چکیده
انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام(ره) با آموزههایى چون ایجاد وحدت و همگرایى میان کشورهاى اسلامى، حمایت از ملتهاى محروم و ستمدیده و نیز حمایت از جنبشهاى دینى و اسلامى در سراسر جهان به پیروزى رسید و با گذشت سه دهه از پیروزى انقلاب، ایران اسلامى در سیاست خارجى خود، همواره از همگرایى ملتهاى مسلمان حمایت کرده و در سیاست اعلامى و عملى خود براى تحقق آموزههاى انقلاب جهت رهایى ملتهاى محروم و تحت ستم از سلطه قدرتهاى استکبارى، تلاشهاى فراوانى را انجام داده است. البته مسئله همگرایى و انسجام کشورهاى اسلامى همچنان با محدودیتها و چالشهاى فراوانى مواجه است، که پژوهش حاضر در پى آن است تا نشان دهد که کشورهاى اسلامى چه تأثیرى از آموزههاى انقلاب اسلامى پذیرفته، قابلیتها و ظرفیتهاى آموزههاى انقلاب اسلامى براى همگرایى کشورهاى اسلامى تا چه اندازه مىباشد و در عمل نیز تحقق این آموزهها با چه محدودیتها و موانعى مواجه بوده است؟مقدمه
انقلاب اسلامى ایران ،یک انقلاب فرهنگى است. بنابراین، از میان نظریههاى انقلاب، که شامل نظریه سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، ساختارى و ... مىباشد ،نظریه فرهنگى انقلاب براى بحث درباره آموزههاى انقلاب اسلامى مناسبتر مىباشد. با توجه به اینکه همگرایى کشورهاى اسلامى از جمله اهداف و آموزههاى انقلاب اسلامى به شمار مىرود، اما همگرایى هم مىتواند در سطوح مختلف سیاسى ،اقتصادى و فرهنگى نیز مورد بحث قرار گیرد. البته نظریههاى همگرایى؛ مانند فدرالیسم و کارکردگرایى، بر جنبههاى سیاسى و اقتصادى تاکید دارند.(2) و در میان نظریهها نظریه کارکردگرایى نوین جوزف ناى ابعاد فرهنگى و ارزشى همگرایى میان کشورها را مورد تاکید قرار داده و جوزف ناى در کتاب قدرت نرم بر بعد فرهنگى ،ارزشى وایدئولوژى همگرایى کشورها تاکید زیادى دارد.بنابراین، با توجه به اینکه انقلاب اسلامى ایران یک انقلاب فرهنگى و ارزشى است، مىتوان همگرایى کشورهاى اسلامى در پرتو انقلاب اسلامى را با توجه به نظریه جوزف ناى مورد بررسى قرار داد؛ زیرا این نظریه در بحث همگرایى بر محورهایى: مانند جاذبه ایدئولوژیک و هویت بخشى، تسرى و گسترش ،جامعه پذیرى نخبگان،ائتلاف سیاسى وشرکت بازیگران خارجى. تاکید زیادى دارد، که در این مقاله با توجه به محورهاى ذکر شده، تاثیر انقلاب اسلامى بر همگرایى کشورهاى اسلامى در دو بعد فرصتها و محدودیتها مورد مطالعه و بررسى قرار مىگیرد.
انقلاب اسلامى و فرصتهاى همگرایى کشورهاى اسلامى
1. جاذبههاى ایدئولوژیک و هویت بخشى
پیروزى انقلاب اسلامى در دهههاى پایانى قرن بیستم - قرنى که از آن به عصر پایان ایدئولوژىها و پایان تاریخ تعبیر مىشد - همچون موجى خروشان بر اندیشهها و نظریههاى مادىگرایانه غربى و شرقى فرود آمد و بساطى نو در افکند . این انقلاب که بر خلاف دیگر انقلابهاى مدرن از رویکردى دینى و معنوى برخوردار بود، از اساس نگرش دنیا محورانه و مادىگرایانه حاکم بر نظام تعامل جهانى را به چالش کشانید و موجى از امید و شور را در میان ملتهاى محروم جهان و نیز جوامع اسلامى بوجود آورد؛ جوامعى که عموما تحت سلطه حکومتهاى خودکامه بودند. آنچه در این میان شگفت مىنمود؛ نقش اسلام در تسریع روند پیروزى انقلاب اسلامى و ظهور آن به عنوان یک ایدئولوژى غالب در ایران انقلابى بود. انقلاب، ایران باعث باز تجدید حیات دین در جامعه ایرانى گشت.(3) و بعد از انقلاب نیز، ایران به پایگاه، یک حرکت اسلامى نوین، که مرکزیت بخش اعظم دنیاى اسلام را طى سالهاى گذشته در خود داشته است تبدیل گردید. این انقلاب به لحاظ ظرفیتهاى بالاى جاذبه ایدئولوژیک توانست نه تنها در میان ملتهاى اسلامى، بلکه ملتهاى محروم و ستمدیده نیز از پذیرش و استقبال فزایندهاى برخوردار گردد و تاحد زیادى انسانهاى مسلمان و آزادىبخش را مجذوب خود سازد، به ویژه زمانى که توصیف و ترسیم انقلاب اسلامى ایران با رهبرى امام خمینى(ره) در آمیخت و تودههاى میلیونى مردم را به حمایت از آموزههاى امام (ره) رهنمون نمود. با توجه به مطالب فوق، مسئله همگرایى کشورهاى اسلامى با توجه به دو ویژگى مهم انقلاب ایران؛ یعنى جاذبههاى ایدئولوژى اسلامى و هویت بخشى آن به ملتهاى محروم و تحت ستم مورد بررسى قرار مىگیرد.جاذبههاى ایدئولوژیک
الف: انقلاب اسلامى وحمایت از ملتهاى محروم و جنبشهاى اسلامى
انقلاب اسلامى، بنابر ماهیت و اهداف خود، که از مکتب اسلام سرچشمه مىگیرد، نه تنها در بعد ملى احیاگر طرحها، برنامهها و نظریههاى خاص براى حکومت و دولت مدارى است، بلکه در سطح جهانى نیز با توجه به جهان شمولى مکتب اسلام، داراى افکار و نظریات خاص بوده و مفاهیم، واژهها و اصطلاحات خاص و ویژهاى را به ارمغان آورده، که بعضى از آنها دنیایى خاص از اندیشههاى ناب را در بردارد، که از جمله این واژهها و اصطلاحات نوین مىتوان به عناوینى همچون مستضعفین، ملتهاى محروم، مستکبرین، جهان استکبارى و یا حاکمیت مستضعفین اشاره کرد.(4)انقلاب اسلامى که بر پایه ارزشهاى مکتب اسلام شکل گرفته بود، استکبار و سلطه جویى را محکوم نموده و حمایت خود را از مستضعفان جهان در اقصى نقاط عالم اعلام داشت و در واقع با طرح استکبارستیزى جهانى، نظام جدیدى را به عالم عرضه داشت که در آن تضاد واقعى میان مستکبرین از یک سو و مستضعفین جهان از سوى دیگر مىباشد و جامعه جهانى روى صلح و آشتى نخواهد دید، مگر زمانى که استکبار و مستکبرین از صفحه روزگار محو گردند و مستضعفین نیز بر همه جهان حاکم گردند.(5)
حضرت امام خمینى(ره) از آغاز نهضت اسلامى، و به ویژه بعد از پیروزى انقلاب اسلامى همواره در بیانات و نوشتههاى خود به حمایت از محرومان و مستضعفان تاکید مىکردند. ایشان در این رابطه مىفرمایند: "ملت آزاده ایران اکنون از ملتهاى مستضعف جهان در مقابل آنهایى که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است . کاملاً پشتیبانى مىکند. ما از تمام نهضتهاى آزادى بخش در سرتاسر جهان که در راه خدا و حق و حقیقت و آزادى مبارزه مىکنند پشتیبانى مىکنیم". (6)
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران که بر پایه موازین و ارزشهاى اسلام و قرآن تهیه شده، توجه به مسایل جهانى، به خصوص حمایت از مردم و ملتهاى تحت ستم در سطح جهان مورد تأکید قرار گرفته است. در مقدمه قانون اساسى آمده است. "قانون اساسى با توجه به محتواى انقلاب اسلامى، که حرکتى براى پیروزى تمامى مستضعفین بر مستکبرین بود، زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور فراهم مىکند. به ویژه در گسترش روابط بین المللى با دیگر جنبشهاى اسلامى و مردمى مىکوشد تا راه تشکیل امت واحده جهانى را هموار کند و استمرار مبارزه در نجات ملتهاى محروم و تحت ستم در تمامى جهان فراهم آید.(7) در اصل سوم بند 16 قانون اساسى نیز آمده است که: »دولت جمهورى اسلامى براى رسیدن به اهداف خود موظف است سیاست خارجى کشور را طورى تنظیم نماید که بر اساس معیارهاى اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمایت بى دریغ از مستضعفان جهان باشد.(8) و همچنین در اصول 152 و 154 بر حمایت از حقوق همه مسلمانان و حمایت از مستضعفان جهان تأکید کرده است.
از سوى دیگر، حضرت امام خمینى، هم پیش از پیروزى انقلاب و هم پس از آن، نهضتهاى آزادى بخش و اصلاح طلب را مورد حمایت خود قرار مىدادند، که جلوه بارز آن در نهضت مسلمانان فلسطین و قیام آنان علیه اسرائیل متجلى است. نهضتهاى اصلاحى و انقلابى که خواهان مبارزه با ظلم و استعمار بودند، بدون اینکه نسبت به گرایشهاى دینى و مذهبى آنان حساسیتى نشان دهند، مورد حمایت امام خمینى قرار داشتند.(9) انقلاب اسلامى ایران براى ملل تحت ستم به عنوان یک الگو محسوب مىشود؛ الگویى که انقلاب ایران براى دولتها و ملتهاى جهان سومى دارد، مىتواند زمینه ساز الگوى رفتارى و هنجارى جدید باشد. در این انقلاب ملت ایران توانست نظام استبدادى و دست نشانده را سرنگون و حکومت اسلامى را به جاى آن مستقر کند.(10)
ب: وحدتگرایى انقلاب اسلامى ایران
تفرقه و جدایى سیاسى مسلمانان بسیار خطرناک است و این عمل زیانهاى فراوانى براى جهان اسلام و امت اسلامى داشته و دارد؛ چرا که دشمنان اسلام و مخالفان عزت و قدرت مسلمین، همواره در صدد ایجاد اختلاف و درگیرى بین مسلمانان و پیروان مذاهب بودهاند و یکى از نقشههاى استکبار جهانى براى مهار قدرت روز افزون جهان اسلام نیز، تلاش در راه دامن زدن به اختلافات فرقه اى و مذهبى است.انقلاب اسلامى ایران همواره منادى وحدت اسلامى و اتحاد مسلمین جهان بوده و هست، که در این رابطه تأسیس مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، تشکیل هفته وحدت و برگزارى کنفرانسهاى بین المللى وحدت و رهنمودهاى سازنده و عمیق رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى و مقام معظم رهبرى و تأکید فراوان بر وحدت جهان اسلام و امت اسلامى مىتواند زمینه ساز همگرایى کشورهاى اسلامى باشد، لذا در اصل یازدهم قانون اساسى آمده است: »به حکم آیه کریمه ان هذه امتکم امّة واحده و انا ربکم فاعبدون« همه مسلمانان یک امت اند و دولت جمهورى اسلامى ایران موظف است سیاست کلى خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامى قرار دهد و کوشش پیگیر به عمل آورد تا وحدت سیاسى، اقتصادى و فرهنگى جهان اسلام را تحقق بخشد.(11)
براین اساس هدف آرمانى انقلاب اسلامى ایجاد دولت بزرگ اسلامى است تا همه سرزمینهاى اسلامى را در خود جاى دهد و بتواند یک قدرت مستقل ایجاد کند. امام خمینى(ره) در آغاز پیروزى انقلاب اسلامى از یک سیستم فدرالى یاد مىکنند، که بتواند با به رسمیت شناختن واحدهاى کشور و بر اساس مشترکات اسلامى، دولت بزرگ اسلامى شکل دهد و بتواند با هماهنگى و انسجام، برنامههاى خود را که مبتنى بر اصول اسلام است تبیین کند و تمامى سرزمینهاى اسلامى را در خود جاى دهد.اگر دولتها و ملتهاى اسلامى بتوانند بر موانع موجود بر سر راه وحدت اسلامى و تشکیل امت بزرگ اسلامى فایق آیند و توطئههاى استعمار را بشناسند و آنها را خنثى کنند، مىتوانند یک قدرت بزرگ در جهان به نام جهان اسلام و امت اسلام ایجاد نمایند.
هویت بخشى انقلاب اسلامى
الف: انقلاب اسلامى و احیاى تفکر اسلامى
قبل از ظهور انقلاب اسلامى و موجودیت یافتن آن در جغرافیاى سیاسى جهان، هالهاى از افکار و عقاید الحادى بر اذهان ملل مسلمان سایه افکنده بود، که در چنین شرایطى و تحت تأثیر افکار و اندیشههاى مادى، جهان، حرکتى در جهت ترویج سکولاریسم و ایجاد یک جهان غیر دینى و حاشیه رفتن دین به خود گرفت که با وقوع انقلاب اسلامى ایران، تغییرات و تحولات نوینى در جهان بوجود آمد؛ چرا که انقلاب ایران در صدد بود تا با به اجرا در آوردن احکام و ارزشهاى اصیل اسلامى در تمام ابعاد حکومتى، دین را در نظام حکومتى خود نهادینه کند. با ظهور انقلاب اسلامى و تلاش آن براى رساندن پیام خود به گوش تمام ملتها این زمینه و آمادگى در برخى ملتها، به خصوص ملتهاى مسلمان فراهم گردید تا از رخوتى که در آن بودند رها گشته و راه نجات خود از بیگانگى و دوگانگى ارزشى که به آن گرفتار بودند را در بازگشت به ارزشها و تعالیم اصیل اسلامى بیابند. در واقع انقلاب اسلامى به ملتهاى مسلمان که در بند مدلها و الگوهاى غرب و شرق بودند این حقیقت را فهماند که تنها بازگشت به دین و ارزشهاى اسلامى است که مىتواند راهگشاى مشکلات و تأمین کننده مصالح آنها باشد؛ چرا که دین مبین اسلام براى تمام حوزههاى حکومت؛ اعم از سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى، طرح و برنامه دارد.(12) این انقلاب در دوران معاصر به عنوان نقطه آغازین خیزش تفکر اسلامى به شمار مىرود، گر چه قرن بیستم با عقب نشینى اسلام در پى ضعف و ناتوانى امپراطورى عثمانى آغاز شده و لکن پیروزى انقلاب اسلامى در سالهاى پایانى این قرن، آغاز دوره جدیدى از ظهور اسلام را نوید داد.(13)ب: انقلاب اسلامى واحیاى هویت اسلامى
انقلاب اسلامى ایران واکنشى از سوى طرفداران احیاى تفکر دینى براى حل مشکلات جوامع اسلامى و چارهجویى آنها با استفاده از اصول و مقررات ارزشمند اسلام بود. این واکنش در مقابل استبداد و استکبار که منافع خود را در نبود اسلام مىدیدند، به وجود آمد. مبارزین اسلامى براى تحقق بخشیدن به آرمانهاى اسلام با تأکید بر هویت اسلامى به اتحاد و نزدیکى فرقههاى گوناگون مذاهب اسلامى مىاندیشیدند و به همین دلیل بود که دیدگاه مثبت مذاهب اسلامى نسبت به انقلاب اسلامى نیز جلب شد.انقلاب اسلامى منحصر به ملت مسلمان ایران نیست، بلکه آرمانهاى آنها مورد دلخواه و مطلوب میلیونها مسلمانى است که در کشورهاى خارج، خواه اسلامى - و خواه غیر اسلامى زندگى مىکنند. همینطور مبارزات انقلاب منحصر به داخل کشورها نیست، بلکه اعتقاد بر این است که روند مبارزات باید در سطح بینالمللى نیز انجام پذیرد؛ چرا که تحقق بعضى از آرمانهاى اسلامى بعد از تأسیس یک حکومت اسلامى منوط به هماهنگى و نزدیکى کشورهاى اسلامى است. انقلاب اسلامى به بیدارى هویت اسلامى مسلمانان جهان دامن زد و آنها را نیز به سوى مبارزات اسلامى کشاند.(14)
انقلاب اسلامى ایران حرکتى مبتنى بر بازگشت به خویشتن و تأکید بر هویت فراموش شده اسلامى در جهت برخورد با جوانب مختلف حیات بشرى و در خلاف جهت منافع و اهداف شرق و غرب(15) و نیز حرکت نوگرایانه فرهنگى در جهت احیاى هویت اسلامى، نه تنها در ایران، بلکه مطرح ساختن آن در جهان به عنوان مکتب حیات بخش و الگوى تمام عیار سعادت و رفاه دنیوى و اخروى بود. انقلاب اسلامى، بازگشت به اسلام اصیل و اسلام ناب محمدى(ص) و طرد اسلام امریکایى زورمداران را در دستور کار خود قرار داد و خواهان زدودن انواع خرافهها و تفسیرهاى غلط از اسلام شد. تأکید بر محوریت خدا و اتکا به یارى تعالى و شکوفا ساختن استعدادهاى انسانى و بهرهگیرى از توانایىها و امکانات فکرى و مادى جامعه در انقلاب مورد تأکید واقع شد.(16) گفتمان هویتى انقلاب اسلامى در تقابل با مظاهر تجدد، از جمله ناسیونالیسم بود و واژه ملت و ملتگرایى به مفهوم اروپایى آن در فرهنگ ایرانى وجود نداشت و از آنجا که خود را مقدم بر اسلام مىیافت، در چالش با فرهنگ اسلامى "امت" قرار مىگرفت.(17) انقلاب اسلامى با احیاء تفکر اسلامى نقش اسلام و مسلمانان را در عرصههاى مختلف برجسته ساخته و عنصر هویت اسلامى را به عنوان واقعیتى پذیرفته شده در برابر هویت جهان شمول غرب قرار داده است. انقلاب اسلامى با تشدید اسلامخواهى از طریق ترویج اسلام سیاسى، بسیارى از مسلمانان جهان را در مسیر بازیابى هویت اسلامى خویش قرار داد.(18) بىشک انقلاب اسلامى ایران در افتخار و اعتماد به نفس مسلمانان بدون توجه به ملیّت یا تمایلات سیاسى آنها نقش داشته و یکى از مهمترین انقلابهاى قرن بوده است، که این مسئله نه فقط بر اساس پیامدهایى است که در منطقه مجاور خاورمیانه و جهان اسلام داشته، بلکه بر اساس دستاوردهایى است، که براى سراسر جهان به ارمغان آورده است.(19)
ج: انقلاب اسلامى و طرح اسلام سیاسى
انقلاب اسلامى ایران مبتنى بر ایدئولوژى اسلام، به ویژه مذهب تشیع بوده و از آنجایى که مشروعیت خود را از دین الهى کسب مىنماید با نظم بین المللى مبتنى بر سیاست قدرت در تضاد مىباشد و لذا اهداف انقلاب اسلامى نیزکه مبتنى بر فرهنگ دینى، ارزشهاى سنتى و بومى است، براى جهان غرب کاملاً غیر منتظره بود و کشورهایى که بإ؛ ایدئولوژىهایى؛ نظیر لیبرالیسم و سوسیالیسم در نظام بین الملل خو گرفته بودند به هیچ وجه رویکرد دینى یا احیاى سنت سیاسى اسلام براى آنها قابل هضم نبود و بدین ترتیب " رخداد انقلاب اسلامى با ماهیت دینى باعث غافلگیرى صاحبنظران، دولتها و نخبگان سیاسى شد".(20)با پیروزى انقلاب اسلامى، گفتمان اسلام سیاسى، خواهان بخشى از قدرت سیاسى بود. این گفتمان در حالى در دنیاى لائیسم و سکولاریسم مطرح مىشد، که دین نه تنها از سیاست جدا و به گفته مارکس: افیون ملتها تلقى مىشد، بلکه دوره آن نیز گذشته و آنرا متعلق به تاریخ مىدانستند و معتقد بودند که دین چیزى براى ارائه به دنیاى مدرن ندارد. حاکم شدن این گفتمان در ایران به عنوان کشورى که حوزه نفوذ اندیشه غربى بود در عمل پیوند دین و سیاست بر مبناى اسلام اصیل را نشان داد و این موقعیت جدید، که در چالش با دوران سیطره، گفتمان غرب محور را به همراه داشت، اسلام انقلابى را عرضه کرد؛ یعنى چیزى که به مسلمانان توان مىداد تا در پرتو آن، آزادى خویش را به دست آورده و در مقابل استعمار، صهیونیسم، سرمایه دارى و نژاد پرستى ایستادگى کنند.(21)
2- تسرى وگسترش
در بحث تسرى و گسترش، مسئله تجارب کشورهاى همگرا در فرایند همگرایى، از اهمیت خاصى برخوردار استبه گونهاى که اگر کشورهاى همگرا از همکارى و تعاون با یکدیگر در عرصههاى مختلف شاهد تجارب مثبت و تامین منافع متقابل باشند، این امر باعث تسرى و گسترش همگرایى از یک حوزه به حوزه دیگر مىگردد، که البته تسرى و گسترش در حوزه انقلاب اسلامى ایران نیز مىتواند بدین معنا باشد که کشورهاى اسلامى با مشاهده تجربه مثبت ملت ایران در از بین بردن نظام پادشاهى ،رها شدن از سلطه و کسب آزادى، در پى تسرى دادن آن به کشور خود باشند.در این صورت الگوى انقلاب اسلامى ایران با توجه به جاذبههاى فرهنگى و سیاسى به سرعت در میان ملتهاى محروم و مستضعف گسترش یافته و باعث بوجود آمدن فضاى فرهنگى و سیاسى جدید گردیده و مىتواند به عنوان یک فرصت در همگرایى کشورهاى اسلامى مؤثر واقع شود.الف: صدور انقلاب اسلامى
انقلاب اسلامى به عنوان یک انقلاب ایدئولوژیک و با جهان بینى خاص خود، که از مکتب اسلام سرچشمه گرفته، نه تنها در بعد ملى احیاگر طرحها، برنامهها و نظریات خاص براى حکومت و دولتمدارى بوده است، بلکه در بعد جهانى نیز با توجه به جهان شمولى مکتب اسلام، داراى افکار و نظریات خاص بوده و ارائه دهنده نظام جهانى ویژه خود مىباشد.(22) آنچه که در بحث صدور انقلاب اسلامى ایران حائز اهمیت است، نه تنها مربوط به جنبه انقلابى حرکت ملت ایران، بلکه معطوف به آموزههاى انقلابى و اسلامى آن مىباشد، که به نوبه خود آن را از سایر انقلابها متمایز مىسازد.امام خمینى به عنوان ایدئولوگ انقلاب اسلامى، صدور انقلاب را به مفهوم صدور ارزشها، آرمانها و تجربیات انقلاب اسلامى؛ همچون استقلال، نیل به خصلتهاى انسانى و خودکفایى، حمایت از مستضعفان و رنج دیدگان و محرومان، ایجاد عدالت اجتماعى، نفى اشرافىگرى و تبعیضها و نژادگرایى مىدانند.(23)
ایشان ضمن رد شبهاتى که از طرف دشمنان طرح مىشد، تصریح مىنمایند، که منظور از صدور انقلاب به هیچ عنوان هجوم نظامى و لشگر کشى به دیگر کشورهاى مسلمان نیست. "ما مىگوییم، مىخواهیم انقلابمان را صادر کنیم، نمىخواهیم با شمشیر باشد، بلکه مىخواهیم با تبلیغ باشد".(24)
بنابراین، منظور از صدور انقلاب اسلامى این است که مسلمانهاى دیگر از جمهورى اسلامى ایران الهام بگیرند و آنها هم به فکر باشند تا با حفظ چارچوب مذهب و کشور خودشان، در کشورهاى خود احکام اسلامى را حاکم نمایند و سعى کنند، حکومتهایى در کشور خود سر کار آورند که از اسلام حمایت و بر محور آن حکمرانى کند و قانون اساسى آن کشورها قانون اسلام باشد، بر این اساس هدف از صدور انقلاب، صدور پیام انقلاب اسلامى است که به سرعت در سراسر کشورهاى تحت ستم و محروم بازتاب یافت و از نقطه اى به نقطه دیگر تسرى پیدا کرد، که نمونه بارز صدور انقلاب اسلامى را مىتوان در رستاخیز مجدد حرکت و جنبشهاى اسلامى در جهان اسلام دانست که به نوبه خود باعث ایجاد تغییرات و تحولات فرهنگى و سیاسى در کشورهاى اسلامى گردید و از آن مىتوان به عنوان فرصتهاى ایجاد شده جهت همگرایى جهان اسلام در پرتو انقلاب اسلامى ایران یاد نمود، که در این بخش به صورت خلاصه به برخى از آنها اشاره مىشود.
ب: انقلاب اسلامى ایران و جنبشهاى اسلامى معاصر
پیروزى انقلاب اسلامى وسیاست حمایت از جنبشهاى اسلامى، روحیه امید، جرأت و جسارت را در این جنبشها احیا کرد، که در راستاى آن، اصولگرایى در قالب احزاب و جنبشهاى متعدد نیز ظهور یافت و شتاب فزایندهاى گرفت. اگر قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران اغلب جنبشهاى اسلامى در مواجهه با مظاهر زندگى عصر جدید و تمدن خیره کننده غرب موضع انفعالى داشته و در مورد کارآمدى تعالیم دینى در مدیریت معقول و شایسته جوامع اسلامى در شک و تردید به سر مىبردند، تحول همه جانبه انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى(ره) این باور وثیق را در اذهان نیروهاى مسلمان جاى داد که اسلام به عنوان یک مکتب آسمانى مىتواند مهمترین تحولات جهانى را رقم زده و براى پرسشهاى عصر جدید و مدیریت جوامع، نسخه شفابخشى را ارایه نماید. و لذا همین یک نکته مهمترین تأثیر انقلاب اسلامى بود که از یک سو جنبشهاى موجود را در بعد نظرى بر مبناى وثیق دینى استوار ساخت و از سوى دیگر، باورهاى دینى را به عنوان عامل بالنده و تحرک آفرین در سرنوشت جوامع انسانى مطرح نمود.(25)حمید احمدى در مقاله "انقلاب اسلامى و جنبشهاى اسلامى در خاورمیانه عربى" دربارة بازتاب انقلاب اسلامى بر حرکتهاى انقلابى در کشورهاى عربى مىنویسد: "در لبنان، که بیش از هر کشور دیگرى تحت تأثیر انقلاب اسلامى قرار گرفته، جنبشهاى شیعى امل، امل اسلامى و حزب الله و گروه سنى جنبش توحید اسلامى تحت تأثیر مستقیم انقلاب اسلامى پدیده آمده یا فعال گردیدند. همچنین در بحرین، جبهه اسلامى براى آزادى بحرین، که به گفته حکومت بحرین به یک کودتاى نافرجام در 1981 دست زد و در کویت یک جنبش اسلامى، از جمله گروه حزب الله کویت به وجود آمدند.
در مصر، توسل به شیوههاى قهرآمیز مبارزه گسترش یافت، که نمونه آن ترور انورسادات در اکتبر 1981 توسط سازمان الجهاد بود. جنبش اخوان المسلمین مصر نیز در دوره انورسادات به دفاع از انقلاب اسلامى ایران پرداخت.در سوریه و فلسطین نیز شاهد تأثیر بخشى انقلاب اسلامى بودهایم. در سوریه، اخوان المسلمین تحت تأثیر انقلاب اسلامى فعالیت خود را گسترش داد. در میان فلسطینىها در حال حاضر دو گروه اصلى جهاد اسلامى و سازمان مقاومت اسلامى یا حماس حضور دارند، که هر دو در سالهاى دهه 1980 و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى اعلام موجودیت کردند. در این میان جهاد اسلامى آشکارا از انقلاب اسلامى دفاع مىکند و خواستار الگو گرفتن فلسطینىها از حرکت مردم ایران است.(26)
در منطقه خلیج فارس، افکار و ایدههاى انقلاب اسلامى بیش از هر منطقه اى در عراق تأثیرگذار شد و در برخورد بین گروههاى مذهبى شیعه و دولت بعث براى نخستین بار در تاریخ حرکتى رادیکالى بعد از بازگشت رهبر انقلاب به تهران رخ داده، کشور عربستان نیز با وقوع انقلاب اسلامى با چالشهاى چند جانبهاى که در این کشور ظهور کرد، روبرو شد و بُعد جدیدى به چالش گذشته افزوده شد و آن، چالش مذهبى، ایدئولوژیکى و عملى براى مشروعیت بخشیدن به حاکمیت سعودى بود. دو قیام بزرگ، که پس از انقلاب اسلامى، عربستان را به لرزه درآورد، نخست قیام شیعیان و دیگرى حادثه تسخیر مسجد بزرگ کعبه بود. (27)
در افغانستان، تأثیر بخشى انقلاب اسلامى به دلیل اشتراک فرهنگى و زبانى، حتى پیش از پیروزى این انقلاب آغاز شد. پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران و اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروى نیز، گروههاى شیعه (هشتگانه)، و سنى (هفتگانه) که اکثراً نام اسلام را حمل مىکردند؛ یعنى مجاهدین افغانى، از انقلاب اسلامى الهام مىگرفتند. و بدون شک تأکید این گروهها به اسلام تحت تأثیر این انقلاب صورت مىگرفت. در پاکستان، پیروزى انقلاب ایران باعث ارتقاى سطح فکرى و بینش سیاسى نسل جوان شیعى و پیدایش "نهضتهاى اجراى فقه جعفرى" شد، که از افق مشابهى با انقلاب اسلامى برخوردار است. در آسیاى مرکزى، از جمله کشورهاى تاجیکستان، ازبکستان و... حرکتهایى تحت تأثیر انقلاب اسلامى پدید آمدند، هر چند حضور چریکهاى وهابى ناشى از تأثیر بخشى حرکت طالبان نیز دیده شده است. در قفقاز، چه قفقاز تحت حاکمیت روسیه و چه قفقاز جنوبى (جمهورى آذربایجان) نیز بازتاب انقلاب اسلامى وجود داشته است. در کشور اخیر این حرکت در حزب اسلامى جمهورى آذربایجان تجلى یافته است.
3- جامعه پذیرى نخبگان وتبادل افکار و اندیشه
یکى از محورهاى اساسى همگرایى کشورهاى اسلامى مربوط به نخبگان فکرى و صاحب نظران کشورهاى اسلامى است؛ زیرا اگر هم راى و هم فکرى نخبگان به نتایج ملموسى برسد، امکان و ظرفیتهاى همگرایى ملل مسلمان هم افزایش مىیابد. آنچه در این زمینه حائز اهمیت است دریافت واقع بینانه پیام انقلاب اسلامى بدون دخالت دادن گرایشهاى سیاسى و سلیقههاى فردى از سوى نخبکان فکرى است، که البته دستیابى به این هدف در گرو وحدت نظر در منشور وحدت مسلمین و نزدیک ساختن دیدگاههاى نخبگان در مسئله همگرایى ملتهاى مسلمان باشد. در این راستا و در جهت تحقق بخشیدن به آموزههاى انقلاب اسلامى،جمهورى اسلامى ایران، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى و مرکز جهانى علوم اسلامى(جامعه المصطفى العالمیه) را تأسیس نمود تا بتواند با اتحاد بین بزرگان مذاهب اسلامى و نیز تربیت و آموزش نیروهاى متخصص و متعهد اسلامى، به همگرایى کشورهاى اسلامى کمک نماید. انقلاب اسلامى ایران همانگونه که مسلمانان ایران را دعوت به اخوت، برادرى و تفاهم اسلامى مىنماید، تمام مسلمانان جهان را نیز براى تحقق وحدت اسلامى فرا مىخواند، که در این راه، جمهورى اسلامى اساس کار خود را دعوت از علما و متفکران سراسر جهان اسلام براى بحث و تبادل نظر جهت آگاهى و شناخت بیشتر مذاهب اسلامى از یکدیگر و جلوگیرى از هرگونه فعالیتهاى تفرقه افکنانه قرار داد به دنبال اعلام هفته وحدت از سوى جمهورى اسلامى ایران جهت گسترش تفکر اتحاد مسلمین، کنفرانسهاى وحدت را نیز بر گزار نمود، که هدف از برگزارى کنفرانس وحدت، ایجاد زمینههاى اتحاد و همبستگى جهان اسلام و همفکرى علما و دانشمندان جهت نزدیکسازى دیدگاههاى علمى و فرهنگى آنان در زمینههاى فقهى، اصولى، کلامى، تفسیرى و... ونیز بررسى مسائل و مشکلات مسلمانان و ارائه راه حلهاى مناسب و موضع گیرى مشترک در برابر آن است.انقلاب اسلامى و محدودیتهاى همگرایى کشورهاى اسلامى
مجموعه سیاستها و برنامههاى ایران اسلامى که براى تحقق بخشیدن به اهداف انقلاب اسلامى است، توانسته است فرصتهاى زیادى را براى همگرایى کشورهاى اسلامى ایجاد نماید، با محدودیتهایى هم مواجه است، که در ادامه نیز به آن خواهیم پرداخت.1- ایجاد ائتلافهاى سیاسى و همگرایى جهان اسلام
دستیابى به وحدت و همگرایى کشورهاى اسلامى منوط به تحقق زمینههاى ساختارى و فرایندى در میان ملتها و دولتهاى اسلامى است آنچه را که مىتوان درباره بازتاب انقلاب اسلامى ایران در میان ملتهاى اسلامى بیان نمود، حکایت از سطح بالایى از استقبال و همراهى با انقلاب اسلامى و آموزههاى آن دارد، زیرا در این سطح، همچنان که در بخش قبلى به آن پرداخته شد، ظرفیتها و قابلیتهاى زیادى در میان ملتهاى اسلامى براى تحقق بخشیدن به همگرایى ملتهاى اسلامى وجود دارد، اما بخش دیگر همگرایى و وحدت در میان کشورهاى اسلامى مربوط به دولتها و حکومتهاى اسلامى است که غالباً بازتاب انقلاب اسلامى بر آنها با محدودیت و مانع مواجه بوده و در برخى موارد باعث ایجاد هراس و ترس آنها از انقلاب اسلامى ایران شده است. آنچه مسلم است تحقق همگرایى کشورهاى اسلامى در سطح دولت مستلزم ایجاد ائتلاف سیاسى در سطح منطقهاى و جهانى است، که به نظر مىرسد بامحدودیتهاى زیادى مواجه مىباشد.الف: حاکمیت سیستم دولت - ملت
در عصر جدید، ناسیونالیسم مبناى اصلى شکلگیرى کشورهاست و کشورها در دوران معاصر بر این اساس شکل گرفته و در چهارچوب قلمروهاى ملى نیز تصمیمگیرى مىکنند. بنابراین، کشورهاى اسلامى گرچه در بعد نظرى با مفاهیمى، همچون امت و مصالح اسلامى آشنا هستند، ولى در عمل بر مبناى دولت - ملت به دنبال تأمین مصالح و منافع ملى خود هستند. از این رو، مىتوان گفت که یکى از موانع اصلى همگرایى جهان اسلام وجود اصل دولت - ملت و تاکید بیش از حد بر مرزهاى ملى و تقویت علقههاى ناسیونالیستى است که تا حد زیادى ریشه در سیاستهاى استعمارى و مداخله قدرتهاى بزرگ دارد.(28) انقلاب اسلامى ایران نه تنها بر امت واحده اسلامى تاکید نمود، بلکه خواهان رها شدن کشورهاى اسلامى از حکومتهاى وابسته شد و این امر باعث گردید تا در بسیارى از موارد کشورهاى وابسته در چالش با انقلاب اسلامى ظاهر شوند.ب: انقلاب اسلامى و تغییر رژیمهاى سیاسى وابسته
انقلاب اسلامى ایران در راستاى همگرایى دولتهاى اسلامى بر عدم وابستگى به قدرتهاى بیگانه و حفظ استقلال کشورهاى اسلامى تاکید مىکند. از دیدگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامى، کشورهاى مستقل، خود مىتوانند مصالح کشور خود و جهان اسلام را تشخیص دهند و بر اساس آن مصالح، تصمیمگیرى نمایند. دولتهاى وابسته به سبب وابستگى، تابع تصمیمگیرىهاى قدرتها هستند و اغلب تصمیم آنان مبتنى بر سودرسانى به قدرتهاست. چنانچه دولتها مستقل باشند، به یک نقطه مشترک دست پیدا مىکنند و آن ایستادگى در برابر استعمارگران است.(29) با وقوع انقلاب اسلامى، مسئله مقابله با قدرتهاى خارجى در کشورهاى اسلامى اهمیت یافت و باتوجه به اینکه دولتهاى اسلامى عموماً پایگاه مردمى نداشتند و وابستگى جدى به جهان غرب و بهویژه آمریکا داشتند، بهطور کلى احساس خطر کردند و لذا وقتى در ایران انقلاب اسلامى حادث شد، بر اثر انقلاب، نظام حکومتى سلطنتى جاى خود را به نظام جمهورى اسلامى و از خط مشى دوستى با آمریکا به سوى دشمنى با آن کشور تغییر جهت داد و این امر در حالى صورت مىپذیرفت که به طور کلى کشورهاى منطقه به جز عراق، داراى نظام سلطنتى و تحت حمایت و نفوذ آمریکا و انگلیس بودند. این انقلاب با ویژگىهاى منحصر به فردش؛ همانند نفرت از هر دو ابر قدرت به ظاهر متضاد موجود، شدت بىسابقه حضور مردم در صحنههاى گوناگون، الهامپذیرى از مذهب، از توانایى جذب علاقهمندان فراوانى در میان مردم کشورهاى منطقه برخوردار بود و همین مسأله باعث نگرانى و برخورد منفى دولتهاى اسلامى منطقه با انقلاب اسلامى گردید.(30) زیرا از یک طرف داراى ساختار حکومت غیر مردمى بودند و از سوى دیگر، به قدرتهاى خارجى وابسته بودند.ج: انقلاب اسلامى و تاکید بر نقش مردم
از جمله موانع اتحاد جهان اسلام، وجود دولتهاى اقتدارگرا در کشورهاى اسلامى بوده است؛ چراکه این کشورها با سرکوب قیامها، جنبشهاواخراج عوامل انقلابى ،اجازه نفوذ و رسوخ عمیق ارزشهاى اسلامى نشأت گرفته از ایران را به قلمرو ملى خود نداده و به مقابله با آن مبادرت ورزیدند.(31)انقلاب اسلامى ایران با خصوصیات ویژه و منحصر به فردش؛ همچون اسلامى بودن و مردمى بودن آن، به الگویى براى مردم کشورهاى اسلامى تبدیل شد، که ایران خوف و هراس برپا شدن انقلابى مشابه انقلاب اسلامى ایران در کشورهاى منطقه، رهبران و سردمداران این کشورها را سخت به اندیشه و تشویش خاطر انداخت.(32) قیام گروههاى مبارزه مذهبى در کشورهاى همجوار ایران خطرى جدى براى ثبات این کشورها بود، که به واکنش خصومتآمیز کشورهاى منطقه، بویژه عراق و عربستان منتهى شد.(33)
با توجه به مطالب فوق مىتوان گفت، که همگرایى کشورهاى اسلامى در سطح سیاسى براى تحقق بخشیدن به امت اسلامى، سیاست خارجى مشترک، اتحادها و پیمانهاى سیاسى منطقهاى، بدلیل وابسته بودن اغلب حکام اسلامى، نداشتن پایگاه مردمى و احساس ترس آنها از آموزههاى اسلام وانقلاب اسلامى، با موانع و محدودیتهاى زیادى مواجه گردیده و این امر باعث شده تا همگرایى کشورهاى اسلامى در پرتو آموزههاىانقلاب اسلامى در سطح سیاست حاد با مانع مواجه گردد.
2- عدم تفاهم ارزشهاى فکرى و سیاسى نخبگان
یکى دیگر از زمینهها و شرایط رسیدن به همگرایى در میان کشورهاى اسلامى مربوط به کارگزاران اصلى همگرایى؛ یعنى نخبگان فکرى و سیاسى است، که علیرغم وجوه اشتراکات اولیه، همچنان تحت تأثیر تعارضات و اختلافات فکرى و سیاسى فزاینده اى است که عملاً همگرایى کشورهاى اسلامى را با محدودیت و مانع مواجه ساخته است، که البته این تعارضات با پیروزى انقلاب اسلامى ایران وارد مرحله نوینى شد و در دو محور جنگ شیعه و سنى و عرب و عجم، مجدداً ساماندهى شد و در همگرایى کشورهاى اسلامى در پرتو آموزههاى مسلمان انقلاب اسلامى، باعث ایجاد تعارضات و مناقشات کشورهاى اسلامى با ایران اسلامى گردید.اغلب کشورهاى عربى، جمهورى اسلامى ایران را به تلاش براى شیعه کردن مناطق سنى جهان اسلام و گسترش شیعىگرى در منطقه متهم مىکنند، که مهمترین و خصمانهترین این مواضع، سخنان ملک عبدالله، پادشاه اردن، در دسامبر سال 2004 بود. وى طى سخنانى، شکل گیرى (هلال شیعى) را به عنوان خطرى که خاورمیانه را تهدید مىکند، مطرح کرد. براین اساس، این هلال از ایران شروع شده، تا علوىهاى سوریه امتدادمى یابد و به حزب الله لبنان مىپیوندد. نکته قابل تأمل و مهم این است که اندکى پس از این موضع گیرى، حسنى مبارک رئیس جمهور مصر نیزاعلام کرد: شیعیان عراق و لبنان، پیوندشان با ایران، قوىتر ازوابستگى شان به کشورهاى خودشان است.(34) از سوى دیگر، اختلافات فرهنگى و سیاسى میان کشورهاى مسلمان عرب (مصر،کشورهاى عضو شوراى همکارى خلیج فارس، سوریه، فلسطین، لبنان و...) و کشورهاى مسلمان غیر عرب (ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان،کشورهاى مسلمان آسیاى میانه و قفقاز و جنوب شرقى آسیا) نیز از جمله مهم ترین مسائل برهم زننده همگرایى اسلامى مىباشد.
3- شرکت بازیگران خارجى
همگرایى کشورهاى اسلامى در هر منطقهاى از جهان، متأثر از ساختار نظام بین الملل و قواعد بازى قدرتهاى بزرگ است؛ زیرا کشورهاى اسلامى در درون ساختار نظام بین الملل قرار دارند و هر گونه تعامل در سطح دو جانبه درون منطقهاى و فرامنطقهاى در ارتباط با متغیرهاى بر آمده از سطح ساختارى نظام بین الملل مىباشد. از این نظر باید در همگرایى منطقهاى، جایگاه، نقش و چگونگى ارتباط یا تعامل نظم منطقهاى با بازیگران فرامنطقهاى معین و مشخص گردد و بر این اساس باید بررسى نمود که بر اساس آموزههاى انقلاب اسلامى، نظم منطقهاى چگونه ایجاد مىشود و براى مثال چگونه مىتوان همگرایى منطقهاى خاورمیانه یا کشورهاى اسلامى حاشیه خلیج فارس را سامان داد، که بدین منظور انقلاب اسلامى ایران و ساختار نظام بین الملل و سپس نظمهاى منطقهاى مورد مطالعه قرار مىگیرد.الف: انقلاب اسلامى و ضرورت تحول در نظام بین الملل
بررسى ایدهها و آموزههاى انقلاب اسلامى نشان مىدهد که انقلاب اسلامى ایران از نظر بینالمللى، در واکنش به ساختار نظام بین الملل دو قطبى و ایجاد تغییر و تحول در نحوه توزیع قدرت میان کشورها رخ داد؛ زیرا انقلاب ایران ضد استعمارى و ضد ساختارى بود و از همان ابتدا با مداخله و نفوذ قدرتهاى خارجى در ایران به مخالفت برخاست و رژیم پهلوى را به عنوان دولت دست نشانده، فاقد مشروعیت مردمى مىدانست. انقلاب ایران باعث سقوط رژیم شاه و قطع مداخله و سلطه آمریکا بر ایران شد و متعاقب آن، على رغم خلاء قدرت ایجاد شده، امکان بازیگرى شوروى هم در نقش دولت مداخلهگر فراهم نشد. بنابر این، نیروى برآمده از انقلاب در فضاى محدودیتهاى فزاینده ساختارى نظام بینالملل بر مؤلفههایى تأکید کرد، که لازمه آن ایجاد تغییر و تحول در ساختارها و فرایندهاى بین المللى و از خصلت محافظه کارانه و حفظ موجود به دور بود.(35)با پیروزى انقلاب اسلامى ایران امریکا یکى از حافظان اصلى منافع خود در منطقه را از دست داد. دکترین دوستونى نیکسون [ایران به عنوان بازوى نظامى و ژاندارم منطقه و عربستان به عنوان بازوى اقتصادى امریکا] فروپاشید و توازن نظام امنیتى منطقه خلیج فارس از میان رفت . ایران که قبل از انقلاب اسلامى به عنوان سپر دفاعى و حامى منافع امریکا در منطقه محسوب مىگردید، از این به بعد به عنوان یک خطر اساسى براى امریکا مطرح شد و این مىتوانست بر اساس تئورى دو مینو، خطر بالقوهاى را براى دولتهاى طرفدار امریکا ایجاد کند. با تضعیف موقعیت امریکا در منطقه و مداخله شوروى در افغانستان و اشغال این کشور در سال 1979 توازن استراتژیک امریکا و شوروى در سطح نظام بین الملل به هم خورد و دو بلوک وارد جنگ سرد شدند.(36) وقوع انقلاب اسلامى در دوران دو قطبى و حاکمیت جنگ سرد، براى هر دو ابرقدرت تهدید عمدهاى به شمار آمد؛ زیرا انقلاب اسلامى به منزله یک مدل انقلابى و راه سوم از جهت ایدئولوژیکى، رقیب جدى براى آنها محسوب مىشد و در عمل نیز منافع و امنیت جهانى آنها را تهدید کرده و موجب فرو ریختن سیستم امنیتى، منطقهاى خلیج فارس و خروج ایران از حلقه امنیتى "سنتو" گشت. همچنین اتخاذ مشى سیاست نه شرقى نه غربى از جانب رهبران انقلاب اسلامى، کشورهاى منطقه را در زمینه حفظ صلح و ثبات و محافظت از وضع موجود خود، به شدت نگران ساخته و آنها را به شکل دهى نظامهاى امنیتى جایگزین واداشت.(37)
بنابراین پیروزى انقلاب اسلامى و خروج ایران از اردوگاه غرب و در نتیجه ایجاد تقابل با نظام حاکم در عرصه بین الملل، تأثیرات عمیقى بر معادلات منطقهاى وارد کرد. و لذا این بار بر خلاف همیشه، که آمریکا، شوروى را در مقابل خود داشت و همه حرکتها و پیمانهایش بر محور ضد روسى تنظیم مىشد، با ظهور قدرت مخالف جدید در منطقه، سیاست ضدایرانى، سرلوحه اهداف منطقهاى آمریکا قرار گرفت. از آنجایى که مبارزه طلبى انقلاب اسلامى و گسترده شدن آرمانهاى آن نزد تودههاى مسلمان در سراسر جهان، بزرگترین تهدید نسبت به سلطه طلبى امریکا محسوب مىشد، لذا شکست یا به سازش کشاندن انقلاب اسلامى، خط مشى تعیین شده از طرف ایالات متحده در برابر انقلابیون بود. ضدیت و استراتژى نابودى جمهورى اسلامى ایران از طرف ایالات متحده که از همان ابتداى تولد انقلاب اسلامى از جانب هر دو حزب سیاسى حاکم آمریکا شروع شد، روز به روز شدت یافت و آمریکا براى جلوگیرى از گسترش حرکتهاى انقلابى به کشورهاى دیگر و حفظ منابع و منافع بینالملى خود، بهرهگیرى از راهبردها و روشهاى مختلفى را مورد توجه قرار داد.
آمریکا به دلیل به خطر افتادن منافع خود در منطقه خاور میانه دست به اقداماتى زد که به طور کلى عبارتند از: توسعه پایگاههاى نظامى در کشورهاى منطقه، حضور در کشورهاى حوزه خلیج فارس و افزایش نیروهاى خود در منطقه با نا امن جلوه دادن منطقه، حملات تبلیغاتى علیه ایران، ایجاد جو رعب و وحشت و احساس نا امنى از ایران در دل حکام و سران کشورهاى نفتى حاشیه جنوبى خلیج فارس، جلوگیرى از مطرح شدن ایران به عنوان یک الگو در جهان اسلام، ایجاد اختلاف و تفرقه در منطقه با دامن زدن به تعارضات منطقهاى، قومى و دینى.
از سوى دیگر آمریکا براى اعاده نفوذ خود در ایران، به هر کارى که مىتوانست دست زد و از انجام هر نوع محدودیت، علیه ایران کوتاهى نکرد، که از آن جمله مىتوان به ترغیب و حمایت از گروههاى مسلح، تشویق تجزیهطلبى و حمله نظامى مستقیم و حمله عراق علیه ایران اشاره کرد.(38)
در رابطه با واکنش شوروى نیز مىتوان گفت، که با پیروزى انقلاب اسلامى و سقوط رژیم شاهنشاهى و تضعیف آمریکا در منطقه که باعث خرسندى شوروى شده بود، مسئولان شوروى سابق، از جمله برژنف ابتدا نظر مثبت شوروى را درباره جمهورى اسلامى ایران اعلام داشتند، ولى على رغم اینکه سیاست برقرارى روابط نزدیک با ایران اسلامى را در پیش گرفتند،(39) اما در عین حال از انقلاب اسلامى ایران هراس داشتند. علت ترس و وحشت »برژنف« از انقلاب اسلامى این بود که او دیده بود رهبر انقلاب ایران به همراه میلیونها مردم مستضعف توانست در ایران قوىترین حکومت خاور میانه را ساقط کرده و به نفوذ آمریکا در این منطقه خاتمه بدهد و لذا اگر انقلاب اسلامى دیگرى در مرزهاى جنوبى شوروى بهوجود آید روشن است که شوروى چه خواهد کرد. شوروى از همان ابتدا این ترس را داشت و لذا اولین قدم شوروى در جلوگیرى از انقلاب ایران و صدور آن، در میان کشورهاى تحت نفوذ اشغال افغانستان بود و البته علت ورود روسها به افغانستان این بود که برژنف گفته بود: "بعد از انقلاب اسلامى ایران من نمىخواهم در مرزهاى جنوبى خود یک انقلاب اسلامى دیگرى داشته باشم".(40)
ب: انقلاب اسلامى ایران و نظم نوین منطقهاى
انقلاب اسلامى ایران که به پیروزى رسید از نظر بینالمللى و نظام منطقهاى، خواستار نظم جدیدى در منطقه خاور میانه و جهان اسلام گردید؛ چرا که قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، نظم منطقه مبتنى بر دکترین دوستونى نیکسون رئیس جمهورى امریکا بود. در این چارچوب ایران به عنوان بازوى نظامى امریکا در منطقه و یا به عبارتى، ژاندارم منطقه و کشور عربستان نیز به عنوان بازوى اقتصادى امریکا در منطقه بود و لذا این دو کشور تلاش خود را در راستاى اهداف جهانى و منطقهاى امریکا ساماندهى کرده بودند و در این مسیر اهداف خود را نیز دنبال مىکردند.وقتى انقلاب اسلامى ایران پیروز شد، با توجه به اینکه این انقلاب علیه رژیم استبدادى و وابسته پهلوى شکل گرفته بود و اهدافى چون مبارزه با استبداد، استعمار، وابستگى و استکبار جهانى را سرلوحه خود قرار داده بود، لذا تقابل با امریکا نیز شکل گرفت و نظم منطقهاى موجود به هم خورد و امریکا بازوى نظامى خود را از دست داد و ایران به عنوان یک خطر اساسى براى امریکا مطرح شد.
بنابراین، انقلاب اسلامى ایران در این شرایط خواستار یک نظم نوین منطقهاى شد، که در آن کشورهاى اسلامى و منطقه با قطع روابط وابستگى از قدرتهاى بزرگ و استکبارى، خودشان مستقلاً در منطقه تصمیمگیرى کنند. در این نظم، خواسته ایران خروج قدرتهاى بزرگ از منطقه بود و راهکارى که پیشنهاد و ارائه داده بود، اتحاد جهان اسلام و کشورهاى منطقه بود، که در آن این کشورها با کنار گذاشتن اختلافات مذهبى و جزئى به فکر مصلحت تمام جهان اسلام باشند و توجه جدىاى به توطئه استکبار در راستاى ایجاد اختلاف و تفرقه انداختن در بین کشورهاى اسلامى داشته باشند. بر این اساس در همان سالهاى اولیه انقلاب ایران، تلاش دول خلیج فارس براى شکل دادن به نظم منطقهاى بدون حضور ایران آغاز شد، که سرانجام منجر به شکل گیرى شوراى همکارى خلیج فارس گردید.
ج: انقلاب اسلامى و تشکیل شوراى همکارى خلیج فارس
با توجه به اینکه کشورهاى منطقه خلیج فارس، نگاه تهدیدآمیزى نسبت به انقلاب اسلامى ایران داشتند و به صورت مدام در پى مقابله و واکنش با این انقلاب به سر مىبردند، بروز جنگ ایران و عراق در سپتامبر 1980 دوران تنفس لازم را براى این کشورها فراهم آورد تا به بررسى یک واکنش هماهنگتر بپردازند. همچنین با توجه به سیاست جدید آمریکا در منطقه براى ایجاد (کمربند امنیتى) تشکل بین کشورهاى کوچکتر منطقه بار دیگر مورد توجه جدى قرار گرفت و در این راستا در بهمن 1359 پس از تشکیل سومین کنفرانس سران کشورهاى اسلامى در طائف عربستان، رهبران شش کشور حوزه خلیج فارس، در حاشیه کنفرانس یک اجلاس غیر رسمى تشکیل دادند. دستور کار این اجلاس بررسى موضع همکارى بین کشورهاى منطقه بود و لذا اقدامها و مذاکرات منجر به تشکیل شورایى به نام شوراى همکارى خلیج فارس گردید و این شورا از ابتدا جمهورى اسلامى را خطر اصلى براى وضع موجود در منطقه شناخت و ایران را مسئول حرکتهاى اسلامى شیعیان در کشورهاى عربى خلیج فارس قلمداد کرد.(41)در نتیجه ایجاد شوراى همکارى، یک عامل تازه در ژئوپلتیک منطقه خلیج فارس بود و مىتوان شکل گیرى آن را متاثر از انقلاب اسلامى ایران دانست. نگرانى واقعى در مورد امنیت داخلى این کشورها و ارتباط آن با انقلاب ایران به این دلیل بود که این ترس وجود داشت، که با اعتماد به نفس پیدا شدن در شیعیان ساکن در کشورهاى حاشیه خلیج فارس، آنها به پیروى از هم مذهبان خود در ایران عمل کنند و به این ترتیب امنیت داخلى این کشورها را به خطر بیندازند.(42)
نتیجه گیرى:
انقلاب اسلامى ایران، با توجه به دارا بودن جاذبههاى ایدئولوژیک و هویت بخشى، همچون حمایت از ملتهاى محروم و مستضعف، حمایت از نهضتهاى دینى و جنبشهاى اسلامى و داشتن آموزه وحدتگرایى و اتحاد امت اسلامى و نیز با عنایت به تسرى و گسترش ارزشهاى اسلامى و انسانى به کشورهاى تحت ستم و ملتهاى مسلمان و تاسیس نهادهایى، همچون مرکز جهانى علوم اسلامى (جامعه المصطفى العالمیه) و مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى جهت تربیت نیروهاى متخصص اسلامى و نزدیک ساختن دیدگاههاى نخبگان فکرى و سیاسى جهان اسلام در مسئله همگرایى ملتهاى مسلمان، توانسته است فرصتهاى زیادى ایجاد نماید.اما در سطح سیاسى و دولتها با موانع و محدودیتهایى مواجه بوده است؛ چرا که انقلاب اسلامى وقتى به پیروزى رسید، با توجه به ناعادلانه دانستن ساختار نظام بین الملل، خواستار تحول در آن و شکل گیرى نظام عادلانه جهانى بر مبناى منافع تمام کشورهاى جهان و شکلگیرى نظم نوین منطقهاى بدون حضور ابرقدرتهاى جهانى گردید. بنابراین، از طرفى با واکنش قدرتهاى بزرگ (آمریکا و شوروى) مواجه شد که نیز آنها یکسرى اقداماتى را براى مقابله و تضعیف انقلاب اسلامى ایران انجام دادند، و از سوى دیگر با توجه به تاکید انقلاب اسلامى بر نقش مردم، و با عنایت به اینکه اکثریت دولتهاى اسلامى غیر مردمى و وابسته به قدرتهاى خارجى بودند، این دولتها نیز در مقابل انقلاب ایران جبههگیرى کرده و واکنشهایى از خود نشان دادند، که از جمله آنها ایجاد تفرقه میان ملتهاى اسلامى و جداسازى آنها از انقلاب اسلامى با ایجاد اختلاف میان شیعه و سنى و تشدید تضاد عرب و عجم بود، که در شکلگیرى نظم نوین منطقهاى تلاش نمودند تا از طریق ایجاد شوراى همکارى خلیج فارس، نقش ایران اسلامى را محدود سازند.
پینوشتها:
1. محرم حقى، مدرس دانشگاه آزاد اسلامى واحد تفرش.
2. رک. ,new York ,Globalization and the new Regionalism .schirm .Stefan.A ,P.Coleman and Geoffry.R.D underhill ,William .2002,pp1-4 28 ,Polity Press :New York ,Regionalism and global economic integration و .Rotledge 1998
3. محسن میلانى، شکلگیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامى، ص 15، نشر گام نو، 1381.
4. منوچهر محمدى، بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، ص 117، قم، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامى، 1358.
5. همان، ص 97.
6. امام خمینى، صحیفه نور، ج 11، ص 259.
7. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، مقدمه، ص 15.
8. همان، اصل سوم، بند 16.
9. سید محمد جواد هاشمى، امام خمینى و همگرایى جهان اسلامى، ص 83، نشر نیایش، 1382.
10. محمد ستوده، سیاست خارجى جمهورى اسلامى و ساختار نظام بینالملل.
11. همان، ص 29.
12. محسن مجرد، تأثیرات انقلاب اسلامى بر سیاست بینالملل، ص 113، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران، 1386.
13. جمیله کدیور، رویارویى، انقلاب اسلامى و آمریکا، ص 98، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، تهران، 1372.
14. سید جلال میرآقایى، جهان اسلام، مشکلات و راهکارها، ص 175، نشر مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1379.
15. جمیله کدیور، پیشین، ص 99.
16. حسینپور احمدى، انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى ایران در بازتاب فرآیند جهانى شدن، ص 96، مؤسسه چاپ و نشر عروج، سال 1386.
17. همان، ص .98
18. فرانسواتوان، ژئوپلتیک شیعه، ترجمه حسن صدوقى و نینى، تهران، دانشگاه شهید بهشتى.
19. سید مهدى طاهرى، بازتاب انقلاب اسلامى بر شیعیان لبنان، ص 1، پایان نامه، دانشگاه مفید.
20. مصطفى ملکوتیان، تأثیرات منطقهاى و جهانى انقلاب اسلامى ایران، ص 268، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامى، شماره اول، تابستان 84.
21. حسن حنفى، اسلام سیاسى، ترجمه محمد حسن معصومى، مجله حکومت اسلامى، ص 21، سال دوم، شماره اول، بهار 1386، پیاپى 3.
22. منوچهر محمدى، پیشین، ص 59.
23. نفیسه فاضلىنیا، علل نگرانى غرب از انقلاب اسلامى در منطقه، ص 76، پایاننامه کارشناسى ارشد علوم سیاسى، دانشگاه باقرالعلوم، 1385.
24. امام خمینى، صحیفه نور، جلد 18، ص 80.
25. عبدالقیوم سجادى، بازتاب انقلاب اسلامى بر جنبشهاى اسلامى معاصر.
26. حمید احمدى، انقلاب اسلامى ایران و جنبشهاى اسلامى در خاورمیانه عربى، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم، به کوشش حاتم قادرى، ص 155 - 117.
27. همان، ص 209.
28. مصطفى ملکوتیان، پیشین، ص 85.
29. محمدباقر حشمتزاده، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 145 - 146، تهران، مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1378.
30. سیدمحمد جواد هاشمى، پیشین، ص 58.
31. همان، ص 128.
32. گراهام فولر، قبله عالم، ژئوپلتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، ص 146، تهران نشر مرکز، 1377.
33. مسعود اسلامى، ریشهیابى مواضع و عملکرد کویت در جنگ تحمیلى عراق علیه ایران، ص 250، نشر همراه، 1369.
34. نرجس خاتون برآهویى، اصولگرایى اسلامى ایران و تأثیرات منطقهاى آن، ص 208 - 209.
35. سایت مکتوب 85/12/16.
36. محمد ستوده، انقلاب اسلامى و نظریهپردازى در روابط بینالملل، ص 156، فصلنامه دانشگاه آزاد اسلامى، سال یازدهم، شماره 2، تابستان 1386.
37. محمد ستوده، انقلاب ایرانى و روابط بینالملل، ص 218، فصلنامه و مطالعات انقلاب اسلامى، شماره 2، پاییز 1384.
38. منوچهر پارسادوست، ما و عراق، از گذشته دور تا امروز، ص 421، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1385.
39. جملیه کدیور، انقلاب اسلامى و رویارویى ایران و آمریکا، پیشین، ص 217.
40. محمد ستوده، پیشین، ص 171.
41. احمد هویر، پیشین، ص 77.
42. محمد ستوده، پیشین، ص 218.
43. منوچهر محمدى، پیشین، ص 133.
44. جمیله کدیور، پیشین، ص 111.
1- منوچهر محمدى، بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، قم، پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامى،1385.
2- محسن میلانى، شکل گیرى انقلاب اسلامى از سلطنت پهلوى تا جمهورى اسلامى، نشر گام نو، 1381.
3- محمد ستوده، انقلاب اسلامى و نظریه پردازى در روابط بینالملل، فصلنامه دانشگاه آزاد اسلامى سال یازدهم شماره 2، تابستان 1386.
4- محمد ستوده، انقلاب اسلامى ایران و روابط بینالملل، فصلنامه و مطالعات انقلاب اسلامى شماره 2، پاییز 1384.
5- محمد ستوده، سیاست خارجى جمهورى اسلامى و ساختار نظام بین الملل.
6- مصطفى ملکوتیان، تأثیرات منطقهاى و جهانى انقلاب اسلامى ایران، فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامى، شماره اول، تابستان 84.
7- سید محمد جوادهاشمى، امام خمینى و همگرایى جهان اسلام، نشر نیایش، 1382.
8- محسن مجرد، تأثیرات انقلاب اسلامى بر سیاست بین الملل، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، تهران ،1386.
9- جمیله کدیور، رویارویى انقلاب اسلامى و آمریکا، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، تهران ،1372.
10- سید جلال میرآقایى، جهان اسلام، مشکلات و راهکارها، نشر مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، 1379.
11- حسین پور احمدى، انقلاب اسلامى و نظام جمهورى اسلامى ایران در بازتاب فرایند جهانى شدن، مؤسسه چاپ و نشر عروج، سال 1386.
12- فرانسواتوان، ژئوپلتیک شیعه، ترجمه حسن صدوقى و نینى، تهران، دانشگاه شهید بهشتى .
13- سید مهدى طاهرى، بازتاب انقلاب اسلامى بر شیعیان لبنان، پایان نامه، دانشگاه مفید.
14- حسن حنفى، اسلام سیاسى، ترجمه محمد حسن معصومى، مجله حکومت اسلامى، سال دوم، شماره اول، بهار 1386.
15- احمد هوبر، دستاوردهاى انقلاب اسلامى در جهان امروز، مجله حضور، شماره 1، 1370.
16- نفیسه فاضلى نیا، علل نگرانى غرب از انقلاب اسلامى در منطقه، پایان نامه کارشناسى ارشد علوم سیاسى دانشگاه باقرالعلوم، 1385.
17- امام خمینى، صحیفه نور، جلد 11 و 18.
18 عبدالقیوم سجادى، بازتاب انقلاب اسلامى بر جنبشهاى اسلامى معاصر.
19- حمید احمدى، انقلاب اسلامى ایران و جنبشهاى اسلامى در خاورمیانه عربى، مجموعه مقالات پیرامون جهان سوم، به کوشش حاتم قادرى.
20 - محمد باقر حشمت زاده، چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، 1378.
21- گراهام فولر، قبله عالم، ژئوپلتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران نشر مرکز، 1377.
22- مسعود اسلامى، ریشهیابى مواضع و عملکرد کویت در جنگ تحمیلى عراق علیه ایران، نشر همراه، 1369.
23- نرجس خاتون برآهویى، اصولگرایى اسلامى ایران و تأثیرات منطقهاى آن.
24- منوچهر پارسا دوست، ما و عراق، از گذشته دور تا امروز، تهران، شرکت سهامى انتشار، 1385.
25 قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران.
26- سایت مکتوب 85/12/16.
,new York ,Globalization and the new Regionalism .schirm .Stefan.A .27 .2002 ,Polity Press
Regionalism and global ,P.Coleman and Geoffry.R.D underhill ,William .28 .Rotledge 1998 :New York ,economic integration
ماهنامه پگاه حوزه شماره303
/ج