رؤیای ناامید اسلام رادیکال

در هیچ جا، کیفیات انسانی بیشتر از جهان اسلام، به ویژه خاورمیانه دیده نمی شود. مبارزه اسلام گرایان رادیکال علیه نیروهای قدرتمند و اغلب غیرشخصی مدرنیزاسیون،
شنبه، 11 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رؤیای ناامید اسلام رادیکال
رؤیای ناامید اسلام رادیکال

نویسنده: رابرت کاگان
مترجم: علی آدمی، افشین زرگر


 
در هیچ جا، کیفیات انسانی بیشتر از جهان اسلام، به ویژه خاورمیانه دیده نمی شود. مبارزه اسلام گرایان رادیکال علیه نیروهای قدرتمند و اغلب غیرشخصی مدرنیزاسیون، سرمایه داری و جهانی شدن، که با غرب یهود- مسیحی همدست هستند، منازعه بزرگ دیگر در نظام بین الملل امروزین است. این موضوع همچنین، تکذیب دراماتیک تر پارادایم هم گرایی است؛ در واقع، از آن وقتی که این پارادایم که مفهوم "ارزش های جهانی" دنیای لیبرال را در بر می گیرد، هم گرا شده است. اسلام گرایان رادیکال آن را رد می کنند.
سرانجام، ممکن است مبارزه بین مدرنیزاسیون و رادیکالیسم اسلام به منزله پدیده ای تاریخی تأثیر کمتری نسبت به مبارزه بین قدرت های بزرگ و بین نیروهای دموکراسی و اتوکراسی بر امور بین المللی داشته باشد. مقاومت اسلامی در مقابل غربی شدن پدیده جدیدی نیست، درواقع، اکنون، بعدی از تحولات شگرف بالقوه و جدید شکل گرفته است. در گذشته، هنگامی که مردمان از نظر تکنولوژیک، کمتر پیشرفته با فرهنگ های پیشرفته تر روبه رو می شدند، تسلیحات ناکافی آنها منعکس کننده عقب افتادگی شان بود؛ اما امروزه، هواداران رادیکال سنت گرایی اسلامی، با وجود هراس از جهان مدرن، نه تنها از روش های دیرینه ترور و حملات انتحاری استفاده می کنند، بلکه هم چنین تسلیحات جهان مدرن را علیه آن به کار می برند. نیروهای مدرنیزاسیون و جهانی شدن طغیان اسلام گرایی رادیکال و نیز مسلح شدن آنها برای ستز را برانگیخته است.
این ستیز بی فرجام است؛ زیرا سنت نمی تواند در مبارزه بین سنت گرایی و مدرنیته، برنده باشد؛ اما اینکه نیروهای سنتی مسلح بتوانند به تسلحیات، فناوری ها و ایدئولوژی های مدرن آسیب دهشتناکی وارد کنند، موضوع دیگری است. همه ملت های قدرتمند و ثروتمند جهان کمتر یا بیشتر پذیرای جنبه های اقتصادی، تکنولوژیکی و حتی اجتماعی مدرنیزاسیون و جهانی شدن بوده اند؛ هم چنین همه - هرچند با درجات متفاوتی از گلایه و مقاومت - پذیرای جریان آزاد کالاها، دارایی ها و خدمات و آمیزش فرهنگ ها و سبک های زندگی، که ویژگی جهان مدرن است، بوده اند. به طور فزاینده، مردمشان به همان برنامه های تلویزیونی نگاه می کنند، به همان موسیقی گوش می دهند و به همان سینماها می روند و حتی ممکن است همراه با پذیرش این فرهنگ مسلط مدرن، با ویژگی های اساسی اخلاق و محسنات مدرن نیز احساس همدردی کنند. در میان دیگر چیزها، مدرنیته به معنای آزادی جنسی و سیاسی و اقتصادی زنان، تضعیف اقتدار کلیسا و تقویت سکولاریسم، وجود آنچه ضد فرهنگ نامیده می شود و آزادی بیان در هنر - اگر نگوییم در سیاست- است که آزادی کفرگویی و انجام نمادهای هجوآمیز نسبت به دین، اقتدار و اخلاق را شامل می شود. اینها پیادمدهای لیبرالیسم و سرمایه داری هستند که از دخالت سنت، کلیسای قدرتمند یا حکومت اخلاق گرا و سلطه جو رها و آزادند؛ حتی چینی ها آموخته اند در حالی که داشتن سرمایه داری بدون آزادسازی سیاسی امکان پذیر است، داشتن سرمایه داری بدو آزادسازی فرهنگی بسیار دشوار است.
امروزه، اسلام گرایان رادیکال آخرین انکارکنندگان این نیروهای قدرتمند مدرنیته هستند. برای "سید قطب"، از پدران فکری القائده، اسلام واقعی تنها می تواند با جنگ علیه جهان مدرن در همه جبهه ها نجات یابد. از نظر او، لازم است:
«کل ساختار فلسفی و سیاسی مدرنیته کنار گذاشته شود و اسلام به ریشه های آلوده نشده اش باز گردد». [1]
رهبر فقید جمهوری اسلامی ایران، "آیت الله خمینی [ره]"، به وضوح مدرنیته را با روشنگری یکی می دانست و هر دو را رد می کرد. او به طرفدارانش چنین می گفت:
«بله، ما مرتجعیم و شما روشنفکران تعلیم یافته اید. شما روشنفکران نمی خواهید ما را به 1400 سال پیش برگردانید.» (1)[2]
اسلام گرایان رادیکال تر، همچون با "اسامه بن لادن"، دموکراسی را به منزله بزرگ ترین محصول روشنگری و مدرنتیه رد می کنند. "ابوموسی الزرغاوی" انتخابات در عراق را بر این اساس که قانون گذاری که باید از آن در دموکراسی اطاعت شود، انسان است و نه خداوند، تقبیح کرده است. انتخابات دموکراتیک بسیار الحادی و شرک آمیز و نادرست آنهایی بوده که شریک انسانی نادان و ضعیف خداوند را در امتیاز الهی و محوری تر او که حکومت و قانون گذاری نامیده می شود، ایجاد کرده اند. همان گونه که "برنارد لوئیس" (2) نوشته است، هدف انقلاب اسلامی ایران و هرجای دیگر بیرون ریختن همه زوائد بیگانه و کفرآمیز است که بر سرزمین ها و مردمان مسلمان در عصر تسلط و نفوذ بیگانگان تحمیل شده و پس از آن، اعاده نظم اسلامی درست و معین شده الهی است. یکی از این "زوائد کفرآمیز"، دموکراسی است. بنیادگرایان می خواهند جهان اسلام را به جایی بازگردانند که هنوز غرب مسیحی، لیبرالیسم و دموکراسی اسلام ناب را آلوده نکرده بودند. [3]
دستیابی بدین هدف ناممکن است. اسلام گرایان نمی توانند جوامعشان رابه 1400 سال پیش بازگردانند؛ حتی اگر باقی جهان هم به آنها اجازه دهند که البته، نخواهند داد. نه ایالات متحده و نه هیچ قدرت بزرگ دیگر کنترل خاورمیانه را به این نیروهای بنیادگرا واگذار نخواهد کرد. دلیل امر تا حدی استراتژیک بودن این منطقه برای دیگر کشورهاست؛ اما دلیل مهم دیگری نیز هست و آن اینکه اکثریت مردم در خاورمیانه هیچ خواسته ای برای بازگشت به 1400 سال پیش را ندارند. آنها نه با مدرنیته مخالف اند و نه با دموکراسی. هرگز تصور این ممکن نیست که در این جهان مدرن کشوری بتواند با کشیدن دیوار دور خودش، از مدرنیته جدا شود، حتی اگر اکثریت چنین چیزی را بخواهند. آیا تئوکراسی بزرگ اسلامی که القاعده و دیگران امید برپایی آن را دارند، می تواند به طور کامل، اصوات و چهره های باقی جهان را در هم کوبد و بدین ترتیب، مردم را از اغواهای مدرنیته در امان نگاه دارد؟ روحانیون حتی در انجام آن در ایران موفق نبوده اند و این تنها پروژه ای خیالبافانه است.
جهان بدین گونه با چشم انداز مبارزه ای متمادی روبه رو شده است که در آن، هرگز اهداف اسلام گرایان تندرو تأمین نمی شود، زیرا، نه ایالات متحده و نه اروپا و نه روسیه و نه چین و حتی مردم خاورمیانه نمی توانند و نه خواستار آن هستند که به آنها آنچه را می خواهند بدهند. قدرت های بزرگ مدرن واقعاً نمی توانند به حدی که افراطیون اسلام گرا خواستارند، عقب نشینی کنند.
متأسفانه، آنها در مقابل تهدید نیز، توانایی اتحاد تأثیرگذار را ندارند، هم چنین، در مبارزه بین مدرنیزاسیون و سنت، ایالات متحده، روسیه، اروپا و دیگر قدرت های بزرگ تقریباً، در جبهه مدرنیزاسیون هستند و آنچه آنها را از یکدیگر جدا می کند، رقابت، جاه طلبی های ملی، شکاف بین دموکرات ها و اتوکرات ها، اخلاف فراآتلانتیک بر سر کاربرد قدرت نظامی است که میل آنها را برای همکاری تضعیف می کند. مطمئناً، این موضوع وقتی خود را نشان می دهد که نتوان از جنبه های اجتناب ناپذیر نظامی ستیز علیه تروریسم اسلامی رادیکال پرهیز کرد. اروپاییان کمتر به آنچه آنها به عمد "جنگ باترور" نمی نامند، تمایل داشته اند و چنین نیز خواهند بود. روسیه و چین نیز از تماشای فرو رفتن ایالات متحده در باتلاق جنگ با القاعده و دیگر گروه های خشونت طلب اسلام گرا در خاورمیانه و آسیای جنوبی لذت خواهند برد. این موضوع که ایران هسته ای قدرت آمریکا را در منطقه کنترل خواهد کرد، نیز برای آنها اغوا کننده خواهد بود. تمایل اتوکرات ها در مسکو و پکن برای حفاظت از اتوکرات های همنوعشان در پیونگ یانگ، تهران و خارطوم فرصت های ارتباط بین تروریست ها و تسلیحات هسته ای را که در نهایت، انجام خواهد شد، افزایش خواهد داد.
به راستی، یکی از مشکلات مربوط به شکل دادن مبارزه علیه تروریسم اسلام گرا صرفاً با تمرکز سیاست خارجی آمریکا این است که وهم های باطلی را نسبت به اتحاد و همکاری با دیگر قدرت های بزرگ با کسانی که اتحاد اصیل را ناممکن می نمایانند، تولید می کند. ایده همکاری استراتژیک اصیل بین ایالات متحده و روسیه یا ایالات متحده و چین در جنگ با ترور بیشتر افسانه است. برای روسیه، جنگ با ترور به چچن و برای چین به "اویغورهای" (3) استان "سینگ کیانگ" (4) مربوط است، اما هنگامی که به ایران، سوریه و حزب الله می رسیم، روسیه و چین تمایلی به دیدن تروریست ها ندارند، بلکه آنها را شرکای سودمندی در مبارزه با قدرت بزرگ می دانند.

پی نوشت ها :

1. م: البته، این دیدگاه و تعبیر نادرست یک محقق امریکایی از صحبت های حضرت امام (ره) است که چنین تفسیری از اسلام را به بنیان گذار انقلاب اسلامی متصف می کنند. در مقابل حضرت امام خمینی (ره) تفسیری کاملاً مترقیانه و پیشروانه از اسلام ارائه کردند و همواره، با مظاهر استعماری و استثماری و کج روانه مدرنیته و غرب مخالفت ورزیدند.
2. Bernard Lewis
3. Uyghurs
4. xinjiang
$یادداشت:
1. Lawrence Wright, The Looming Tower: Al-Qaeda and the Road to 9/11 (New york, 2006), p. 24.
2. ibid, p.47.
3. F. Gregory Gause III. ''Can Democracy stop Terrorism?'' Foreign Affairs 84, no.5 (September/October 2005), p. 69. Bernard Lewis, The Middle East (London, 2000), p. 377.

منبع: کاگان، رابرت؛ (1390) بازگشت تاریخ و پایان رؤیاها، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.