نویسنده: رابرت کاگان
مترجم: علی آدمی، افشین زرگر
مترجم: علی آدمی، افشین زرگر
امیدها برای یک عصر جدید تاریخ بشری بر مجموعه بی نظیری از شرایط بین المللی آرام گرفت؛ نبود موقت رقابت سنتی قدرت بزرگ. قرن ها، تنازع میان قدرت های بزرگ برای دستیابی به نفوذ، ثروت، امنیت، جایگاه و افتخار منبع اصلی منازعه و جنگ بوده است. برای بیش از چهار دهه جنگ سرد، رقابت تنها به ابرقدرت ها محدود بود؛ نظم دو قطبی متصلب آنها جلوگیری گرایش عادی دیگر قدرت های بزرگ را برای خودنمایی گرفت. زمانی که اتحاد شوروی در سال 1991م فروپاشید، ناگهان تنها ایالات متحده باقی ماند. روسیه ضعیف بود و روحیه پایینی داشت؛ در این کشور، سیاست داخلی در آشفتگی، اقتصاد در بحران و قدرت نظامی در سراشیبی شدید به سر می برد. دولت چین، پس از حوادث میدان "تیانان من" (1)، منزوی، متشنج و درون گرا بود، آینده اقتصادی این کشور نامعلوم و نیروی نظامی اش آماده جنگ مدرن با فناوری بالا (2) نبود. ژاپن، ابرقدرت اقتصادی در حال ظهور دهه 80م، سقوط فجیع بازار سهام را در 1990م تحمل کرده و در حال ورود به یک دهه انقباض اقتصادی بود. هندوستان هنوز انقلاب اقتصادی را آغاز نکرده بود و اروپا، که نخستین عرصه رقابت قدرت بزرگ بود، سیاست قدرت را نمی پذیرفت و در حال تکمیل نهادهای پست مدرنش بود.
واقع گرایان ژئوپلتیکی، مانند "هنری کیسینجر" (3) در آن زمان هشدار دادند که این مجموعه شرایط نمی تواند دوام داشته باشد؛ زیرا، رقابت بین المللی در ذات بشری ریشه دوانده است و باز خواهد گشت؛ هم چنین، ثابت شد که پیش بینی های [نظام] چند قطبی جهان قریب الوقوع با حضور ایالات متحده، چین، روسیه، ژاپن و هندوستان (که همه نسبتاً در قدرت برابر هستند) اشتباه بوده است. واقع گرایان فهم روشنی از ماهیت تغییرناپذیر ابنای بشری داشتند. جهان با یک دگرگونی، بلکه صرفاً با یک مکث در رقابت بی پایان ملت ها و مردمان روبه رو بود؛ رقابتی که در دهه 1990م، دوباره نمایان شد. در این دوره، قدرت های در حال ظهور (نخست چین و سپس هندوستان) یکی یکی مطرح یا دوباره وارد عرصه شدند؛ بدین ترتیب، انفجارهای بی سابقه رشد اقتصادی همراه با رشدهای فزاینده و اساسی در ظرفیت نظامی متعارف و هسته ای جلوه گر شدند. با آغاز قرن بیست و یکم، ژاپن احیای اقتصادی خود را آهسته آغاز و به سوی نقش بین المللی فعالانه تر دیپلماتیکی و نظامی حرکت کرد. سپس، روسیه وارد عرصه شد و با بازگشت از فلاکت اقتصادی، روند رو به رشد خود را بر اساس صادرات ذخایر عظیم نفت و گاز طبیعی اش آغاز کرد.
امروزه، پیکربندی جدید قدرت در نظم بین المللی در حال شکل گیری مجدد است. این نظم شامل جهانی از یک ابرقدرت و تعداد زیادی از قدرت های بزرگ می باشد؛ همان گونه که استراتژیست های چینی آن را بیان می کند. [4] ناسیونالیسم و خود ملت، که جهانی شدن خیلی جلوتر آنها را تضعیف کرد، هم اکنون، با انتقام بازگشته اند. ناسیونالسم های قومی هم چنان در بالکان و در جمهوری های سابق اتحاد شوروی جوشش خود را ادامه می دهند؛ اما مهم تر از همه، بازگشت ناسیونالیسم قدرت بزرگ است؛ بدین ترتیب، به جای یک نظم نوین جهانی، برخورد منافع و جاه طلبی های قدرت های بزرگ دوباره اتحادها و ضد اتحادها (5) را تولید می کند و به مانند آنچه یک دیپلمات قرن نوزدهم به صورت بیدرنگ در پی شناسایی آن بود مشارکت هایی متغیر و لرزان را استادانه به دست می دهد هستند که برخورد و اصطکاک جاه طلبی های قدرت های بزرگ را موجب می شود. بدین ترتیب، احتمال وقوع حوادث متزلزل کننده آتی بیشتر است.
واقع گرایان ژئوپلتیکی، مانند "هنری کیسینجر" (3) در آن زمان هشدار دادند که این مجموعه شرایط نمی تواند دوام داشته باشد؛ زیرا، رقابت بین المللی در ذات بشری ریشه دوانده است و باز خواهد گشت؛ هم چنین، ثابت شد که پیش بینی های [نظام] چند قطبی جهان قریب الوقوع با حضور ایالات متحده، چین، روسیه، ژاپن و هندوستان (که همه نسبتاً در قدرت برابر هستند) اشتباه بوده است. واقع گرایان فهم روشنی از ماهیت تغییرناپذیر ابنای بشری داشتند. جهان با یک دگرگونی، بلکه صرفاً با یک مکث در رقابت بی پایان ملت ها و مردمان روبه رو بود؛ رقابتی که در دهه 1990م، دوباره نمایان شد. در این دوره، قدرت های در حال ظهور (نخست چین و سپس هندوستان) یکی یکی مطرح یا دوباره وارد عرصه شدند؛ بدین ترتیب، انفجارهای بی سابقه رشد اقتصادی همراه با رشدهای فزاینده و اساسی در ظرفیت نظامی متعارف و هسته ای جلوه گر شدند. با آغاز قرن بیست و یکم، ژاپن احیای اقتصادی خود را آهسته آغاز و به سوی نقش بین المللی فعالانه تر دیپلماتیکی و نظامی حرکت کرد. سپس، روسیه وارد عرصه شد و با بازگشت از فلاکت اقتصادی، روند رو به رشد خود را بر اساس صادرات ذخایر عظیم نفت و گاز طبیعی اش آغاز کرد.
امروزه، پیکربندی جدید قدرت در نظم بین المللی در حال شکل گیری مجدد است. این نظم شامل جهانی از یک ابرقدرت و تعداد زیادی از قدرت های بزرگ می باشد؛ همان گونه که استراتژیست های چینی آن را بیان می کند. [4] ناسیونالیسم و خود ملت، که جهانی شدن خیلی جلوتر آنها را تضعیف کرد، هم اکنون، با انتقام بازگشته اند. ناسیونالسم های قومی هم چنان در بالکان و در جمهوری های سابق اتحاد شوروی جوشش خود را ادامه می دهند؛ اما مهم تر از همه، بازگشت ناسیونالیسم قدرت بزرگ است؛ بدین ترتیب، به جای یک نظم نوین جهانی، برخورد منافع و جاه طلبی های قدرت های بزرگ دوباره اتحادها و ضد اتحادها (5) را تولید می کند و به مانند آنچه یک دیپلمات قرن نوزدهم به صورت بیدرنگ در پی شناسایی آن بود مشارکت هایی متغیر و لرزان را استادانه به دست می دهد هستند که برخورد و اصطکاک جاه طلبی های قدرت های بزرگ را موجب می شود. بدین ترتیب، احتمال وقوع حوادث متزلزل کننده آتی بیشتر است.
پی نوشت ها :
1. Tianamen square
2. High-tech
3. Henry kissinger
4. Rosalie chen, "china percevies America: perspectives of International Relations Experts,""Journal of contemporary china 12,no.35 (May 2003), p. 287
5. counteralliances