بازگشت اتابک
این گونه تندروی ها و «شاه فرمانی ها»ی عناصری که زیر عنوان «انجمن» بازیگر صحنه شده بودند و زیر پوشش هواداری از مشروطه، سیاست مرموز سفارت انگلیس را گام به گام پیش می بردند، به تدریج به بار نشست و محمدعلی شاه را با آن خوی قلدرمآبی و خود بزرگ بینی که داشت، نسبت به مشروطه خواهان راستین و پیشروان آن آزرده و منزجر کرد. او برای رویارویی با مشروطه خواهان بر آن شد میرزا علی اصغر خان اتابک (امین السلطان) را که در دوران سلطنت مظفرالدین شاه از سوی علمای نجف تکفیر و ناگزیر به ترک ایران شده بود، به ایران فراخواند و به صدارت منصوب کند.انگیزه ی او از این کار، نخست رویارویی با سیاست انگلیسیان بود که با گماردن مهره های خود در اطراف شاه، می کوشیدند که او را در تنگنا قرار دهند و نقشه هایی را بر ضد او به دست درباریان و نزدیکان به او پیاده کنند و چون از گرایش امین السلطان به دولت روسیه آگاهی داشت، با آوردن او به صحنه، کفه ی ترازو را به سود خود سنگین می کرد. دوم بر آن بود با کمک امین السلطان با مشروطه خواهان رویارویی کند. او می دانست که اتابک به سبب مبارزات پیگیر عالمان دینی و شخصیت های اسلامی، مانند سید عبد ا... بهبهانی، از صدارت افتاده و با بدنامی از ایران رفته است و اکنون می تواند پیشروان مشروطه را سر جای خود بنشاند و از کارشکنی های آنان بر ضد دربار پیشگیری کند. ناآگاه از اینکه این بهبهانی و دیگر پیشروان و رهبران مشروطه نیستند که شاه را در فشار گذاشته و پیوسته بر ضد او کارشکنی و جوسازی می کنند، بلکه این انجمنی ها هستند که زیر نظر تقی زاده با دستیاری سفارت انگلیس به نام «مشروطه خواهان» به فتنه انگیزی و سمپاشی ادامه می دهند.
میرزا علی اصغر امین السلطان در تاریخ 13 اردیبهشت 1285 (20 ربیع الاول 1325) کابینه ی خود را تشکیل داد، مجلس نیز به این کابینه رای اعتماد داد.
انگلیس و دستیاران آن در ایران که زیر عنوان «انجمن» کار می کردند از امین السلطان به سبب گرایش او به روسیه ناخشنود بودند و او را بازوی توانایی برای استواری سلطنت محمدعلی شاه می دیدند. از سوی دیگر چون دولت او را در راستای تضعیف عالمان اسلامی و پیشروان نهضت مشروطه ارزیابی می کردند، در آغاز کار با دولت او سازگاری نشان دادند.
مجلس شورای ملی نیز به رغم مخالفت آشکار سید محمد طباطبایی که گفت:
... بعد از اینکه میرزا علی اصغر خان وارد این مملکت شد، باید گفت فعلی الایران السلام...(1)
به دولت او رای اعتماد داد. تقی زاده و دیگر غرب گرایان مجلس که پیش از رسیدن او به ایران، سخنان تندی بر ضد او در مجلس ایراد کردند و او را وطن فروش خواندند، در مرحله ی دیگر در برابر او نرمش از خود نشان دادند و موضع نرم تری گرفتند.
یکی گفت: «اگر بخواهیم تمام این اشخاص را به خیانت سابق از مملکت خارج نماییم، ده نفر دیگر برای ما باقی نخواهد ماند. نیز گفت ملت از آمدن این یک نفر نخواهد ترسید...»
دیگری گفت: «تا دو روز قبل من از آن اشخاص بودم که می گفتم نباید امین السلطان به این مملکت بیاید، ولی دیشب فکر کردم و دیدم اگر بنا باشد اینطور باشد باید همه از این مملکت بروند و این نمی شود...» (2) دیگری سخنانی راند و در پایان چنین گفت: «اهالی مانع از ورود او نشوند. قصاص قبل از جنایت صحیح نیست...» (3)
پیداست که این نرمش و کرنش در برابر میرزا علی اصغر خان اتابک هوادار دولت تزار، نمی تواند بدون اشاره ی دست های مرموز پشت پرده روی دهد. چون می دانستتند که نامبرده به دنبال مبارزات پیگیر علمای ایران با ستمگری ها و خودکامگی ها ی او و در پی حکم تکفیر علمای نجف از صدارت کنار زده شد و از ایران گریخت. دولت انگلیس در آن هنگام که از حضور علما و پیشروان نهضت مشروطه در عرصه ی سیاسی و کنترلی که روی مجلس شورای ملی داشتند سخت اندیشناک بود، دولت اتابک را پیش از آنکه به زیان سیاست دولت خود ارزیابی کند، مایه ی سستی و ناتوانی پایه های قدرت رهبران نهضت عدالت خواهی و عالمان دینی می پنداشت و بر این باور بود که اتابک با دستیابی به قدرت، به انتقام جویی از علمای دینی برخواهد خاست و در راه کنار زدن آنان خواهد کوشید و بدین گونه درگیری و کشمکش شدیدی میان علما و دولت و دربار پدید خواهد آمد و دو طرف در راه حذف یکدیگر به تلاش هایی دست خواهند زد که بهره ی آن یکراست به حساب انگلیسیان واریز خواهد شد! لیکن در عمل دیدند که دولت اتابک به رویارویی با علما و پیشروان مشروطه برنخاست، بلکه سیاست سازش و کنار آمدن با آنان را در پیش گرفت. پایگاه و جایگاه عالمان دینی و رهبران نهضت عدالت خواهی، توانمندتر و ریشه دارتر از آن بود که امین السلطان با آن پیشینه ی سیاه و بدنامی و رسوایی، اندیشه ی رویارویی با آنان را بتواند در سر بپروراند. از این رو، بریتانیا در این نقشه خود را بازنده و ناکام دید و ناگزیر به کارشکنی و رویارویی نامرئی با دولت امین السلطان برخاست. مجلس هم با او به ناسازگاری پرداخت و به کارشکنی هایی دست زد. در این باره نوشته اند:
... اتابک اعظم مدتی از حمایت ویژه ی مجلس برخوردار بود، به خصوص که صنیع الدوله رئیس مجلس نسبت به وی حسن نظر داشت و او را تایید می کرد... اواخر ماه اوت... صنیع الدوله که از اتابک حمایت می کرد از پست خود کنار رفت و به جای وی احتشام السلطنه انتخاب شد. پس از این واقعه اکثریت مجلس به تبعیت از رئیس جدید به صف مخالفان پیوستند و کار اتابک با برخورد خصمانه ای که از طرف پارلمان نسبت به وی اعمال می شد، مدام توقف داشت... (4)
کنار رفتن فردی و آمدن فرد دیگری نمی توانست در حمایت یا مخالفت «اکثریت مجلس» نسبت به امین السلطان نقش سرنوشت ساز داشته باشد. چنانکه آورده شد، وفاداران به نهضت عدالت خواهی در مجلس، نسبت به او دید منفی داشتند و این هشدار سران را که می گفتند با آمدن علی اصغر خان «و علی الایران السلام» به درستی برمی تافتند.
مهره های وابسته در مجلس نیز تا آن روز که گمان داشتند نامبرده به رویارویی با علمای اسلام برمی خیزد و بر ضد آنان به تلاش هایی دست می زند از او پشتیبانی کردند و یا دست کم در برابر او بی تفاوت ماندند. آن گاه که دریافتند دولت او بر آن نیست با رهبران نهضت عدالت خواهی و پیشروان نهضت مشروطه سر ستیز داشته باشد و بر آنان فشار وارد کند و دولت او در راستای سیاست انگلیسیان تداوم ندارد، به کار شکنی بر ضد او دست زدند و به نابودی او برخاستند و در تاریخ 8 شهریور 1286 (21 رجب 1325)، در هنگام بیرون آمدن او از مجلس شورای ملی، دستیاران تقی زاده به ترور او دست زدند و او را از پای درآوردند. بدین گونه، انگلیسیان نه تنها دولت امین السلطان را که گرایش به روسیه داشت، فروپاشاندند، بلکه گام برجسته ی دیگری در راه شعله ور کردن آتش جنگ میان مجلس و محمدعلی شاه برداشتند و کشمکش ها را افزون ساختند. قاتل، جوانی به نام «عباس آقا صراف آذربایجانی» عضو انجمن بود که در هنگام فرار ظاهراً خودکشی کرد. برخی هم نوشته اند، چون خطر دستگیری او و افشای راز باند آدمکشان می رفت، یحیی میرزا (برادر سلیمان میرزا) و یا حیدر عمواغلی از تروریست های آن روز، او را از پای درآوردند.
بنا بر نوشته ی کسروی:
... حیدر عمواغلی کشتن اتابک را به گردن می گیرد و چنین می گوید که تقی زاده هم آگاهی می داشته و برای این کار عباس آقا را که جوان خون گرم غیرتمندی می بود برمی گزیند و دستور کار را می دهد. آن روز که عباس آقا تیر انداخت، حیدر عمواغلی خود در جلوی بهارستان می بوده و می گویند برای کمک به عباس آقا ریگ به چشمان سربازان می پاشیده...! (5)
کسروی به رغم یک سونگری هایی که در تاریخ نگاری خود به سود انگلیس و بر ضد روسیه ی تزاری داشته است، در مورد دست داشتن انگلیس و مهره های آن در کشتن اتابک چنین می نویسد:
... یک چیزی که می باید در پایان گفتار بیفزایم اینست که انگلیسیان چون اتابک را افزار دست سیاست روس می شناختند، ازو آزرده می بودند و باشد که کشته شدن او را آرزو می نمودند و به دستیاری آقای تقی زاده از پیش آگاهی داشتند... (6)
در پی ترور اتابک، انجمنی ها به شادی و پایکوبی برخاستند و تاخت و تاز به دربار را فزونی بخشیدند. ظل السلطان (مسعود میرزا) پسر بزرگ ناصرالدین شاه که از هواداران سیاست انگلیس بود و در بدنامی، خونریزی و ستمگری می توان گفت سرآمد دودمان قاجار به شمار می رفت، در راه براندازی رژیم محمدعلی شاه، به پخش سلاح و پول در میان انجمنی ها دست زد. بنا بر گزارشی:
... از صبح تا پاسی از شب مقدار زیادی تفنگ و فشنگ از انبارهای ظل السلطان به مسجد سپهسالار حمل می شد. برای اتحاد و ارتباط بیشتر انجمن و پارلمان، در دیواری که بین ساختمان مسجد و مجلس قرار داشت دری باز شده بود... وکلای مردم و اعضای انجمن های انقلابی... شب ها جلسات مشترکی ترتیب می دادند... ظل السلطان هم در جلسات شبانه ی پارلمان و انجمن شرکت داشت. گویا در آن جلسات طرح ساقط کردن شاه و انتصاب شاهزاده ی ارشد قاجار [ظل السلطان] به عنوان نایب السلطنه ریخته شده بود. انجمن تبریز پا را فراتر نهاده و تلگرام هایی را به نمایندگان خارجی ارسال کرد که در آنها گفته می شد ملت بیش از این محمدعلی را، شاه خود ندانسته و فرمان بردار کسی است که مجلس وی را به سلطنت انتخاب کرده باشد. تلگرام مشابهی به خود شاه و کلیه ی مقامات ولایت ها و انجمن ها ارسال شده بود... (7)
پی نوشت ها :
1. پیشین، ص 251.
2. از این دیدگاه می توان دریافت بیشتر کسانی که در آن روز در مجلس شورای ملی گرد آمده بودند، دارای چه پیشینه ای بوده و درباره ی دولت مردان چگونه می اندیشیدند.
3. پیشین، 253 و 254.
4. اسناد محرمانه ی وزارت خارجه ی روسیه ی تزاری درباره ی وقایع مشروطیت ایران، ترجمه ی حسین قاسمیان، به کوشش احمد بشیری، جلد اول، نشر پرواز، تاریخ انتشار 1336، ص 21 و 22.
5. تاریخ مشروطه ایران، 449.
6. همان.
7. اسناد محرمانه ی وزارت خارجه روسیه، پیشین، ص 87. کسروی می نویسد: «امروز شمار تنفگ ها نیز بیشتر گردید، به صدها رسید و از صدها به هزارها انجامید، چنانچه هنگام شام دو هزار و هفتصد تفنگ می داشتند...» تاریخ مشروطه، ص 512، لیکن نمی گوید این سلاح ها از کجا می آمد.