نویسنده: ابراهیم امینی
معمول بعض زنها اینست که وقتى از دست شوهرشان ناراحت شدند قهر میکنند،صورتشان را در هم کشیده حرف نمیزنند.در گوشه اى نشسته دست به هیچ کارى نمى زنند.غذا نمى خورند، بچه ها را میزنند،یواش یواش غرولند میکنند.به عقیده آنها قهر و دعوا بهترین وسیله اى است که میتوان بدان متوسل شد و از شوهر انتقام گرفت،لیکن برنامه مذکور نه تنها شوهر را تنبیه نمیکند بلکه ممکن است عواقب بسیار بدى رادر برداشته باشد،زیرا ممکن است شوهرت نیز مقابله به مثل نموده قهرکند،در اینصورت تا چند روز باید با حالت ناراحتى زندگى کنید،تو غربزنى او غر بزند،تو اوقات تلخى کنى او اوقات تلخى کند،تو حرف نزنى او حرف نزند،تا بالاخره خسته شوید و به وساطت یکى از خویشان یادوستان یا با یک بهانه دیگر با هم آشتى کنید،اما این آخرین قهر و دعواى شما نیست بلکه طولى نمیکشد که باز از دست شوهرت ناراحت میشوى وقهر و دعوا شروع میشود یعنى یک عمر را باید با حالت قهر و دعوا و کینه و کدورت زندگى نمایید،بدینوسیله هم خودتان را بدبخت خواهید کرد هم فرزندان بیگناهتان را به بدبختى و سیه روزى خواهید انداخت.
اکثر جوانانى که از خانه و زندگى فرار میکنند و در دامهاى رنگارنگ فساد واقع میشوند از فرزندان همین خانواده ها هستند.
از باب نمونه به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
«جوانى بنام...گفت:پدر و مادرم هر روز با یکدیگر دعوا میکنند،و هر کدام از آنها به خانه یکى از بستگانشان میروند،من نیز ناچار درکوچه و خیابان سرگردان میشوم.کم کم گول دیگران را خوردم و بدزدى دست زدم ».
دختر ده ساله اى بنام...به مددکاران اجتماعى گفت:درست بیادم نیست ولى همینقدر میدانم که یک شب پدر و مادرم دعوایشان شد.روز بعدمادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا به عمه ام سپرد.مدتى نزد عمه ام بودم تااین پیره زن مرا از عمه ام گرفت و به تهران آورد.چند سالى است نزد اونگهدارى میشوم.آنقدر رنج مى برم که دیگر نمیخواهم به خانه اش بروم.
خانم آموزگار گفت:امسال هم مثل همیشه سال تحصیلى آغاز شد و دبستان...از عده اى از دانش آموزان نام نویسى کرد...این دختر هم یکى از آنهابود.سال تحصیلى به آرامى میگذشت و شاگردان مشغول تحصیل بودند.
ولى...در کلاس آرام نبود و نمى توانست درس بخواند.دائم مانند اشخاص مریض سرش را میان دستها میگذاشت و به فکر فرو میرفت.حتى چند روزبعد از ظهر که مدرسه تعطیل شد در گوشه اى از حیاط نشست هر چه اصرار کردیم به خانه برود قبول نکرد.پریروز هم این صحنه تکرار شد.به آرامى علت به خانه نرفتن او را پرسیدم.گفت:نزد پیر زنى به نام...
نگهدارى میشوم.مرا اذیت میکند.دیگر نمى خواهم به خانه باز گردم.
پرسیدم پدر و مادرت کجا هستند؟چند دقیقه گریست سپس گفت آنها از هم جدا شدند.و من به دست این پیره زن افتادم » (1)
ممکن است شوهرت در مقابل قهرهاى تو عکس العمل شدیدترى نشان داده به ناسزاگوئى و کتک کارى برسد.آنگاه تو ناچار شوى به عنوان قهر به خانه پدرت بروى و شکایت او را نزد آنها ببرى.و با دخالت آنهااختلافات شما شدیدتر و عمیق تر گردد،ممکن است شوهرت از این قهر و دعواهاى متوالى بستوه آید و جدایى را بر این زندگى کثیف ترجیح بدهد.
در اینصورت هم شوهرت را بدبخت کرده اى هم خودت را لیکن به طورحتم تو بیشتر از او متضرر خواهى شد،شاید ناچار شوى تا آخر عمر تنهابمانى یا سر بار پدر و مادرت گردى.حتما بعدا پشیمان خواهى شد لیکن پشیمانى سودى ندارد.
«زنى میگفت:با جوانى ازدواج کردم اما زندگى ما دیرى نپایید.نه من از رموز شوهردارى اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زندارى رامیدانست،دائما با هم کشمکش داشتیم،یک هفته من قهر میکردم و هفته بعداو،فقط جمعه ها با پا در میانى بستگان با هم آشتى میکردیم،این قهر وآشتى ها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدریج به فکر پیدا کردن همسردیگرى افتاد،من هم به علت کمى سن اهمیتى به طلاق نمیدادم و حاضر به تجدید نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شدیم،اطاقى براى خودم اجاره کردم و به تنهایى زندگى میکردم،خیلى زود متوجه خطرات شدم،اغلب کسانى که با هم آشنا میشدیم در صدد اغفالم بودند،تصمیم گرفتم با شوهرم آشتى کنم،به خانه اش رفتم.در آنجا با خانمى روبرو شدم که خود را همسراو معرفى نمود،با چشم گریان به اطاقم بازگشتم » (2)
«زن جوان 22 ساله اى که با وجود یک فرزند طلاق گرفته و به منزل پدرش رفته بود شب عروسى خواهرش دست بخودکشى زد» (3) .
بنابراین قهر و دعوا نه تنها دردیرا دوا نمیکند بلکه ممکن است صدها گرفتارى و دردسر بوجود آورد.
خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب کن،اگر از شوهرت عقده اى داشتى قدرى صبر کن تا حواست جمع شود،آنگاه با نرمى وملایمت موضوع ناراحتى خودت را با شوهرت در میان بگذار،مثلا با زبان خوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهین کردى، یافلان حرف را به من زدى،یا به فلان پیشنهاد من عمل نکردى،آیا سزاواراست نسبت به من اینقدر کم لطف باشى؟با این قبیل حرفها هم عقده ات حل میشود،هم شوهرت تنبیه میگردد. و به طور حتم در صدد تلافى بر خواهد آمد.ترا یک خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگى مى شناسد وهمین احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبى خواهد گذاشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«هر گاه دو نفر مسلمان با هم قهر کنند و تا سه روز صلح نکنند از اسلام خارج خواهند شد و در بینشان ولایتى باقى نخواهد ماند.پس هر کدام از آنها که در صلح پیش قدم شود درقیامت زودتر به بهشت خواهد رفت ». (4)
اکثر جوانانى که از خانه و زندگى فرار میکنند و در دامهاى رنگارنگ فساد واقع میشوند از فرزندان همین خانواده ها هستند.
از باب نمونه به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
«جوانى بنام...گفت:پدر و مادرم هر روز با یکدیگر دعوا میکنند،و هر کدام از آنها به خانه یکى از بستگانشان میروند،من نیز ناچار درکوچه و خیابان سرگردان میشوم.کم کم گول دیگران را خوردم و بدزدى دست زدم ».
دختر ده ساله اى بنام...به مددکاران اجتماعى گفت:درست بیادم نیست ولى همینقدر میدانم که یک شب پدر و مادرم دعوایشان شد.روز بعدمادرم رفت و چند روز بعد پدرم مرا به عمه ام سپرد.مدتى نزد عمه ام بودم تااین پیره زن مرا از عمه ام گرفت و به تهران آورد.چند سالى است نزد اونگهدارى میشوم.آنقدر رنج مى برم که دیگر نمیخواهم به خانه اش بروم.
خانم آموزگار گفت:امسال هم مثل همیشه سال تحصیلى آغاز شد و دبستان...از عده اى از دانش آموزان نام نویسى کرد...این دختر هم یکى از آنهابود.سال تحصیلى به آرامى میگذشت و شاگردان مشغول تحصیل بودند.
ولى...در کلاس آرام نبود و نمى توانست درس بخواند.دائم مانند اشخاص مریض سرش را میان دستها میگذاشت و به فکر فرو میرفت.حتى چند روزبعد از ظهر که مدرسه تعطیل شد در گوشه اى از حیاط نشست هر چه اصرار کردیم به خانه برود قبول نکرد.پریروز هم این صحنه تکرار شد.به آرامى علت به خانه نرفتن او را پرسیدم.گفت:نزد پیر زنى به نام...
نگهدارى میشوم.مرا اذیت میکند.دیگر نمى خواهم به خانه باز گردم.
پرسیدم پدر و مادرت کجا هستند؟چند دقیقه گریست سپس گفت آنها از هم جدا شدند.و من به دست این پیره زن افتادم » (1)
ممکن است شوهرت در مقابل قهرهاى تو عکس العمل شدیدترى نشان داده به ناسزاگوئى و کتک کارى برسد.آنگاه تو ناچار شوى به عنوان قهر به خانه پدرت بروى و شکایت او را نزد آنها ببرى.و با دخالت آنهااختلافات شما شدیدتر و عمیق تر گردد،ممکن است شوهرت از این قهر و دعواهاى متوالى بستوه آید و جدایى را بر این زندگى کثیف ترجیح بدهد.
در اینصورت هم شوهرت را بدبخت کرده اى هم خودت را لیکن به طورحتم تو بیشتر از او متضرر خواهى شد،شاید ناچار شوى تا آخر عمر تنهابمانى یا سر بار پدر و مادرت گردى.حتما بعدا پشیمان خواهى شد لیکن پشیمانى سودى ندارد.
«زنى میگفت:با جوانى ازدواج کردم اما زندگى ما دیرى نپایید.نه من از رموز شوهردارى اطلاع داشتم،نه او راه و رسم زندارى رامیدانست،دائما با هم کشمکش داشتیم،یک هفته من قهر میکردم و هفته بعداو،فقط جمعه ها با پا در میانى بستگان با هم آشتى میکردیم،این قهر وآشتى ها سبب دلسرد شدن شوهرم شد،و به تدریج به فکر پیدا کردن همسردیگرى افتاد،من هم به علت کمى سن اهمیتى به طلاق نمیدادم و حاضر به تجدید نظر در رفتارم نبودم،از هم جدا شدیم،اطاقى براى خودم اجاره کردم و به تنهایى زندگى میکردم،خیلى زود متوجه خطرات شدم،اغلب کسانى که با هم آشنا میشدیم در صدد اغفالم بودند،تصمیم گرفتم با شوهرم آشتى کنم،به خانه اش رفتم.در آنجا با خانمى روبرو شدم که خود را همسراو معرفى نمود،با چشم گریان به اطاقم بازگشتم » (2)
«زن جوان 22 ساله اى که با وجود یک فرزند طلاق گرفته و به منزل پدرش رفته بود شب عروسى خواهرش دست بخودکشى زد» (3) .
بنابراین قهر و دعوا نه تنها دردیرا دوا نمیکند بلکه ممکن است صدها گرفتارى و دردسر بوجود آورد.
خانم محترم،از قهر و دعوا جدا اجتناب کن،اگر از شوهرت عقده اى داشتى قدرى صبر کن تا حواست جمع شود،آنگاه با نرمى وملایمت موضوع ناراحتى خودت را با شوهرت در میان بگذار،مثلا با زبان خوش نه به عنوان اعتراض بگو:تو در فلان مجلس به من توهین کردى، یافلان حرف را به من زدى،یا به فلان پیشنهاد من عمل نکردى،آیا سزاواراست نسبت به من اینقدر کم لطف باشى؟با این قبیل حرفها هم عقده ات حل میشود،هم شوهرت تنبیه میگردد. و به طور حتم در صدد تلافى بر خواهد آمد.ترا یک خانم با وفا و خوش اخلاق و اهل زندگى مى شناسد وهمین احساس در اخلاق و رفتارش آثار خوبى خواهد گذاشت.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«هر گاه دو نفر مسلمان با هم قهر کنند و تا سه روز صلح نکنند از اسلام خارج خواهند شد و در بینشان ولایتى باقى نخواهد ماند.پس هر کدام از آنها که در صلح پیش قدم شود درقیامت زودتر به بهشت خواهد رفت ». (4)
پینوشتها:
1- اطلاعات 28 مهر ماه 1348.
2- اطلاعات 8 آذر ماه 1350.
3- اطلاعات 17 اسفند ماه 1348.
4- بحار ج 75 ص 186.
/ج