بلعیدن دین با دهان تکنولوژى انیمیشن

دو انیمیشن خلیج فارس و روزنه، که همین امسال ساخته شد، به شدت تعجب مرا برانگیخت. سطح توانایى‏هاى تکنولوژیک این دو فیلم چنان انکارناپذیر و از نظر فنى و کارگردانى درخشان
جمعه، 21 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بلعیدن دین با دهان تکنولوژى انیمیشن
بلعیدن دین با دهان تکنولوژى انیمیشن

نویسنده: میراحسان احمد



 
 
 
دو انیمیشن خلیج فارس و روزنه، که همین امسال ساخته شد، به شدت تعجب مرا برانگیخت. سطح توانایى‏هاى تکنولوژیک این دو فیلم چنان انکارناپذیر و از نظر فنى و کارگردانى درخشان است که به سختى‏مى توان باور کرد، انیماتورهاى ایرانى این انیمیشن‏ها را پدیدآورده‏اند و مى‏توانم بگویم تنها ده سال با آثار چند میلیاردى که هالیوود مى‏سازد و سرمایه‏گذارى مى‏کند فاصله دارند. روزنه، داستان چهار گلوله را دنبال مى‏کند که از لوله تفنگ شلیک مى‏شدند و هریک سرنوشتى دارند.
و خلیج فارس به جنگ هوایى شهید بابایى مى‏پردازد و در هر دو فضاسازى سه بعدى، حرکت‏ها، واقع‏نمایى‏هاى پویانمایى، جزییات طراحى بناها، اشیاء هواپیماها و سلاح‏ها، در سطحى بسیار بالا اتفاق افتاده است.
خلیج فارس یک فیلم حماسى جنگى در بستر داستان‏هاى دفاع مقدس و روزنه انیمیشنى صلح طلبانه و ضدجنگ است. اما درباره چنین آثارى چند نکته گفتنى است: براى ما موضع ضدخشونت و ضدجنگ در جهان امر استراتژیک مذهبى به شمار مى‏آید وآثار هنرى مبلغِ صلح نه تنها از نظر اعتقادى و نیز سیاسى با اسلام به روایت امام خمینى(ره) تعارضى ندارد بلکه کاملاً در خدمت تصویر هنرى آرمان‏هاى انقلاب اسلامى و اسلام است.
به هر میزانى که صلح و اسلام بین آدمى‏زادگان از مطالبات دینى، مذهبى و سیاسى است، به همان میزان دفاع در برابر اقدامات خشن خشونت طلبان و سلطه جویان جهانى و مقاومت برابر تجاوز کارى و تسلط خواهى قدرت‏هاى خشونت گرا از تکالیف دینى به شمار مى‏آید. بدین لحاظ داشتن موضعى دقیق در آثارهنرى که خواهان بیان موضع اسلام اند در این مورد، ضرورى است. فیلم‏ها نه با دفاع از صلح و نه با حماسه‏هاى جنگى، آثار اسلامى به شمار نمى‏آیند مگر آن که محتواى دفاع از صلح، به معنى تسلیم برابر سلطه جویان و تجاوزکاران و یا محتواى حماسه‏هاى جنگى قهرمان بازى رمبویى و یا تجاوزکارانه نباشد و بر عکس صلح و جنگ در آثار هنرى ما طبق روایات شیعى صورت بپذیرد.
نکته دوم خود تکنولوژى و تفکر دینى و بازتاب آن در پویانمایى و انیمشن به طور خاص است. به طور کلى باید به یاد داشته باشیم که یا ما از سنت الهى در برابر جهان تکنولوژیک و جهان مدرن دفاع مى کنیم یا نه. این پرسش از آنجا مهم است که آگاه به چالش‏هایى باشیم که درباره نسبت دین و جهان تکنوژیک و مدرن وجود دارد. چرا توجه به این چالش در ساخت آثار هنرى مهم است؟ به خاطر آن که تلاش براى‏استفاده از دستاوردهاى تکنولوژیک پویانمایى هالیوود، عملاً با رفتارهایى منجر مى گردد که با فرهنگ تکنولوژیک غرب همنواست اما با برداشت شیعى تفاوت دارد. مثلاً در فیلم خلیج فارس جایى قهرمان انیمیشن پس از یک جنگ موفق به تعقیب دشمن مى‏پردازد و با ولع مى‏گوید: تازه گرم شده‏ایم و خود کشتن طرف مقابل را همچون یک تفریح دلپذیر معرفى مى‏کند.
واقعیت آن است که در آثار هالیوودى، در بازى‏هاى رایانه‏اى و در کارتون‏ها ما بارها با این رفتار روبرو بوده ایم که قهرمانان مسلح به ابزارهاى کشتار تکنولوژیک با خشونت به کشتار طرف مقابل مى‏پردازند و از آن لذت مى‏برند.چنین مسئله اى البته مى‏تواند ریشه در یک نگرش ایدئولوژیک داشته باشد. ما غالباً در ابلاغ موفقیت هاى مان هرگز به ساختن یک شهر سالم، با رفتار انسانى شهروندان نسبت به هم، و یک فضاى سرشار از آرامش و محبت و قانونمندى و انضباط و دوستى و ایمان، و موفقیت در ساختن فضایى لطیف پاکیزه و منظم اشاره نمى‏کنیم بلکه بزرگترین موفقیت خود را تولید تکنولوژى‏هاى هماورد دستاوردهاى غرب معرفى مى‏نماییم ، افتخارات مان، اکثراً متمرکز است بر توسعه تکنولوژى بویژه در قلمرو نظامى، و این تمرکز به توسعه تکنولوژیک تبدیل به دیدگاهى شده است که در همه جا از جمله در ساختن آثار هنرى ثمراتش را به نمایش مى‏گذارد.
ما باید آگاه باشیم که به قول دکتر نصر در دنیایى زندگى مى کنیم که تکنولوژى جانشین خدا شده، بى‏خدایى همه جا گسترده و همه جا را گرفته است. در این جهان حتى رفرمیست مى‏کوشند دین اسلام را از محتواى مبتنى بر سنت‏هاى الهى‏اش تهى کنند و با محتواى مدرن پرسازند، در دوران جدید تمدن، جهان بینى‏اى حاکم شد که مبتنى بر انکار وجود خدا در عالم هستى یا بى هست و بى‏اثر دانستن وجود خدا در عالم هستى بود. در این عالم مى‏توان دین را با افکار غیرسنتى تغییر داد، کما این که در اروپا مارتین لوتر چنین امرى را شروع کرد و امروز مى‏بینیم که خود مسیحیت غربى و نه ارتدکس، از قرن نوزدهم در اکثر بلاد غربى مسیحیت کاملاً از متن اصلى جامعه خارج و به حاشیه رانده شده است. از قرن سیزدهم هجرى مصادف با دوران جمال الدین اسدآبادى و محمد عبده، عده‏اى در عالم اسلام هم پیدا شدند که مى‏خواستند اسلام را امروزى کنند.
من بارهاى اعلام کرده ام که با این روند کاملاً مخالف هستم و معتقدم اگر دین را از سنت جدا و به اصطلاح بخواهیم امروزى کنیم، ماهیت آن را تغییر داده وآن را سنت برده زمانه کرده‏ایم. در این روند به تدریج دسترسى به حقایق الهى کمتر خواهد شد و براى ما که سنت‏گرا و هوادار ریشه‏هاى الهى سنت هستیم، مهم است که از دین در برابر تغییرات زمانه دفاع کرده و اجازه ندهیم که دین تسلیم زمانه ما، آن هم زمانه اى این‏چنان تاریک و پرآشوب شود.
متأسفانه نوعى "مدگرایى" هم در ممالک اسلامى و هم بین هندوها و دیگر مردمان شرقى وجود دارد که طبق آن برخى مى‏خواهند این را با هرچیزى که مد روز است مطابقت دهند.
درست همین نکته در سینماى ما یک خطر جدى است و همین مشکل در انیمیشن بسیار درخشان از نظر فنى، تمام و کمال خود را به نمایش مى‏گذارد، وسیله و اشتیاق براى نزدیک شدن به مدل غربى‏انیمیشن‏سازى هولیوودى کار را به آنجا مى‏کشاند که در فضاى خشن بازى‏هاى رسانه‏اى، اساساً اخلاق و ارزش‏ها و رویکرد دینى به فراموشى سپرده شود و عطش دستاوردهاى تکنولوژیک جانشینِ همه وجوه زندگى، کردار، عمل، همه سخن ها و معرفت‏هایى گردد که باید به عمل درآیند. و این فاجعه‏اى است که مى‏تواند رخ دهد. زیرا هنر و به ویژه سینما، نه تنها عصاره فرهنگ یک جامعه و آینه آن که مهم‏تر این از سازنده ارزش‏ها و نگرش‏هاى اجتماعى است. فاجعه بزرگى که از آن سخن مى‏گوییم مربوط به استحاله آرمان‏هاست. فقدان تعادل وآرام، آرام جانشین شدن ارزش‏هاى جهان مدرن به جاى حقایق موعود.
سینما در ممانعت از این فاجعه نقش مهمى ایفا مى‏کند، متأسفانه آثارى مثل خلیج فارس نشان مى‏دهد تا چه اندازه عطش شباهت به هالیوود در ما وسیع است. ما مى‏اندیشیم با همان ساختارها و همان اهداف و استراتژى‏ها و صرفاً با عوض کردن کلمه مدرن و نشاندن کلمه اسلامى، طلسم جلوگیرى از فاجعه استحاله محقق مى‏شود. در حالى که این تفکر خود سریع‏ترین راه فروپاشى حقیقت دینى در سینما و پر کردن‏آن با محتواى مدرن و اهداف تکنولوژیک و وسوسه‏هاى دنیوى صرف است. در اینجا سفسطه‏اى صورت مى‏گیرد. توگویى منتقدان دعوت کننده به واپسگرایى‏اند، در حالى که مسئله ندیدن ضرورت احاطه امر الهى و سنت‏هاى الهى و تسلط آن بر امر پیشرفت است و نه نفى پیشرفت مادى تمدن، وقتى ما با پدیده‏هاى وسوسه برانگیز تفکر روبرو مى‏شویم و محصول تفکر مدرن را مى‏نگریم، مى‏اندیشیم هر آنچه که محصول اندیشه نو است، ستایش‏انگیز است. اما به قول دکتر نصر: عصر، عصر اندیشه است. اما چه نوع اندیشه؟ البته با اندیشیدن به خداست که مى‏توان به او رسید (نه با اندیشیدن به پیشرفت تکنولوژى!) به شرطى که اندیشیدن ما با عمل صالح و مناسک آیینى توأم باشد. خداوند این قدرت اندیشیدن را به ما داده است ولى نباید به اشتباه دچار شویم و فقط اندیشه محض را سرلوحه حیات خود قرار دهیم. این کارى است که فلاسفه جدید مى‏کنند. به جز این که اندیشه‏هاى بیشتر آنها ارتباطى با حقیقت ندارد.
آیا مى‏توان باور کرد وقتى سراپاى فیلمى که مى‏سازیم، شیفته و شیداى نمایش دستاورد تکنولویژیک است، و در حالى که همه وجوه دیگر زندگى دینى در آن مغفول مانده، مدعى ساختن اثرى اسلامى باشیم؟
چنین نگاهى به نظرم خطرناک و بدفرجام است، نتیجه آن بلعیده شدن همه ارزش‏هاى الهى در کام مدرنیسم است که صرفاً با یک ماسک اسلامى همان بحران‏هاى جامعه مدرن را از سیماى سینما تا اجتماع ما باز تولید خواهد کرد.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره217

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.