در سال 1357 که نهضت اسلامی به اوج خود رسید، امام موسی صدر، یک هفته قبل از ناپدید شدنش طی مقاله ای در روزنامه فرانسوی «لوموند» این انقلاب را ادامه ی حرکت انبیاء، و امام خمینی را به عنوان «الامام الاکبر» معرفی کرد.(1)
حضرت امام خمینی
«....آقای صدر یک مردی است که من می توانم بگویم او را بزرگ کرده ام و به منزله یک اولاد عزیز است برای من، و من امیدوارم که ان شاء الله ایشان به سلامت برگردند به محل خودشان، و بسیار مورد تأسف است که ایشان را ما الان نمی بینیم در بین خودمان...(2) آقای صدر را من سالهای طولانی دیده ام؛ بلکه باید بگویم من بزرگ کرده ام ایشان را. من فضایلشان را می دانم و خدمتهایی را هم که بعد از آن که به لبنان رفته اند، کرده اند، می دانم؛ و آنچه که لبنان احتیاج به ایشان دارد، باز آن را هم می دانم. من امیدوارم که ان شاء الله ایشان برگردند به محل خودشان و مسلمین آنجا از ایشان استفاده کنند...» (3)آیت الله سید علی خامنه ای
«...بخشی از خدمات بزرگی که آن عالم مبتکر و پر نشاط در مدتی نزدیک به بیست سال در صحنه اجتماعی و سیاسی لبنان به شیعه و به لبنان تقدیم کرد، وحدت و هویت بخشیدن به شیعه لبنان و ایجاد همزیستی و احترام متقابل میان پیروان ادیان و طوایف سیاسی در آن کشور از سوئی، و صراحت در معرفی رژیم غاصب صهیونیست به عنوان شر مطلق و اعلام حرمت همکاری با آن از سوی دیگر، و بالاخره ابراز ارادت و صمیمیت نسبت به رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، چه در عرصه فرهنگی و نوشتاری و چه با همکاری با عناصر مبارز ایرانی، در مدتی طولانی از این عالم بزرگواری که فرزند حوزه علمیه قم و بازمانده یکی از خاندان های بزرگ علمی در جهان تشیع است، شخصیتی همه جانبه پدید آورده بود و چنین بود که امام راحل بزرگوار ما دلبستگی و تکریم خود به این شخصیت معزز را از اوایل پیروزی انقلاب با بیانات گوناگون ابراز داشتند...» (4)استاد شهید مطهری
«...اگر آقا موسی الان بود، چون دنیا را دقیقاً می شناخت می توانست کسی باشد که وضع جهان را برای امام خمینی تشریح کند و به عنوان یک کارشناس قوی، موضوعات و نیازها را بگوید... احکام واضح هستند و اشکال همه ما در عدم شناخت موضوع است. کسی که امروز در تبیین موضوعات به درد می خورد آقا موسی بود... افسوس شما هنوز نمی دانید که ما چه کسی را از دست دادیم. ما یکی از بزرگترین یاران فکری علمی انقلابمان را از دست دادیم. آقا موسی در دنیای عمل و اجرا نیازها را درک کرده بود. مسائل و مشکلات حرکت را می دانست و لمس کرده بود و برای اغلب موضوعات، حکم فقهی داشت او را خیلی حساب شده از ما گرفتند... ایشان موضوعات پیچیده منظومه را با یک سرانگشت حل می کرد و از شخصیت های نادری بود که حرفهای ملاصدار را به درستی فهمیده بود...» (5)آیت الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی
«...در سال 1327 که حدود 14 سال سن داشتم با ایشان آشنا شدم... ایشان آدم خوش بیانی بود، خوش سیما و خوش چهره بود و از لحاظ ما شخصیت خوبی بود. از فضلای مورد احترام ذهنی من بود در آن موقع؛ لذا در درس مطول ایشان شرکت و استفاده می کردم... آن موقع ایشان را به عنوان یک متفکر اسلامی می شناختم... در مجله «مکتب تشیع» سعی ما بر این بود که از شخصیت های درجه اول که رنگ اسلامی و علمی داشتند، استفاده نماییم. مثلاً مرحوم مهندس بازرگان، همین دکتر سحابی، مرحوم شهید مطهری، مرحوم شهید بهشتی و این تیپ افراد بودند. شما اگر همان فهرست اول ما را ببینید، نام این افراد را مشاهده خواهید کرد. ما از ایشان استفاده می کردیم...»(6)آیت الله سید موسی شبیری زنجانی
«...آقا موسی... دارای برجستگی های خاص علمی، اخلاقی و روحی بود. ایشان از نظر سرعت انتقال بسیار سریع الانتقال بودند... یک فهم صاف و مطابق با فطرت داشتند و دارای یک روح حقیقت جویی بودند. از جهت دقت نظر هم باز جزء درجه اول ها بودند... جهت دیگری که در ایشان بود، بیان او بود. بسیار بیان، بیان روشن و بدون تعقید بود... تُن صدای ایشان بسیار مناسب و مطلوب بود. در بحث ها... هیچ کس احساس خستگی از صحبتهای ایشان نمی کرد. امتیاز دیگری که در ایشان بود، ادب بیان بود... ما هیچ وقت ندیدیم که در صحبت با افراد صدایش را بلند کند و با خشونت صحبت کند یا لفظ تند، تعبیر تند، تعبیر اهانت آمیز درباره اشخاص کرده باشد، امتیاز دیگری که جزو جهات ممتاز و عالی ایشان بود، انصاف ایشان در بحث بود؛ منصف بود در حد اعلای انصاف. روح حقیقت جویی در ایشان بسیار غالب بود. هیچ وقت نمی خواست حرف خود را بر دیگری تحمیل کند.... اعتراف به حقانیت طرف، برای او امری بسیار عادی بود... ایشان از نظر سیاسی در ایران و لبنان در جلساتی که سیاستمداران کهنه کار وارد، شرکت داشتند، از پس همه آنها بر می آمد؛ با این که جوان بود و آنها کهنه کار بودند، هیچ کم نمی آورد. حسابی بحث می کرد و از پس همه برمی آمد. استعداد ذاتی او هم این گونه اقتضا می کرد. ذاتاً با هوش بود. هم هوش علمی داشت و هم هوش سیاسی...» (7)آیت الله میرزا علی مشکینی
«...ابتدا باید بگویم که هر کس در مورد ایشان به نیکی سخن بگوید، مقام و منزلت خود را بالا برده است. ما مقام امام موسی صدر را خیلی بالا می دانیم. ایشان را انسانی متدین به دیانت الهی و مردی که سیاست را می فهمید و دیانت را هم می فهمید، می شناسیم... باید بگویم که آقای صدر از ذخایر عالم تشیع بودند. ایشان یکی از پر ارج ترین انسانهای عالم بودند... در سفری که به ایران آمده بودند به زیارتشان رفتیم. در آن جلسه، ایشان مطلبی فرمودند که برای طلبه های آن روز شاید خیلی موجه نبود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مفهوم صحبت های آن روز ایشان روشن شد...»(8)آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
«...آقا موسی به واسطه ی خصلت ها و افکاری که دارا بود، حرف نو زیاد داشت و آنها را مطرح می کرد. هر حرف نوی هم به دنبال خود یک بحرانی دارد... یعنی افکار عمومی آماده درک مطلب نیست... آقا موسی هم جزو افرادی بودند که افکارشان جلوتر از زمان بود؛ چیزهایی که صد سال بعد یا دویست سال بعد عادی می شوند... البته در مورد ایشان همان طوری که برای هر شخصیت علمی و دینی و سیاسی، گاهی یک عده شایعه پراکنی می کنند، ایشان هم از این حسدها و از این حرفها در امان نبودند و گاهی شایعاتی درباره ایشان می شد. اما شخصیت ایشان طوری نبود که با این چیزها تحت تأثیر قرار بگیرد... آقا موسی تشکیلاتی فکر می کرد و دقیقاً می دانست که چه کار باید بکند. به نظر من اگر ایشان تا حال می ماند، یکی از ذخایر بسیار گرانقدری بود که می توانست در انقلاب اسلامی، در خدمت حضرت امام و در کنار برداران عزیز دیگر، وجود بسیار مفیدی باشد..»(9)شهید دکتر مصطفی چمران
«...این مرد بزرگ قادر شد حرکتی ایجاد کند که پس از 1400 سال، شیعه را به جنبش در آورد، او را به حرکت در آورد؛ آن چنان حرکتی ایجاد کند که هیأت حاکمه لبنان را بلرزاند، اسرائیل را به وحشت بیندازد، نظام های طاغوتی عربی از او به وحشت بیفتند. سالها قبل از آن که انقلاب اسلامی ما به پیروزی برسد، این مرد بزرگ سازماندهی کرد... تنها کسی است که از اول معرکه تا به امروز یک حرف زده و بر یک راه مستقیم رفته است. بر خلاف دیگران که هر روز حرف خود را عوض کرده اند؛ حتی فتح. او شعارهایش و پیش بینی هایش به حقیقت پیوسته است. تنها کسی است که از دولتی خارجی پول نگرفته و از کسی نوکری و حرف شنوایی نداشته؛ بلکه فقط و فقط به خاطر مصلحت مردم و ایده خود اقدام کرده است.می دانم که ممکن است عده ای به من ایراد بگیرند که چرا این همه از صدر حرف می زنم و حتی بگویند من عاطفی هستم؛ در حالی که این طور نیست. آنچه که من دیده ام و با وجود خود حس کرده ام و با مقایسه با دیگران، حتی یاسر عرفات، با وجود زدن این همه تهمت های ناجوانمردانه به او، و این همه فداکاری ها و ثبات ایمان او به راهش، دریغ است که من سکوت کنم و حرف حق را نزنم؛ فقط از ترس این که ممکن است کسی مرا عاطفی بنامد. در یک جمله بگویم: در پاکی، فداکاری، ایمان و شخصیت بین صدر و این مدعیان رهبری که من می شناسم، از آسمان تا زمین فاصله است...»(10)
فؤاد شهاب (رئیس جمهور اسبق لبنان
«...اگر مسیحیان چنین شخصیتی داشتند، او را به مقام قدیسی می رساندند. این مرد را باید با تمامی وسائل و امکانات یاری نمود...»(11)جمال عبدالناصر (رئیس جمهور اسبق مصر)
«...ای کاش دانشگاه الازهر رئیسی چون آقا موسی داشت...» (12)امیر عبدالله (ولیعهد عربستان)
«...من در تمام سالهای زندگی، شخصیتی به هوشمندی، وسعت اطلاع، حسن خلق، انسانیت و جذّابیت امام موسی صدر ندیدم...(13)یک شخصیت برجسته فلسطینی
«...به خدا قسم اگر امام موسی صدر شیعه نبود، سازمان های فلسطینی و سنی ها او را به مقام خدایی می رساندند. چون موضع هایی که گرفت و فداکاریهایی که کرد و شجاعت هایی که از خود نشان داد، فوق طاقت بشری بود و بالاخره با قدرت ایمان پیروز شد...» (14)سید حسن نصر الله (دبیرکل حزب الله)
«...امام موسی صدر تنها بنیان گذار مقاومت نبوده؛ بلکه بنیان گذار اقدامات، طرح ها و دستاوردهای بسیاری بود که در صورت غفلت از آنها، از قافله زمان عقب خواهیم ماند. حضور امام موسی صدر در لبنان باعث شد که روحانیت بار دیگر مسؤولیت انسانی، شرعی و مدنی خود را بر عهده گیرد و از کانالی انسانی، الهی و شرعی و نه قدرت طلبی و انتقامجویی، پا به صحنه ی سیاست بگذارد. طبیعتاً این امر باعث گردید تا امام صدر تهمت ها و فداکاریهای بسیاری را به جان بخرد. امام دین را به سیاست و سیاست را به دین بازگرداند. البته موضوع امروز برای ما عادی شده است اما وقتی امام به لبنان آمد، امری بسیار عجیب و غیر عادی بود؛ به گونه ای که داعیه دار چنین موضوعی به راحتی به ارتداد، الحاد، فسق، فجور و خروج از دین و اموری از این دست متهم می شد. سیاست مداران تحمل نداشتند که فردی برجسته، با اخلاص، هوشیار و پاک به عرصه فعالیت آنان قدم گذارد. از سوی دیگر برخی روحانیون نیز تاب تحمل چنین فردی را نداشتند... از امام موسی صدر آموختیم که سرزمین غصب شده را نمی توان از راه های مسالمت آمیز باز پس گرفت. آموختیم که سرزمین غصب شده را تنها از راه جهاد، شهادت، فداکاری، سنگ، خون و با جانفشانی شهادت طلبانی چون «احمد قصیر» و «بلال فحص» می توان باز پس گرفت... نقش تأسیس امام به یک عرصه محدود نبود؛ او در ابعاد مختلفی در کشور بنیان گذار و مؤسس محسوب می شود...(15)پی نوشت ها :
1- جهت اطلاع بیشتر در این مورد، ر. ک: امام موسی صدر، امید محرومان فصل دهم.
2- صحیفه امام، ج 12، ص 318.
3- صحیفه امام، ج 13، ص 166.
4- روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه، 10/ 3/ 1378، ش 5783، ص 4.
5- به نقل از دکتر صادق سلطانی طباطبایی.
6- نامه مفید، ش 16، ص 31.
7- هفته نامه بعثت، سال 12، ش 26، ص 4.
8- همان، ص 8.
9- همان. ص 20.
10- لبنان، شهید چمران، ص 91.
11- عزت شیعه، ص 18.
12- یادنامه امام موسی صدر، ص 268.
13- عزت شیعه، ص 15.
14- لبنان، شهید چمران، ص 321.
15- برای آگاهی از متن کامل این سخنرانی، ر. ک: روزنامه جمهوری اسلامی، پنجشنبه 17/ 9/ 1379، ش 6229، ص 15.