نویسنده:جسی دانیلز(1)
چکیده
در حالی که گمان میرود ریشه معضلاتی همچون تبعیض نژادی در غرب، بهویژه در فضاهای فرهنگی همچون دانشگاه ها در حال خشکیدن است، اما در واقع، با توجه به رونق عصر ارتباطات، اینترنت به ابزاری مؤثر برای طرفداران تبعیض نژادی در جهت ابراز و ترویج هر چه آسان تر عقاید نژادپرستانه تبدیل شده است. بیکفایتی مسئولین و نارسایی قوانین در رسیدگی و برخورد با چنین مواردی قابل توجه است.امروزه نژادپرستی در محیطهای دانشگاهی، اغلب از طریق ایمیل یا شبکههای اینترنتی پرطرفدار همچون «فیس بوک» شیوع مییابد. این وسیله جدید ابزار عقاید نژادپرستانه (اینترنت) مسئولین برخی از دانشگاهها را وادار به اتخاذ تصمیماتی در جهت مبارزه با این پدیده و در راستای «ایجاد فضای امن آموزشی برای کلیه دانشجویان» کرده است. نتایج تحقیقاتی که در زمینه «نژادپرستی اینترنتی» انجام دادهام، نشان میدهد که در آمریکا این معضل رو به گسترش است و حادثه اخیر در دانشگاه مینسوتا، تنها نشاندهنده ابعاد کوچکی از این معضل جدی است.
آنچه که در دانشگاه مینسوتا رخ داد از این قرار است که دو دانشجوی سال اولی که خود را دختر و سفید پوست توصیف کردند، پس از آنکه یکی از همکلاسیهای سیاهپوستشان به اتاق آنها که در حال مطالعه بودند داخل شده بود، یک گفتوگوی اینترنتی در فیس بوک به راه انداختند. در یکی از پیغامهای ارسال شده در این گفتوگو آمده است: «یک کاکا سیاه توی اتاق ماست. احساس خیلی بدی پیدا کردهام. خطر را حس میکنم.»، «حواست به وسایل باارزش توی اتاقت باشه. سعی کن مستقیم توی چشمهاش نگاه نکنی».
در یکی دیگر از پیغامها، یکی از دخترها مینویسد: «میل و اشتهای غریزی او به کشتن ما در چشم هایش موج میزند».
در گذشته این نوع گفتوگوها به صورت یادداشتهای دستنویس بر روی تکههای کاغذ در داخل کلاس رد و بدل میشد. برخی افراد تصور میکنند که این نوع بیاناتِ بیپرده نژادپرستانه تنها مربوط به گذشته است، غافل از آنکه طبق تحقیقات، چنین اظهاراتی حتی امروزه در «پشت صحنه» (در فضای کاملاً سفیدپوستی) ابراز می شوند. رسانههای اجتماعی اکنون وضعیت را تغییر دادهاند. کاربران سفیدپوست اینترنت، که تعدادشان هرروزه در حال افزایش است، غافل از آناند که نظراتی که آنها به ظاهر در «پشت صحنه» بیان می کنند، بیشک علنی خواهند شد و در معرض دید کاربرانی قرار میگیرند که با آنها همعقیده نیستند و به گونهای دیگر فکر میکنند.
چنین اظهار نظرهای نژادپرستانه علنی، که هر روز با تعداد بیشتری از آنها مواجه میشویم، ما را وادار میسازد که در قضاوت خود در مورد رفتارهای پسندیده و ناپسند اجتماعی بهویژه در محیطهای دانشگاهی، بارها و بارها تجدید نظر کنیم. مسئله دیگر این است که در قبال بروز چنین وقایعی در دانشگاهها، چطور میتوان و میبایست برخورد کرد.
بسیاری از مردم معتقدند که با توجه به قانون آزادی بیان، این دو دختر سفیدپوست نباید مجازات شوند اما مفهوم «آزادی بیان» به این سادگی نیست. چند نکته در این جا قابل تأمل است:
اول اینکه، در دانشگاه مینسوتا خطمشی «ضد اهانت» دنبال میشود که این دختران سفیدپوست به نحو کاملاً مشهودی از آن تخطی نمودهاند.
دوم، تدوینگران قانون اساسی در حین تهیه پیشنویس اصلاحیه یکم مربوط به آزادی بیان، فیس بوک را مد نظر نداشتهاند. هیچ ماده یا تبصرهای در قانون اساسی برای حفاظت از حقوق افراد در فیس بوک وجود ندارد. هر یک از کاربران فیس بوک میبایست از قوانین و مقررات استفاده از این شبکه اینترنتی که کاربران خود را از اظهارات نژادپرستانه منع نموده است تبعیت کنند اما در عمل با این مقررات بسیار اهمالکارانه برخورد میشود. اگر ما به این امر مهم توجه لازم را نشان ندهیم، تاوان این غفلت، بازگشت به دوران سیاه تبعیض نژادی در گذشته خواهد بود.
به نظر من این دختران سفید پوست که همکلاسی سیاه پوست خود را با رفتار نژادپرستانه مورد آزار و اذیت قرار دادهاند، مستوجب نوعی مجازات از طرف مسئولین دانشگاه هستند.
تصور میکنم که در برخورد با مواردی همچون نژادپرستی اینترنتی، توسل به اصطلاح «حقوق بشر» بسیار مفیدتر و کارآمدتر از «سانسور» و «آزادی بیان» خواهد بود.
نکته جالب اینجاست که تاکنون هیچ نوع گزارشی از حرف هایی که مسلماً این دختر سیاه پوست مورد آزار قرار گرفته برای گفتن داشته است، نیافتهام. بهطور حتم، تصوری که این دختر سیاه پوست تاکنون از زندگی دانشجویی (و در واقع کل زندگی) در ذهن داشته است، در نتیجه این مشاجره لفظی با دو همکلاسی خود، آسیب جدی دیده است.
او حداقل به این آگاهی جدید رسیده است که محیطهای دانشگاهی از لحاظ برخوردهای نژادپرستانه، همچنان ناامن هستند و نسبت به گذشته تغییر چندانی نکردهاند. اینکه اظهارات یک دانشجوی سیاه پوست گزارش نشده و انعکاس نمییابد، از جهاتی چندان تعجببرانگیز نیست زیرا همان طور که معتقدان تبعیض نژادی خاطرنشان کردهاند، حرف های «قربانیان» هیچ گاه گزارش نمیشوند و به گوش دیگران نمیرسند. در برخورد با مواردی از این دست، درک ما از «آزادی بیان» به کلی دگرگون میشود.
در سال 2003، دادگاه عالی آمریکا حکم کرد که سوزاندن یک صلیب، شامل حمایت قانون آزادی بیان نمیشود. در قسمتی از این حکم آمده است: «به آتش کشیدن صلیب از لحاظ اصول دمکراسی فاقد هر گونه ارزش و اعتبار است»، زیرا هدف از آن هیچ گونه بحث و مناظره عقیدتی نیست بلکه سمبلی است برای مرعوب نمودن نژادپرستانه گروهی از افراد (امروزه چهارده ایالت، قوانین ضد سوزاندن صلیب را وضع کردهاند).
بنابراین هر گونه اظهار نظری را نمیتوان با توسل به قانون آزادی بیان توجیه کرد و دادگاه عالی، اظهارات نژادپرستانه در قالب آتش زدن یک صلیب را غیر قانونی برشمرده است. با توجه به افزایش رسانههای اجتماعی، سؤال این است: در عصر دیجیتال کنونی، با چه نوع اعمال و رفتاری میبایست همچون سوزاندن صلیب برخورد نمود؟
به نظر من آنچه که دو دختر سفید پوست در دانشگاه مینسوتا مرتکب شدهاند، حکم سوزاندن صلیب را دارد.
تبعیض نژادی عواقب وخیم و کاملاً محسوسی در پی خواهد داشت؛ کودکانی که در معرض تبعیض نژادی قرار میگیرند، دچار استرس روانی میشوند که ممکن است به افسردگی منجر شود. اعمال و اظهارات نژادپرستانه در فضای اینترنت نیز به همین ترتیب، عواقب سوء محسوسی به دنبال دارد.
یک نمونه بارز و اسفبار، فوئبه پرینس است که به دلیل اصلیت ایرلندیاش به قدری در فضای اینترنت و غیر اینترنت مورد آزار و اذیت قرار گرفت که عاقبت مجبور به خودکشی شد و به زندگی خود پایان داد. شاید چندان تعجببرانگیز نباشد که جمعیت اقلیت دانشجویان، بیشتر از دانشجویان سفید پوست از موارد تعصب نژادی در اینترنت شکایت میکنند.
با این وجود، وقتی سفید پوستانی همچون دو دانشجوی دانشگاه مینسوتا این چنین وقیحانه به ابراز اظهارات نژادپرستانه در اینترنت میپردازند، افراد بسیار اندکی واکنش نشان داده و آنها را مورد بازخواست قرار میدهند، زیرا از آنچه که مشمول قانون آزادی بیان میشود، تلقی نادرستی دارند.
آمریکاییها بلا درنگ میگویند که «آزادی بیان» (اصلاحیه یکم) کاملاً ایدئال و بینقص است و حفاظت یکسان از افراد را تحت قانون (اصلاحیه چهارم) فراهم میآورد، اما اغلب دمکراسیهای دیگر (در دیگر ایالات یا کشورها)، «بیان» و «حفاظت یکسان» را دو مقولهای میدانند که ارزش و معنای هر یک را همواره باید در قیاس با دیگری تعیین نمود. من در کتاب خود به نام «نژادپرستی اینترنتی» به تفصیل به این موضوع پرداختهام و دوستان لیبرال سفید پوست خود را که به نظر، تحت تأثیر درک نادرست خود از اصلاحیه یکم و آزادی بیان قرار دارند، از بسیاری جهات به چالش کشیدهام.
چاره کار، دست کشیدن از اصل آزادی بیان نیست؛ بلکه میبایست نحوه سنجیدن و ایجاد توازن بین اصلاحیه یکم و چهاردهم، یعنی آزادی بیان و حفاظت یکسان از حقوق افراد را مورد ملاحظه قرار داد.
با توجه به پیدایش این نیاز به تجدید نظر در مفهوم دقیق «آزادی بیان»، بدیهی است که محیط دانشگاهی مکانی است که ما ضمن تشویق دانشجویان به تبادل پرشور عقاید، میبایست از آنها در برابر هر گونه تنشی که منجر به ایجاد افسردگی و ناراحتیهای روانی شود، محافظت کنیم.
پی نوشت ها :
1 ـ Jessie Daniels استاد دانشگاه در آمریکا ، دارای مدرک دکترای جامعه شناسی
منبع www.opednews.comمنبع:ماهنامه سیاحت غرب شماره 84