نویسنده: ابراهیم امینی
هیچکس بى عیب نیست،یا کوتاه است یا دراز،یا سیاه رنگ است یا رنگ پریده،یا چاق است یا لاغر اندام یا دهانش بزرگ است یاچشمهایش کوچک،یا بینى اش بزرگ است یا سرش طاس،یا تندخواست یا ترسو،یا کم حرف است یا پر مدعا،یا دهانش بدبو است یا پاهایش،یا بیمار است یا پر خور،یا ندار است یا بخیل،یا آداب زندگى را بلد نیست یا بد زبان است،یا کثیف است یا بى ادب.
ممکن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بى ادبیهاى زن سکوت کند لیکن قلبا مکدر میشود،کینه اش را در دل میگیرد،بالاخره کاسه صبرش لبریز میشود و در صدد انتقام بر مى آید،یا به زد و خوردمى کشد یا مقابل به مثل میکند،او هم در صدد بر مى آید از همسرش که به طور حتم بى عیب نیست عیبجویى کند،او بگو و این بگو،این بگو و اوبگو،اگر محبت و صفائى در میانشان بود به کلى زائل میگردد.کینه یکدیگررا در دل میگیرند،دائما در صدد عیبجویى هستند،پیوسته جنگ و جدال دارند.در نتیجه،اگر با همین وضع به زندگى ادامه بدهند بدترین زندگى راخواهند داشت،در شکنجه و عذاب خواهند بود تا یکى از آنها بمیرد و این زندگى ننگین از هم بپاشد،و اگر یکى از آنها یا هر دو لجاجت بخرج بدهندو به دادگاه حمایت خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقده هاى درونى خود را حل کرده و انتقام گرفته اند لیکن هر دو متضرر میشوند،پیمان زناشویى را برهم میزنند ولى معلوم نیست بعدا بتوانند با دیگرى ازدواج کنند و بر فرض وقوع معلوم نیست زن یا شوهر بهترى نصیبشان شود.
امان از نادانى و لجاجت بعضى خانمها!در بعضى از امور بسیارجزئى به قدرى پافشارى میکنند که حاضر میشوند زندگى خودشان رامتلاشى سازند.براى اینکه به سبک مغزى و کوتاه فکرى آنها پى ببرید به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
«زنى بنام...از شوهرش بنام...شکایت کرد که شوهرم در موقع خواب انگشتش را مى مکد. چون حاضر نیست دست از این کارش برداردتقاضاى طلاق میکنم (1) ».
«زنى به بهانه اینکه دهان شوهرش بوى بد میدهد به خانه پدرش مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوى دهانش را برطرف نکند به خانه نخواهد رفت ولى با شکایت شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولى وقتى به خانه رفت دید هنوز دهانش بو میدهد لذا به اتاق دیگر رفت. شوهرکه ناراحت شده بود زنش را بقتل رسانید (2) ».
«خانم دندان پزشک از شوهرش طلاق میگیرد.میگوید هم شان من نیست.زیرا سه سال بعد از من درجه دکترا گرفته است » (3) .
«یک زن 27 ساله اى که از خانه شوهرش قهر کرده در پاسخ به عرضحال او نوشت:شوهرم زیاد مى خورد من قادر نیستم غذاى مورد نیاز او را تهیه کنم (4) ».
«زنى به این علت که شوهرش روى زمین مى نشیند،با دست غذامى خورد،از آداب معاشرت بى اطلاع است،صورتش را هر روز اصلاح نمیکند درخواست طلاق کرد (5) ».
لیکن همه خانمها چنین نیستند.در بین آنها افراد فهمیده و باهوشى هست که واقعیات زندگى را حساب میکنند و هرگز در صددعیبجویى بر نمیآیند.
خانم محترم،شوهر شما یک بشر عادى است ممکن است بى عیب نباشد اما در مقابل، خوبیهاى فراوانى نیز دارد.اگر به زندگى و خانواده ات علاقه مندى در صدد عیبجوئى بر نیا. عیبهاى کوچک او را نادیده بگیر،بلکه اصلا عیبشان مشمار،شوهرت را با یک مرد خیالى که در خارج وجودندارد مقایسه نکن بلکه او را من حیث المجموع با سایر مردها مقایسه کن،ممکن است مردى عیب مخصوص شوهرت را نداشته باشد لیکن داراى عیوب دیگرى است که شاید بمراتب بدتر از او باشد،اصولا عینک بدبینى را از چشم خویش بردار و خوبیهاى شوهرت را ببین،آنوقت خواهى دیدکه خوبیهاى او بمراتب بیشتر از بدیهایش میباشد،اگر یک عیب دارد و درعوض صدها خوبى دارد.
محاسن و خوبیهایش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش،مگرخودت بى عیب هستى که انتظار دارى شوهرت بى عیب باشد،نهایت اینکه خودخواهى و خودپسندى اجازه نمیدهد عیبهاى خودت را ببینى،اگر شک دارى از دیگران بپرس.
رسولخدا فرمود:«عیبى بالاتر از این نیست که انسان عیوب دیگران را ببیند اما از عیبهاى خودش غافل باشد (6) ».
چرا یک عیب کوچک را به قدرى بزرگ میکنى و درباره اش غصه میخورى که بنیاد زندگى و کانون انس و مودت را بر هم مى زنى؟
عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازى و سبک مغزى بردار،عیبهاى کوچک را ندیده بگیر،با اظهار محبت کانون خانوادگى را گرم کن تا ازنعمت انس و محبت برخوردار گردى،مواظب باش عیب شوهرت را نه درحضور و نه در غیابش بزبان نیاورى زیرا رنجیده خاطر و مکدر میگردد،در صدد عیبجویى بر میآید،محبت و علاقه اش کم میشود،پیوسته در حال جدال و ستیزه خواهید بود،اگر با همین وضع بزندگى ادامه دهید زندگى ناگوارى خواهید داشت،و اگر کار به طلاق و جدایى خاتمه یابد که بد ازبدتر.
البته اگر عیب قابل اصلاحى داشته باشد میتوانى در صدداصلاحش بر آیى،لیکن در صورتى امکان موفقیت دارى که با نرمى و مداراو صبر و حوصله و بصورت خیرخواهى و خواهش و تمنا رفتار کنى،نه به عنوان عیبجویى و اعتراض،سرزنش و ایراد،قهر و دعوا.
از این قبیل عیوب در هر مرد و زنى وجود دارد.
آرزوى هر مرد و زنى اینست که همسر ایده آلى پیدا کند که از تمام عیوب و نواقص خالى بوده نقطه ضعفى نداشته باشد.لیکن کمتر اتفاق میافتد که به مطلوب خیالى خویش دست یابد.گمان نمیکنم در دنیا زنى پیدا شود که شوهرش را صد در صد کامل و بى عیب بداند.
زنهاییکه در صدد عیبجویى باشند خواه ناخواه عیب یا عیبهایى رادر شوهرانشان پیدا میکنند،یک عیب کوچک و بى اهمیت را که نباید آنراعیب شمرد در نظر خودشان مجسم میسازند و آنقدر درباره اش فکر میکنند که کم کم به صورت یک عیب بزرگى که قابل تحمل نیست جلوه گر میشود،خوبیهاى شوهر را یکسره نادیده گرفته همیشه به آن عیب کوچک توجه دارند،چشمشان به هر مردى بیفتد دقت میکنند که داراى آن عیب هست یانه،آنها مرد باصطلاح ایده آلى را در مغز خویش مجسم مینمایند که حتى کوچکترین عیبى هم نداشته باشد و چون شوهرشان با آن صورت خیالى تطابق کامل ندارد،همیشه آه و ناله دارند،از ازدواجشان اظهار پشیمانى میکنند،خودشان را شکست خورده و بدبخت میشمارند.کم کم مطلب راعلنى کرده گاه و بیگاه از شوهرشان عیبجویى مینمایند،ایراد و بهانه میگیرند،غرغر میکنند،طعنه مى زنند:آداب معاشرت را بلد نیستى،من خجالت میکشم با تو در مجالس شرکت کنم،برو با این بینى گنده ات،دهانت بوى لاشه گندیده میدهد،چقدر سیاه و زشتى!ممکن است مرد عاقل و بردبار باشد و در مقابل بى ادبیهاى زن سکوت کند لیکن قلبا مکدر میشود،کینه اش را در دل میگیرد،بالاخره کاسه صبرش لبریز میشود و در صدد انتقام بر مى آید،یا به زد و خوردمى کشد یا مقابل به مثل میکند،او هم در صدد بر مى آید از همسرش که به طور حتم بى عیب نیست عیبجویى کند،او بگو و این بگو،این بگو و اوبگو،اگر محبت و صفائى در میانشان بود به کلى زائل میگردد.کینه یکدیگررا در دل میگیرند،دائما در صدد عیبجویى هستند،پیوسته جنگ و جدال دارند.در نتیجه،اگر با همین وضع به زندگى ادامه بدهند بدترین زندگى راخواهند داشت،در شکنجه و عذاب خواهند بود تا یکى از آنها بمیرد و این زندگى ننگین از هم بپاشد،و اگر یکى از آنها یا هر دو لجاجت بخرج بدهندو به دادگاه حمایت خانواده و طلاق متوسل شوند گر چه عقده هاى درونى خود را حل کرده و انتقام گرفته اند لیکن هر دو متضرر میشوند،پیمان زناشویى را برهم میزنند ولى معلوم نیست بعدا بتوانند با دیگرى ازدواج کنند و بر فرض وقوع معلوم نیست زن یا شوهر بهترى نصیبشان شود.
امان از نادانى و لجاجت بعضى خانمها!در بعضى از امور بسیارجزئى به قدرى پافشارى میکنند که حاضر میشوند زندگى خودشان رامتلاشى سازند.براى اینکه به سبک مغزى و کوتاه فکرى آنها پى ببرید به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
«زنى بنام...از شوهرش بنام...شکایت کرد که شوهرم در موقع خواب انگشتش را مى مکد. چون حاضر نیست دست از این کارش برداردتقاضاى طلاق میکنم (1) ».
«زنى به بهانه اینکه دهان شوهرش بوى بد میدهد به خانه پدرش مراجعت نمود و اظهار داشت تا بوى دهانش را برطرف نکند به خانه نخواهد رفت ولى با شکایت شوهر دادگاه زن و شوهر را سازش داد ولى وقتى به خانه رفت دید هنوز دهانش بو میدهد لذا به اتاق دیگر رفت. شوهرکه ناراحت شده بود زنش را بقتل رسانید (2) ».
«خانم دندان پزشک از شوهرش طلاق میگیرد.میگوید هم شان من نیست.زیرا سه سال بعد از من درجه دکترا گرفته است » (3) .
«یک زن 27 ساله اى که از خانه شوهرش قهر کرده در پاسخ به عرضحال او نوشت:شوهرم زیاد مى خورد من قادر نیستم غذاى مورد نیاز او را تهیه کنم (4) ».
«زنى به این علت که شوهرش روى زمین مى نشیند،با دست غذامى خورد،از آداب معاشرت بى اطلاع است،صورتش را هر روز اصلاح نمیکند درخواست طلاق کرد (5) ».
لیکن همه خانمها چنین نیستند.در بین آنها افراد فهمیده و باهوشى هست که واقعیات زندگى را حساب میکنند و هرگز در صددعیبجویى بر نمیآیند.
خانم محترم،شوهر شما یک بشر عادى است ممکن است بى عیب نباشد اما در مقابل، خوبیهاى فراوانى نیز دارد.اگر به زندگى و خانواده ات علاقه مندى در صدد عیبجوئى بر نیا. عیبهاى کوچک او را نادیده بگیر،بلکه اصلا عیبشان مشمار،شوهرت را با یک مرد خیالى که در خارج وجودندارد مقایسه نکن بلکه او را من حیث المجموع با سایر مردها مقایسه کن،ممکن است مردى عیب مخصوص شوهرت را نداشته باشد لیکن داراى عیوب دیگرى است که شاید بمراتب بدتر از او باشد،اصولا عینک بدبینى را از چشم خویش بردار و خوبیهاى شوهرت را ببین،آنوقت خواهى دیدکه خوبیهاى او بمراتب بیشتر از بدیهایش میباشد،اگر یک عیب دارد و درعوض صدها خوبى دارد.
محاسن و خوبیهایش را مورد نظر قرار بده و خرسند باش،مگرخودت بى عیب هستى که انتظار دارى شوهرت بى عیب باشد،نهایت اینکه خودخواهى و خودپسندى اجازه نمیدهد عیبهاى خودت را ببینى،اگر شک دارى از دیگران بپرس.
رسولخدا فرمود:«عیبى بالاتر از این نیست که انسان عیوب دیگران را ببیند اما از عیبهاى خودش غافل باشد (6) ».
چرا یک عیب کوچک را به قدرى بزرگ میکنى و درباره اش غصه میخورى که بنیاد زندگى و کانون انس و مودت را بر هم مى زنى؟
عاقل و با هوش باش،دست از هوسبازى و سبک مغزى بردار،عیبهاى کوچک را ندیده بگیر،با اظهار محبت کانون خانوادگى را گرم کن تا ازنعمت انس و محبت برخوردار گردى،مواظب باش عیب شوهرت را نه درحضور و نه در غیابش بزبان نیاورى زیرا رنجیده خاطر و مکدر میگردد،در صدد عیبجویى بر میآید،محبت و علاقه اش کم میشود،پیوسته در حال جدال و ستیزه خواهید بود،اگر با همین وضع بزندگى ادامه دهید زندگى ناگوارى خواهید داشت،و اگر کار به طلاق و جدایى خاتمه یابد که بد ازبدتر.
البته اگر عیب قابل اصلاحى داشته باشد میتوانى در صدداصلاحش بر آیى،لیکن در صورتى امکان موفقیت دارى که با نرمى و مداراو صبر و حوصله و بصورت خیرخواهى و خواهش و تمنا رفتار کنى،نه به عنوان عیبجویى و اعتراض،سرزنش و ایراد،قهر و دعوا.
پینوشتها:
1-اطلاعات 3 دیماه 1348
2-اطلاعات 7 آذر 1350.
3-اطلاعات 17 بهمن 1350.
4-اطلاعات 10 اسفند 1350.
5-اطلاعات 8 اسفند 1350.
6-بحار-ج 73 ص 385.
/ج