زایش زمان نزد اسماعیلیان

اگر امت اسماعیلی بعنوان «دعوت» به «توحید» باطنی مشخص گردیده برای آن است که عقل اول پیش از خلقت زمانها و آفرینش اعصار و قرون، به کلیه ی صور نور
يکشنبه، 9 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زایش زمان نزد اسماعیلیان
زایش زمان نزد اسماعیلیان

نویسنده: هانری کوربن با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی
مترجم: سید اسد الله مبشری


 
1. اگر امت اسماعیلی بعنوان «دعوت» به «توحید» باطنی مشخص گردیده برای آن است که عقل اول پیش از خلقت زمانها و آفرینش اعصار و قرون، به کلیه ی صور نور ملاء اعلی ملکوتی (1) صلا در داد، این دعوت (2)، « در آسمان» آغاز گردید. دعوتی که « در آسمان » رخ داد، دعوتی ازلی است و «دعوت» اسماعیلی فقط شکل زمینی آن است که مخصوص عهد محمدی [ص] در دوره ی فعلی نبوت می باشد. این دعوت، بسی پیشتر از آنکه آدم عهد ما، جامه ی وجود بپوشد، بر روی زمین، یعنی در عالم فعل و انفعال و جهان و پدیده ها، هستی خود را با آدم اول آغاز کرد، در صورتی که عقل دوم، (منبعث اول)، آن ندا را لبیک گفت، عقل سوم که ناشی از مزدوج عقول اول و دوم بود، با او، به مخالفت و امتناع روبرو گردید. باری این عقل سوم، «آدم روحانی» یا فرشته ی نمونه ی بشریت بود. مخیله ی اسماعیلی در امور وراء مادی تاریخ مقدس، مبادی بشری را بصورت رموز در آدم روحانی ممثل نموده است.
پس، آدم روحانی در خیرگی حیرت و تحسین، در مقابل خویش بر جای فروماند. او، «حد»ی را که پیش از او خلق شده بود، (یعنی عقل دوم)، را انکار کرد زیرا آدم روحانی نمی دانست که اگرچه این حد، قلمرو افق او را محدود می سازد، اما به ورای آن افق احاطه می دهد. او می پنداشت بدون این «حد» واسطه، می تواند به «علت اولی» که ادراک ناشدنی است واصل گردد، زیرا بعلت اینکه راز خدای وحی را در عقل او نمی فهمید، می پنداشت قبول وجود این راز، به منزله ی آن است که «عقل اول»، با الوهیت مطلق یعنی با علت اولی که «مبدع» است یکسان و متحد انگاشته شود. او برای فرار از این شرکت خود را قائم در مطلق تصور کرد و در زیربار بدترین بت پرستی در الهیات، سرنگون گردید. باری، وقتی خود را به نحوی از این نومیدی و حیرت رها ساخت، مانند میکائیل ملک مقرب که بر خویشتن پیروز گردید، سایه ی شیطانی ابلیس ( شیطان، اهرمن) را در عالم سفلی، که آنجا دوره بدوره در ادوار غیبت پدیدار می گردد، بشدت از خود دور ساخت، اما آنگاه، خود را « در حال تخلف» یعنی وامانده و واپس رفته از خویش دید. از عقل سوم، عقل دهم پدید آمد. این فاصله، طول «زمان» حیرت آدم را نشان می دهد و بر او بود تا در طول آن زمان، خود را نجات بخشد.
این فاصله، با بروز و انبعاث هفت عقل دیگر که به نام «کروبیان سبعه» یا «هفت کلام الهی» نامیده می شوند و «آدم- فرشته» را دستیاری کردند تا به خود بازگردد تطبیق می کند. عدد «هفت»، فاصله ی تصوری سقوط او را تعیین می نماید. «زمان» عبارت است از واپس ماندگی آدم در خویشتن. در این مورد از نظر « معنای دقیق کلمه» می توان گفت زمان، عبارت است از « ازلیت متخلف» (3) یا ابدیت مؤخر می باشد. به این جهت است که دوره ی نبوت به هفت مرحله تنظیم می شود، و هر مرحله ی این دوره را هفت امام تنظیم می کنند. ریشه های الهیات شیعه ی هفت امامی یا اسماعیلی در اینجاست: عدد هفت نمودار رمز درنگ ابدیت است در ملاء اعلی، درنگی که فرشته ی سوم، که فرشته ی دهم گردیده بود، باید آن را از نو باز برای خود به کمک وسایل خویش بدست می آورد. این تخلف و تأخیر، در موجود نور، بعدی داخل کرد که با وجود او بیگانه بود و به «کدورت» یا «ظلمت» تعبیر می گردد. این نکته ی جالب را در این مورد یادآوری کنیم که در حکمت الهی زروانی ایران قدیم، تیرگی و کدورت ( یا اهریمن)، از شک و تردیدی که در اندیشه ی زروان یعنی الوهیت اعلی بروز کرد سرچشمه گرفته بود. مع ذلک به عقیده ی زروانیان و کیومرثیان (4) [33] بنابه شرحی که شهرستانی ( قرن ششم هجری/ دوازدهم میلادی) داده است، زروان، الوهیت اعلی نیست بلکه فرشته ای از عالم ملاء اعلی می باشد. می توان گفت آدم روحانی که در جهانشناسی اسماعیلیان فرشته ی سوم محسوب است، به زروان فرشته که مورد عقیده ی نوزروانیان ( که بعدها پیدا شدند) بود شبیه می باشد.
2. هر عقل ملکوتی ملاء اعلی، خود نیز دارای ملاء اعلایی است از صور شماره ناپذیر نور. تمام این اشکال نورانی بیشمار که ملاء اعلای آدم آسمانی، (آدم روحانی) را تشکیل می دهند با آدم آسمانی در همان برهه ی تأخیر و تخلف بی حرکت بر جای ماندند. آدم آسمانی به نوبه ی خود ندای «دعوت » جاوید را به گوش آنان در رسانید، اما اغلب، با لجاج و وحشتی که درجات متفاوت داشت، او را راندند و حتی به او حق ندادند تا به آنان صلای دعوت در دهد. این انکار، عمق وجود آنان را که هیجان و لمعان محض بود، تیره ساخت. «آدم- فرشته» دریافت که اگر آنان در جهان روحانی محض اقامت داشته باشند هرگز از «ظلمات» خود رها نمی گردند. به این جهت جهان مادی را آفرید تا به این وسیله صوری که در سابق، صور نور بودند سعادت خود را بازیابند. این داستان رمزی، خاطره های صریح و مشخص مانویان را واگو می کند. بعلاوه، عقل سوم که عقل دهم شد، در اساس تفکر اسماعیلیه همان نقش را بر عهده دارد که «عقل فعال» نزد پیروان ابوعلی سینا و اشراقیون عقل فعال را با روح القدس یا جبرائیل بعنوان فرشته ی علم و الهام، متحد و یکی دانسته اند، اما این تفاوت وجود دارد که حکمت الهی اسماعیلی این عقل را بعنوان عقل دهم که پایان فیضان وجود باشد نمی داند بلکه از «واقعه در آسمان» که مقدمه و توضیح بشریت زمینی و فعلی ما می باشد چهره ای اساسی ساخته است. عناصر ملاء اعلای آدم وقتی دیدند ظلمت بر وجودشان چیره شده است، دچار وحشت گردیدند. از حرکات ثلاثه ای که بیهوده برای رهایی خود از آن ظلمت کردند، در میدان فضای جهان، سه «بعد» (5) پدید آمد. سنگینترین جرم در مرکز مستقر گردید، در صورتی که میدان و فضای جهانی در چندین دیار پرتوافکن شد و منفجر گردید: دیارهای کرات آسمانی و دیارهای عناصر.
هر یک از سیارگان به نوبه ی خود، در مدت یک هزار سال، بر جهانی سرشار از حیات و ثمر تأثیر و عمل کردند، تا در آغاز هزاره ی هفتم یعنی دوران ماه، ظهور نخستین بشر خاکی، محاط از همراهان، به کردار گیاهی که از زمین سربرکشد، حاصل آمد.

پی نوشت ها :

1. Plerome archangelique ملاء اعلی، در اصطلاح اسلامی به معنای « محضر حق تعالی» می باشد.
2. Kerygma.
3. L' eternite retardee.
4. Cayomartiens.
5. Dimension.
حواشی
[33] صفحه ی 120- کیومرثیه و زروانیه ( نقل از ملل و نحل شهرستانی به ترجمه ی افضل الدین ترکه ی اصفهانی به تصحیح دکتر سید محمدرضا جلالی نائینی صفحات: 248 تا 250). مجوس گویند مبداء اول اشخاص بشری کیومرث بود و گاه گویند که زروان کبیر مبداء اشخاص بود، و نبی دیگر زرادشت بود و کیومرثیه گویند آدم علیه السلام کیومرث بود. در تواریخ هند وعجم آن است که کیومرث آدم بود و در این سخن اصحاب تواریخ مخالفت ایشان کردند.
اصحاب مقدم کیومرث اثبات دو اصل می کنند: یزدان و اهرمن. گویند یزدان قدیم از لیست و اهرمن مخلوق، و گویند یزدان در نفس خویش فکر کرد که اگر با او منازعی بود جلال احدیث را چون توانستی بود و این فکر مناسب طبیعت نور نبود از این فکرت ظلام حادث گشت و این فکر را اهرمن گفتند و مطبوع بر شر و فتنه و فساد و ضرر و اضرار است و اهرمن و ظلام بر نور عاصی شدند و متمرد گشتند و محاربه میانه لشکر نور و ظلام قایم شد و ملایکه در این محار به متوسط شدند و صلح کردند بر آنکه عالم سفلی اهرمن را باشد هفت هزار سال و بعد از هفت هزار سال عالم به نور متعلق باشد و طایفه ی که در دنیا بودند، بیشتر از صلح، ایشان را هلاک فرمود بعد از آن شخصی پیدا شد و او را کیومرث گفتند و حیوانی که او را ثور گفتند و هر دو مقتول شدند از مسقط رأس آن رجل دیباسی برآمد و از اصل دیباس شخصی متولد شد که او را میشه و زنی که او را میشانه (1) گفتند و اصل تناسل بشر آن بود و از مسقط رأس ثور انعام و سایر حیوانات ثابت شد و زعم ایشان آن است که نور آدمی را فحیر فرمود در حالتی که ارواح بودند بی اجساد میانه ی آنکه ایشان را از موضع اهرمن رفع کند و میانه ی آنکه اجساد بپوشاند تا با اهرمن محار به کنند، ایشان لبس اجساد اختیار کردند و محاربه اهرمن از جهت نور و ظفر و فوزیافتن بجنود اهرمن و درگاه ظفر و اهلاک جنود اهرمن قیامت باشد این سبب امتزاج است و این سبب خلاص.
«زروانیه»
من ذالک زروانیه اند، گفتند نور ابداع اشخاص کرد از نور همه روحانی و نورانی و ربانی لیکن شخص اعظم که نامش زروان است شک کرد در شیء از اشیاء، اهرمن شیطان حادث شد از این شک، و بعضی گفتند زمزمه کرد زروان نه هزار و نود و نه سال تا او را پسری متولد شود و چون پسر متولد نشد در نفس خویش متفکر شد و گفت این علم لایق و مناسب نبوده از این فکر او را همی حادث شد از این هم اهرمن حادث شد و هرمز از آن علم احداث پذیرفت و هر دو در یک بطن پیدا شدند هرمز بخروج اقرب بود اهرمن شیطان به حیلتی متوجه شد تاشق شکم مادر او کند تا پیشتر از هرمز از بطن مادر بیرون آید.
بعضی گویند چون بحضور زروان ممثل شد اهرمن و بر شرارت نفس و خبث سریرت او اطلاع یافت او را مطرود گردند برفت و بر دنیا استیلا یافت و هرمز را بر او تسلطی نبود. اما هرمز، او را به ربوبیت فرا گرفتند و بپرستیدن مخصوص داشتند از جهت خیر و طهارة و صلاح و حسن اخلاق که به آن متصف بود.
بعضی از زروانیه را زعم آن است که لایزال با حضرت کبریاء سبحانی تعالی الله عمایقولون، امرروی یا فکر روی یا عفونی هست که مصدر حدوث شیطان آن است که دنیا از شرور و آفات سالم بود و اهلش در خیر محض و نعیم خالص بودند چون اهرمن حادث شرور و آفات و فتنه حادث شد و اهرمن از تسلط بر مردم معزول بود حیله کرد و به آسمان متصاعد شد و بعضی گویند هرمز در آسمان بود و زمین از او خالی بود حیله کرد تا آسمان را بشکافت و به زمین فرود آمد با متابعان از جنود خویش و نور با جنود ملایکه فرار جستند و شیطان متابعت ایشان کرد تا در بهشت محاصره نور کرد و سه هزار سال محاربت کردند و شیطان به حضرت رب نتوانست رسید ملایکه متوسط شدند و صلح کردند بر آنکه ابلیس و جنود او در شهر قرار ضوء باشند هفت هزار سال با این سه هزار سال محاربه و بعد از آن به وضع خود بازگردند چون حضرت کبریاء الهی تعالی الله عما یقولون صلاح در احتمال مکروه از ابلیس و جنود او دانست و شرط منقضی نشده بود تا مدت صلح انقضا پذیرد مردم در بلایا و فتن و خزایا و محن بماندند تا انقضاء مدت صلح تا بنعیم اول معاودت کنند و با رب تعالی عن قول الظالمین شیطان شرط کرد تا او را در افعال تمکین کند و رب شیطان را در افعال ردیه معاونت کند و بر اینگونه جریان شرط از جانبین انقیاد پذیرفت و دو عدل بر شرط استشهاد کردند و این دو عدل شمشیر بر کشیدند و گفتند هر که از این شرط بیرون رود با این شمشیر سزا یابد.
پی نوشت ها:
1. این دو کلمه در متون اوستایی: مشیه Masya و میشانه masyana آمده است و لغت مشیه با لغت martya که امروزه بصورت مرد تلفظ می شود همریشه است.
منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.

منبع: کوربن، هانری، (1371)، تاریخ فلسفه ی اسلامی، با همکاری سید حسین نصر و عثمان یحیی، دکتر اسدالله مبشری، تهران، امیرکبیر، پنجم /1389.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط