تاریخ وحشت

ژانر ترسناک با تمام مهجوریت خود میان ژانرهای سینمایی دیگر، سال هاست که در صنعت فیلمسازی یکه تازی می کند؛ حتی وقتی که سینما هیچ صوتی نداشت و مردم پای دیدن
سه‌شنبه، 4 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاریخ وحشت
تاریخ وحشت

نویسنده: میتراشکری



 

نگاهی کوتاه و خواندنی به سرگذشت 110 ساله فیلم های ترسناک

ژانر ترسناک با تمام مهجوریت خود میان ژانرهای سینمایی دیگر، سال هاست که در صنعت فیلمسازی یکه تازی می کند؛ حتی وقتی که سینما هیچ صوتی نداشت و مردم پای دیدن فیلم های صامت می نشستند. ساخت اولین فیلم ترسناک تاریخ سینمای دنیا به یک قرن قبل، بازمی گردد. از همان زمان تا به امروز هر دوره از این ژانر هم با ویژگی خاصی رخ نموده است. سینماها ابتدا در نیویورک، پاریس، لندن و برلین برپا شدند و مدتی طول نکشید آن قدر رشد کردند که در سراسر جهان نیز شاهد برپایی شان بودیم. آن زمان در سینماهایی که بیشتر شبیه یک جعبه کوچک بودند، تصاویر مبهم دلهره آور و ترسناکی به نمایش گذاشته می شد که هیچ صدایی از آنها به گوش نمی رسید و تنها همان تصاویر بودند که بیننده را ذوق زده می کردند. همین تجربه کوچک استارت تجربه بزرگی مثل سینماهای سه بعدی و چهاربعدی را زد و صنعت فیلم سازی به اینجایی رسید که در حال حاضر مشاهده می کنید. ژرژمیلیس، نخستین فیلم ترسناک تاریخ به اسم «کاخ شیطان» را در سال 1896 در معرض دید تماشاگران حیرت زده گذاشت. در این فیلم سه دقیقه ای خفاشی به شیطان تبدیل می شود و می تواند با تردستی، از داخل یک دیگ خالی، اسکلت و جادوگر بیرون بکشد. قطعاً برایتان پیش آمده که با دیدن فیلم های ترسناک دلهره آور و سراسر تعلیق، بارها از جایتان پریده و تا مدت ها درگیر سوژه شده باشید، نه؟ گاهی اوقات ماجرا از این هم بدتر می شود و بعضی ها آن قدر از فیلم تاثیر می گیرند که تا روزها کابوسش را می بینند و خوابشان به هم می ریزد.

ترسی که نمی شد فریاد زد
1930-1900

«سرزمین شمالی»، «لئون»، «ذهن زیبا»، «آن شرلی»، «پدر خوانده»، «روزی روزگاری در امریکا» و خیلی از فیلم و سریالی هایی که می شناسیم با موسیقی های متن بی نظیرشان گره خورده اند و به نوعی موسیقی بعد از تصویری که روی پرده نقش می بندد اصلی ترین عامل جذب مخاطب توسط آنها محسوب می شود. حالا فکرش را بکنید قرار است در سینمایی که هیچ صدایی از آن به گوش نمی رسد فیلم ترسناک ببینید و وحشت کنید ما درباره سینمای صامت صحبت می کنیم که صوت در آن هیچ جایگاهی ندارد و تماشاچیان در سکوت کامل به تماشای فیلم چند دقیقه ای محبوبشان می نشستند، سینمایی که چارلی چاپلین به عنوان بهترین کارگردان ساخت فیلم هایش در دنیا شناخته شده است. از فیلم های صامتی که در آن دوران با فضای ترس ساخته شده اند، می توان به «مانور شیطان»، «فرانکشتاین»، «دراکولا» و... اشاره کرد. فرانکشتاین که سال 1910 از روی رمان مری سلی (این رمان در سال 1818 نوشته شده) ساخته شد، مورد استقبال خوبی قرار گرفت این فیلم درباره زندگی دانشمندی بود که با استفاده از اجساد مردگان و شوک های الکتریکی، یک انسان عجیب و غول پیکر خلق می کرد. این فیلم توسط کمپانی ادیسون به مدت 12 دقیقه ساخته شد.
در آن زمان تعداد سینماها به اندازه نبود که پاسخگوی همه علاقمندان باشد و فرانکشتاین آن طور که شایسته بود، نتوانست موفق شود. 21 سال بعد جیمز ویل با بهره گیری از بازی بوریس کارلوف در نقش هیولای فرانکشتاین، توانست این موجود را آن قدر به شهرت برساند که 30 اثر سینمایی از روی آن ساخته شود که آخرین آنها به سال 1994 با بازی رابرت دنیرو کنت برانا برمی گردد.
بعد از فرانکشتاین می توان به فیلم «گرگینه» اشاره کرد که حتی همین امسال هم نسخه ها مختلفی از آن به اکران درآمده و نسخه های 2012 آن هم در دست تولید است. نسخه ای که در سال 1913 اکران شد، از داستان زنی از بومیان امریکا که اسیر یک مرد گرگ نما شده بهره می گیرد. این فیلم بر اساس داستانی که توسط هونر بیوگراند نویسنده، روزنامه نگار و سیاستمدار آن روزگار به رشته تحریر درآمده ساخته شده است.
آخرین نسخه اکران شده فیلم مرد گرگ نما به سال گذشته برمی گردد، اثری که ساخته جون جانستون و با بازی بنسیودل تورو بود. در این فیلم گریم و جلوه های ویژه حرف اول را می زنند، اما به عکس های فیلم قدیمی که نگاه می کنیم، هیچ خبری از جلوه های ویژه نیست و این گریم های سطحی هستند که به کمک فیلم آمده اند تا مخاطب را بترسانند.
فیلم «وولف» هم درست مثل فرانکشتاین توانست در نسخه دوم خود که در سال 1941 توسط جورج واگنر ساخته شد، موفق تر از قبل ظاهر شود. این فیلم داستان زندگی مردی است که توسط یک گرگ نما مجروح شده و خودش نیز به موجودی شبیه گرگ تبدیل می شود. یکی دیگر از شاهکارهای این دوران فیلم «مطب دکتر گالیکاری» در سال 1919 بود که کابوس های یک مغز آسیب دیده را با دلهره ترین آور حالت به نمایش می گذاشت.
این فیلم که کارگردانی آن را رابرت وینه بر عهده داشت و بازی های عجیبی از بازیگرانش گرفته بود، لحظات وحشت آفرینی را برای تماشاچیان به نمایش گذاشت.

کلاسیک های ترسناک
1950-1930

چند سال که از سینمای صامت گذشت، سینما با استفاده از موسیقی، دیالوگ و صوت رنگ و بوی دیگری به خود گرفت. طی سال های 1930-1940 استودیو یونیورسال در ساخت فیلم های کلاسیک ترسناک پیشقدم شد و آثار خوبی از خود بر جای گذاشت. گرگ نماها، خون آشام ها، فرانکشتاین، دراکولا و هر موجود ترسناک مشهور دیگری که وجود دارد، طی این سال ها به معنای واقعی به تصویر کشیده شدند و برای خودشان شهرتی چشمگیرتر از پیش کسب کردند.
از معروف ترین فیلم های آن دوره «دراکولا» بود که سال 1930 ساخته شد. نام این موجود ترسناک با زندگی و حرفه یک نویسنده بزرگ ایرلندی به اسم برام استوگر گره خورده؛ کسی که دراکولا را با تمام ترسناک بودنش از لابه لای دست نوشته هایش در سال 1897 به دنیای واقعی آورد. دراکولا در اصل از افسانه ای مشهور در کشور رومانی نشأت می گیرد.
کنت دراکولا فرمانروای خشن و ستمگر این کشور بوده که در طول حیاتش به وحشیگری شهرت داشته. این پادشاه حتی بچه هایی را که در قصرش کار می کردند گاهی بی جهت به آتش می کشید. او همیشه لباس های مشکی و قرمز به تن داشته و جز شراب قرمز چیز دیگری نمی نوشیده، برای همین مردم فکر می کردند او خون آشام است.
تنها بازمانده این شاه خونریز کنت ماروین دراکولا بود که سال 2005 در اسپانیا درگذشت و قلعه جنگلی ای که به اسم جد او یعنی دراکولای خونریز نامگذاری شده است از معروف ترین جاهای دیدنی دنیا به حساب می آید. «توسفراتو» به کارگردانی فریدریش ویلهلم مورنا هم از مشهورترین فیلم های کلاسیکی است که در ژانر وحشت ساخته شد و جز نمونه های موفق آن به حساب می آید.

تلفیق وحشت و کمدی
1960-1950

طی این 10 سال، در سینمای وحشت اتفاقات خوبی افتاد؛ گریم ها حرفه ای تر شد، بازیگران حرفه ای وارد دنیای بازیگری شدند وژانر وحشت در رقابت با ژانرهای دیگر سینمایی، جایگاه خوبی کسب کرد و از کورس رقابت جا نماند. در کنار ساخت فیلم های جدی و ترسناک، عده ای از کارگردانان دست به ابتکار جالبی زدند. آنها شروع کردند به تلفیق دو حس متضاد ترس و خنده با یکدیگر.
این کارگردانان خوش ذوق از هیولاهای ترسناکی که در گذشته ساخته بودند و مردم آشنایی کاملی با آنها داشتند، یک داستان خنده دار می ساختند و به نوعی دو ژانر وحشت و کمدی را با هم تلفیق کردند. هرچند این کار زیاد به مذاق مردم خوش نیامد اما فکری بود که به واسطه آن چند سالی فیلم هایی با همین فضا به اکران درآمدند.
فیلم «دست های مومیایی» از فیلم هایی است که در این دوره با بازی دیک فوران، پگی موران، والاس فورد و ادواردو ساینالی به کارگردانی کریستی کابال ساخته شد. در این فیلم با زن و شوهری رو به رو می شویم که کارشناس باستان شناسی است. آنها با سفر به مصر در صددند تا محل دفن یک شاهزاده خانم باستانی به اسم آنانکا را کشف و آن را سرقت کنند. آنها در راه پیدا کردن آرامگاه مومیایی ای که مدنظرشان است، با اتفاقات ترسناکی که اغلب خنده دارند رو به رو می شوند.
از اتفاقات جالبی دیگری که طی این سال ها رخ داد، وارد شدن مسائل فضایی و فانتزی به سینمای وحشت بود. فیلم «چیزهایی از دنیای دیگر» به کارگردانی کریستین نی بی، یکی از این فیلم ها بود که داستان جالبی هم داشت. در این فیلم دانشمندان در یک ایستگاه تحقیقاتی که در قطب شمال قرار دارد. یک فضاپیمای ناشناس را که زیر صخره های یخی جاخوش کرده است، پیدا می کنند که خلبان ها و خدمه اش یخ زدند. دانشمندان آنها را به ایستگاه تحقیقاتی خود می آورند تا با ذوب کردن یخ هایشان اطلاعاتی را به دست بیاودند.

زامبی ها وارد می شوند.
1970-1960

زامبی ها با تمام زشتی، پلیدی و نتراشیده بودنشان، از دوست داشتنی ترین موجودات دنیای سینما هستند که به محض باز شدن پایشان به فیلم ها (البته آنهایی که خوش ساخت هستند) غوغایی به پا می کنند.
زامبی ها و موضوعاتی که با مشکلات روانی و عصبی عجین شده اند، طی این 10 سال در سینما توسط هیچکاک و جورج رومرو به نمایش گذاشته شدند. «روانی» ساخته هیچکاک بی بدیل ترین نمونه یک فیلم روانی است که هنوز هم جزو بهترین ها به حساب می آید.
از دیگر فیلم هایی که با رویکرد روانی شکل گرفته اند،« دکتر جکیل و آقای هاید» است که با اقتباس از کتابی به همین اسم (نویسنده» رابرت استیوتسون، سال 1886) ساخته شد. این فیلم درباره دکتری به اسم جکیل است که به دوگانگی شخصیت علاقمند است.
او دارویی برای جدا کردن خصایص بد و خوب خودش می سازد. قسمت های خوب مربوط به دکتر جکیل است و قسمت های بد مربوط به زمانی است که تبدیل به کسی به اسم هاید می شود؛ هایدی که قتل و جنایت جزیی از کارهای روزمره اش شده و قابل کنترل هم نیست. دکتر که نمی تواند این وضعیت را تحمل کند سرانجام دست به خودکشی می زند.
در سال 1968 بود که جورج رومرو پای زامبی ها را با فیلم «شب مردگان زنده» به سینما باز کرد. این فیلم سیاه و سفید با بازی جودیت اودی، راسل استراینرو کیت وین داستان زندگی خواهر وبرادری است که در گورستانی دور افتاده با مردگانی که شب ها زنده می شوند و از قبر بیرون می آیند، روبه رو می شوند و مورد حمله آنها قرار می گیرند رومرو که از پیشگامان دنیای زامبی هاست آثار زیادی در این زمینه دارد که البته خیلی از آنها ساختار خوبی ندارند.

مدرن، خونریز و جنایی
1970 به بعد

قاتلان روانی در این دوره بود که به طرفداران سینما معرفی شدند. شخصیت فیلم «کشتار با اره برقی در تگزاس»، از معروف ترین قاتلان روانی و زنجیره ای است که بارها در سینما به تصویر کشیده شد. معنا و مفهوم اسلشر برای اولین بار در این دوره برای مخاطب زنده شد. مردم که دیگر به زامبی ها، دراکولاها و خیلی از موجودات ترسناک دیگر عادت کرده بودند، انتظار یک اتفاق جالب را در سینمای وحشت می کشیدند که کارگردان با وارد کردن یک قاتل بی رحم و روانی که بی جهت دست به آدمکشی می زند، به خواسته آنها جامه عمل می پوشاندند.
تاب هوپر با الگوبرداری از یک ماجرای واقعی که در تگزاس رخ داده بود و شخصیتی به اسم صورت چرمی، یک فیلم تکان دهنده و پرمخاطب ساخت که بیشتر به فیلم های مستند شباهت داشت و تصویربرداری آن به شیوه دوربین روی دست بود. نخستین فیلمی که هوپر در این باره ساخت، داستان پنج دوست صمیمی بود که به منطقه ای در تگزاس سفر می کنند تا به قبر پدربزرگ هایشان سر بزنند و دلیل مخفیانه دفن شدن آنها را کشف کنند. سالی و برادرش فرانکلین کسانی هستند که با صورت چرمی ملاقات می کنند و زندگی همه را به نوعی به خطر می اندازند.
از اوضاع و احوال سینمای وحشت در این دوران هم که هر روز خبرهای تازه ای می رسد. کارگردان هرچند وقت یک بار با بهره گیری از داستان های قدیمی ای مثل جن گیری، خون آشامی و زنده شدن مردگان و نیز کمک گرفتن از جلوه های ویژه دست به ساخت فیلم های ترسناک می زنند تا این ژانر لحظه ای از نفس نیفتد.
منبع: نشریه همشهری سرنخ، شماره 91

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.