نویسنده: دکتر ابوالفضل خوش منش (1)
3.ارتباط به نظم در یک موضوع قرآنی دیگر
حج، بزرگ ترین فریضه ی اجتماعی اسلام است. طالقانی از اهمّیّت حج و ظرفیت های آن به خوبی آگاه است و به موضوع حج در آیات سوره ی بقره و نیز اشاراتی که به این فریضه ی مهم در برخی سور آغاز نزول نظیر سوره های فیل و قریش وجود دارد، توجه خاصی نشان می دهد و نقش حج را در انسجام جامعه ی اسلامی و قوام امر امّت مورد التفات قرار می دهد. این آیات را بنگریم:آیه ی «و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضاه الله و اللهُ رءوفٌ بالعباد (207) یا أیّها الّذین آمنوا ادخلوا فی السّلم کافّةً و لا تتّبعوا خطوات الشّیطان إنّه لکم عدوٌّ مبینٌ (208)» در سوره ی بقره پس از آیات مربوط به حج نازل شده است. طالقانی به نحوی ظریف این ارتباط را مورد توجه قرار می دهد و حج را به موضوع رهبری در اسلام پیوند می دهد. (2)
«و من النّاس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و اللهُ رؤفٌ بالعباد» یشری (به جای یبیع) و معنای ابتغاء، مبین این است که این عنصر عالی انسانی مانند مشتری نیازمند، کوشا و جویای جلب رضایت خدا می باشد و در جستجوی آن است تا چون محل رضایت خدا را یافت، هستی و زندگی خود را بدهد. برخلاف آن عنصر طاغی که صلاح و خیر و سرمایه های دیگران را در راه کمترین شهوات خود قربانی می کند و چشم و گوشش از دیدن مرضات الله و شنیدن براهین آن کور و کر شده و جز در فریبکاری و افساد نمی اندیشد، این شخصیت الهی از هواها و شهوات و دواعی نفسانی رسته و با بصیرت نافذش حق و خیر را شناخته و در اجرای مرضات الله و رفع موانع آن سر از پا نمی شناسد و جان به کف دارد. این گونه شخصیت ها با همه ی بعد و عمق روحی، چون چهره ی باطن و ظاهرشان یکی و یکسو می باشد: «ابتغاء مرضات الله»، برای شناساندن آنان بیش از یک آیه نیامده. به خلاف عنصر طاغی «ألدّ الخصام» که دارای ملکات و روی های متنوع است و در اوضاع و شرائط مختلف و برای پیشبرد مقصودش تغییر چهره می دهد، چنان که گویا زیر پوست ظاهرش لانه ی جانوران گوناگون است: گاه چون عقرب نیش برمی آرد، گاه روی تملق روباهی می نمایاند، گاه درندگی گرگی، گاه خشم پلنگی و می تواند همه ی این روی های درونی خود را به چهره ای چون چهره ی مردان خدا بیاراید «یُشهد الله علی ما فی قلبه». آنچه ندارد ملکات انسانی است روی ها و اندیشه هایی که در این آیات ارائه شده، پس از امر به اتمام حج و پایان مناسک آن است که صورت فشرده و متحرکی از اجتماع تحول یافته و پیشرو اسلام می باشد و حاکمیت اراده ی خدا در آن ظهور می نماید. در این اجتماع
شخصیت امام و رهبری اسلام باید انتخاب و مشخص شود. رهبری امام و احکام مخصوص او در کتاب های فقه سابقین از فقهاء فریقین جزء مسائل و احکام حج ذکر شده و پس از آن مانند اصل رهبری از کتاب های فقه حذف شده رجوع شود به کتاب های فقهی پیش از قرون اخیر مانند «النهایه شیخ طوسی 385ــ460ه.» و در احادیث معتبر ما، شناخت و لقاء امام در پایان و تکمیل حج از وظائف مسلمانان به شمار آمده است. رجوع شود به کتاب کافی باب حجّت و مناسک حج (پرتوی از قرآن، 101/2). (3).
در این جا باید گفت که مفسران و محدثان روایات متعدّدی را در خصوص ارتباط نزول این آیات با حضرت امیر آورده اند، اما از آن جا که سیر و سیاق آیات در نظر اکثر مفسران، عدیم و مفقود بوده است، به این اجانب التفاتی نداشته اند. این نکته نیز قابل ذکر است که آیات متعدد مربوط به زعامت و خلافت اسلامی در سوره های نساء و مائده آمده اند و می بینیم که آن سوره ها نیز از حج سخن می گویند و با فریضه ی مهمّ و سرنوشت ساز حج مرتبط اند. به عبارت دیگر، سوره های نساء و حج هر دو با عبارت یا أیهاالنّاس آغاز می شوند. سوره ی نساء از پیدایش انسان سخن می گوید و سوره ی حج از بازگشت او به خدا و به صحنه ی حج که «ماکتی» از قیامت است. سوره ی مائده نیز قرینه ی سوره نساء است و با آیات و احکام مربوط به حج آغاز می شود و پس از این آیات، آیات نصب و ولایت آمده است:
الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی و رضیتُ لکم الإسلام دیناً فمن اضطرّ فی مخمصةٍ غیر متجانفٍ لإثمٍ فإنّ الله غفورٌ رحیمٌ (3) و نیز آیه تبلیغ: یا أیّها الرسول بلّغ ما أنزل إلیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغتَ رسالته و اللهُ یعصمک من النّاس إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین. (67) حال، این آیات مربوط به زعامت امر امّت و خلافت رسول الله (ص) را در سوره نساء نیز می بینیم:
إنّ الله یأمرکم أن تؤدّو الأمانات إلی أهلها و إذا حکمتم بین النّاس أن تحکموا بالعدل إنّ الله نعمّا یعظکم به إنّ الله کان سمیعاً بصیراً (58) یا أیّها الّذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرّسول و أولی الأمر منکم فإن تنازعتم فی شیءٍ فرُدّوه إلی الله و الرّسول إن کنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ذلک خیرٌ و أحسنُ تأویلا (59) ألم تر إلی الّذین یزعمون أنّهم آمنوا بما أنزل إلیک و ما أنزل من قبلک یریدون أن یتحاکموا إلی الطّاغوت و قد أمروا أن یکفروا به و یرید الشّیطان أن یُضلّهم ضلالاً بعیداً (نساء،60).
یکی دیگر از وجوه تشابه سوره های نساء، مائده و حج، موضوع «شهادت» است. شهادت به معنای حاضر و ناظر و گواه بودن. در این سه سوره خداوند موضوع نظارت و شهادت
مستمر رسول اکرم (ص) را بر امّت یادآوری می کند. به تصریح آیه ی پایانی این سوره، حضرت رسول الله، فارغ از قیود زمان و مکان، «شهید» امّت اسلامی است و امّت نیز باید «شهداء» بر ناس باشند. حضرت عیسی مسیح در پایان سوره ی مائده از انقطاع شهادت خود بر امّت خویش سخن می گوید. این آیات برخلاف تصوّر برخی فرقه های اسلامی فعّال در زمینه ی قطع ارتباط امّت از امام خود، تاریخ مصرف ندارد و زعیم و زمامدار اسلامی باید از مردم خود منقطع نباشد و هم در این دنیا و هم در سرای دیگر بتواند «شهید» مردمان باشد. (9) ما این سه مطلب را در این آیات از سه سوره ی مزبور می بینیم:
فکیف إذا جئنا من کلّ أمّةٍ بشهیدٍ و جئنا بک علی هؤلاء شهیداً (نساء، 41)؛ و جاهدوا فی الله حقّ جهاده هو اجتباکم و ما جعل علیکم فی الدّین من حرجٍ ملّة أبیکم إبراهیم هو سمّاکم المسلمین من قبلُ و فی هذا لیکون الرّسولُ شهیداً علیکم و تکونوا شهداء علی النّاس فأقیموا الصّلاة و آتوا الزّکاة و اعتصموا بالله هو مولاکم فنعم المولی و نعم النّصیر (حج، 78)؛ و کنتُ علیهم شهیداً ما دمتُ فیهم فلمّا توفّیتنی کنت أنت الرّقیب علیهم و أنت علی کلّ شیءٍ شهیدٌ (مائده، 117).
طالقانی از اینکه فریضه ی عظیم و جهانی حج در «تورات کنونی» این گونه بی فروغ انعکاس یافته گلایه و انتقاد می کند:
در تورات کنونی، اختلاف ساره و هاجر، همسران ابراهیم و تبعید شدن هاجر و فرزندش اسماعیل به تفصیل آمده: آب و نان با خود برداشتند و در بیابان ها راه را گم کردند. به بئر السبع رسیدند. فرزندش اسماعیل را زیر درختی گذارد. بانگ فرشته ای را شنید و وعده ی خروج امّت عظیمی از فرزندش اسماعیل به او داد، در بیابان فاران چاه آبی کشف شد و بر سر آن آب با ابی مالک اختلاف پیش آمد و همچنین دیگر تفصیلات فصول 20 و 21 و 22 پیدایش دیگر از ساختمان بیت و عاقبت کار این زن و فرزندش نام و نشانی نیست!. در قاموس کتاب مقدس لغت هاجر نیز می گوید: «و از آن پس از هاجر مذاکره ای نمی شود و پولس حواری، هاجر را همچون رمزی از شریعت ذکر می نماید»! (پرتوی از قرآن، 30/2). طالقانی خود در زمان حضور در موسم حج با مسلمانان و اندیشمندان و شیوخ دیگر کشورها و دیگر مذاهب به گفتگو می نشست. اگر مخاطب خود را انسانی باصفا می یافت با او همدلی و همزبانی می کرد، مایل بود نمایندگان کشورهای اسلامی حاضر در مؤتمر شعوب المسلمین را که در کراچی برگزار شده بود، بیابد و با ایشان تجدید عهد کند و نماینده ی اخوان المسلمین مصر را بیابد و با وی به گفتگو بنشیند. (طالقانی، حج، 82 ــ81، 145).
نتیجه:
ارتباط میان اجزای سوره های قرآن، موضوعی است که قرن ها محل نزاع میان اهل اسلام بوده و در سخن «شرق شناسان» نیز، این موضوع جایگاه خاصی داشته است. گروهی از شرق شناسان، از روی عمد و غرض خواسته اند اصل جمع و تدوین قرآن و نظم آن را امری بشری و سلیقه ای قلمداد کنند؛ چه بسا برخی از آنان نیز با این پیش فرض به موضوع جمع قرآن نگریسته اند که این جمع، کلاً یا جزئاً از نوع جمع تورات و انجیل بوده است.اغلب علما و محققان اسلامی جمع و نظم الهی قرآن را ترجیح داده اند و گروهی نیز کوشیده اند با مباحث و استنادات تاریخی و روایی توقیفی بودن جمع قرآن را اثبات کنند. اما در این میان راهی عملی نیز وجود دارد که عبارت از همگامی با سیر سخن در قرآن و التفات به چهره پیوسته آن در ضمن مباحث تفسیری است. سید محمود طالقانی در تفسیر پرتوی از قرآن به این موضوع اهتمام داشته، انتباه او به چهره پیوسته قرآن مشهود است، از این امر در کوشش تفسیری خود بهره می گیرد و سیر و ارتباطی طبیعی را میان آیات قرآن کریم نشان می دهد.
نگاهی از این دست، چهره ی قرآن را منسجم تر نشان می دهد و این امر خود بر نظام فکری و اندیشگی متدبّر در قرآن اثرگذار خواهد بود و تفسیر کلام وحی را زلال تر و شیرین تر در کام دل خواهد نشاند.
پی نوشت ها :
1.دکتری علوم قرآن و حدیث و استاد مدعو دانشگاه تهران.
نشانی الکترونیکی: manesh 88@gmail.com.
*تاریخ دریافت مقاله: 1389/9/28.
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/9/28.
2.طالقانی از قضا در سفرنامه حج خود از این انقطاع با اشاره به سر بر کردن اشرافیت مزید بر علت جاهلیت در شیوخ نفتی می گوید (حج، 151ــ150).
1.ایازی، محمدعلی، مصحف امام علی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1380.
2.بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، دارالجیل، بیروت، بی تا.
3.بلاشر، رژیس، در آستانه ی قرآن، ترجمه ی محمود رامیار، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370.
4.حسن زاده آملی، حسن. قرآن هرگز تحریف نشده (ترجمه فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب رب الارباب). ترجمه تعلیقات علّامه میرزا ابوالحسن شعرانی، بی جا، بی تا.
5.حسینی تهرانی، محمّدحسین، مهر تابان. یادنامه عالم ربانی سیدمحمدحسین طباطبائی تبریزی، تهران: انتشارات باقرالعلوم، بی تا.
6.خمینی، امام سید روح الله، صحیفه نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1360.
7.دانشگاه تهران، سخنگوی شرق و غرب، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت پروفسور توشیهیکو، 1382.
8.سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر، الاتقان فی علوم القرآن، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1411.
9.شاهین، عبدالصبّور. تاریخ القرآن. ترجمه ی حسن سیدی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1382.
10.الصابونی، محمدعلی، التبیان فی علوم القرآن، کلیه الشریعة و الدراسات الاسلامیة، مکه مکرمه، 1390.
11.مباحثی در علوم قرآن. ترجمه ی محمدعلی لسانی فشارکی، چاپ اول، تهران: بنیاد علوم اسلامی، 1361.
12.طالقانی، سیدمحمود، پرتوی از قرآن، شرکت سهامی انتشار، تهران، 1350.
13.حج، به سوی خدا می رویم، بی تا، بی نا.
14.روزها و خطابه ها، ناس، تهران، 1360.
15.العطّار، داود، موجز علوم القرآن، کویت: بی نا، 1399.
16.غزالی مصری، محمّد، محاکمه گلدزیهر (گلدتسیهر) صهیونیست. ترجمه ی صدر بلاغی، تهران: حسینیه ارشاد، 1363.
17.مرعشی نجفی، سید شهاب الدین. القول الفاصل فی الرد علی مدعی التحریف. قم: کتابخانه ی آیت الله مرعشی، 1382.
18.مسلم، ابوالحسین بن الحجّاج القشیری النیسابوری، الجامع الصحیح، دارالمعرفة، بیروت، بی تا.
19.معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، انتشارات اسلامی، 1380.
1..Abel, Armand, Le Coran, Office de publicits, S.A.,Editeurs, Bruxelles,1951.
2.Blachre, Rgis,Introduction au Coran,Maisonneuve & Larose,Paris,1951.
3.Blachre, Rgis, Le Coran, Presse Universitaire de France, Paris,1973.
4.De Prmare, Alfred-Louis, Aux origines du Coran-questions d`hier, approches d`aujourd`hui, Crs Editoins-Edif 2000-Editions le Fennec, Tunis, 2005.
5. Saint-Hilaire, J. Barthelemy, Mahommet et le Coran, Librairie acadmique Didier et C, Libraires-Editeurs, 1865.
6.Wansbrough, John, Quranic studies, Sources and methods of scriptual interpretation, Oxford University Press, 1977
منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.