نویسنده: دکتر رضا باقی زاده، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد آشتیان
با توجه به آیه 34 سوره نساء
شرایط تنبیه بدنی زن
1.قصد اصلاح
قرآن هدف از تنبیه بدنی را دوری کردن زن از نشوز می داند، و تنبیه هم باید منجر به این شود که زن، اصلاح شده و وظایف خود نسبت به شوهر را انجام دهد. این مسئله در روان شناسی نیز آمده است که برخی از زنان حالتی به نام «مازوشیسم» (آزارطلبی) دارند. چنانچه این حالت در آنها تشدید شود، تنها راه آرامش، تنبیه مختصر بدنی است. (مکارم شیرازی، 1369، ج3، ص415)صاحب جامه المدارک و امام خمینی نیز معتقد بودند که ضرب باید به انگیزه اصلاح و پایان دادن به بحران خانوادگی و خالی از هر نوع انتقام جویی و تشفّی دل و خالی کردن عقده باشد. (خوانسازی، 1346، ج4، ص437/ خمینی (امام)، 1390ق، ج2، ص273).
2.خفیف بودن
از جمله شرایط تنبیه بدنی این است که شدید نباشد. رسول خدا (ص) می فرماید: کتک شما نباید به محوی باشد که اثر آن در جسم زن نمود داشته باشد یا کتک نباید نشانه ی خودنمایی یا قدرت مرد باشد. (طبری، 1412ق، ج5، ص68) در روایتی، امام باقر(ع) در تفسیر «و اضربوهن» می فرماید: «با چوب مسواک وی را بزند.» (عروسی الحویزی، 1415ق، جا، ص475) امام صادق(ع) نیز زدن را با چوب مسواک و شبیه آن می داند؛ زدنی که از روی رفق و دستی باشد. (شیخ صدوق، 1401ق، ج3، ص521) در روایت دیگری، به ضرب غیر مبرح یعنی زدنی که شدید و سخت نباشد تصریح شده است. (حر عاملی، 1414ق، ج15، ص 230)شهید ثانی در اینکه در روایات، زدن زنان با چوب مسواک آمده است می گوید: شاید حکمتش این باشد که زن گمان کند شوهرش با او قصد مزاح و ملاعبه دارد، وگرنه با چوب مسواک اصلاح و تأدیب نمی شود. (جبعی عاملی، 1414ق، ج8، ص357) مرحوم بحرانی سخن شهید ثانی را نقل و آن را کلام نیکویی می داند. (بحرانی، 1405ق، 624، ص618) در جواب شهید ثانی و بحرانی می گوییم: چوب مسواک کنایه از خفیف بودن تنبیه بدنی است.
شیخ طوسی می گوید: مراد از ضرب، زدن به وسیله دستمال پیچیده شده است که به حد کبودی نرسد و باید تأدیبی باشد نه تعزیری. (شیخ طوسی، 1387، ج4، ص338؛ ج8، ص69) سیوطی هم می گوید: زدن نباید سخت و طاقت فرسا بوده و موجب ضرر شود. (سیوطی، 1414ق، ج2، ص522) صاحب جواهر هم معتقد است که زدن زن نباید موجب خونی شدن، کبودی و شکستگی بدن شود. (نجفی، [بی تا]، ج31، ص202)
برخی برای خفیف بودن تنبیه بدنی زن، از آیه ی دیگر قرآن استفاده کرده اند و معتقدند که مراد از زدن استفاده از قدرت بدنی نیست. قرآن در بیان داستان حضرت ایوب پیامبر (وقتی سوگند یاد کرد که زنش را بزند) چنین می فرماید: « وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أوَّابٌ » (ص:44)؛ و دسته ای از چوب های باریک خرما به دستت گیر و همسرت را با آن بزن و سوگند خود را نشکن، ما او را بنده ای صابر یافتیم. چه خوب بنده ای بود که توجه او به درگاه ما بود.
قابل ذکر است که واژه ی «ضرب» اختصاص به زدن دردآور ندارد، بلکه برخی از مصادیق آن می تواند بی درد باشد، زیرا اگرچه زدن در حد تا تعزیر غالبا دردآور است، لکن در فضای خانوادگی که اساس آن مودت و رحمت است: «... جعل بینکم موده و رحمه...» (روم:21) (و میانتان دوستی و رحمت نهاد) زدن دردآور نمی تواند مورد دستور خداوند باشد؛ چون این نوع زدن با مودت و رحمت سازگاری ندارد. (جوادی آملی، 1384، ص312) در قرآن کریم آیاتی وجود دارند که ضرب در آنها به معنای زدن بی درد آمده است. دو نمونه از این آیات عبارتند از:
«فضربنا علی اذانهم فی الکهف سنین عددا» (کهف:11) پس در آن غار، سالیانی چند بر گوش هایشان پرده زدیم.
«... ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن...» (نور:31)؛ و باید روسری خویش را بر گردنِ خویش (فرو) اندازد.
3.زدن در چند مرحله
در تنبیه بدنی باید از مرحله مختصرتر شروع شود و اگر اثر نکرد شدیدتر گردد. امام خمینی در این باره معتقد بودند: ابتدا تنبیه مختصر باشد؛ اگر اثر نکرد به تدریج به مراحل بالاتر و تنبیه شدیدتر منتقل می شود، ولی در هر صورت نباید بدن زن خونی شده و موجب کبودی و سرخی شود. (خمینی (امام)، 1390ق، ج2، ص273)4.غرامت دادن مرد در صورت ایجاد جراحت
حال اگر از سر اتفاق و ناخواسته زدن، سبب جراحت و جنایتی بر زن گردد مرد باید به او غرامت بدهد. (همان) مرحوم فاضل هندی نیز می گوید: «اگر با تنبیه چیزی از اعضای بدن زن تلف گردد شوهر ضامن است، زیرا آنچه شارع فرموده برای اصلاح و تأدیب است، در حالی که ضرب شدید موجب افساد می شود.» (اصفهانی، 1416ق، ج2، ص100) مرحوم محقق سبزواری نیر همین نظر را دارند. (سبزواری، [بی تا]، ص 189)نتیجه
با توجه به بحث و بررسی انجام شده، نتایج ذیل به دست می آید:1.نشوز همان سرکشی و نافرمانی زن است، یعنی با آنچه که وظیفه زن در تمکیل جنسی است مخالفت کند.
2.نشوز زن انگیزه های مختلفی دارد؛ از قبیل: تحت فشار قرار دادن مرد برای ارضای خواسته های تجمل گرایانه خود، میل به معاشرت با دیگران، قدرت طلبی و فرمانروایی بر منزل، خستگی جسمی و روانی و افسردگی.
3.برخورد با نشوز زن چند مرحله دارد و تا مرحله اول انجام نشود، مجاز به مرحله بعدی نمی باشد: پند و اندرز، دوری کردن از بستر زن، و تنبیه بدنی.
4.اگر پس از مرحله ی سوم زن از نشوز دست برداشت، مرد باید گذشته را فراموش کند و از هر نوع آزار و اذیت او دست بردارد.
5.تنبیه بدنی زن با کرامت انسانی او منافات ندارد؛ چون:
اولا، زن و شوهر در قبال همدیگر تعهدی دارند و در صورتی که شوهر به تعهد خود عمل کرد ولی زن نکرد مرد مجبور است او را وادار کند تا به تعهد خود عمل نماید.
ثانیا، برای متنبه کردن زن، قرآن تنبیه بدنی را در مرحله آخر آن قرار داده است.
ثالثا، حکم تنبیه بدنی مذکور تنها یک تجویز ضروری برای مقاطعی کاملا خاص (نشوز زن) و شرایط ویژه است و از این رو، در عموم موارد دیگر غیرمجاز و نادرست است و اسلام هم به شدت با آن مخالفت و از آن نهی نموده است.
رابعا، اسلام سفارش زن را به مرد نموده است.
خامسا، در قوانین مربوط به خانواده در نظام جمهوری اسلامی نیز راهکار تنبیه بدنی ارائه نشده است.
منابع:
* قرآن کریم
1.اصفهانی، بهاءالدین محمد بن الحسن (فاضل هندی)؛ کشف اللثام، قم: جامعه مدرسین، 1416ق.
2.انصاری قرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد؛ الجامع الاحکام القرآن؛ تحقیق محمد جلیل، بیروت: دارالفکر، 1415ق.
3.بحرانی، شیخ یوسف؛ الحدائق الناظره فی الحکام العتره الطاهره، بیروت: دارالاضواء، 1405ق.
4.جبعی عاملی، زین الدین (شهید ثانی)؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام؛ قم: موسسه المعارف الاسلامیه، 1414ق.
5.ـــــــــــــــ، زین الدین (شهید ثانی)؛ الروضه البهیه فی شرح اللمعه الدشقیه؛ قم: مکتبه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، [بی تا].
6.جوادی آملی عبدالله؛ تسنیم؛ قم: مرکر نشر اسرا، 1388.
7.ـــــــــــــــ؛ حق و تکلیف در اسلام؛ قم: مرکز نشر اسرا، 1384.
8.حرانی، حسن ابن شعبه؛ تحف العقول: ترجمه صادق حسن زاده، قم: جامعه مدرسین، [بی تا].
9.حر عاملی، محمد ابن الحسن؛ وسائل الشیعه، تحقیق موسسه آل البیت، [بی جا]، دار احیاء الثرات العربی، 1414ق.
10.خمینی (امام)، سید روح الله؛ تحریر الوسیله، چ2، نجف اشرف، مطبعه الاداب. 1390ق.
11.خوانساری، سید احمد؛ جامع المدارک؛ چ2، تهران، صدوق، 1364.
12.داودی، سعید؛ زنان و سه پرسش؛ ق: مدرسه الامام علی ابن ابیطالب (ع) 1382.
13.رازی، فخرالدین محمد بن عمر؛ تفسیر کبیر، بیروت، دارالفکر، 1405ق.
14.راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن، تحقیق محمد خلیل عیتانی، تهران، مؤسسه فرهنگی آرایه، 1387.
15.راوندی، قطب الدین ابوالحسین سعید بن هبه الله، فقه القرآن؛ تحقیق سید احمد حسینی، چ2، قم: مکتبه آیت الله العظمی المرعشی النجفی، 1405ق.
16.سبزواری (محقق)؛ کفایه الاحکام؛ اصفهان، مدرسه صدر، [بی تا].
17.سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن؛ الدر المنثور فی التفسیر الماثور؛ بیروت، دارالفکر، 1414ق.
18.شیخ صدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه قمی؛ من لا یحضره الفقیه، بیروت، دارصعب، دار التعارف، 1401ق.
19.طباطبایی (علامه)، محمد حسین؛ المیران؛ چ3، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1393ق.
20.طبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی التفسیر القرآن؛ ترجمه احمد بهشتی تهران: موسسه انتشاراتی فراهانی، 1351.
21.طبری، محمد بن جریر؛ تفسیر طبری؛ بیروت: دارالمعرفه، 1412ق.
22.طوسی (شیخ)، محمد بن الحسن، المبسوط؛ تصحیح و تعلیق سید محمد تقی کشفی، چ2، تهران: مرتضویه، 1387ق.
23.عروسی الحویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین؛ قم: مطبوعاتی اسماعیلیان، 1415ق.
24.کرمی فریدنی، علی؛ پرتوی از پیام پیامبر (نهج الفصاحه)، قم: حلم، 1384.
25.مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار؛ تهران، دارالکتاب الاسلامیه، ج100، [بی تا].
26.مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه، جلد 25، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1369.
27.منصور، جهانگیر؛ قوانین و مقررات مربوط به خانواده؛ چ18، تهران: دوران، 1386.
28.نجفی، محمد حسن؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ تحقیق محمود القوچانی؛ چ7، بیروت: دارالحیاءالثرات العربی، [بی تا].
29.نوری طبرسی، میرزاحسین؛ مستدرک الوسائل؛ چ3، بیروت: موسسه آل البیت لاحیائ التراث، 1411ق.
منبع: فصلنامه علمی-ترویجی بانوان شیعه - شماره 23