نویسنده: ابراهیم امینی
مرد مادامیکه زن نگرفته آزاد است.مى تواند دیر به خانه بیاید یازود.اطلاع بدهد کجا مى روم یا نه.اما هنگامى که ازدواج کرد خواه ناخواه باید برنامه اش را تغییر دهد و زودتر به منزل بیاید.
باید توجه داشته باشد که همسرش از صبح تا غروب در منزل زحمت کشیده خانه را مرتب نموده،غذا پخته،لباس شسته،منزل را تمیزکرده اکنون چشم براه است که شوهرش به منزل بیاید،با هم بنشینندصحبت کنند و از انس و محبت لذت ببرند.بچه هایش نیز همین انتظار رادارند.دور از انسانیت و انصاف است که مرد شب دنبال خوشگذرانى وشب نشینى برود و همسر بیچاره و کودکانش را در انتظار بگذارد!!
مگر زن دارى فقط به این است که غذا و لباسش را بدهى؟زن شریک زندگى است نه لفت بدون مزد و مواجب.به خانه شوهر نیامده که شبانه روز زحمت بکشد و لقمه نانى بخورد. بلکه بدان امید آمده که انیس وهمنشین دائم داشته باشد.
بعض مردها واقعا انصاف و عاطفه و شعور ندارند.زن پاکدامن وعفیف و فرزندان معصوم خویش را در خانه میگذارند و شب تا به سحردنبال عیاشى و ولگردى میروند.
پولهایى را که باید در خانه خرج کنند در خارج منزل بیهوده تلف میکنند.این بیچاره ها هنوز لذت انس و محبت را درک نکرده اند که عیاشیهاى کثیف را خوشگذرانى مى شمارند.هیچ فکر نمى کنند که با این رفتار آبرو و حیثیت خویش را از دست میدهند.و در نزد مردم، افرادى هوسباز و سبک مغز معرفى مى شوند.خودشان را بدبخت و بیچاره و زن و فرزندشان را بدبخت تر میگردانند.کارى میکنند که همسرانشان از دردناچارى تقاضاى طلاق و جدایى میکنند و کاخ زناشویى را متلاشى مى سازند.
به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
مردى که زنش را طلاق داده بود در دادگاه گفت:در ابتداى ازدواج به خاطر جوانى و معاشرت با دوستان بد هر شب همسرم...را تنها در خانه میگذاشتم و براى تفریح و خوشگذرانى از خانه بیرون مى رفتم و نزدیک صبح به خانه مى آمدم.همسر جوانم که از رفتار من ناراحت بود عاقبت بستوه آمده طلاق گرفت.ده فرزند داشتیم قرار شد ماهى دو مرتبه آنها راببینم.مدتى بدین نحو گذشت ولى اکنون مدتى است از من مخفى شده اند.
براى دیدن فرزندانم خیلى ناراحت هستم. (1)
زنى مى گوید:از تنهایى دیگر حوصله ام سر رفته دارم دق میکنم.
شوهرم اصلا به فکر من و تنهایى کشنده من نیست،هر شب تا بعد از نیمه شب در پى تفریح و شادى خودش است. (2)
آقاى محترم،تو که داراى زن و بچه هستى دیگر حق ندارى مانندسابق بى قید و بند باشى.به فکر آینده خودت و خانواده ات باش.دست ازولگردى و عیاشى بردار.دوستان ناباب را رها کن. از کار که فارغ شدى یک سر به خانه بیا.با زن و فرزندانت بنشین،کانون خانوادگى را گرم وبا صفا کن و از لذت انس و محبت برخوردار شو.ولگردى و شب نشینى برفرض اینکه سالم و بدون مفسده هم باشد باز به حال تو سودى ندارد وزندگى ات را متلاشى مى سازد.
باید توجه داشته باشد که همسرش از صبح تا غروب در منزل زحمت کشیده خانه را مرتب نموده،غذا پخته،لباس شسته،منزل را تمیزکرده اکنون چشم براه است که شوهرش به منزل بیاید،با هم بنشینندصحبت کنند و از انس و محبت لذت ببرند.بچه هایش نیز همین انتظار رادارند.دور از انسانیت و انصاف است که مرد شب دنبال خوشگذرانى وشب نشینى برود و همسر بیچاره و کودکانش را در انتظار بگذارد!!
مگر زن دارى فقط به این است که غذا و لباسش را بدهى؟زن شریک زندگى است نه لفت بدون مزد و مواجب.به خانه شوهر نیامده که شبانه روز زحمت بکشد و لقمه نانى بخورد. بلکه بدان امید آمده که انیس وهمنشین دائم داشته باشد.
بعض مردها واقعا انصاف و عاطفه و شعور ندارند.زن پاکدامن وعفیف و فرزندان معصوم خویش را در خانه میگذارند و شب تا به سحردنبال عیاشى و ولگردى میروند.
پولهایى را که باید در خانه خرج کنند در خارج منزل بیهوده تلف میکنند.این بیچاره ها هنوز لذت انس و محبت را درک نکرده اند که عیاشیهاى کثیف را خوشگذرانى مى شمارند.هیچ فکر نمى کنند که با این رفتار آبرو و حیثیت خویش را از دست میدهند.و در نزد مردم، افرادى هوسباز و سبک مغز معرفى مى شوند.خودشان را بدبخت و بیچاره و زن و فرزندشان را بدبخت تر میگردانند.کارى میکنند که همسرانشان از دردناچارى تقاضاى طلاق و جدایى میکنند و کاخ زناشویى را متلاشى مى سازند.
به داستانهاى زیر توجه فرمایید:
مردى که زنش را طلاق داده بود در دادگاه گفت:در ابتداى ازدواج به خاطر جوانى و معاشرت با دوستان بد هر شب همسرم...را تنها در خانه میگذاشتم و براى تفریح و خوشگذرانى از خانه بیرون مى رفتم و نزدیک صبح به خانه مى آمدم.همسر جوانم که از رفتار من ناراحت بود عاقبت بستوه آمده طلاق گرفت.ده فرزند داشتیم قرار شد ماهى دو مرتبه آنها راببینم.مدتى بدین نحو گذشت ولى اکنون مدتى است از من مخفى شده اند.
براى دیدن فرزندانم خیلى ناراحت هستم. (1)
زنى مى گوید:از تنهایى دیگر حوصله ام سر رفته دارم دق میکنم.
شوهرم اصلا به فکر من و تنهایى کشنده من نیست،هر شب تا بعد از نیمه شب در پى تفریح و شادى خودش است. (2)
آقاى محترم،تو که داراى زن و بچه هستى دیگر حق ندارى مانندسابق بى قید و بند باشى.به فکر آینده خودت و خانواده ات باش.دست ازولگردى و عیاشى بردار.دوستان ناباب را رها کن. از کار که فارغ شدى یک سر به خانه بیا.با زن و فرزندانت بنشین،کانون خانوادگى را گرم وبا صفا کن و از لذت انس و محبت برخوردار شو.ولگردى و شب نشینى برفرض اینکه سالم و بدون مفسده هم باشد باز به حال تو سودى ندارد وزندگى ات را متلاشى مى سازد.
پینوشتها:
1- اطلاعات 11 تیر ماه 1349.
2- و نمیدانند چرا؟ص 138.
/ج