عقل زنانه در نهج البلاغه

نوشتة حاضر در پی بررسی معنای خطبة 80 نهج البلاغه دربارة زنان است. بر پایة این تحقیق، جملات حضرت امیر مؤمنان علی (ع) در پی اثبات ضعف قدرت عقلی و ایمانی و حقوقی زنان نیست.
سه‌شنبه، 14 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عقل زنانه در نهج البلاغه
عقل زنانه در نهج البلاغه

 

نویسنده: محمدنوید داراب زاده
منبع:راسخون


 

چکیده

نوشتة حاضر در پی بررسی معنای خطبة 80 نهج البلاغه دربارة زنان است. بر پایة این تحقیق، جملات حضرت امیر مؤمنان علی (ع) در پی اثبات ضعف قدرت عقلی و ایمانی و حقوقی زنان نیست. بیانگر وجود تفاوت «حوزة اندیشة زن، حقوق او و وظایفش» با مردان است. قدرت عقلی و ایمانی زن در آن حوزه که خداوند او را برای آن سرشته است هیچ نقصانی ندارد. نقصان زمانی رخ می‌دهد که وی بخواهد در غیر حوزة سزاوار خود به نفش آفرینی بپردازد. کلمة «ناقصات» در گفتار امیرمؤمنان علی (ع) به معنای عیب و کمبود نیست. منظور «تفاوت» است. کسی دچار نقصان عقل و ایمان است که بخواهد در مسیری به ایفای نقش بپردازد که یا سرشت وی سازگار نیست. آنچه زن با الهام از عاطفه‌اش انجام می‌دهد جلوة دیگری از روشنایی عقل است، نه متضاد با آن.
واژگان کلیدی: عقل، نقص، تفاوت، ضعف، حق، ایمان.

مقدمه

نوشته فرا روی شما به تبیین اظهار نظر امیرمؤمنان علی (ع) دربارة تفاوت قدرت عقلی زنان پرداخته است. در کتاب شریف نهج البلاغه در خطبه 80 به آن حضرت جملاتی نسبت داده شده است که از آن چنین فهمیده می‌شود که میان قدرت عقل زن و مرد تفاوت است. نویسنده نتیجة آخرین تحقیق خود دربارة این خطبه را نه در پایان مقاله، که در آغاز بیان می‌کند: پس از تحقیق و مطالعه و بهره بردن از گفتار و نوشتار استادان خود و پژوهشگران، به این نتیجه دست یافتم که: گفتار امیرمؤمنان علی (ع) تأکید بر تفاوت قدرت عقل زنان و مردان است، نه اثبات ضعف قدرت عقلی زنان. افرادی نیز که از فرمودة حضرت، تفسیر دوم (ضعف قدرت عقلی زن) را پذیرفته‌اند، جز عده‌ای اندک شمار، در استدلال های خود دلایل و توجیهاتی ارائه کرده‌اند که نتیجة آن اعتراف به «تفاوت عقل زن و مرد» است نه نقص و ضعف عقل آنان. آن دسته از کسانی هم که بر اثبات «ضعف قدرت عقلی زنان» تأکید داشته‌اند تقریباً همگی در زمرة کسانی هستند که اصولاً مرد را نسبت به زن آفریدة برتر شمرده‌اند. فخر رازی (مفسر اهل سنت) از آن دسته افراد است که آفرینش زن را مانند سنگ و درخت، نه برای خود وی، که ابزار تکامل بشر یاد می‌کند. (1) وی در تفسیر آیة «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها» (2) می‌نویسد: به مقتضای این آیه زن برای عبادت و پذیرش تکالیف آفریده نشده است. زنان به دلیل ناتوانی و کم عقلی چون کودکانند و شایسته بود که همچون آنان تکلیف نداشته باشد، ولی خداوند آنان را مکلف نمود تا گوش به فرمان شوهر باشند و از عذاب خدا بترسند تا نعمت بر مردان به کمال خود رسد. (3) بر پایة اعتقاد برخی، همان‌طور که ممکن است خداوند فردی را نابینا، کر، لال، ضعیف، زشت و یا رنجور بیافریند، ممکن است گروهی از انسان ها مانند زنان را از نظر قدرت عقلی، ضعیف بیافریند. این امر به دست خود اوست. به هر که هر چه بخواهد می‌دهد و یا از او دریغ می‌کند. نمی‌شود او را باز خواست کرد. عبدالله بخاری در کتاب «الصحیح» به نقل از ابن عباس می‌نویسد: روزی عمر بن خطاب به من گفت: به خدا سوگند ما در عصر جاهلیت هیچ ارزشی برای زنان قایل نبودیم تا اینکه خداوند آیاتی دربارة آنان نازل کرد و حقوقی برای آنان قرار داد و آنها جسور شدند. (4) هنگامی که کتاب «زنان از دید مردان»، نوشته بن. وات، گری را مطالعه کنید از قضاوت های متفاوت و متناقض مردان دربارة زنان شگفت زده می‌شوید. این قضاوت ها بیش از آنکه زنان را بی مقدار کرده باشد از ضعف قدرت اندیشة اظهار نظر کنند گان (مردان) حکایت دارد. ما مردان باید در مقابل زنان شرمسار باشیم، که کسانی از جنس ما که خود را در قدرت تعقل برتر می‌شناسند دربارة زن چنین قضاوت کنند که: زنان ویژگی‌های شهروندی را دارا نیستند.
(جملة جان لاک، ژان ژاک روسو، و کانت) زنان موجوداتی با روح های کوچک و دارای ضعف عقلی، متکبر و خود خواه‌اند. (مونتسکیو). زیگموند فروید معتقد بود: زن موجودی درجه دوم است که سرشت روانی اش او را برای زندگی پایین‌تر از مرد ساخته است. (5) اگر روا بود که ما علوم انسانی و راه زندگی خود را از غربیان فرا بگیریم البته که باید بر پایة نظر مونتسکیو و فروید و کانت، معتقد می‌شدیم آدمیان همه از مادری متولد شده اند که خداوند ناقص و کم عقل و درجه دومش آفریده است. قرآن در سورة مبارک تین (آیه 4) می‌فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم: خداوند انسان را در بهترین صورت اعتدال آفرید.» نیز می‌فرماید: «الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ خَلَقَهُ (6) او کسی است که هر چه آفریده، نیکو آفریده است.» شاید به اعتقاد اینان کلمة «الانسان» زنان را در بر نمی‌گیرد. خدای متعال در جایی دیگر از قرآن (لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة) (7) رفتار و نظر رسول الله را سر مشق مؤمنان یاد می‌کند، که دربارة زنان فرمود: «حبب الی من دیناکم ثلاثة: از دنیای شما محبت سه چیز در دلِ من جای داده شده است؛ یکی محبت بانوان.» این در حالی است که به فرمودة امیرمؤمنان علی (ع)، اهل بیت (ع) نزد زنان بسیار محبوب بوده‌اند. (8) آیا زنان عصر علوی (ع) آن جملة معروف امیرمؤمنان (ع) را دربارة ناقص بودن عقل زنان نشنیده بودند که این چنین به آن حضرت ارادت می‌ورزیدند و او را دوست می‌داشتند!؟ آن قضاوت دربارة عقل زنان، با همین تفسیر که ما امروز می‌فهمیم و به امیرمؤمنان (ع) نسبت می‌دهیم، تنها نظر آن حضرت نبود و عقیدة همه امامان (ع) است. آیا زنان همة اعصار به پیشوایان معصومی عشق می‌ورزیدند که معتقد بودند زنان عقلی ناقص دارند!؟ قرآن در موارد بسیاری از جزیی‌ترین پدیده‌های اجتماعی و خانوادگی و اخلاقی سخن گفته است. در سورة مجادله به مؤمنان سفارش می‌شود که در مجالس عمومی به طور راز ناک با یکدیگر نجوا نکنند.
وقتی کسی به مجلس شما وارد شد و از شما تقاضا کرد که برای وی جای باز کنید، برایش جایی باز کنید. (9) آیا خوب نبود در مورد عقل زنان هم آیه‌ای صریح نازل کند! زنان از نسبت دادن کم عقلی به ایشان به همان مقدار رنجیده می‌شوند که بشنوند همسرشان غیر از آنها دیگری را هم دوست دارد. با این حال چگونه به اهل بیت عشق می‌ورزیدند، اگر شنیده بودند که آنان زن را موجودی کم عقل می‌شمرند!! اینها همه مسایلی است که باید به موازات تبیین جملة امیرمؤمنان (ع) روشن شود. در نظر گرفتن این دست مسایل جانبی است که سبب شده است مرحوم شهید مطهری دربارة جمله امیرمؤمنان علی (ع) بفرماید: این خطبة حضرت از مطالب معرض عنها است. (دلالتش بر نقصان عقل زنان، پذیرفته نشده است و دانشمندان از پذیرش چنین دلالتی روی گردانده‌اند) اصل روایت طرد نشده، دلالت ظاهرش طرد شده است. (10)

خطبة پرغوغا

جمله‌ای که در خطبة 80 نهج‌البلاغه شریف به وجود مقدس امیرمؤمنان (ع) نسبت داده شده است: مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَیْنِ کَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِیثُهُنَّ عَلَی الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِیثِ الرِّجَالِ فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ کُونُوا مِنْ خِیَارِهِنَّ عَلَی حَذَرٍ وَ لَا تُطِیعُوهُنَّ فِی الْمَعْرُوفِ حَتَّی لَا یَطْمَعْنَ فِی الْمُنْکَر (11) ای مردم، زنان از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما کم بهرگی ایمانشان به سبب نماز نخواندن و روزه نگرفتن است در روزهای حیض؛ و علت نقصان عقلشان این است که در اسلام [گواهی دو زن به جای گواهی یک مرد است. از نظر ارث نیز نصیب آنان نصف ارث مردان می‌باشد. پس از زن‌های بد پرهیز کنید و از خوبانشان در حذر باشید و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید تا در گفتار و کردار ناشایسته طمع نکنند. نویسندة مقاله حاضر هیچ تصمیم ندارد گفتار و نظریه های متناقض یا متفاوتی که دیگر محققان و نویسندگان بیان داشته‌اند برشمرد و به تحلیل آنها بپردازد. گمان می‌رود که این کار نه چندان در حل مسئله کمکی کند و نه بدان نیازی باشد و چه بسا مایة آشفتگی فکر و اعتقاد خوانندة مقاله را فراهم آورد. تنها لازم می‌دانم به چند نکته در این باره بسنده کنم.]
نکته اول: تقریباً نظر بیشتر عالمان و شرح کنندگان نهج البلاغة شریف را مطالعه کرده و از خلاصة آنها در تدوین این مقاله بهره برده‌ام.
دوم: تنی چند از نظریه پردازان دربارة این خطبه اعتراف کرده‌اند که حقیقت مسئله (معنای جملات حضرت) برای خود آنان به درستی روشن نشده است. به همین خاطر نگاشتة آنان نه فقط معادله‌ای را حل نکرده است، به پیچیدگی آن افزوده است.
سوم: عده‌ای چون سخن حضرت را با اعتقاد و سلیقة خود همسو دیده‌اند گویا آن را نیازمند شرح ندانسته‌اند. آن بزرگواران خود فرموده‌اند: «ان حدیث آل محمد صعب مستصعب ...»(12) : فهم احادیث اهل بیت رسول خدا بسیار دشوار است. جز فرشتگان مقرب و یا پیامبر مرسل یا بنده‌ای که خدا دلش را به ایمان آزموده، نخواهد فهمید. پس هر جمله‌ای از اهل بیت پیامبر (ص) به شما رسید که دلتان از آن رمید و معنای حقیقی‌اش را ندانستید انکارش نکنید و [آن را به خدا و پیامبر و عالم آل محمد (ص) و امام (ع) رد کنید ... یکی از شرح کنندگان نهج البلاغه (از معاصران) در ترجمة جملة حضرت چنین آورده است: اگر زنی به یکی از مستحبات سفارش کرد نباید آن را به جای آورد. چون پیروی نکردن از سخن زنان هم یکی از مستحبات است. خلاصه در هیچ امری به گفتار و خواهش‌های زنان اعتنا ننمایید...!! (13)]
چهارم: تبیین و تحلیل خطبة نامبرده به میزان نیاز به سند شناسی، به روان شناسی و جامعه شناسی نیازمند است. اگر مفهوم جملة امیر مؤمنان (ع) این باشد که «در هیچ امری به گفتار و خواهش‌های زنان اعتنا ننمایید.» کدام زن دین را با رضایت خاطر می‌پذیرد!؟ به راستی اگر دربارة ما مردان چنین جمله‌ای گفته می‌شد، دین بر ایمان چقدر دلپذیر بود! آیا این جملة معروف و منسوب به رسول‌خدا (ص) با آن تفسیر که ما از آن ارائه می‌کنیم چگونه با روان‌شناسی پایداری نظام خانواده سازگار است که «با زنان مشورت کنید، آنگاه با آنها مخالفت ورزید.»!‌ البته منظور این نیست که فرموده های معصومان (ع) را اگر با دست‌یافته‌های روان شناسی امروز ناسازگار بود، نپذیریم. این نظریة باطلی است. اما آنچه پذیرفتنی است این است که: تفسیری که از فرموده‌های معصومان (ع) ارائه می‌شود نباید با دیگر تعالیم پذیرفته شده در مذهب، در تضاد و تنافی باشد. قرآن می‌فرماید: «عاشروهن بالمعروف.» (در هر حال با زنان به روشی خوب تر رفتار کنید) امیرمؤمنان علی (ع) فرموده: «فداروهن علی کل حال (14) در هر حال با زنان به شیوة مسالمت جویانه رفتار کنید.» آیا این سنجیده و عاقلانه است که به زنان بگوییم آخرین پیامبر خدا در یک جمله برای دوام پیوند همسری میان شما، به مردان سفارش کرده است: هرگاه ناچار از مشورت شدید، با همسران خود مشورت کنید. هر چه آنها نظر دادند، برخلاف آن رفتار کنید.
پنجم: در یک نظر سنجی از بانوان، معلوم شد که شماری از آنان از اینکه زن آفریده شده‌اند، ناخرسندند؛ در حالی که مردان چنین احساس بدی از جنسیت خود ندارند. علت هر چه باشد، یکی تفسیرها، تلقینات و رفتارهای اهانت آمیزی است که نسبت به زنان روا داشته می‌شود. همان که قرآن درباره‌اش فرموده است: «ساء ما یحکمون (15) چه به ناروا حکم می‌رانند! » عده‌ای وجود تفاوت میان زن و مرد را که اسلام بدان نظر دارد، طوری تحلیل و تفسیر کرده‌اند که به «تبعیض میان زن و مرد» بیشتر شبیه است. این تفسیر غلط، روز به روز زنان را از دین و نگرش دینی، گریزان ساخته و قدرت خود باوری و امکان توسعه فکری و تربیتی را از آنان سلب کرده است. تفسیری که مردان از دین و سرشت زن و مرد ارائه کردند این باور رنج آور را در زنان پدید آورد که: در نظام آفرینش بهرة زن کم در نظر گرفته شده است. خدای متعال به هر موجودی همان را که مورد نیازش بود عطا فرمود، جز به زنان. این هم دردی است بی‌درمان که گروهی زن را از آنچه می‌تواند برخوردار باشد محروم کنند و سپس وی را به نقصان عقل ذاتی متهم کنند. بر اساس آیه صریح قرآن اگر فردی زنی را به انجام کار زشت متهم کرد و برای اثبات اتهام خود حجتی نداشت باید به وی هشتاد تازیانه زد. (16) این در حالی است که هزاران سال است شخصیت زن به هر نقص و ضعفی متهم است و کسی هم بر اتهام زنندگان بر نمی‌شورد.
ششم: شماری از مفسران نهج البلاغه شریف، در شرح خطبه هشتاد نوشته‌اند: منظور حضرت از این تعابیر کوبنده، نه همة زنان، که فقط زن جنگ افروز واقعة جمل است! به‌راستی، آیا دسیسه آفرینی یک زن، مقام شامخ عصمت را آن گونه برآشفته است که آن یک زن را نمایندة همة زنان بداند و در نکوهش او چیزی بگوید که با جملات توضیحی پس از آن، همة زنان را فراگیرد!؟ آیا نمی‌توانست همانند جای دیگر نهج‌البلاغه تنها از آن زن نام ببرد؟ آنجا که می‌فرماید: «اما فلانة فادرکتها رأی النساء (17) اما آن زن را خوی زنانه اش ربود» و به پیروی هوای نفس و مخالفت با من وادارش نمود.
هفتم: مردان و زنان معاصر امیرمؤمنان (ع) پس از بیان آن خطبه، از آن جملات چه فهمیدند؟ اینکه زن از نظر قدرت عقلی و ایمان و حق اجتماعی، فرو دست است و مرد موجودی برتر و بهتر و الاتر!؟ به‌راستی، آیا آن مردم از آن جملات به فرض آنکه از حضرت صادر شده باشد چنین مطلبی برداشت کردند!؟ پس منظور چه بود و مردم از آن تعابیر کوبنده چه فهمیدند؟ کدام یک از امامان معصوم (ع) پس از آن تاریخ تا عصر غیبت، در نکوهش زنان، به جملات این خطبه تکیه کرده‌اند!؟ شاید حقیقت این باشد: آنان که خطبه برای ایشان بیان شده بود (معاشر الناس) زن نبودند و چون آن نکوهش را متوجه خود می‌دانستند، نه زنان، پیام آن را به خوبی دریافت کردند و دم فرو بستند. امام (ع) به زنان نفرمود: «شما از قدرت اندیشه‌ای اندک برخوردارید.» به مردان فرمود: «شما را باید نکوهش کرد که بدون توجه به» تفاوت حوزة اندیشة زن، حقوق او و ظایفش او را وارد کارزار زندگی کرده‌اید. زن در حوزة اندیشه، حقوق و وظایف، با مرد متفاوت است. کسی که به این تفاوت بی‌توجه باشد، سزوار نکوهش است نه زن. در میان مردان، عقل کدام یک با دیگری یکسان است که انتظار رود عقل زنان با مردان یکسان باشد. چرا عقل مردان با یکدیگر یکسان نیست؟ به همان علت، عقل زنان هم با مردان یکسان نیست. (متفاوت است) گذشته از آنکه بر پایة بعضی از روایات، عواملی سبب کاستی یا نیستی عقل را فراهم می‌آورد: پیروی خواستة دل، عجب، خودمحوری، خودپسندی و مانند آن؛ چه این صفات از زن مشاهده شود و چه مرد. به راستی عقلِ بدون تعقل چه ارزشی دارد! چه بسیار آدمیان که حق را شناختند و از راه عقل، به درستی چیزی پی‌بردند، ولی آن را نپذیرفتند. اما چرا؟ چون تنها عقل و درک، مسئولیت آور نیست. مردان عصر نبوی که در مقابل تعالیم رسول خدا (ص) شیوة ستیز پیش گرفتند، عقل نداشتند!؟ آری داشتند، اما آن را به کار نبستند. عقلی که به فعلیت نرسد و آثار آن در رفتار ظاهر نشود، چه بهایی دارد!؟ آیا قوت و ضعف عقل را باید در رفتار شخص جستجو کرد یا در جنسیت او!؟ آنها که معتقدند جنس زن نمی‌تواند از قدرت عقلی مورد نیازش برخوردار باشد (18) به این نکته توجه نکرده‌اند که با پذیرش این امر، نمی‌توان به استثنا قایل شد و بانوان نمونه را دارای عقل کامل بر شمرد. این پذیرش مانند این است که فردی معتقد باشد جنس مرد نمی‌تواند فرزند بزاید، ولی به استثنا، چند مرد باردار شده‌اند یا باید معتقد بود که فرض یاد شده اشتباه است یا بگوییم آن مردان که باردار شده‌اند زن بوده‌اند، نه مرد. چون بارداری از صفات زنان است. اگر قدرت عقلی زنان با مردان فرق کند، این فرق را نباید ذاتی دانست. یعنی این تعبیر بسیار اشتباه است که بگوییم «از نظر ذاتی میان قدرت عقل زن و مرد اختلاف است؛ یکی قوی و یکی ضعیف است.» پذیرش اختلاف ذاتی قدرت عقل دو فرد زمانی است که هر دو از یک جنس و دارای کارکرد و نقش آفرینی یکسان باشند. اگر در میان دو زن، یکی قدرت عقلی بیشتری داشته باشد عقل ذاتی، نه اکتسابی (19) وی بر دیگری برتری دارد. اما تفاوت قدرت عقلی یک مرد با یک زن در حالی که حوزة بهره وری عقل هر یک ویژه و متمایز با دیگری است امتیاز محسوب نمی‌شود. عقل هر شخص ممکن است در حوزة خاصی کارآمدتر باشد و در بخشی دیگر ضعیف. تفاوت حوزة کار آمد عقلی سبب اختلاف قدرت اندیشه آنها است. اصولاً حوزة اندیشة زنان با مردان یکسان نیست. فکر و عقل زن در همان حوزه که خداوند زن را برای آن آفریده است، ضعف ندارد. در مقایسه با آن حوزه‌ها که آفرینش او برای آن نیست، نا کارآمد است. این «نا کارآمدی در حوزة غیر خودی» ضعف او نیست. چنان‌که مردان در حوزة مسایل زنانه، نا کار آمدند. در شرع مقدس، نسبت به انجام وظایف شرعی، از زن و مرد خواسته شده که از آنچه گناه بر شمرده شده بپرهیزند و آنچه واجب است به جای آورند. جز در موارد استثنا، مجازات آن دو یکسان است. تعیین این مجازات یکسان برای جرایم مساوی برای زن و مرد، مانند سرقت و زنا، نشان دهندة این است که برای زن همانند مرد قدرت فهم و درک و تشخیص شناخته شده است. در میان موجودات جهان، به هیچ دو موجودی قدرت یکسان داده نشده است. حس بویایی، بینایی، شنوایی و... موجودات متفاوت است. نه قدرت شنوایی سگ با قدرت چشم عقاب مقایسه می‌شود و نه چشم انسان با چشم عقاب. حوزة بهره وری و مورد نظر هر یک با دیگری متفاوت است. ما از زن چه انتظاری داریم؟ اینکه فلسفه را خوب بداند، کشور داری کند، مسایل پیچیدة عقلی و علمی را درک و اثبات کند و با استدلال و منطق به اثبات نظریات کلان بپردازد؟ آیا اگر زنی دارای چنین قدرتی بود عاقل است و آنکه چنین قدرتی نداشت، ناقص است؟
یا اینکه انتظار داریم او خوب را از بد، زشت را از زیبا، و فساد را از صلاح تشخیص دهد؟ زن کدام یک از این دو را ندارد که مرد دارد! ما عقل را به چه معنا می‌دانیم؟ نیروی درک خیر و شر و تمیز میان آن دو (مناط و ملاک تکلیف) یا نیرویی که انسان را به گزینش خوبی ها و رها کردن بدی ها فرا می‌خواند، یا آنچه در برابر جهل و نادانی است! در هیچ یک از این سه معنا، از نظر عنصری، میان زن و مرد در فهم امور اساسی زندگی تفاوت نیست؛ جز اینکه در امور اجتماعی و فرعی چون مرد منفعت جو است بر خلاف زن که دیگر خواه است و درگیر عاطفه کمتر قرار می‌گیرد بهتر عمل می‌کند و زن بدین دو عامل، نمی‌تواند مانند او عمل کند. همچنین حافظة زن در معرض عواملی آسیب می‌بیند که مرد نمی‌بیند. (20) پس عقل انسانی (ذاتی) زن کم نیست. تفاوت در عقل اکتسابی و عرضة بهره وری از عقل ذاتی است. عقل ذاتی او برای آنچه به وی سپرده شده و از او انتظار می‌رود، ضعفی ندارد. بنابراین، گویا منظور از کلمة ناقصات در کلام امیرمؤمنان (ع) غیر از آن است که ما می‌فهمیم. اگر منظور از نقص، کمبود و ضعف و عیب باشد، اشکالی متوجه زنان نیست. عیب از آفریدگار است که چنین موجودی را با این کمبود و ضعف و عیب آفریده است و بدتر آنکه تربیت نسل بشر را به این موجود ناقص سپرد. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده است: «من عقل عفّ: آن که عاقل بود عفت ورزید.»(21) اگر به زن عقل مورد نیازش داده نشده باشد چگونه از او انتظار می‌رود که عفت بورزد؟ و مگر نه این است که بر پایة روایات پذیرفته و معتبر، حیا و عفت زنان نُه برابر مردان است! (22) کسی که خوب و بد خود را تشخیص نمی‌دهد چطور می‌تواند صلاح و فساد کودک خود را تشخیص دهد! و چطور می‌توان ادارة امور خانه را به او سپرد! خانه‌ای که گاه مدیریت داخلی آن از ادارة یک شهر دشوارتر است. اگر بهرة عقل ذاتی زنان کم باشد به این معنا که در انجام همان مسئولیت های زنانه شان به آنها عقل کمی ارزانی شده باشد چگونه خداوند در قرآن برای مؤمن و کافر از وجود دو زن مثال می‌زند: برای کافران، زن نوح و لوط را، که هر چند همسر دو مرد آسمانی بودند، خود به دوزخ رفتند و برای ایمان آورندگان، زن فرعون و مریم مقدس را.

«نقص»، کمبود یا تفاوت

می‌گویند سه همسفر که زبان یکدیگر را نمی‌دانستند در این باره که ظهر چه بخورند به نزاع پرداختند. پس از لحظاتی کشمکش دانستند که هر سه یک چیز می‌خواسته‌اند: انگور. حکایت خطبة هشتاد نهج‌البلاغه همین است. هر کسی دربارة آن چیزی می‌گوید. نزاع بر این است که:
1.خطبه در پی نکوهش چه چیزی و چه کسی است؟
2.مردم از آن چه دانستند؟
3.به چه سبب امیرمؤمنان (ع) که گفتارش پس از کلام خدا و رسول، رساترین سخن است در بیان خود و استخدام کلمات، به گونه‌ای دیگر سخن نگفته است تا کلامش کانون شبهه و پرسش نباشد؟
4.در عبارت «ناقصات العقول»، منظور از «ناقص» و «عقل» چیست؟

پاسخ پرسش اول:

در پاسخ پرسش اول می‌توان گفت: تعبیر «معاشر الناس» گویای نکوهش مردمی است که از زن وظیفه‌ای فراتر از آنچه خدا او را برای آن آفریده است، انتظار داشتند. اگر پدری ماشینی در اختیار خانوادة خود قرار دهد و آنان رانندگی ماشین را به نوجوانی کم تجربه بسپارند که گواهینامه رانندگی ندارد و آنگاه او تصادف کند و بعضی مجروح شوند و پدر، خانواده‌اش را نکوهش کند که چرا رانندگی ماشین را به این نوجوانِ کم تجربه سپردید، اعتراض پدر متوجه نوجوان است یا بقیة اعضای خانواده!؟ اگر میان زن و مرد تفاوت باشد که هست و سپس مردان از زنی بخواهند که عهده دار مسئولیتی شود که او به درستی از انجام آن بر نمی‌آید، باید مردان را نکوهش کرد که چنین مسئولیتی را به آن زن سپرده‌اند. شاید آن زن خود فکر می‌کند این مسئولیت از عهدة او بر می‌آید، یا وی را فریفته باشند یا تهدید کرده یا وعده‌ای داده باشند. هر یک از مردان نیز ممکن است در موقعیتی قرار گیرند که به فریب یا تهدید و تطمیع یا حتی خوی ریاست طلبی دوست داشته باشند به کاری بپردازند که چه بسا از عهدة آن بر نمی‌آیند. در اینجا نکوهش سزاوار هر دو جنس است، هم مردان و هم زن. این نکته که میان زن و مرد در حوزة اندیشه و میدان مناسب فکری و عقلی و حقوق و وظایف انسانی و اجتماعی تفاوت است، هیچ جای بحث نیست. اینکه می‌گوییم در حقوق انسانی با هم تفاوت دارند، منظور تمایز نوع بهره مندی آن دو از حقوق انسانی و اجتماعی است، نه اینکه حق انسانی زن کمتر باشد. به طور مثال: زن در دورة بارداری و شیردهی در وضعیتی به سر می‌برد که باید حقوق و ظایف خاصی برای وی قایل شد.
مثال دیگر: تأمین مخارج زندگی بر اساس قانون اسلام، وظیفة مرد است نه زن! (23) هر چند زن ثروتمند باشد وظیفه ندارد از ثروت خود در تأمین مخارجش صرف کند. مخارج دیگری نیز هست که بر عهدة مرد است و زن از آن معاف است. پس اگر ارث مرد در مواردی دو برابر زن باشد غیر منصفانه نیست. مرد همانچه ارث برده در راه زندگی خانوادگی صرف می‌کند و زن در خرج کردن ارث، وظیفه‌ای ندارد. گذشته از اینکه ارث بردن در طول مدت عمر یکی دو بار رخ می‌دهد، اما تأمین مخارج زندگی وظیفة همة عمر مرد است. این در حالی است که در مواردی سهم ارث زن و مرد مساوی است؛ مانند سهم پدر و مادر وقتی میت دارای فرزند است، یا وقتی که از میت فقط منسوبین مادرش زنده‌اند. در آن صورت، دختر و پسر یکسان سهم می‌برند و گاهی سهم زن بیش از مرد است. مانند جایی که وارث، همسر و چند برادر و خواهر باشد، یا در مواردی که میت دارای فرزندان با واسطه باشد. مثلاً پسر زادگانی که دخترند دو سهم می‌برند و دخترزادگان هر چند پسر، یک سهم. (24)
علامه طباطبایی می‌نویسد: در همه اعصار دو سوم ثروت جهان در دست مردان بوده و یک سوم دست زنان. اما چون یک سوم سهم زن از تصرف مرد در امان است دو سوم مرد بین او و مرد تقسیم می‌شود و در نهایت دو سوم در اختیار زن قرار می‌گیرد و یک سوم در تصرف مرد باقی می‌ماند. تدبیر اموال با مردان است و بهره برنده‌اش زنان. پس تدبیر اسلام در سهم ارث برای تعادل میان حقوق و وظایف است نه نشان نقص و کمال انسانیت. بنابراین اگر زنی بکوشد تا در غیر حوزة خاص خود به ایفای نقش بپردازد، سزاوار نکوهش است؛ چنان‌که جامعة پیرامون او را که این ایفای نقش را از او پذیرفته و بدان تشویق کرده است، باید بیشتر نکوهید.

پاسخ پرسش دوم:

از گفتارهای گذشته تا حدی روشن شد که دست‌کم آن مردمان از گفتار امام (ع)، چنین برداشت نکردند که زن از عقل مورد نیازش محروم داشته شده است.

پاسخ پرسش سوم:

تردید نیست که کلام امیرمؤمنان (ع) در روز بیان آن خطبه و روزگارها پس از آن، کمترین جای ابهام و پرسش و شبهه نداشته است. همان مردم عرب که گاه در تشخیص وظیفة الهی خود کمترین درایتی از خود نشان نمی‌دادند، در فهم لغتِ گویندة فصیح و بلیغ ناتوان نبودند. به همین خاطر بود که پس از شنیدن آن جملات، سخن اعتراض آمیز و شبهه‌ای مطرح نکردند. اگر هم گفته شود «ذهنیت مردم عرب آن روزگار نسبت به شخصیت زن، مخدوش و اشتباه بوده است. به همین خاطر گفتار امام را با همان ذهنیت خراب خود تطبیق داده و اعتراضی نکرده‌اند.» پاسخ می‌دهیم: در این صورت گویا امام (ع) افکار اشتباه آنان را پذیرفته و آن را بستر مناسبی برای پذیرش نظر خود قرار داده است؛ و این امری است که تازه اول بحث است که آیا به‌واقع امام چنین نظری داشته است! اگر به‌واقع آن ذهنیت، درست بوده است، چرا در قرآن و صریح روایات دلیلی بر آن وجود ندارد. اگر هم درست نبوده است چرا اهل‌بیت (ع) در اصلاح آن نکوشیده‌اند! بنابرا ین باید استنباط مردم را چیز دیگری فرض کرد.

پاسخ پرسش چهارم:

بر پایة آنچه گذشت، کلمة ناقصات در گفتار امام (ع) با معنی «تفاوت» سازگارتر است تا ضعف و کمبود و عیب. سه جملة توضیحی که حضرت در ادامه بیان داشته است با این معنا همخوان‌تر است. حضرت می‌فرماید: نقص عقل زنان بدین خاطر است که قرآن شهادت دو زن را با شهادت یک مرد همتراز کرده است. نقص ایمان آنان نیز بدان علت است که در ایام حیض از به جای آوردن نماز و روزه محروم‌اند. نقص بهرة آنان نیز بدین خاطر که سهم ارث ایشان نصف مردان است. قرآن حکمت همترازی شهادت دو زن به جای یک مرد را ضعف قدرت عقلی زن نمی‌داند. می‌فرماید: به علت تفاوت زن و مرد در حافظه، که یکی عوامل عاطفی بر حافظه‌اش اثر می‌گذارد و یکی نه [شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است؛ تا اگر یکی از آن دو زن فراموش کرد دیگری به یادش آورد. اگر ضعف قدرت عقلی معیار باشد باید شهادت هر مردی که به کم عقلی شهره است ممنوع باشد و هر زنی که به کمال عقل شناخته می‌شود شهادتش با مردان مساوی شمرده شود. حال آنکه چنین نیست. وقتی علت و حکمت همترازی شهادت دو زن با یک مرد، درگیری حافظه با امور عاطفی باشد عاطفه‌ای که خداوند به لطف خود به زن بیشتر عطا فرموده معلوم می‌شود که منظور از ناقصات العقول، بیان ایراد و اعتراض به وضعیت زن نیست. تصریح به تفاوت زن با مرد است.]

توضیح:

شهادت، از دیدگاه فقه و حقوق در شمار تکالیف است نه حقوق و امتیاز. احکام و آثار شهادت جنبة دستوری دارد و شاهد صاحب اختیار نیست تا اگر دوست نداشت شهادت ندهد. چون حق او نیست، تکلیف است. پس اگر در جایی شهادت زن پذیرفته نشود، محرومیت از حق رخ نداده، معافیت از تکلیف است؛ آن هم به علت مصالحی چند. مانند آنکه در شهادت به زنا، خواسته شده است تا مردان گواهی دهند نه زنان. وقتی چنین باشد به طور طبیعی هیچ کس از زن نمی‌خواهد شاهد این جرم جنسی باشد تا بعد ها بر انجام آن گواهی دهد. چه اینکه اصولاً شهادت وی پذیرفته نیست. از طرفی، در کدام حکم قضایی، شهادت یک مرد به تنهایی پذیرفته شده است!؟ حتی در رؤیت هلال، باید دو مرد عادل گواهی دهند. در حالی‌که در مورد زنان، گواهی یک زن بر تولد فرزند (زایمان) و جنسیت او کافی است، هر چند آن زنِ قابله عادل نباشد. در اثبات بکارت و عیوب جنسی زنان هم شهادت یک زن کفایت می‌کند. (25) در مقام گواهی در حضور قاضی اگر یک مرد هم جزئیات حادثه را به خاطر نیاورد گواهی او پذیرفته نیست و این به نقصان کرامت یا صلاحیت ذاتی مرد آسیب نمی‌رساند. فراموشی زن، نعمت بزرگ خدا به او و به مردان است. اگر زنان دچار فراموشی نمی‌شدند ناراحتی و رنج بارداری و زندگی را فراموش نمی‌کردند و بیش از یک فرزند نمی‌آوردند. آنها با اینکه از سختی دورة بارداری و زایمان یاد می‌کنند، همچنان از بارداری و زایمان دیگر خود خشنودند و از آن نمی‌گریزند. در حالی که مردان خاطرة تلخی‌های یک سفر را گاه تا پایان عمر از یاد نمی‌برند و به تکرار آن رضایت نمی‌دهند، هر چند از آن رویداد تلخ سال‌ها گذشته باشد. اگر این امر نبود زنان بارداری را فراموش نمی‌کردند و بیش از یک فرزند نمی‌آوردند. آنها از سختی دورة بارداری و زایمان به خوبی یاد می‌کنند ولی باز هم ... هیچ کس نتوانسته است بفهمد که آن رنج و درد زن چطور درک می‌شود و سپس بازخواهان بارداری می‌گردد، مگر اینکه بگوییم وجود احساسات قوی و فرزند دوستی است که این فراموشی را سبب می‌شود. اگر نتیجة این اختلاف روحی زن و مرد، اثبات نقصان ایمان زن باشد، نه اثبات تفاوت زن و مرد در انجام وظایف الهی، جای چند پرسشِ بی پاسخ باقی است:
1.آیا زن به پیروی از هوای نفس خود، به ترک نماز و روزه در ایام حیض مبادرت ورزیده، تا به نقصان ایمان متهم شود، یا به پیروی از دستور خداوند!؟
2.چگونه است که شروع عبادت زن، شش سال بیش و پیش از مرد، برای او امتیاز محسوب نمی‌شود، اما معاف بودنش به دستور خداوند، نشان ضعف ایمان شمرده می‌شود!؟ هنگامی که پسران از 9 تا 15 سالگی مشغول بازی‌اند دختران مشغول راز و نیاز با خداوندند. آیا اگر بلوغ و تکلیف پسران شش سال زودتر از دختران بود آن را محکم ترین دلیل بر اثبات امتیاز مردان قلمداد نمی‌کردند، که وی توانسته است شش سال زودتر از زنان شایستة دریافت فضایل و پیشگام برای ارتباط با خدا باشد!!
3.آیا راهی برای جبران این نقص ایمانی زنان در ایام حیض وجود ندارد تا این همه بدان نکوهش نشوند!؟ این در حالی است که در حدیث با صراحت بیان شده است که اگر زن در همان حالت حیض، رو به قبله در محراب خود بنشیند و خدای را یاد کند، آن عمل جبران فیضی است که به علت ترک نماز رخ داده است. روزه ها را هم در وقت دیگر قضا می‌کند. (26)
4.آیا پس از یائسگی، که دیگر زن حیض نمی‌شود، نقص ایمان او برطرف می‌گردد!؟ آیا فرد بیماری که از انجام روزه عاجز است و بعدها نیز روز را هم قضا نمی‌کند و به جای آن کفاره می‌دهد دینداری اش ضعیف است!؟ مسافری که به دستور خدا باید نماز چهار رکعتی را دو رکعت بخواند ایمانش کم است؟
اینها همه حکایت از آن دارد که «نقص» در کلام امیرمؤمنان (ع) به معنای تفاوت است. به همین علت است که می‌گویند فرد مسافر پیش نماز شخص غیر مسافر نشود. چون نماز او شکسته است. این نماز دو رکعتی برای خود مسافر ناقص نیست، ولی برای غیر مسافر ناقص است. چه بسا فرد مسافر یکی از اولیای خداست که همان دو رکعت او با فضیلت تر از هزار رکعت نماز اشخاص غیر مسافر است، ولی چون میان این دو تفاوت است، نباید وی پیش نماز فرد غیر مسافر شود.

عقلی که مایة تقرب است

نکتة گفتنی بسیار مهم اینکه: بر پایة روایات فراوان آنچه مایة تقرب بنده به خدا است عبادت او نیست، تا با زیادی عبادت، به خدا نزدیک‌تر شود. ثواب و مجازات تابع میزان عقل است نه کار. چه افرادی که با انجام عبادت زیاد و عقل کم، نزد خدا از پاداش چندانی برخوردار نیستند و بعکس کسی با انجام عبادت کم و عقل زیاد، پاداش فراوانی داشته باشد. ایمان نیز تابع کم و زیاد بودن عبادت نیست. عبادت زمانی مایة فزونی ایمان است که با عقل آمیخته باشد. در آن صورت است که هر چه عبات بیشتر شود ایمان هم بیشتر خواهد بود. رشد عقلی نیز تابع میزان مهار غرایز است و این متن صریح روایات معصومان (ع) است. اگر زنان به سبب تأثیرپذیری از عواطف در معرض تزلزل عقلی‌اند، مردان هم بر اثر پیروی از غرایز دچار ضعف عقلی می‌شوند. مردان تاکنون هیچ ترازویی بر پا نداشته‌اند تا ثابت کنند که زنان بیش از آنان از عوامل کاهش دهندة عقل تأثیر می‌پذیرند. هر چه زن به پیروی از عواطف از رشد عقلی دور بماند، مرد بیش از او به علت نیاز غریزی، در معرض خطر هیجانات جنسی است. آن اندازه که مردان در برابر هیجان جنسی آسیب پذیرند، زنان در مقابل عواطف خود، شاید آسیب پذیر نباشند. تقریباً همه مذهب های باطل جهان را مردان پدید آوردند و ترویج کردند. ستیزه جویان در مقابل پیامبران، اغلب مردان بودند. بیشتر آنها که در برابر پیامبران، خود به دروغ ادعای پیامبری کردند مرد بودند. خشونت، آدم ربایی، آدم کشی، جرایم اجتماعی، جنگ، اعتیاد و خودکشی بیشتر، از مردان و در میان آنان به وجود آمده است. (27)
آیت الله جوادی آملی در این باره می‌نویسد: عقل در اسلام معیار کمال انسانی است. یعنی هر کس عاقل‌تر است به کمال انسانی نزدیک تر و نزد خدا مقرب تر، و هر که از عقل دور تر، از کمال انسانی بی بهره تر و از مقام قرب الهی محروم تر. گاهی در اثر اشتراک لفظی مغالطه می‌کنند که چون چنین است پس مرد ها به خدا نزدیک ترند. در حالی که آن عقلی که زن و مرد در آن اختلاف دارند غیر از عقلی است که مایة تقریب به خدا است. (28)

قرآن و واژة تفاوت و نقص

تقریباً در همة آیاتی که کلمة «نقص» و مشتقات آن به کار رفته است منظور از آن، کمبود، ضعف و کاستی است. (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرات) 29 نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً. (30) اما در یک مورد کلمة «تفاوت» به کار رفته و بیشتر مفسران معنای آن را «اختلاف و نقصان» دانسته اند. « ما تَری فی خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَری مِنْ فُطُور (31) در آفرینشِ آن خدای [بخشایشگر هیچ گونه اختلاف] و نقصانی [نمی‌بینی. باز بنگر، آیا خلل] و نقصانی [می‌بینی؟]» در کلام امیرمؤمنان علی (ع) به عکس این حالت رخ داده است و به جای کلمة اختلاف و تفاوت، از واژة نقص استفاده شده است. حکمت این استخدام واژه بر ما پوشیده است. چرا در قرآن به جای «اختلاف و نقصان»، تفاوت گفته می‌شود و در کلام حضرت به جای اختلاف و تفاوت، ناقصات!؟ پی بردن به راز این مسئله چندان هم دشوار نیست. ما فارسی زبانان گویا دوست داریم یا عادت کرده‌ایم هر واژه را در همان معنایی که خود از آن می‌فهمیم به کار ببریم. به کار بردن کلمة «ناقصات» در کلام امیرمؤمنان (ع) به جای دو کلمة «اختلاف و تفاوت»، در بردارندة کنایه ای تلخ به زنان و مردانی است که بی توجه به اختلاف و تفاوت زن و مرد، زن را به عرصه ای دعوت می‌کنند که برای آن آفریده نشده است. زن اگر حریم خود را درست نشناسد و در حوزه هایی به نقش آفرینی بپردازد که با سرشت وی سازگاری ندارد نه عقل درستی دارد، نه ایمان کاملی. در آن صورت مردانی نیز که چنین نقش آفرینی را از زن بپذیرند در ایمان و عقل، مانند همان زنِ کم عقل و کم ایمانند.
جملة حضرت تمامی طرح های استعماری کهنه و جدید را خنثی و بد نام می‌کند و غیر عقلانی می‌شمرد. به زنانی که تصور می‌کنند حضور اجتماعی آنان در همة عرصه ها باید مانند مردان باشد هشدار می‌دهد که این پندار و انتخاب، نشان نقصان عقل شما است. عقل زن در ذات خود نقصانی ندارد. زمانی نقصان می‌پذیرد که بخواهد در عرصه ای به نقش آفرینی بپردازد که برای وی ساخته نشده است. در آن صورت او دستاویز مقاصد دیگران می‌شود؛ چنانکه زنِ جنگ افروز واقعه جمل، دستاویز قرار گرفت. با دستاویز قرار گرفتن او در یک نیمروز چهارده هزار نفر مسلمان کشته شدند و برای اولین بار در تاریخ اسلام ده ها هزار مسلمان در یک جنگ بر یکدیگر شمشیر کشیدند. این جنگ افروزی و فتنه و تباهی از کجا پدید آمد!؟ از نقصان عقل و ایمان یک زن. نقصان عقل و ایمان ذاتی؟ هرگز. نقصان عقل و ایمانی که در نتیجة خروج از دایرة تعالیم دینی پدید آمد. بر پایة تعالیم دینی میان زن و مرد در سه جنبه اختلاف (تفاوت) است: جنبة فکری (عقلی)، حقوقی، وظایف. زنی که به این سه جنبه بی توجه شود کم عقل، کم ایمان و ظیفه نشناس است. مردی هم که پیرو چنین زنی شود مانند او کم عقل و کم ایمان و وظیفه نشناس است. این تنها آن زن نبود که با بی توجهی به حریم الهی به نقصان عقل و ایمان و وظیفه نشناسی متهم شد. چندین هزار مردی که در رکاب وی شمشیر زدند، مانند او کم عقل و کم ایمان و وظیفه نشناس بودند. چه اینکه آنها به ظاهر مرد بودند و در مسایل اجتماعی باید عقلی کار آمدتر می‌داشتند! اما نداشتند.

حقِ «متفاوت بودن»

زمان کنونی ما، بیش از هر زمان دیگر در زندگی بشر، یک حق بزرگ زنان نادیده انگاشته می‌شود: حقِ «متفاوت بودن». جنسیت، نه فقط دستمایة تفاوت ظاهر، که در سراسر هستی زن و مرد تأثیر گذار است. تفاوت قد، وزن، شکل، وضعیت عضلات، رنگ پوست و هر تمایز جسمی، نه فقط بین زن و مرد، که در ترسیم استعداد ها و روحایت و اخلاق دو فرد همجنس تأثیر گذار است و سبب تفاوت شخصیت افراد می‌باشد. در روان‌شناسی جنس واحد این موضوع پذیرفته شده است که وضعیت بدنی در چگونگی های روانی تأثیر می‌نهد. با تفاوت وضعیت غدد تناسلی، فعالیت های بدنی، ذوق، سلیقه و احساس اشخاص متفاوت می‌شود و هوش و رفتار نیز تأثیر می‌پذیرد و این همه، از دو جنس، دو شخصیت متمایز می‌سازد. حتی خواجگان که جنسیتی متمایز با جنسیت زنانه و مردانه دارند رفتار هایشان، ایده ها، سلیقه ها و همت هایشان متفاوت از دو جنس نر و ماده است. ترشح هورمون های جنسی مردانه پدید آورندة روحیه تهور، جوشش، خشونت و فعالیت های ویژه است و ترشح هورمون زنانه اثری متفاوت و گاه معکوس دارد. از نظر اعضا و جوارح، ممکن است تصور شود که مرد و زن تنها در اعضای جنسی تفاوت دارند و در دیگر بخش ها مشابه و مساوی اند، در حالی که زن و مرد در تمامی بخش های وجود خود با یکدیگر اختلاف دارند. رویش مو در بدن زن و مرد، چربی زیر پوست، بافت ها، ظرافت و ضخامت پوست، شکل استخوان ها، وزن حجمی، ضربان نبض، فشار خون، حرارت بدن، قد، وزن، ارتعاشات صوتی، اوج و فرود صدا، ترشحات بدن، میزان گلبول های قرمز و سفید در خون، گنجایش و حجم ریه و الگوی رشد جسمانی دو جنس نر و ماده، کاملاً متفاوت است. ریشه این تفاوت ها در فعالیت های غدد نهفته است. تفاوت فعالیت ها و ترشحات غدد و هورمون دو جنس نر و ماده به قدری زیاد است که بدون استثنا تمامی اعضا و جوارح زن و مرد را از هم متمایز می‌کند. به گونه‌ای که در آزمایشگاه به راحتی می‌توان فهمید که حتی یک تار مو، مربوط به زن است یا مرد. (32)
بعضی کمی وزن مغز زن نسبت به مرد (حدود 200 100 گرم) را دلیلی بر برتری قوت عقل مرد یاد می‌کنند؛ غافل از اینکه هیچ رابطة علمی بین وزن مغز و بالا بودن یا پایین بودن قدرت عقلی وجود ندارد. مغز مرکز فرماندهی اعضا، حافظه (به یاد سپاری)، درک مطلب نه عقل، پردازش اطلاعات، تحلیل و تجزیه و ترکیب اطلاعات است. هر چند بپذیریم که وزن مغز تأثیری در درک مطلب داشته باشد، نمی‌توان انکار کرد چه بسا در وجود زن یک نیروی دیگری کار گذاشته شده است که به کمک آن، فعالیت و نتیجة عمل او با مرد برابر می‌شود. گذشته از اینکه به تازگی ثابت شده است که آن قسمت از زیادی وزن مغز مربوط به قدرت بر آورد حجم اشیا است. مردان در تشخیص آنچه به حجم اشیا مربوط است، قدرت بالاتری دارند. به طور مثال:‌ آنها بهتر از زنان درک می‌کنند که حجم مشخصی از آب در چه ظرفی جای می‌گیرد، جای دادن وسایل مخصوص خانه در چه فضایی ناممکن است و ... اختلاف زن و مرد تنها برگرفته از شکل اندام های جنسی آنها و نوع تربیت و پرورش آنها نیست؛ بلکه نتیجة علتی عمیق تر است و آن: تأثیر مواد شیمیایی مترشحه غدد تناسلی در خون است. به علت بی توجهی به همین نکته مهم است که طرفداران نهضت زن فکر می‌کنند زن و مرد می‌توانند به یک شکل تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسئولیت های یکسانی به عهده بگیرند. (33)
مجموعة بیشمار تمایز های درونی و بیرونی اندام زن و مرد، سبب شده است که از زن موجودی کاملاً متفاوت از مرد ساخته شود. زن و مرد به ظاهر به یکدیگر هزاران شباهت دارند: دو چشم و یک لب و یک سر و دو دست و دو پا و...، ولی در حقیقت در همه چیز با هم فرق دارند. انبوه حیوانات نیز به ظاهر دارای شباهت اند، ولی فرق آنها تا بدان حدّ است که از هر یک موجودی ویژه ساخته است. احساسات در زن بیشتر از مرد و هیجانی‌تر است. زنان محتاط تر و کم شهامت ترند و به علوم استدلالی و عقلانی کم اشتیاق ترند. آنها به فراگیری دانش هایی اشتیاق دارند که با ذوق و احساسات آمیخته است. اینکه قدرت کتمان مرد ها بیشتر است، شاید بدین‌خاطر باشد که مردان کمتر تابع احساسات هستند. مقاومت زن در مقابل بسیاری از بیماری ها از مقاوت مرد بیشتر است. بیماری های قلبی و سکتة مغزی در مردان بیشتر از زنان است. زنان با اینکه بیش از مردان بیمار می‌شوند، عمر طولانی تری از مردان دارند. خون مردان غلیظ‌تر از زنان و 20 درصد گلبول قرمز بیشتری دارند. به همین خاطر اکسیژن بیشتری کسب می‌کنند و نیروی بیشتری دارند و نقش های آنان عمیق‌تر است. قدرت شنوایی زنان بالاتر از مردان و قدرت بینایی مردان بیشتر از زنان است. حس تشخیص طعم غذا در زنان دقیق تر از مردان است و قدرت بویایی مردان از زنان به مراتب ضعیف تر است. در هنگام بارداری این حس بویایی ده ها برابر می‌شود. در زمینة حرکتی، مردان در همة حرکت ها بجز مهارت دست برتر از زنان هستند و زمان واکنش آنها نسبت به زنان کوتاه‌تر (سریع‌تر) است. قدرت تمرکز زنان در یک راهکار و تصمیم کمتر از قدرت مردان است و تصمیم‌گیری سریع و قطعی آنها کمتر از مردان است. شاید یک علت این باشد که توجه زنان به توازن بین نظر های دیگران و سلیقه های آنان و متهم نشدن به بدی سلیقه و تشخیص، و تأمین نظر جمع، قدرت آنها را در تصمیم‌گیری دچار کندی می‌کند. ولی مردان چندان به نظر دیگران توجه ندارند. گاه حتی به نظر خانواده بی‌توجه می‌شوند و امیدوارند که پایان کار نشان دهد که رأیشان درست بوده است.
توانایی عقلی به مقدار زیادی به توانایی شناختی وابسته است و توانایی شناختی به شش طبقه تقسیم می‌شود:
1.حافظه (دانش یادآوری و باز خوانی) :
حافظة زنان در اموری که به استخدام عواطف مربوط است قوی‌تر از مردان است و در غیر این امور مردان پیشگام ترند.
2.فهم (درک مطلب) :
زنان در فهم جزئیات حوادث قدرت فهم بالایی دارند و مردان در درک امور کلی. (از عوامل مؤثر در درک مطلب: دانش، تحصیلات، سن و موقعیت های طبیعی است)
3.پردازش اطلاعات (به کار بستن) :
مردان در پردازش اطلاعات از سرعت بیشتری برخوردارند.
4.تحلیل و تجزیه (فرد بتواند یک موضوع کلی را تجزیه کند)
5.ترکیب (آفرینندگی و خلاقیت و در کنار هم نهادن اجزای یک کل یکپارچه) :
مردان در این ویژگی قوی تر هستند. مثلاً کشف یک جرم. البته محیط، آموزش و شیوة زندگی و فرهنگ جامعه در بروز آفرینندگی تأثیر گذار است.
6.ارزش‌یابی (داوری و نتیجه‌گیری)
مردان در این زمینه قوی‌ترند. چون در تصمیم‌گیری برتر از زنان هستند. خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده است. یعنی هر موجودی را به تناسب موقعیت و مسئولیتی که باید عهده‌دار آن باشد، آفریده است؛ مثلاً چشم را ظریف اما استخوان های اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سراسر بدن هر عضوی به تناسب با وظیفه‌اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتواند در کنار یکدیگر در شبکه‌ای واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند. این مربوط به شبکة اندام وارة بدن است. در اجتماعی بشری نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است. در نظام آفرینش برای مرد و زن وظایف و مسئولیت های ویژه‌ای در نظر گرفته شده و خداوند حکیم به تناسب همان وظایف، خصایص و قوت و ضعیف هایی در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانی و جسمی زنان با مردان متفاوت است. امیرمؤمنان امام علی (ع) در خطبه یاد شده می‌خواهد همین پیام را به گوش جهانیان برساند که خروج از این ضابطه نشان اوج خرد ورزی یک جامعه نیست. علامت کم عقلی، ضعف ایمان نو ناآشنایی با وظیفة الهی است. (34)

جلوة بی نظیر عقل زن

عقل برترین آفریدة خدا است. آفریننده عقل برای حفظ آفریدگان خود عقل را بیافرید و به هر یک از زن و مرد بهره‌ای از عقل عطا فرمود. بخشی را به هر دو عنایت کرد و بخشی را به طور ویژه به یکی از آنها سپرد. در آن بخش فراگیر، عاقل ترین زن یا مرد کسی است که بتواند به جلب رضایت خداوند و کسب بهشت موفق بشود. دنیا را بشناسد و آن را منتهای هدف همت خود قرار ندهد. اما آن بخش اختصاصی: مردان را تدبیر معاش، قدرت چاره جویی و حل مسایل پیچیدة زندگی و امور کلان، عنایت فرمود و زنان را در پای عاطفه، دگر دوستی، مهر ورزی و دلسوزی قرار داد. عقلی که از زن انتظار می‌رود بروز همین استعداد است نه چیز دیگر. با یک نظر دقیق تر و جامع تر، همان عاطفه و دگر دوستی و مهر ورزی زن جلوة عقل اوست. اینکه بخواهیم شتابندگی عاطفه زن را کاری برخلاف عقل بنامیم، با این تحلیل، ناسازگار است. همان بهتر که همة رفتار های محبت‌آمیز زن به همسر و فرزندانش را برگرفته از عقل بشمریم: عقل عاطفی. زمانی که کودکی در آتش یا چاه می‌افتد برای نجات وی به دو ابزار نیاز است:‌ عقل چاره جو، عاطفة نجات بخش. مرد با «عقل چاره‌جو» در این اندیشه فرو می‌رود که بی درنگ وسیله‌ای برای نجات فرزندش تهیه کند، دیگران را خبر کند تا به کمک آیند و ... زن عاطفه‌اش را به خدمت می‌گیرد، سراسیمه در آتش می‌رود و کودکش را از خطر می‌رهاند. این هر دو نوع چاره جویی، نتیجة لطف آفریدگاری است که عقل را در خدمت آدمی قرار داد.

راهبرد خطبة هشتاد

اینک دیگر پذیرش این مطلب دشوار نیست که خطبة هشتاد امیرمؤمنان (ع) در نهج البلاغه شریف یکی از ارجمندترین راهبرد های اجتماعی سیاسی در مورد زنان است. امیرمؤمنان (ع) و اهل بیت (ع) در گفتار خود، زندگی زن، انتظارات او از خود و انتظارات جامعه به ویژه مردان از او را حواری تبیین و ترسیم کردند که بیشترین تأثیر را بر پیشگیری از آسیب روانی زنان بر جای گذارد. در بخشی از فرموده های آن حضرت چنین می‌خوانیم: «لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَةَ مِنْ أَمْرِهَا مَا جَاوَزَ نَفْسَهَا فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَة: کار برتر از توانایی زن را به او وامگذار که زن گل بهاری است نه پهلوان.» (35) بر اساس پژوهش 25 سالة یکصد کشور جهان با همکاری 140 دانشگاه، بر عهده گرفتن وظایف مردان از سوی زنان، از مهم ترین عوامل افسردگی و اضطراب و اختلالات روانی زنان است. بخشی از آشفتگی روان زنان پس از وقتی است که عهده دار وظایف و انتخاب اهدافی شده‌اند که با سرشت آنها سازگار نیست. در این پژوهش آمده است: بیش ترین میزان آسیب روانی، زمانی بر زنان وارد می‌شود که بیش از تحمل و طاقت جسمی و روانی آنان توقع و انتظار از آنها داشته باشند. بی حوصلگی و بدبختی زمانی صورت می‌گیرد که انسان کاری انجام دهد که بسیار بالاتر یا پایین‌تر از توانش باشد. هرگاه فرد کاری را شروع کند که توان انجام آن را ندارد یا هدفی را برگزیند که مطابق توانش نباشد دچار اضطراب شود؛ و اگر کاری را انجام دهد که بسیار کمتر و کوچک تر از توانش باشد، فرد بی‌حوصله و افسرده می‌شود. شاید زنان در مدیریت به پای مردان برسند ولی در هزینه های که برای این مدیریت برابر می‌پردازند، آنها بازنده است. شاید یک زن بتواند مثل یک مرد رانندة ماهری شود، یا قاضی... ولی به چه قیمت!؟ مردان با قدرت ذاتی و بدنی و تعقل و تدبیر به اهداف خود می‌رسند و زنان با دورشدن از ویژگی های زنانه و هزینه کردن آن. مردان با آنچه دارند به اهداف خود می‌رسند و زنان با کسب آنچه ندارند می‌خواهند به اهداف خود برسند. در کسب آنچه نداند آن قدر از آنچه دارند سرمایه گذاری می‌کنند که پس از رسیدن به هدف، سرمایه ها را از دست داده‌اند و سود فراوانی به دست آورده‌اند. زنان سرمایه را کم می‌کنند، به سود می‌افزایند و مردان برابر سرمایه شان سود کسب می‌کنند. امروزیان به عمد یا از سر غفلت می‌کوشند زن را برابر مرد سازند، ولی توجه ندارند که برابری زن و مرد به چه قیمت! اما امیر مؤمنان (ع) که گفتارش همه مطابق آموزه های وحی است ما را هشدار داده است که زن با مرد برابر نیست و آنکه بر برابری اش بکوشد عاقل نیست، زن باشد یا مرد.

جمع بندی و نتیجه گیری:

در خطبة 80 نهج البلاغه دربارة زنان جملات حضرت امیرمؤمنان علی (ع) در پی اثبات ضعف قدرت عقلی و ایمانی و حقوقی زنان نیست. بیانگر وجود تفاوت « حوزة اندیشة زن ، حقوق او و وظایفش » با مردان است. قدرت عقلی و ایمانی زن در آن حوزه که خداوند او را برای آن سرشته است هیچ نقصانی ندارد. کلمة «ناقصات» در گفتار امیر مؤمنان علی (ع) به معنای عیب و کمبود نیست. منظور «تفاوت» است. آنچه زن با الهام از عاطفه‌اش انجام می‌دهد جلوة دیگری از روشنایی و دید و در یافت عقل زنانه است.

پی‌نوشت‌ها:

1. تفسیر کبیر، ج 25، ص 110.
2. روم(30) : 21.
3. تفسیر کبیر، ج 25، ص 110.
4. صحیح بخاری، ج 6، ص 195.
5. ر. ک: جایگاه زن در نهج‌البلاغه، عزت السادات میرخانی، فصلنامة پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، ص 9 و 10، به نقل از کتاب «آرایش، مد و بهره‌کشی از زنان»، جوزف هنس و...، ترجمة افشنگ مقصودی، نشر گل آذین، 1381، تهران.
6. سوره سجده، آیه 7.
7. سوره احزاب، آیه 21.
8. «خصصاً بخمسة: بفصاحة و صباحة و سماحة و نجدة و خطوة عند النساء.» بحارالانوار، ج 41، ص 131.
9. سوره مجادله، آیه 11 9.
10 پاسخ به نقد هایی به رسالة حجاب، ص 69 .
11. شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 179 و 180.
12. کافی، ح 1044 1048.
13. شرح نهج البلاغه، فیض‌الاسلام.
14. نهج البلاغه، خطبة 193 (فیض الاسلام).
15. سوره نحل، آیه 58.
16. سوره نور، آیه 4.
17. نهج البلاغه، نامة 14.
18. بیشتر کسانی که در مقایسه بین زن و مرد، عقل زن را کمتر می‌دانند گویا بازگشت اعتقاد شان این است که زن نه فقط در مقایسه با مرد، که اصولاً در ذات خود دارای عقل کاملی نیست. یعنی برای انجام همان اموری هم که با سرشت وی سازگار است از عقل کاملی برخوردار نیست.
19.عقل ذاتی اصطلاحاً به جوهری گفته می‌شود که با تولد شخص همراه اوست و عقل اکتسابی آن است که در اثر تجربه و آموزش کسب و افزوده می‌شود.
20. همة این امور در کتاب هایی که پیرامون «روان شناسی اختلاف زن و مرد» است تبیین شده است.
21. غررالحکم و دررالکلم.
22. وسائل الشیعه، ج 14، ص 40؛ الکافی، حدیث 9456 6460.
23. سوره نساء، آیه 34.
24. برای اطلاع از مواردی که سهم زن در ارث بیش از مرد یا مساوی با اوست، ر. ک: توضیح المسائل نه مرجع، ج 2، ص 594 601 .
25. تمامی موارد یاد شده در کتاب های فقهی و قوانین کشوری درج گردیده است.
26. این حکم فقهیِ مشهور میان فقها است.
27. گزیده‌ای از گفتار های استاد جوادی آملی در کتاب «زن در آینة جلال و جمال».
28. زن در آینة جلال و جمال، ص 270 و 373.
29. سوره بقره، آیه 155.
30. سوره مزمل، آیه 3.
31.سوره ملک، آیه 3.
32. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 19، ص 293 280.
33. انسان موجود ناشناخته، ص 100 102.
34. مستند اغلب نکات یاد شده در این بخش مقاله، کتاب روان شناسی اختلافی، نوشتة هانری پیرون و موریس دو بس است.
35. نهج البلاغه، نامه 31، ص 405

منابع:
1.کارل، الکسیس انسان موجود ناشناخته.
2.پاک نژاد، سید رضا اولین دانشگاه و آخرین پیامبر.
3.مطهری، مرتضی پاسخ به نقد هایی به رسالة حجاب، انتشارات صدرا، 1372.
4.سید رضی (موسوی)، محمد، نهج البلاغة، ترجمه و شرح: سید علینقی فیض الاسلام، تهران، فقیه، 1379 ش.
5. موسوی سید رضی محمد نهج‌البلاغه ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات آل طه.
6.طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، قم،‌ مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، 1393 ق، 20 جلد.
7.رازی، فخر الدین (544 604 ق)، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1411 ق 1990 م، ‌32 جلد.
8.جوادی آملی عبدالله زن در آیینة جلال و جمال.
9.بخاری عبدالله الصحیح.
10.آمدی عبدالواحد غررالحکم و دررالکلم.
11.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه
12.کتاب نقد، ش 12 (فصلنامه انتقادی فلسفی، فرهنگی)
13.میرخانی عزت‌السادات مقالة جایگاه زن در نهج البلاغه، فصلنامة پژوهشی اطلاع رسانی نهج البلاغه.
14.حرّ عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشّیعه الی تحصیل مسائل الشّریعه، قم: مؤسسه آل البیت، 1409 ق.
15.دواتگران مرجان مقالة «زنان، آفرینش، معنویت و عقل»، چاپ شده در کتاب نقد، ش 12.
16.طیبی ناهید و مهین الاسلام مریم زن در نهج‌البلاغه.
17 علایی رحمانی فاطمه مقالة «تحلیلی بر خطبة 80 نهج‌البلاغه»، فطنامة پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، ش 9 و 10.
18.برقعی زهره مقالة «جایگاه حقوقی زن در نهج البلاغه، فصلنامة پژوهشی نهج البلاغه، ش 9 و 10.»
19.فقیه زاده مریم مقالة «بررسی اسناد و دلالات سخنان علی (ع) در نهج البلاغه پیرامون ویژگی های زنان»، فصلنامة نهج البلاغه، ش 9 و 10.
20.آیت اللهی زهرا مقالة «آیا عقل ما زنان ناقص است»، ماهنامة پیام زن، ش 97، فروردین 1379.
21.جعفری محمد تقی ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، نشر فرهنگ اسلامی 1371.
22.صبحی صالح، نهج البلاغه، قم، دار الهجره، بی تا.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما