فریب‌کاری: ملاک تعیین برندگان اسکار

در این مقاله، نویسنده ‌هالیوود و فیلم های نامزد اسکار را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد. فیلم های پرهزینه ‌هالیوود با ظاهر پرزرق و برق خود به دستمایه‌ای برای تبلیغات دروغین
چهارشنبه، 12 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فریب‌کاری: ملاک تعیین برندگان اسکار
 فریب‌کاری: ملاک تعیین برندگان اسکار

نویسنده:جان پیلگر(1)



 

چکیده

در این مقاله، نویسنده ‌هالیوود و فیلم های نامزد اسکار را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد. فیلم های پرهزینه ‌هالیوود با ظاهر پرزرق و برق خود به دستمایه‌ای برای تبلیغات دروغین دولت آمریکا و تحریف حقایق مربوط به جنگ تبدیل شده‌اند و قهرمان‌سازی از سربازان افسرده از جنگ و اغلب روانی، معیار انتخاب بهترین فیلم و اهدای اسکار قرار گرفته است و اگر هر از گاهی فیلم هایی همچون «سانسور» به بیان گوشه‌ای از حقایق جنگ و جنایت های سربازان آمریکایی بپردازند، با بی‌اقبالی محض مواجه شده و پس از اکرانی محدود به کلی از صحنه نمایش محو خواهند شد.
جان پیلگر در یکی از مقالات اخیر خود در روزنامه «نیواستیتنرمن» می‌پرسد، چرا کارگردانان و نویسندگان اجازه می‌دهند که تبلیغات نادرست به نفع آمریکا، که روش کار هالیوود است، فیلم‌هایشان را تحت الشعاع قرار دهد. فیلم‌های نامزد اسکار، واقعیت کشتار یک میلیون عراقی را پنهان می‌کنند. کلینت ایست وود، حقایق مبارزه با تبعیض نژادی را در فیلم‌های خود به عمد حذف می‌کند و جورج کلونی همچنان خود را سرگرم کلیشه‌های قدیمی کرده است.
چرا فیلم های بسیاری در ‌هالیوود به همین نحو ساخته می‌شوند؟ فیلم‌های نامزد جایزه اسکار امسال، مجموعه‌ای از تبلیغات، کلیشه‌ها و فریب‌کاری محض هستند. مضامین غالب این چنینی در فیلم‌ها، ازابتدای پیدایش ‌هالیوود وجود داشته‌اند. مضامینی که حمله به جوامع، چپاول تاریخشان و تصرف حافظه ما را، حقی خدایی برای آمریکا جلوه می‌دهند. آیا زمانی خواهد رسید که کارگردانان و فیلم‌نامه‌نویسان ما به جای مزدوری برای جهان‌بینی ای که در خدمت سلطه‌گری و نابودی دیگر جوامع است، همچون هنرمندان واقعی عمل کنند؟
من با فیلم موهوم غرب وحشی بزرگ شدم که کاملاً بر ضد بومیان آمریکا بود. روش کار ‌هالیوود تغییر نکرده است: تحریف حقایق به نفع خود در فیلم‌ها که با به نمایش گذاردن چهره‌ای شریف از مهاجمان استعمارگر آمریکایی، بر قتل‌عام‌هایی که آنان در کشورهای دیگر، از فیلیپین گرفته تا عراق مرتکب می‌شود، سرپوش می‌نهند. من تا قبل از اینکه به عنوان خبرنگار جنگ به ویتنام اعزام شوم، مفهوم اغوا و فریب‌کاری را به معنای واقعی درک نکرده بودم. ویتنامی‌ها همان زردهای کثیف و سرخ‌پوستانی بودند که آنها را قبلاً در فیلم‌های جان وین که در داستان آنها شکست و قتل این افراد غیر قابل اجتناب بود مشاهده کرده بودم. در صحنه‌های واقعی جنگ شاهد قتل‌عام‌های فجیعی بودم که در فیلم‌های ‌هالیوود به صحنه‌های پرزرق و برق و قهرمانانه تبدیل می‌شدند. من آگاهانه از واژه «قتل سینمایی» استفاده می‌کنم. زیرا آنچه که ‌هالیوود به طرز ماهرانه‌ای به نمایش می‌گذارد، در واقع سرکوب حقایق تهاجمات آمریکا است.
اینها جنگ نیست بلکه صدور یک فرهنگ آدم‌کشی و مبتنی بر اسلحه‌های مرگ‌بار به دیگر کشورهاست. وقتی حقه معرفی جنایتکاران روانی به عنوان قهرمانان جنگ رنگ می‌بازد، این کشت و کشتارها به چنان تراژدی ای برای آمریکا تبدیل می‌شود که امواج نگرانی و تشویش محض از آن انتشار می‌یابد.
فیلم «هارت لاکر» ساخته کاترین بیگلو نیز سنت‌ هالیوود را حفظ کرده است. پل چمبرز از CNN در مورد این فیلم گفته است: «این فیلم که شایسته چندین جایزه اسکار است از هر فیلم مستندی که تاکنون در مورد جنگ عراق دیده‌ام بهتر است. این فیلم چنان واقعی جلوه می‌نماید که آدمی را به وحشت می‌اندازد». به گمان پیتربردشاو از «گاردین» داستان این فیلم که از وضوحی ساده و خالی از تظاهر برخوردار است و درباره جنگ طولانی و دردناک در عراق است، بیشتر از هر فیلم جدی و خیرخواهانه دیگری به بیان درد و رنج و ظلم و تراژدی جنگ پرداخته است. یک مشت چرندیات! این فیلم بیننده را با وحشت و ترس درونی یکی دیگر از جنایتکاران روانی مملو از خشونت آمریکا که در کشوری دیگر به سر می‌برد، همراه می‌کند. کشوری که در آن کشتار یک میلیون انسان در این فیلم به عمد نادیده گرفته می‌شود. هیاهو و تبلیغات به راه افتاده پیرامون بیگلو به این خاطر است که او اولین زنی است که جایزه اسکار را از آن خود کرده است. چه توهین‌آمیز است که زنی به خاطر یک فیلم جنگی مملو از «خشونت کاملاً مردانه» این چنین مورد تمجید قرار می‌گیرد.
چنین تمجیداتی در مورد فیلم «شکارچی گوزن» (1978) نیز ابراز شده بود. منتقدان گفته بودند که این فیلم می‌تواند گناهان یک ملت را تطهیر کند! شکارچی گوزن آن دسته از آمریکایی‌هایی را می‌ستود که سبب مرگ بیش از سه میلیون ویتنامی شده بودند و مقاومت‌کنندگان کمونیست ویتنامی را همچون شخصیت‌های احمق و وحشی نمایش می‌داد .
فیلم «بلک‌ هاک دان» (Black Hawk Down) ساخته ریدلی اسکات در 2001 نیز به نوعی به تخلیه روانی یکی دیگر از شکست‌های «شرافتمندانه» آمریکا در سومالی پرداخته است، در حالی که قتل عام ده هزار سومالیایی به وسیله «قهرمانان» آمریکایی را نادیده گرفته است. اما، داستان فیلم تحسین‌برانگیز «سانسور» (Redated)، عبرت‌آموز است. این فیلم در 2007 به وسیله برایان دی پالما و بر اساس داستان واقعی تجاوز گروهی از سربازان آمریکایی به یک دختر نوجوان عراقی و قتل‌عام وی و خانواده‌اش ساخته شده است. از قهرمان‌گرایی و صحنه‌های قتل‌عام قهرمانانه در این فیلم خبری نیست. ماهیت واقعی قاتلان به نمایش درآمده است و همدستی ‌هالیوود و رسانه‌ها در جرائم قهرمانانه در عراق به طرز ماهرانه‌ای توسط دی پالما توصیف شده است. فیلم با نمایش عکس هایی از غیرنظامیان کشته شده عراقی به اتمام می‌رسد. هنگامی که به دی پالما دستور داده شد که بنا به قانون، صورت این اجساد در عکس‌ها می‌بایست سیاه و سانسور شوند، پاسخ داد: «به نظرم بسیار شرم‌آور است که ما حتی حرمت نمایش هویت آنها را نیز از ایشان دریغ می‌کنیم.» نکته جالب این است که فیلم سانسور، سانسور شد؛ پس از اکران محدود در آمریکا، این فیلم از پرده سینماها کاملاً محو شد.
بشر غیرآمریکایی (یا غیر غربی) در فیلم‌ها، هیچ موفقیتی در گیشه فروش فیلم نصیب فیلم‌سازان نمی‌کند. آنها همان «دیگرانی» هستند که در بهترین حالت، تنها افتخار نجات داده شدن به وسیله ما نصیبشان خواهد شد!
با این تفاصیل، از نظر من اسکار بدترین فیلم از میان کاندیدهای موجود، به «اینویکتوس» (Invictus) ساخته کلینیت ایستوود می‌رسد که به نحو تملق‌آمیزی به اهانت به مبارزات علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی پرداخته است. داستان این فیلم که از کتاب زندگینامه ماندلا نوشته جان کارلین، روزنامه‌نگار بریتانیایی برگرفته شده است، محصولی است کاملاً در خدمت تبلیغ تبعیض نژادی. ایستوود در این فیلم با سانسور برخی واقعیت‌ها به ترویج فرهنگ نژادپرستی و خشونت به عنوان راه حلی برای تمامی مشکلات آفریقا پرداخته است. او، خشونت سفیدپوستان را که همواره به عنوان یک خطر جدی وجود داشته است، سانسور کرده است، اما از نمایش خشونت سیاهان فروگذار نکرده است، زیرا که از نظر وی سفیدپوستان، از جمله سفیدپوستان نژاد‌پرست آفریقایی، قلب پاک و رئوفی دارند و ما (بینندگان) تاکنون از این امر بی‌اطلاع بوده‌ایم!
درون‌مایه نهفته این فیلم، مضمونی کاملاً آشناست: «استعمارگر»ی سزاوار بخشش و پذیرش هست، اما سزاوار مجازات هرگز. در ابتدا گمان می‌کردم که اینویکتوس چندان تأثیرگذار نخواهد بود، اما پس از اینکه جوانان و کسانی را که از تاریخ آپارتاید بی‌اطلاع‌اند مد نظر قرار دادم، به آسیب جدی این تقلید مضحک ماهرانه بر اذهان بینندگان و به «درس‌های اخلاقی‌اش» پی بردم.

پی نوشت ها :

1 ـ Johan Pilger روزنامه نگار ، نیوسنده و مستندساز استرالیایی

منبع:www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=17541
منبع:ماهنامه سیاحت غرب شماره 84

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.