قدرت از دیدگاه اسلام و غرب

به لحاظ لغوی قدرت را بایستی در مفاهیم توانستن، توانایی داشتن، استطاعت ( به معنای قوّه ای که واجد شرایط تاثیرگذاری باشد) و همچنین صفتی که تاثیر آن بر وفق اراده باشد، معنا کرد.
سه‌شنبه، 21 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قدرت از دیدگاه اسلام و غرب
قدرت از دیدگاه اسلام و غرب

 

نویسندگان: ناصر شعبانی (1) و امین پاشایی هولاسو (2)



 
مفهوم قدرت
به لحاظ لغوی قدرت را بایستی در مفاهیم توانستن، توانایی داشتن، استطاعت ( به معنای قوّه ای که واجد شرایط تاثیرگذاری باشد) و همچنین صفتی که تاثیر آن بر وفق اراده باشد، معنا کرد.
در تعریف لغوی دیگر، قدرت به معنی توانایی یا توانمندی است که میزان تأثیر بالقوه یا بالفعل یک فرد یا شیء بر افراد یا اشیای دیگر را نشان می دهد.
به لحاظ اصطلاحی، بایستی تعریف قدرت را در فلسفه و کلام، در جامعه شناسی و علوم سیاسی جستجو نمود. مفهوم قدرت، مفهوم اساسی نظریه جدید سیاسی است .(3)
به عقیده ی برخی از محققان سیاسی، علم سیاست کسب و حفظ قدرت سیاسی است. بسیاری از سیاست شناسان، روابط قدرت را هسته ی سیاست می دانند و می گویند: آنچه روابط سیاسی انسان ها راز از دیگر روابط متمایز می کند، قدرت است (4) که ملت ها و نظام های سیاسی برای به دست آوردن آن می کوشند تا در عرصه ی بین الملل از آن، همچون ابزاری برای دفاع ملی یا وسیله ای برای سلطه و تحمیل خواست خود بر دیگران بهره گیرند.
بنابراین می توان گفت، قدرت از شمار مفاهیم عامی است که در همه ی علوم، اعم از علوم اجتماعی، طبیعی و دیگر علوم کاربرد دارد؛ اگر چه اهمیت آن در سایر علوم، همانند اهمیت و محوریتی که در علم سیاست دارد، نیست. در این راستا قدرت را می توان همانند آب و هوا فرض کرد که همه چیز به آن مربوط می شود و همه درباره ی آن صحبت می کنند؛ اما فقط عده ی کمی آن را می فهمند.
مفهوم قدرت هم کاربرد انسانی دارد هم غیرانسانی، هم در زمینه ی طبیعیات و اشیای فیزیکی به کار می رود و هم در محدوده ی الهیات. در اسلام و دیگر ادیان توحیدی، نگاهی خاص به قدرت وجود دارد. از دیدگاه علمای اسلامی و بر اساس قرآن، منشا قدرت، خداوند تبارک و تعالی است. خداوند قدرت مطلق و قادر به انجام هر کاری می باشد و این کلمه، آیتی از شأن و عظمت و جلال خداوند است و در خصوص انسان در شمار مناقب نهایی منتسب به آفریدگار جهان می باشد. در قرآن کریم آمده است : « و الله علی کل شیء قدیر؛ خداوند بر همه چیز تواناست». در تفکر اسلامی در عرصه ی سیاست، قدرت در دولت اسلامی یک امانت الهی است و قدرت همراه با عظمت، برترین آرزوی نوع بشر و بزرگ ترین پاداش اوست. در حکومت اسلامی، حاکم اسلامی وارث این امانت الهی بوده و بر اساس قوانین جاری، حق مجازات و تنبیه بزه کاران و گردن کشان را دارا است.
قدرت در دیدگاه غرب
ژوزف نای (5) مبدع و تئوریسین گفتمان قدرت نرم(6) قدرت را به معنای توانایی به دست آوردن نتایجی که فرد می خواهد، می داند و معتقد است: قدرت یعنی توانایی نفوذ بر رفتار دیگران به منظور کسب نتایجی که فرد می خواهد.
نای چندین روش برای تحت تاثیر قرار دادن رفتار دیگران پیشنهاد می کند که عبارتند از :
- شما می توانید با تهدید افراد را به انجام دادن کاری مجبور کنید. ( از طریق تهدید)؛
- شما می توانید با پاداش، افراد را به انجام دادن کاری تشویق کنید.( از طریق تطمیع)؛
- شما می توانید افراد را جذب کرده، عضو کنید ( از طریق جذب دیگران و همکاری با آنها)؛
او معتقد است که قدرت گاه با اقتدار، تهدید، نفوذ، زور و اجبار یا گاه با ترغیب، تشویق و تطمیع همراه است و بیان می دارد که اگر بتوانید این باور را در دیگران القا کنید که اهدافتان مشروع است، می توانید بدون فرمان و دستور و به کارگیری تهدید یا ترغیب، دیگران را تحت تأثیر خود قرار دهید و به اهدافتان برسید.(7)
از دیدگاه نای، سیاست مداران واقع بین و افراد عادی به تعریف میان بُر قدرت توجه دارند و آن را به معنای داشتن توانایی نفوذ بر نتایج کار تعریف می کنند و کسی را که اقتدار، ثروت یا شخصیت جذابی دارد، قدرتمند می نامند. علاوه بر این، نای قدرت را در سیاست بین المللی تعریف می کند و آن را به معنای داشتن منابع می داند. در تعریف دوم از نظر نای، کشوری قدرتمند است که جمعیت زیاد، سرزمین وسیع، منابع طبیعی فراوان، قدرت اقتصادی توانمند، نیروی نظامی و ثبات اجتماعی داشته باشد. مزیّت تعریف نای این است که قدرت را عینی، قابل اندازه گیری و پیش بینی پذیرتر می کند.
بر اساس تعاریف گفته شده از قدرت توسط نای، سه نکته را در می یابیم:
1 قدرت، توانایی تحمیل اراده است، به رغم مقاومت دیگران؛
2 - قدرت، رابطه ی دارندگان اقتدار و تابعان آن است؛
3 - قدرت، مشارکت در تصمیم گیری است.(8)
نویسندگان دیگری نیز بر اساس ایدئولوژی و جهان بینی خود، تعریف های متعددی از قدرت بیان داشته اند که به نمونه هایی در زیر اشاره خواهد شد:
- گالبرایت (9) معتقد است : قدرت، توانایی دارنده ی آن است برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکل (10) همچنین او قدرت را به سه قسم تنبیهی، تشویقی و اقناعی تقسیم کرده(11) و به تعریف هر کدام می پردازد. به اعتقاد وی، قدرت تنبیهی توانایی آن را دارد که برای تحصیل تسلیم و اطاعت فرد یا گروه،آنها را برای اجرای عملی یا رعایت رفتاری در برابر یک آلترناتیو بگذارد؛ اما منتهی اجرای آن آلترناتیو چنان سخت است که فرد یا گروه ترجیح می دهد از خواست خود چشم بپوشد. قدرت تشویقی با پیشنهاد پاداش و رفتار مثبت، با اعطای چیزی ارزشمند به اطاعت کننده، به مقصود خود می رسد. در این دو دسته از قدرت، فرد از اطاعت خودآگاه است؛ چه به دلیل اجبار و فشار یا به دلیل پرداخت پاداش.
اما قسم سوم قدرت، اقناعی است که از طریق عقیده اعمال می شود. ترغیب و تبلیغ، آموزش و پرورش یا دیگر اقدامات مناسب اجتماعی که طبیعی و پاکیزه و به حق جلوه می کند، موجبات تسلیم و رضای افراد را به اراده ی شخص یا اشخاص دیگر فراهم می آورند، حتی فرد اطاعت کننده، احساس می کند، خود در انتخاب بهتر دخیل بوده است.
قدرت اقناعی نامرئی است؛ اما اثرات جدّی و مؤثری دارد و فرد اطاعت و سلطه و اقتدار دارندگان قدرت اقناعی را با میل و رضایت می پذیرد، اعتقادی که از نظام اجتماعی با تعلیم و تربیت سرچشمه گرفته است؛ اطاعت زن از شوهر یا اطاعت در حوزه ی ایمانی بر اساس اعتقاد انجام می گیرد. در ساختن این اقناع عوامل مختلفی، از جمله تعلیم و تربیت و همچنین نقش رسانه های گروهی وجود دارد. اگر قدرت و اعمال آن در نظر شهروندان مقبول تلقی شود؛ این قدرت به اقتدار تبدیل می شود که به تعبیر رابرت دال، اقتدار بین نفوذ مشروع یا حکمرانی مقبول است. (12) این امر، از طریق حاکمان اساسی تلقی می شود و همواره به دنبال مشروع کردن هستند یا تلقی مشروع بودن نزد دیگران را اساسی می دانند.
- برتراند راسل (13) قدرت را پدید آوردن آثار مطلوب و ماکس وبر (14) آن را امکان تحمیل اراده ی خود بر رفتار دیگران تعریف نموده است. (15) همچنین ماکس وبر معتقد است، مشروعیت قدرت از سه طریق به دست می آید: سنّتی، کاریزماتیک و عقلایی.
در نظر ایشان، مشروعیت سنتی مربوط به افرادی ست که قدرت خود را از رسومی اخذ می کنند که اعتبار آنها مربوط به دوران بسیار گذشته است. مشروعیت کاریزماتیک مبتنی است بر خصوصیات شخصی و فوق العاده یک فرد و اطمینان درونی رعایا و گفته ها و رفتارهای او و سرانجام قدرت مشروعی که از طریق قانون تثبیت شده از اعتقاد به معتبر بودن یک وضعیت حقوقی و صلاحیت اثباتی مبتنی بر قواعد عقلایی حاصل می شود که همان مشروعیت عقلایی است.(16)
- دوورژه معتقد است: قدرت امکان تحمیل اراده ی فرد یا گروه بر رفتار جمعی دیگران و از جمله مخالفان می باشد. ایشان معتقد است که تهدید (17) نیز از همین جا تکوین می یابد. (18)
- گرین (19) معتقد است: قدرت به طور ساده حد توانایی کنترل دیگران است؛ به طوری که عملی را که از آنها خواسته شده است، انجام دهند.(20)
- به اعتقاد مورگنتا (21) منظور از قدرت سیاسی اشاره به کنترل در روابط متقابل دارندگان اقتدار عمومی و عامه مردم است. همچنین در تعریفی دیگر او، توانایی انسان بر ذهن ها و اعمال دیگران، قدرت است. (22)
- لوئیس ای کوزر (23) معتقد است : تحلیل جامع و صحیح قدرت، مستلزم شناخت طرفین قدرت است و در تحلیل قدرت باید همه پیچیدگی های قدرت را دریافت و روابط اعلا را فهمید. او قدرت را تحمیل ارائه کنشگر الف ( فرد یا جمع) بر کنشگر ب ( فرد یا جمع) تعریف می کند، به طوری که ب زیر سلطه ی الف قرار گیرد. (24)
- تامپسون در تعریف قدرت بیان می دارد: قدرت، انگیزه یا پدیده ای سیاسی است که از نیروی اراده یا خواست درونی انسان و توان عملی ساختن و به نتیجه رساندن آنها ناشی می شود. (25)
از دیدگاه یکی از اساتید « دانشگاه هاروارد »، قدرت عبارت است از : توانایی ( ذاتی یا اکتسابی) بالقوه و بالفعل که قادر است تغییرات عدیده ای را در زندگی دیگران از طریق نفرات، جریانات یا سازمان ها اعمال نماید. (26)
والتر (27) قدرت را بر حسب تأثیرگذاری تعریف می کند؛ یعنی اگر عاملی بتواند بیش از آن حد که تحت تأثیر قرار می گیرد دیگران را تحت تأثیر قرار دهد، به همان اندازه واجد قدرت است. (28)
- شوازنبرگ می گوید : قدرت، توانایی تحمیل اراده بر دیگران است، به اتکای ضمانت اجرای مؤثر در صورت عدم قبول. (29)
- ارگانسکی، قدرت را توانایی نفوذ و تأثیر در راه و روش و منش و مجموعه ی رفتار دیگران به وجهی که مطابق میل و مقاصد صاحبان قدرت باشد، تعریف می کند. (30)
- رابرت دال (31) قدرت را زیر مجموعه ی نفوذ و تأثیر در راه و روش و منش و مجموعه ی رفتار دیگران، به وجهی که مطابق میل و مقاصد صاحبان قدرت باشد، تعریف می کند. (32)
- الوین تافلر(33) معتقد است : قدرت در تمامی نظام های اجتماعی و روابط انسانی، امری ذاتی است و چیزی نیست؛ مگر وجهی از هر رابطه یا تمامی روابط میان افراد. در نتیجه، اجتناب ناپذیر و خنثی است و ذاتاً نه خوب است و نه بد. وی معتقد است چون روابط انسانی همواره در حال تغییرند، روابط قدرت نیز در فرایند دائمی تغییر قرار دارند .(34) همچنین تعریفی دیگر، معتقد است که قدرت یعنی، توان بسیج و استفاده از خشونت، ثروت و دانایی با استفاده از مشتقات آنها برای برانگیختن دیگران به راه هایی که فکر می کنیم، نیازها و تمایلات ما را ارضا خواهند کرد. (35)
- لوکس استیون معتقد است: قدرت بیانگر رابطه ی طرفین بین انسان هاست که یک طرف تأثیرگذار و طرف دیگر تأثیرپذیر است. (36)
- در دیدگاه های لیبرال (37) در نظریه ی واقع گرایی، قدرت را به معنای پرستیژ، یعنی توانایی کسب خواسته ی دولت بدون تهدید یا کاربرد زور، تعریف می نمایند.
- به طور سنتی از منظر واقع گرایان، قدرت در چارچوب نظامی با زور نظامی تعریف می شود. در این چارچوب، قدرت به معنای آن است که دولت، از طریق تهدید یا با استفاده از زور به خواسته های خود دست یابد. (38)
- تعریف نیکولو ماکیاولی (39) از قدرت : قدرت به توان اعمال سلطه از سوی یک بازیگر به دیگر بازیگران است، برای تمکین از خواسته ی وی.(40)
- به نظر دیمون (41)، قدرت سلطه ی انسان بر انسان است. (42)
- به نظر هربرت گلدهامر و ادوارد شیلد، قدرت، توانایی تأثیرگذاری بر رفتار دیگران بنا به هدف های یک شخص است. (43)
- مک آیور نیز معتقد است : منظور از داشتن قدرت، توانایی تمرکز، تنظیم یا هدایت رفتار اشخاص یا کارهاست. (44)

پی‌نوشت‌ها:

1 - عضو هیئت علمی دانشگاه جامع امام حسین(ع)
2 - دانشجوی کارشناسی رشته مدیریت صنعتی دانشکده ی علوم انسانی اسلامی
3- پاشایی،1389 :204
4 - عالم، 1378: 89
5 - joseph Nye
6- Soft power
7 - Joseph 2004:5
8 - Joseph,2004 :7
9 - Galbraith
10 - گالبرایت، 1362: 23
11 - همان، 27
12 - رابرت دال، 70: 1364
13 - Russell
14 - Max webr
15 - ایزدی، 58:1389
16 - نقیب زاده، 1389:9
17 - Threat
18 - مرادی، 137:1388
19 - Green
20 - بیکی، 31:1388
21 - Hans Morgenthau
22 - همان، 30
23 - Louis
24 - افتخاری، 107:1387
25 - مجتهد زاده، 121:1381
26 - گروه مطالعات راهبردی، 190:1388
27 - Valter
28 - ساری، 60:1388
29 - زرقانی، 12:1388
30 - نبوی، 12:1379
31 -Robert Dahl
32 - نبوی،12:1379
33 - Alvin Toffler
34 - فرهادی و مرادیان، 107:1388
35 - تافلر، 26:1370
36 - جمالی، 253:1379
37 - Liberal
38 - ساری، 94:1388
39 - Niccolo Machiavelli
40 - افتخاری، 27:1388
41 - Damon
42 - دیمون، 598:1364
43 - زرقانی، 13:1388
44 - عالم، 90:1376
 

منابع:
فصلنامه ی پاسداری فرهنگی دانشکده ی علوم انسانی اسلامی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) سال اول، ش 3 ( بهار 1390)، صص 134-111 نشریه موعود شماره 137 و 138



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط