زنی موافق آقای شَن

سید عبدالله فاطمی نیا از جمله خطبایی است که داستانگویی، شاخصه و جزئی از هویت منبرهای اوست.مضمون داستان های فاطمی نیا بیشتر حکایت و تاریخ و معمولا پیرامون زندگی
سه‌شنبه، 28 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زنی موافق آقای شَن
زنی موافق آقای شَن

انتخاب:محسن حسام مظاهری



 

کارکرد قصه در منبر(3)
گزیده ای از منبر سید عبدالله فاطمی نیا

سید عبدالله فاطمی نیا از جمله خطبایی است که داستانگویی، شاخصه و جزئی از هویت منبرهای اوست.مضمون داستان های فاطمی نیا بیشتر حکایت و تاریخ و معمولا پیرامون زندگی بزرگان و یا کتابی قدیمی است.تسلط او به کتاب های خطی عربی و سال ها پژوهش در نسخه های قدیمی، او را صاحب خزانه ای از قصه ها و داستان های خاص کرده که به راحتی در دکان هر گوهر فروشی پیدا نمی شود.در این شماره، بخشی از منبر او را آورده ایم که در جریان آن به نقل داستان یکی از ضرب المثل های معروف عرب پرداخته است؛ ضرب المثل «وافق شنٌ طبقهً»که در زبان عرب، گویای انطباق دو چیز با هم است.
در مکه مردی بوده به نام «شَن».این مرد، شخص حکیمی بوده، ولی هر زنی را برایش خواستگاری می کردند، یک ایرادی به آن می گرفته و خلاصه بی زن مانده بود.آخر می گوید:«این طور نمی شود، من باید خودم کسی را پیدا کنم.»بلند شد،رفت،اسبش را سوار شد وگفت:«لأطوفنّ الدنیا حتی أجد إمرأه مثلی»(دنیا را می گردم تا آن که زنی مانند خودم پیدا کنم تا با من هم فکر باشد).
آن وقت ها اگر کسی قصد سفر می کرد، از خدا می خواست که یکی دو نفر دیگر هم پیدا شوند تا با آن ها همسفر شود.برای آن که مثل حالا امنیت نبود.ماشین نبود که با صدو پنجاه کیلومتر برود.دزدی می آمده، درنده ای می آمده.
مردی را دید که داشت از شهر خارج می شد.از او پرسید:«آقا، شما می خواهید بروید
بیرون از شهر؟»
او گفت:«بله»
گفت:«اجازه بدهید تا هر جا مسیرمان یکی بود.با شما بیایم.»
مرد گفت:«بسیار خوب»
وقتی از شهر خارج می شوند.شن بر می گردد و به آن مرد می گوید:«أتحملنی أم أحملک؟»(تو من را حمل می کنی یا من تو را حمل کنم؟).
مرد بر می گردد و می گوید:«عجب مرد نادانی هستی!هردومان اسب داریم.یعنی چی؟»
شن می گوید:«بسیار خوب، ببخشید»
کمی دیگر طی طریق می کنند، تا می رسند به جایی که جنازه ای را تشییع می کردند.کسی روی تابوت است و عده ای هم پشت سرش در حرکتند و سر و صدا و شیون می کند.یکی می گوید وای پدرم!یکی می گوید وای عمویم!آن یکی وای دایی ام!و ....
شن می گوید:«ببینیم این مرد مرده است یا زنده؟»
مرد می گوید:«ای بابا!باز تو حرف زدی؟!ما رأیت أجهل منک!از تو نادان تر ندیدم!می بینی که دارند تشییعش می کنند.خب، مرده است دیگر.»
شن گفت:«باشد، ببخشید»
قدری دیگر رفتند تا رسیدند به مزرعه ای که هنوز محصولش نرسیده بود.
شن گفت:«ببینیم صاحب این مزرعه، محصولاتش را خورده یا بعدا خواهد خورد؟»
مرد همراهش گفت:«این هم مثل دیگر فرمایشاتتان!آخر این که هنوز خام است.نرسیده.چه جور آن را خورده باشد؟»
شن باز عذر خواهی کرد.
رفتند و رسیدند به مقطع راه و جایی که مرد می خواست برود به ده و آبادی خودش برگشت و به شن گفت:«اگر چه تو آدم احمقی هستی و حرف های خامی هم توی راه زدی و از مصاحبت تو من خوشنود نشدم، ولی بالاخره چون هراه من بودی، حقی بر من پیدا کرده ای.بیا برویم منزل من، غذایی بخور، بعد برو ادامه سفرت.»
رفتند منزل مرد که غذایی بخورند.مرد، دختر رسیده ای در منزل داشت به نام «طبقه».دختر آمد و گفت:«سلام بابا!حالت چطوره؟ خسته نباشی.»
گفت:«خوبم دخترم، ولی یک مهمان احمقی آورده ام، می خواهم غذایی به اش دهیم.»
دختر پرسید:«چطور؟»
مرد گفت:«بابا، عجیبه!همان اول که از مکه خارج شدیم، با این که هر دو اسب داشتیم، گفت أتحملنی أم أحملک؟»
دختر گفت:«خب، پدر جان تو نفهمیده ای.او می خواسته بگوید من یک چیز شیرینی بگویم تا تو سرگرم بشوی و رنج سفر را نفهمی یا تو این کار را می کنی؟»
مرد گفت:«عجب!من نفهمیدم.یک توهین هم به اش کردم.»
دختر گفت:«خب.اگر باقی حرف هایش هم همین طور باشد، که خوب است.دیگر چه گفت؟»
مرد گفت:«یک جنازه را داشتند می بردند، دور و برش گریه و سر و صدا می کردند.می گفت این مرده است یا زنده؟»
دختر گفت:«خب، این هم حرف بدی نیست.می خواسته ببیند آیا آن فرد باقیات الصالحاتی دارد یا نه.از خودش آثاری، اولاد صالحی، چیزی به جا گذاشته یا نه.»
مرد گفت:«عجب!این هم حرف خوبی است.»
دختر پرسید:«حالا سومیش چه بود؟»
مرد گفت:«یک مزرعه نارسی بود، گفت ببین صاحبش این مزرعه را خورده یا نه؟»
دختر گفت:«خب، این هم حرف بدی نیست.بعضی ها مزرعه را پیش از آن که برسد، درسته می خورند.یعنی می فروشند به دیگری و پولش را هم خرج می کنند.می خواسته این را به تو بگوید.»
خلاصه مرد رفت که سفره را بیندازد، برگشت بن شن گفت:«آیا به تو خبر بدهم از تفسیر حرف هایی که زدی؟»
شن گفت:«بگو!»
مرد گفت حرف اولت این تفسیر را دارد، حرف دومت این تفسیر را و حرف سوم این تفسیر را.
شن گفت:«به قیافه تو نمی آید که این ها را فهمیده باشی.راستش را بگو، چه کسی این ها را به تو گفته؟»
مرد گفت:«من یک دختری در منزل دارم که او این تفسیر ها را کرده.»
شن گفت:«راه من را نزدیک کردی.من به دنبال چنین کسی می گردم که زبان من را و حرف من را بفهمد.»
بالاخره این دختر را به عقد آن مرد حکیم در می آورند و با هم می آیند مکه.در مکه خبر می پیچد که آن آقا بالاخره یک زن دلخواه پیدا کرده، چون خیلی مشهور شده بود که او هیچ کسی را نمی پسندد.بعد هم دیدند این زن و شوهر خیلی با هم موافقند.می روند، می آیند، سال تا ماه از خانه شان صدایی بلند نمی شود و همیشه در تسالمند.
بالاخره این مثل در عرب درست شد که «وافق شنٌ طبقه».
منبع:داستان همشهری شماره4

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
آثار نمازهای بدون ولایت در واقعه عاشورا
آثار نمازهای بدون ولایت در واقعه عاشورا
هکرهای ایرانی در تلاشند تا ما را تخلیه اطلاعاتی کنند!
play_arrow
هکرهای ایرانی در تلاشند تا ما را تخلیه اطلاعاتی کنند!
لحظه‌ی تخریب پُل بخش لاریجان آمل براثر سیل
play_arrow
لحظه‌ی تخریب پُل بخش لاریجان آمل براثر سیل
کار نمادین هلندی‌ها برای حمایت از کودکان غزه
play_arrow
کار نمادین هلندی‌ها برای حمایت از کودکان غزه
سناتور ضد ایرانی رشوه‌گیر از آب درآمد!
play_arrow
سناتور ضد ایرانی رشوه‌گیر از آب درآمد!
انتقاد مجری سیما به طراحیِ لباس کاروان ایران در افتتاحیهٔ المپیک
play_arrow
انتقاد مجری سیما به طراحیِ لباس کاروان ایران در افتتاحیهٔ المپیک
طریق‌الحسین کم کم رنگ و بوی اربعین می‌گیرد
play_arrow
طریق‌الحسین کم کم رنگ و بوی اربعین می‌گیرد
شکنجه اسرای فلسطینی در زندان رژیم صهیونیستی
play_arrow
شکنجه اسرای فلسطینی در زندان رژیم صهیونیستی
چرا به اینترنشنال "شبکه صهیونیستی" می‌گوییم؟
play_arrow
چرا به اینترنشنال "شبکه صهیونیستی" می‌گوییم؟
انهدام ادوات زرهی صهیونیست‌ها توسط القسام در خان یونس
play_arrow
انهدام ادوات زرهی صهیونیست‌ها توسط القسام در خان یونس
نقشه هایتان نقش بر آب شد، همه در کنار ایران هستیم!
play_arrow
نقشه هایتان نقش بر آب شد، همه در کنار ایران هستیم!
افزایش اعتراض‌ها به حضور صهیونیست‌ها در المپیک
play_arrow
افزایش اعتراض‌ها به حضور صهیونیست‌ها در المپیک
هو شدن کاروان رژیم صهیونیستی در افتتاحیه المپیک ۲۰۲۴
play_arrow
هو شدن کاروان رژیم صهیونیستی در افتتاحیه المپیک ۲۰۲۴
مقایسه شیوه روشن شدن مشعل المپیک‌های ۲۰ سال گذشته
play_arrow
مقایسه شیوه روشن شدن مشعل المپیک‌های ۲۰ سال گذشته
فیلم دیده نشده از لحظه به لحظه حادثه 11 سپتامبر از دریچه دوربین عکاس ژاپنی
play_arrow
فیلم دیده نشده از لحظه به لحظه حادثه 11 سپتامبر از دریچه دوربین عکاس ژاپنی