعیان لبنان» در آن کشور بنیان کرد.
ایمان مطلوب
او در زندگی سیاسی و اجتماعی، گرفتار برخی افراد کوته بین و کج اندیش بود که در نگاه آنان دخالت در سیاست و رسیدگی به گرفتاری مردم، ناشنه ضعف ایمان و بی تقوایی برای یک عالم دینی به شمار می آمد. اما او با استقامت در برابر همه ی آنها ایستاد و از مبانی و اندیشه های خود این چنین دفاع کرد:در مورد ما می گویند که سید موسی از حد خود خارج شده و بر اوست که به ایمان و نماز و غیره بسنده کند. بسیار خوب، من به ایمان به خدا اکتفا خواهم کرد؛ ولی واقعاً ایمان به خدا چیست؟ ایمان به خدا آن چیزی نیست که تخت و تاج حکومت ظالمان را حفظ کند، مردم را ساکت گرداند و آنها را به صبر و آرامش دعوت نماید.
ایمان در منطق قرآن عبارت است (ارایت الذی یکذب بالدین فذلک الذی یدع الیتیم و لایحض علی طعام المسکین) (24) ایمان به خدا در واقع آن چیزی است که مانع شود انسان در مقابل ناراحتی دیگران احساس بی تفاوتی کند. کسی که شب را به صبح برساند و همسایه اش گرسنه باشد به خداوند و روز قیامت ایمان نیاورده است. این آن ایمانی است که ما نمی فهمیم.(25)
نماز مقبول
در نگاه امام موسی صدر، زهد، تقوا، صبر و غیره هر کدام معنای واقعی خود را داشت و هیچ وقت این واژه های ارزشمند وسیله کسب و کار و مورد سوء استفاده واقع نمی شد. او همیشه سعی داشت تا غبار تحریف از چهره این الفاظ مقدس بزداید و آنها را در جایگاه واقعی خود قرار دهد. از این رو، وی درباره نماز می گفت: «برادران! چه نمازی مقبول خداوند است؟ نمازی که مردم را از اعتراض «به ستمگری» دور گرداند؟ نمازی که مردم را گمراه کند؟ نمازی که مسؤولان کشور شما (لبنان) را به ظلم و جور تشویق نماید؟ هرگز! این نماز مقبول خداوند نیست. نمازی قبول می شود که در کنار خدمت به مردم باشد. فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون و الذین هم یراؤون و یمنعون الماعون. یعنی اگر در مورد همسایگانت کوتاهی کردی نماز به جای بهشت، تو را به جهنم وارد خواهد کرد.(26)حضور اجتماعی
او در ذیل سوره والعصر، آیه «وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» ضرورت زندگی اجتماعی انسان را بیان می کند و انزوا را سبب خسران و گمراهی می شمارد و می گوید خداوند در این آیه مؤمنین را به تواصی دعوت می کند؛ و این امکان ندارد مگر این که انسانها در جامعه حضور و با همدیگر ارتباط داشته باشند تا زمینه تکامل آنها فراهم شود. پس تواصی که همان تعاون و زندگی در میان مردم می باشد، بر هر فرد مسلمان واجب است تا عمل صالح انجام دهد و ایمانش کامل شود؛ والا خسران ابدی و انحراف جبران ناپذیری دامن گیرش خواهد شد. (27)بخشش و پویایی
امام موسی صدر در تفسیر آیه 195 از سوره بقره «وانفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه واحسنوا ان الله یحب المحسنین» ضمن اشاره به انواع انفاق که از راه بذل «علم و تجربه »، «جان و مال» و «پست و مقام» تحقق می یابد که افضل و اشرف آنها بخشش و بذل جان است، می گوید: وقتی از ثروت خود به مستمندی هدیه می کنیم و یا جاه و مقام خود را به دیگری می سپاریم یا از علم و تجربه خود به دیگری می بخشیم، همه اینها تنها بخشی از سرمایه انسان است. اما کسی که جان خود را در راه خدا می دهد، در واقع از همه چیزش می گذرد. به همین سبب، خداوند همه گناهان او را می بخشد؛ زیرا خون شهید منشأ پایداری و پویایی جامعه می شود. او در ادامه، انفاق مال را ضامن تحقق عدالت اجتماعی و از بین رفتن فاصله های فاحش طبقاتی ارزیابی می کند و می گوید: «... اگر جامعه ای در اثر عدم رواج انفاق به فاصله طبقاتی گرفتار شد و ظلم و ستم طبقاتی بر آن حاکم گشت، ضرر و زیان آن در مرحله ی نخست بر کسانی عاید می شود که از انفاق امتناع ورزیدند. سپس دامن گیر سایر افراد می گردد؛ همان گونه که اگر در اثر رواج انفاق، جامعه ای پویا و سرزنده شد، اول خود بخشش کنندگان از ثمرات آن بهره مند خواهند شد.»(28)پی نوشت ها :
1- به نقل از آیت الله محمد ابراهیم جناتی.
2- عزت شیعه، محسن کمالیان و علی اکبر رنجبر کرمانی، دفتر تبلیغات اسلامی، قم 1377 ش، ص 139، 183.
3- عزت شیعه، ص 225.
4- همان، ص 284.
5- لبنان، شهید چمران، ص 316.
6- عزت شیعه، ص 214.
7- در این مورد ر. ک: مجموعه سه جلدی یاران امام، ویژه ی امام موسی صدر که در آن عوامل ساواک چندین مورد از این مخالفتها را در گزارشهای خود منعکس کرده اند.
8- یاران امام، ویژه امام موسی صدر، ج اول، ص 248. 491.
9- عزت شیعه، ص 297.
10- به نقل از آیت الله سیدمحمد علی موحد ابطحی. وی یکی از اساتید خارج فقه و اصول در حوزه قم بود که در مهرماه 1381 به رحمت ایزدی پیوست و در شهر قم به خاک سپرده شد.
11- هفت نامه ی بعثت، سال 12، ش 26، ص 7.
12- عزت شیعه، ص 288.
13- لبنان، شهید چمران، ص 94.
14- همان، ص 95.
15- مانند آیه 38 سوره دخان: و ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهم لاعبین.
16- اقتباس از سخنرانی وی در حضور اندیشمندانی همچون شهید مطهری در روز جمعه 7 / 7 / 1340 که در انجمن ماهانه دینی شهر شیراز برگزار شده بود. برای آگاهی از متن کامل این سخنرانی، ر.ک: سالنامه ی گفتار ماه، سال دوم، ص 25.
17- همان، ص 32.
18- همان، ص 36و 44.
19- سالنامه سیمای اسلام، جمعی از نویسندگان، ص 75. این سخنرانی در پائیز 1344 در مرکز دارالتبلیغ اسلامی قم در حضور مؤسس، اندیشمندان و جمعی از طلاب و فضلا ایراد شده است.
20- همان: ص 77.
21- برای آگاهی بیشتر درباره ی این موضوعات، ر.ک: امام موسی صدر، امید محرومان، ص 271.
22- اسلام و فرهنگ قرن بیستم، امام موسی صدر، ترجمه علی حجتی کرمانی، ص 127.
23- سالنامه ی گفتار ماه، ص 26.
24- سوره ماعون.
25- هفته نامه بعثت، ش 26، س 12، ص7.
26- همان.
27- دراساه للحیاه، مجموعه بحث های تفسیری امام موسی صدر، به تحقیق حسین شرف الدین، ص 165.
28- احادیث السحر، مجموعه سخنرانی های امام موسی صدر، به تحقیق حسین شرف الدین، ص 57- 68.