روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (3)

مکاتب مختلف، نگاه های متفاوتی به انسان دارند و براساس آن، روش های خاصی را برای مطالعه ارائه می کنند. اگر انسان را موجودی بدانیم که مدام به دنبال منافع و لذایذ دنیوی است و
پنجشنبه، 4 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (3)
روش شناسی و جایگاه آن در سیاست گذاری دولتی (3)

نویسنده: قادرعلی واثق غزنوی*



 

روش شناسی ها و ماهیت انسان

مکاتب مختلف، نگاه های متفاوتی به انسان دارند و براساس آن، روش های خاصی را برای مطالعه ارائه می کنند. اگر انسان را موجودی بدانیم که مدام به دنبال منافع و لذایذ دنیوی است و براساس علل خارجی رفتار می کند و شناخت او براساس مشاهده رفتار او در عالم خارج امکان پذیر است، باید در مطالعات علوم انسانی روش شناسی اثبات گرایی را انتخاب کنیم. دورکیم با صراحت به این اصل اعتراف کرده و می گوید: «پدیده های اجتماعی به مثابه اشیاء مورد مطالعه قرار می گیرند؛ چون آنها واقعاً اشیاء می باشند» (1).
همچنین می گوید: «رفتارهای اجتماعی انسان ها تحت تأثیر نیروهای اجتماعی خارج از اشخاص تعیین می شود» (2) بر این اساس، تأثیر پذیری انسان از عوامل خارجی است که اثبات گراها انسان را موجودی مجبور دانسته، و معتقدند می توان رفتار مردم را تحت قوانین خاصی که در طبیعت وجود دارد- ولی باید کشف شوند- توضیح داد و آن را پیش بینی کرد. به عبارت دیگر، از نظر اثبات گرها انسان افراد منفعت طلب و عقلانی است که نیروهای بیرونی به آنها شکل می دهند. (3) بنابراین، با این نگاه به انسان، راهی جز انتخاب روش شناسی اثبات گرایی برای مطالعه علوم انسانی و اجتماعی ندارد.
اما اگر انسان را موجودی بدانیم که دارای آزادی؛ تجربه با معنا و آگاهی است که این آگاهی در مقایسه با عوامل اجتماعی تأثیر بیشتری بر کنش اجتماعی می گذارد، چاره ای جز انتخاب روش شناسی تفسیری نداریم. همچنین اگر انسان را به جای اینکه موجودی منفعل بدانیم که تحت قوانین خاص از قبل تعیین شده عمل می کند، یک موجود فعال و خلاق در نظر بگیریم، در این صورت روش شناسی دیگری به نام روش شناسی تفسیری می طلبد که کاملاً متفاوت از روش شناسی اثبات گرایی است؛ از این روی، تفسیر گرایان معتقدند در جوامع انسانی، سیستم انعطاف پذیری از معنا توسط مردم خلق می شود. به عبارت دیگر، از نظر تفسیر گرایان، موجودات اجتماعی هستند که معنا را ایجاد کرده و پیوسته فهمی از دنیای خود دارند. (4) براساس این سیستم ها، انسان ها زندگی اجتماعی خود را قابل فهم می کنند. (5) همانگونه که ملاحظه می شود، براساس این نوع نگاه به انسان که جهان اجتماعی را یک امر ذهنی، نه یک امر خارجی می داند، رفتار اجتماعی انسان براساس سیستم معانی موجود الگوبندی و تنظیم می شود؛ نه براساس قوانین از قبل تعیین شده که باید کشف شوند. این برداشت از انسان مقتضی روش شناسی خاصی بنام روش شناسی تفسیری است.
رویکرد سوم به انسان، روش شناسی انتقادی هر دو رویکرد پیشین را نقد می کند و هیچ کدام از این دو روش را در تجزیه و تحلیل رفتار انسانی و شکل گیری جهان اجتماعی کاملاً موثر نمی داند. به عبارت دیگر، طرفداران روش شناسی انتقادی در نگاه به انسان، هم به ذهنیات افراد در خلق معنا و آگاهی، و هم به شرایط و عوامل خارجی اجتماعی در شناخت رفتارهای انسانی و شکل گیری جهان اجتماعی توجه دارند؛ یعنی آنها هریک از معناهای ذهنی و عوامل خارجی را به تنهایی در شکل گیری واقعیت خارجی کافی نمی دانند؛ بلکه آنها را به صورت ترکیبی در رفتار انسان و شکل گیری واقعیت اجتماعی موثر می دانند. این نگاه به انسان روش شناسی خاصی بنام روش شناسی انتقادی می طلبد. همان گونه که ذکر شد، این رویکرد حضور هریک از آن دو رویکرد را لازم می داند؛ ولی آنها را به تنهایی در شناخت واقعیت کافی نمی داند؛ بنابراین نگرش انتقادی، «دیدگاه اثباتی که اراده انسان را نادیده می گیرد و آن را مفهوم و محصول شرایط می داند» (6) نقد می کند و معتقد است «نظریه اثباتی منجر به شیئ شدن انسان می شود که نتیجه آن بیگانگی انسان از  خویشتن و نیروی خلاقه اوست». از نظر مکتب انتقادی، انسان با توانایی های نهان و قدرت خلاقیت برتر در ایجاد تغییرها و قدرت انطباق با شرایط، نه مجبور است و نه مختار؛ بلکه بین جبر و اختیار قرار دارد؛ از این روی، برخی از اندیشمندان مکتب انتقادی گفته اند: «انسان با کسب معرفت از قوانین واقعی جهان باعث توانمندی در تغییر وضع موجود، جهت رسیدن به وضع مطلوب می گردد» (7) یا می گوید: «انسان اگرچه در محدودیت زمینه های فرهنگی و شرایط مادی و تاریخی به سر می برد، ولی رهایی از این محدودیت ها از سوی او امکان پذیر است» (8). به اعتقاد مکتب انتقادی، محدودیت های ناشی از زیر ساخت های اجتماعی بر رفتار انسان تأثیر می گذارد که انسان می تواند با درک ورود به تضاد، قوانین موجود جامعه را تغییر دهد.

روش شناسی و ماهیت علم

یکی از اصولی که بر انتخاب روش شناسی تأثیر می گذارد، ماهیت علم است. میان اندیشمندان درباره ماهیت علم و معرفت علمی اختلاف نظر وجود دارد و هر دیدگاه روش شناسی خاص خود را می طلبد. برخی مانند اثبات گرها بر این باورند معرفت علمی به معرفتی گفته می شود که با روش های علوم طبیعی، یعنی روش های علمی مبتنی بر مشاهده و قوانین جهان شمول به دست آمده باشد. از نظر آنان، گزاره ای علم است که آزمون پذیر باشد و گزاره ای که نتوان آن را آزمود، علمی نیست. (9) دلیل تلقی این معنا از علم، غلبه فلسفه حس گرایی است که راه شناخت را فقط حس دانسته، و معارفی را که از راهی غیر از حس به دست آمده باشد، خیالات و اسطوره هایی می داند که حتی برخی معنایی نیز برایش قائل نمی شوند و آنها را به مثابه مهملات تلقی می کنند. (10) بنابراین، وقتی این فلسفه اصل قرار بگیرد، شناخت علمی، شناخت حسی و آزمون پذیر خواهد بود. این تعریف تا نیمه دوم قرن بیستم در حدود صد سال استقرار داشت.(11) همان گونه که ملاحظه می شود، معرفت علمی با این ویژگی ها، جز با روش شناسی اثبات گرایی امکان پذیر نمی باشد. اثبات گرها بر این باورند که دانش تجربی قابلیت روشن کردن همه چیز را دارد و می کوشند مکاتب و فلسفه های علمی ایجاد کنند و در نهایت، همه هست ها را مادی، و هرچیز غیر مادی را «نیست» می انگارند. (12)
برخی دیگر بر این باورند علمی که با روش علوم طبیعی، یعنی مشاهده به دست آمده  باشد، نمی تواند بنیان زندگی اجتماعی را تبیین کند؛ بلکه علمی می تواند زندگی اجتماعی را توضیح دهد که از طریق زندگی روزانه مردم عادی که براساس شعور عامیانه هدایت می شود، به دست آمده باشد. به عبارت دیگر، اینان معتقدند در شعور عامیانه، سیستم معانی وجود دارد که کنش متقابل اجتماعی مردم را هدایت می کند و می تواند مبنای شاخت از جامعه و زندگی اجتماعی قرار گیرد. براساس این بیان، ماهیت علم را شعور و فهم و اگاهی عامه مرد تشکیل می دهد و چنین علمی می تواند بنیان زندگی اجتماعی را توضیح دهد. معرفت علمی به این معنا، روش شناسی خاص خود را - روش شناسی تفسیری- می طلبد که روش شناسی اثبات گرایی نمی تواند چنین تبیینی از زندگی اجتماعی داشته باشد، از این روی، برخی به استقرار معنایی بودن روش تفیسری و عمومیت بخشدن به استقرار، یعنی تئوری بنیادی، تصریح می کنند: « روش شناسی تفسیری یک رویکرد استقرایی است که به دنبال کشف بیان سمبلیک یا توصیف موارد خاص می باشد. تعمیم موارد خاص را که محقق مشاهده می نماید، تئوری بنیادین می نامند. تئوری بنیادی ریشه در موارد خاص زندگی اجتماعی دارد». (13)
برخی دیگر، دو دیدگاه پیشین درباره ماهیت علم را نقد کرده و معتقدند هیچ کدام از آن دو نمی توانند معرفت علمی را تشکیل دهد؛ زیرا «شعور عامیانه» که برخی مدعی بود، نوعی آگاهی کاذب به انسان می دهد که موجب می شود مردم در پیروی از آن بر ضد منافع واقعی خود که در واقعیت عینی تعریف شده است، عمل کنند؛ زیرا شعور عامیانه بر ظاهر واقعیت که مصنوعی و فریب دهنده است تکیه می کند؛ در حالی که واقعیت در پشت این وضعیت پنهان شده است. (14) به عبارت دیگر، شعور عامیانه و عقاید ذهنی، سرشار از فریب و افسانه می باشد، ولی چون رفتار انسان ها را تعیین می کنند، محققان به مطالعه آنها می پردازند. همچنین روش شناسی انتقادی، روش شناسی اثبات گرایی را نقد می کند و معتقد است مشاهده مطلق که اثبات گرها می گفتند، نمی تواند معرفت علمی را کشف کند؛ زیرا در این دیدگاه، موضوع مشاهده که از طریق آن معرفت علمی شکل می گیرد، به طور دقیق معرفی نشده است. نتیجه اینکه تبیین دو مکتب پیشین از دیدگاه مکتب انتقادی مورد قبول نیست. از نظر این مکتب، معرفت علمی به معرفتی گفته می شودکه بتواند با استفاده از تئوری، از سطوح ظاهر به عمق توجه کند. (15)

تأثیر روش شناسی ها بر سیاست گذاری دولتی

همانگونه که بیان شد، سه نوع روش شناسی در عرصه علوم اجتماعی و انسانی مطرح است که هرکدام از آنها بر اصول و پیش فرض هایی مبتنی می باشد. اکنون پرسش اساسی این است که روش شناسی ها چه تأثیری بر سیاستگذاری در عرصه کلان جامعه، یعنی دولت دارد. آیا می توان گفت سیاست گذاران اصولاً در سیاست گذاری شان نیازی به روش شناسی ندارند؟ یا به روش شناسی نیاز دارند، ولی این روش شناسی ها تأثیری بر سیاست گذاری ها ندارد یعنی از هریکی از این روش شناسی های سه گانه فوق استفاده شود، نتیجه آن در سیاست گذاری یکی خواهد بود؟ یا اصولاً این گونه است که روش شناسی های متفاوت در عرصه سیاست گذاری ها، نتایج متفاوت خواهند داشت؟ اینک تأثیر گذاری هریک از نواع سه گانه روش شناسی بر سیاست گذاری دولتی بررسی می شود. ذکر این نکته ضروری است با توجه به تحقیقاتی که نگارنده و برخی از محققان دیگر داشته اند؛ درباره خود « روش شناسی» در جامعه علمی ایران تحقیقات لازم انجام شده است؛ (16) تا چه رسد به اینکه تأثیر گذاری آن بر سیاست گذاری دولتی بررسی شده باشد. نگارنده تاکنون نوشته مستقلی را دراین باره مشاهده نکرده است. شاید بتوان گفت این اولین نوشتاری است که به بررسی این موضوع مهم پرداخته است. نگارنده ضرورت این تحقیق را از اینجا احساس کرد که جامعه علمی ما به برخی از روش شناسی ها- نه به همه آنها- آشنایی دارد؛ بنابراین، اگر محقق یا دانشجویی از روش مورد نظر آنان تخطی، و از روش دیگری استفاده کند- که آن هم اگر چه کارایی و کاربردش در علوم انسانی دقیق تر و بیشتر از این روش نباشد، قطعاً کم تر نخواهد بود – تحقیقش را غیر علمی می دانند. برای تأیید این گفته، سخن یکی از استادان خود در کلاس درس در مقطع دکتری- جناب آقای دکتر مهدی الوانی که از پیش کسوتان و چهره های ماندگار علم مدیریت در ایران به شمار می آید- را نقل می کنم. ایشان می فرمود: من در زمینه یکی از موضوع های مدیریت نوشته بودم و برای آن بسیار زحمت کشیده بودم. پس از اتمام این مقاله، آن را برای چاپ به دانشگاه تهران فرستادم. پس از مدتی، مقاله را به من ارجاع، و نوشته بودند این مقاله شرایط یک مقاله علمی را ندارد؛ زیرا در این مقاله از «نمودار»، «جدول» و «آمار و ارقام» استفاده نکرده اید. به عبارت دیگر، اطلاعات موجود در مقاله شما به صورت کیفی، نه کمی، بیان شده است؛ لذا علمیت
لازم را ندارد و شما لزوماً آن را به صورت کمی با استفاده از نمودار، جدول، آمار و ارقام بررسی کنید. این مسئله موجب شد نگارنده در پی پاسخ به این پرسش باشد چرا اطلاعاتی که به صورت کمی بیان می شود، علمی به شمار می آیند، ولی اطلاعاتی که به صورت کیفی بیان می شود، این گونه نیستند. نگارنده پس از مطالعات و بررسی های فراوان به این نتیجه رسید که این امر به روش شناسی مربوط می شود؛ یعنی چون جامعه علمی ما از برخی روش شناسی ها آشنایی دارند و از برخی دیگر بی اطلاع یا کم اطلاع هستند، اگر نوشته مورد نظر از آن روش مد نظرشان استفاده نکرده باشد، آن را غیرعلمی می دانند. این امر موجب شد نگارنده به دنبال بررسی انواع روش شناسی و تأثیر آن بر سیاست گذاری دولتی برآید.

پی نوشت ها :

*دانش آموخته جامعه المصطفی العالمیه و دانشجوی دکتری مدیریت. دریافت: 89/5/19- پذیرش 89/8/12
vasegh2003@ YAHOO. COM
1- محمد تقی ایمان، پیشین، ص 58.
2- همان.
3- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» پیشین، ص 10.
4- همان.
5- همان، ص 59.
6- همان
7- همان.
8- همان، ص 60
9- روزنامه ایران، 890310
10- همان
11- همان.
12- همان.
13- محمد تقی ایمان، «نگاهی به اصول روش شناسی ها در تحقیقات علمی» پیشین، ص 60.
14- همان، ص 61.
15- همان.
16- همان، ص52.

منبع: نشریه پژوهش، شماره 3.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما