نقش مدیریت در تحقق اهداف نبوت (2)

هنگامی که پیامبر به مدینه هجرت نمود و به مدیریت و ساماندهی اجتماعی پرداخت، تحقق دو امر در ایجاد نظم، ضروری به نظر می رسید:
يکشنبه، 19 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش مدیریت در تحقق اهداف نبوت (2)
نقش مدیریت در تحقق اهداف نبوت (2)

نویسندگان: دکتر حسین خنیفر(1)، نفیسه زروندی(2)، جواد زروندی(3)



 

تفاوت مدیریت پیامبر با سایر مدیریت ها

هنگامی که پیامبر به مدینه هجرت نمود و به مدیریت و ساماندهی اجتماعی پرداخت، تحقق دو امر در ایجاد نظم، ضروری به نظر می رسید:
1- ایجاد یک نهاد و ساز و کار تشکیلاتی؛
2- قوانین و قواعد رفتاری.
اولی به مدیریت نیاز داشت و دومی مجموعه ای از معارف، قوانین، اخلاق، باورها و روش ها را فراهم آورد (قراملکی، 1381، 96).
اما روش مدیریتی پیامبر با سایر روش ها تفاوت هایی دارد، که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1- منبع قدرت

در طول تاریخ بشر مهمترین مسئله در عرصه حکومتی، مدیریت و رهبری نهادهای مختلف جامعه بوده است. بر این اساس، دیدگاه ها و نگرش های افراد و گروه ها به مسند قدرت بسیار متفاوت بوده است که در اینجا به بررسی آن می پردازیم:

الف- قدرتمندان و پادشاهان

تسلط یک فرد یا گروه بدون رضایت مردم. در اینجا تمرکز شدید قدرت وجود دارد که در نهایت بی قانونی را به دنبال خواهد داشت (سید علوی، 1381، 39).

ب- نگاه پیامبران به مدیریت،

این نگرش وابسته به هدف و قلمرو دین است.
آنان مدیریت آن را از خدا می دانند. تعبیر مکناهم آتیناه الملک و جعلناک خلیفه و امثال آن در قرآن دال بر این است که این قدرت را نه از راه زور و تزویر و نه با عقل و تدبیر کسب کرده اند بلکه اعطاء الهی بوده است.
در این نظریه، حاکمیت غایی و سلطه از آن خداست، دین بر همه چیز غلبه دارد و مدیریت ابزار دین است. (سیدعلوی، 47، 1381 - 40)

2- هدف مدیریت:

رسالت حقیقی انبیای عظام بر این اصل استوار بوده است که عبودیت در برابر حق تعالی، که حاکمیت اصیل و با لذات را در گستره تکوین و تشریع از آن او می داند، در وجود انسان ها نهادینه نمایند و آنان را در شناخت مصداق حقیقی سعادت و در وصول به آن دست گیری و هدایت کنند. بر این اساس، رهاورد حتمی اطاعت از تعالیم وحیانی انبیای الهی، سامان یافتن جامعه ای متعالی با معیارهای الهی خواهد بود که ارکان آن بر بنیاد خدا محوری و حق گرایی بنا نهاده شده است (کریمی والا، بی تا، 47).
در مکتب انبیاء انسان خلیفه خدا است و هر آنچه آفریده شده، برای استفاده انسان است. هدف اصلی دعوت به عبودیت به عنوان فلسفه خلقت بوده و سایر اهداف مانند مدیریت جامعه، مقدمه ای برای این اصل است.
در این راستا مدیریت در نظر آنان وسیله ای مقدس برای رسیدن به اهداف و مقاصد عالی و تأمین مصالح و نیازمندی های مادی و معنوی است.
انبیاء پیش از آن که به امنیت صرف و برابری اقتصادی فکر کنند، متضمن هدایت و متوجه غایت خلقت انسان هستند (سید علوی، 1381، 54).
از این رو سیاست و حکومت در تفکر انبیا هدفی دارد که رهبری جامعه دینی در جست و جوی راه کارهای بهینه و مناسب در جهت وصول همگان به سعادت است (علوی، 1385، 251).

3- درآمیختگی قدرت و معنویت

یکی از مسائل روشن و مشخص در حکومت پیامبر، درآمیختگی قدرت و معنویت بود. در اندیشه ایشان، قدرت برای قدرت نیست، چنانکه سیره همه قدرت مندان عالم بر این استوار بوده که قدرت، ابزاری برای اجرای نفسانیات و توسعه نفسانی قدرت است. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
«همانا حاکمان و فرمانروایان (غیر منزه) هنگامی که به شهری وارد شوند، آن را به فساد کشیده و عزت و سربلندی اهل آن را به ذلت و خواری تبدیل می کنند و به این صورت عمل می نمایند.» (نمل/ 34)
این روایتی از قدرت های غیر منزه در قالبی عام و فراگیر است. یعنی همه حکومت های طاغوتی و نفسانی از چنین ماهیتی برخوردارند.
اما در رسالت پیامبر اکرم قدرت، در آمیخته با معنویت است. یعنی فلسفه قدرت در حکومت پیامبر، توسعه ارزش های آسمانی است.
پیامبر تأسیس دولت و شروع مدیریت را با ساختن مسجد آغاز کرد تا قدرت و قانون را با عبادت و اطاعت خدا همراه بدارد و الگویی نیکو برای همه رهبران و زمامداران باشد. مدیریت آن حضرت، به لحاظ ماهیت و مضمون و به لحاظ عمل و اقدام، هرگز مبتنی بر جباریت و ستم گری نبوده است. بلکه ماهیتی رحمانی و معطوف به ارزش های الهی دارد و واجد فلسفه تربیت ویژه ای است که مدیریت او را از سایرین جدا می نماید. (دری، 1381، ص 59).

4- نحوه مدیریت

مدیریت به دو دسته تقسیم می شود:
1- مدیریت نفسانی
2- مدیریت عقلانی
مدیریت نفسانی این است که مدیر چنان رعب و وحشت یا تطمیع را بر نفوس دیگران حاکم کند که حرکات آن نفوس بر اساس جاذبه و دافعه مدیر واقع شود. صاحبان این گونه مدیریت ها می توانند در مجموعه مشخصی نظم و هماهنگی و قدرت ایجاد کنند و به کار و فعالیت بپردازند.
حکومت نفس بر نفس دو جزء دارد: یکی اینکه حاکم نفسانی باشد و جزء دوم اینکه محکوم نیز بر اساس نفس از حاکم جبار اطاعت نماید. محکوم کسی باشد که حاکم بر او سلطه داشته باشد. طبیعت فساق بدین گونه است
که اگر خفیف شوند، اطاعت می کنند و در صورت احترام و تکریم، طغیان می کنند.
خصلت افراد نفسانی و غریزه پرست این است که اگر آنان را خفیف کنی، اطاعت می کنند و اگر آنها را مورد احترام قرار دهی به طغیان دست می زنند. بنابراین روش حاکم در حکومت های طاغوتی که اساس آنها بر مدیریت نفسانی است بر تحقیر زیردستان مبتنی است.
مدیریت عقلانی عبارت است از اینکه مدیر حرکتی را به صورت هماهنگ بین مجموعه ای ایجاد نماید، که در نهایت، آزادی، شرافت و سایر فضائل حکمفرما باشد (حائری شیرازی، 1365، 21-18).
مدیریت پیامبر بدین صورت است زیرا او به دنبال سلطنت نیست و مدیریت او به معنای حکم راندن شخصی مستبد و مقهور نفسانیت نمی باشد، چرا که نفسانیت در ساحت وجود او راهی ندارد.
ارسال پیامبر مبتنی بر این است که سلطنت شیطان را از دل مردمان براند و حاکمیت الهی را بر قلوب بشری نهادینه سازد.
تلاش های پیامبر همه در راستای رهانیدن انسان از سلطه شیطان و حرکت به سمت حکومت خدا و عرش الوهی است. او می خواهد انسانی الهی و عرشی تربیت کند و همین معنای آموختن دانایی و حکمت و انجام تزکیه در نهاد انسان است.
مدیریت پیامبر، ابزار و وسیله و نیز ظرف و فضایی برای انسان شدن و نورانیت وجود او است. زیرا عقیده راسخ و ایمان پایدار، مردمان عادی را تبدیل به مسلمانانی امین و با اخلاص می کند که به هنگام ورود به صحنه اجتماع و پذیرش مسئولیت های مدنی، نمونه های زیبایی از سلوک و رفتار اسلامی را به نمایش می گذارند.
جهت گیری های پیامبر آن گونه بود که نفوس انسانی را بپرورد، آنها را در راه آورده و نفوسشان را تکمیل کند.
این نکته کلیدی را از اینجا می فهمیم که پیامبر در کلیات مسائل و در
مبانی حرکت خویش در درون مدیریت ده ساله مدنی، همواره در انتظار وحی الهی بودند و در مواردی که وحی الهی تکلیفی را مشخص نموده و مبنای کلی را به پیامبر داده است در راستای آن مبانی حرکت می کردند. این اساسی ترین مسئله در حوزه مدیریت رسول خدا بود. آن حضرت برای اقدامات مهم اجتماعی به انتظار وحی و فرمان الهی می نشست و حتی اگر انگیزه ها و شرایط لازم برای کاری فراهم بود، باز هم بدون اذن خدا دست به آن کار نمی زد (دری، 1381، ص 59).

5- نگرش امانت بودن مسئولیت و مدیریت

نگرش امانتی در پذیرش مدیریت، اصلی بنیادی و قاعده ای فراگیر در بینش اسلامی و قرآنی است. زیرا در منطق دینی همه نعمت ها ودایع و امانت های الهی اند.
نگرش امانتی در باب مدیریت، هم به دلیل اثرگذاری گسترده آن و هم از جهت مسائل روان شناختی مربوط به آن، از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا حب ریاست از غرایز سرکش و از دام های شیطانی و وسوسه های راهزن است و از سوی دیگر قدرت می تواند زمینه ساز تولید و آسیب ها و آفت های فراوان فردی و اجتماعی شود. بدین ترتیب در این نگرش الهی تأکید بر نفی اصالت ریاست و طرد برداشت مادی از آن است.
نکته مهم دیگر اینکه در نگرش مادی ممکن است مدیریت تنها امانتی اجتماعی تلقی شود، اما این امانت در بینش الهی سه ضلعی است: امانت خدا، امانت مردم، و امانت مدیرانی که قبل از ما این امانت را به عهده داشته اند. البته این امانت ها طولی و ترتبی است و ریشه آن امانت الهی و به دنبال آن امانت اجتماعی و مردمی و سپس امانت از سوی فرادستان در سلسله مراتب مسئولیت است.
امام علی (علیه السلام) به صورتی زیبا دو مقوله طعمه و امانت را در باب مسئولیت و مدیریت مقابل هم قرار داده است. واژه طعمه دارای معنایی عام است که
می تواند شامل همه اموری شود که انسان برای ارضای نیازهای شخصی مادی و دنیوی به کار می گیرد. بدین ترتیب حضرت خطاب به استاندار تذکر می دهد: مدیریت به عنوان طعمه ای در دست تو نمی باشد، بلکه باید مسئولیت خود را امانت بشماری (اعرافی، 1380، 25-27).

پی نوشت ها :

1. دانشیار دانشگاه تهران
2. کارشناسی ارشد مدیریت دانشگاه تهران و مدرس دانشگاه (نویسنده مسئول)
nzarvandi@yahoo.com
3. کارشناسی ارشد الهیات و مدرس دانشگاه (نویسنده مسئول)
jzarvandi@yahoo.co.uk

منبع: نشریه النهج، شماره 31.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.