نویسنده: سید تقی واحدی
دوستی های جاهلانه موجب گردیده، اتباع یا هواداران صوفیه به نقل بی اعتبار و بی سند صوفیه گرایش اعتقادی داشته باشند و آنچه جز نقل، آنهم نقلی چون قصه های هزار و یک شب که پایه و اساسی ندارند معتقد بوده و از عقل گرائی گریزان باشند.
در صورتی که برای شناخت حقیقت ناب، که دور از غش جعل و تحریف باشد، انسان خواه مذهبی و یا غیر مذهبی باید از عقل استفاده نماید. تا در زمینه ی شناخت درستی و نادرستی روایات موفق باشند. یعنی اگر مطلبی برخلاف عقل یافتند آن نقل شده را هر چند قرنها عمر علمی و حقیقی داشته باشد به سینه ی دیوار زده آن را بی اساس و پایه معرفی کنند مگر اینکه راهی برای توجیه آن و خارج شدن آن از تعارض با حکم عقل پیدا کنند.
در این صورت اگر صوفی یا هوادار وی به وجود افراد متهم یا مشکوک در نقلهای صوفیانه برخورد کرد که باعث ضعف سند می گردد و نقل را از اعتبار ساقط می کند به پذیرد و آن نقل صوفیانه را به تحقیق محققانه ترجیح ندهد. در این صورت تنها عاملی که موجب می شود نقل گرا یا هودار به ایرادات وارده و انتقادات حقیقی و تحقیقی محققی توجه داشته باشد و از مرض بی درمان دوستیهای جاهلانه و دشمنیهای مرموزانه مصون بماند این است که مقید به نقل گفتار نبوده بلکه هرگونه نقلی را با عقل سنجیده به حکم عقل، نقل شده های صوفیه را به قرآن و روایات ارائه دهد تا اگر مورد تائید بودند پذیرفته والا به عنوان جعل و دروغ بر آن خط بطلان بکشد و صحیح را از نا صحیح تشخیص داده، حق را در کنار باطل قرار ندهد. زیرا از آن روز که دین ناباوران و اسلام ستیزان چون بنی امیه که از کینه و حسد به بنی هاشم حتی شخص پیامبر اکرم صلوات الله علیه پُر بودند(1) به فرمان معاویه برای مقابله با مناقب علی ابن ابی طالب و اهل بیت به فضیلت سازی و منقبت پردازی برای خلفا می پرداختند(2) و با جعل حدیث و تحریف آنها برای راه جدا کردگان از غدیر در حقیقت کودتاگران بر علیه علی علیه السلام و امویان ایجاد شخصیت و قداست کردند(3) تا جایی که ابن اثیر می نویسد: «وقتی می خواستند ابن ابی العوجاء (شاگرد حسن بصری) را بکشند گفت من چهار هزار حدیث
جعل کرده ام و در میان احادیث شما پراکنده ام»(4)و یا به گفته دکتر محمد حسین ذهبی شهرت کعل الاحبار و وهب بن منیه و افرادی از این قبیل در وارد کردن اسرائیلیات نیاز به ذکر ندارد.(5)
در چنین موقعیتی با در نظر گرفتن اختلافات فکری و مذهبی صوفیه با مسلمانان و تفاوت دیدگاههای صوفیه در مسائل کلامی و فقهی، آنها را هم چون طبقات دیگر واداشتند تا به وسیله جعل حدیث به تائید و تثبیت معتقدات خود بپردازند و مدعی شوند که پیامبر اکرم مذهب آنان را با نام و نشان تائید کرده است(6) در صورتی که به ابوذر غفاری فرموده اند: «یا اباذر! یکون فی آخرالزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل لهم بذالک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملائکه السماء و الارض» یعنی ای ابوذر در آخرالزمان جماعتی خواهند بود که پشم پوشند در تابستان و زمستان(7) و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن فضل و زیادتی بر دیگران هست، این گروه را لعنت کند ملائکه آسمان وزمین (8). این خبر دلالت دارد که عصر نبوی از تصوف در اسلام خبری نبوده است.
اشاره به دو موضوع در پی اساسی بودن چنین نسبتی جالب و اینکه نقل گرائی صوفیه بی عقل گرائی حیثیت علمی و حقیقی و تحقیقی ندارد را به ثبوت می رساند.
در مورد ابراهیم ادهم و فیض یابی او از ساحت قدس حضرت امام زین العابدین علیه السلام باید روسای صوفیه توجه داشتند که ابراهیم ادهم در تاریخ 166 و یا 161 هجری از دنیا رفته است و حضرت امام سجاد علیه السلام در سال 95 یا 94 رحلتشان شیعیان را عزادار نموده است و یا در مورد فیض گیری با یزید بسطامی از شرفیابی حضور امام صادق علیه السلام می باید متذکر شد. وفات حضرت امام صادق علیه السلام در سال 148 هجری بوده است و تاریخ مرگ با یزید را هم به سال 261 نوشته اند در این صورت 113 سال اختلاف دیده می شود که با این مدت زمان نمی توان قبول کرد با یزید سعادت شرافت شرفیابی را داشته باشد.
در صورتی که برای شناخت حقیقت ناب، که دور از غش جعل و تحریف باشد، انسان خواه مذهبی و یا غیر مذهبی باید از عقل استفاده نماید. تا در زمینه ی شناخت درستی و نادرستی روایات موفق باشند. یعنی اگر مطلبی برخلاف عقل یافتند آن نقل شده را هر چند قرنها عمر علمی و حقیقی داشته باشد به سینه ی دیوار زده آن را بی اساس و پایه معرفی کنند مگر اینکه راهی برای توجیه آن و خارج شدن آن از تعارض با حکم عقل پیدا کنند.
در این صورت اگر صوفی یا هوادار وی به وجود افراد متهم یا مشکوک در نقلهای صوفیانه برخورد کرد که باعث ضعف سند می گردد و نقل را از اعتبار ساقط می کند به پذیرد و آن نقل صوفیانه را به تحقیق محققانه ترجیح ندهد. در این صورت تنها عاملی که موجب می شود نقل گرا یا هودار به ایرادات وارده و انتقادات حقیقی و تحقیقی محققی توجه داشته باشد و از مرض بی درمان دوستیهای جاهلانه و دشمنیهای مرموزانه مصون بماند این است که مقید به نقل گفتار نبوده بلکه هرگونه نقلی را با عقل سنجیده به حکم عقل، نقل شده های صوفیه را به قرآن و روایات ارائه دهد تا اگر مورد تائید بودند پذیرفته والا به عنوان جعل و دروغ بر آن خط بطلان بکشد و صحیح را از نا صحیح تشخیص داده، حق را در کنار باطل قرار ندهد. زیرا از آن روز که دین ناباوران و اسلام ستیزان چون بنی امیه که از کینه و حسد به بنی هاشم حتی شخص پیامبر اکرم صلوات الله علیه پُر بودند(1) به فرمان معاویه برای مقابله با مناقب علی ابن ابی طالب و اهل بیت به فضیلت سازی و منقبت پردازی برای خلفا می پرداختند(2) و با جعل حدیث و تحریف آنها برای راه جدا کردگان از غدیر در حقیقت کودتاگران بر علیه علی علیه السلام و امویان ایجاد شخصیت و قداست کردند(3) تا جایی که ابن اثیر می نویسد: «وقتی می خواستند ابن ابی العوجاء (شاگرد حسن بصری) را بکشند گفت من چهار هزار حدیث
جعل کرده ام و در میان احادیث شما پراکنده ام»(4)و یا به گفته دکتر محمد حسین ذهبی شهرت کعل الاحبار و وهب بن منیه و افرادی از این قبیل در وارد کردن اسرائیلیات نیاز به ذکر ندارد.(5)
در چنین موقعیتی با در نظر گرفتن اختلافات فکری و مذهبی صوفیه با مسلمانان و تفاوت دیدگاههای صوفیه در مسائل کلامی و فقهی، آنها را هم چون طبقات دیگر واداشتند تا به وسیله جعل حدیث به تائید و تثبیت معتقدات خود بپردازند و مدعی شوند که پیامبر اکرم مذهب آنان را با نام و نشان تائید کرده است(6) در صورتی که به ابوذر غفاری فرموده اند: «یا اباذر! یکون فی آخرالزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل لهم بذالک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملائکه السماء و الارض» یعنی ای ابوذر در آخرالزمان جماعتی خواهند بود که پشم پوشند در تابستان و زمستان(7) و گمان کنند که ایشان را به سبب این پشم پوشیدن فضل و زیادتی بر دیگران هست، این گروه را لعنت کند ملائکه آسمان وزمین (8). این خبر دلالت دارد که عصر نبوی از تصوف در اسلام خبری نبوده است.
بررسی نسبت صوفیه به ائمه
با آنچه درباره ی نقل گرائی صوفی و عقل گرائی محقق عنوان کردیم به تحقیق و بررسی آنچه صوفیه مدعی آن شده اند می پردازیم چون سبک تحقیق و پژوهش را بر اساس نیاز روز جامعه صوفیه گذاشته ایم به همین لحاظ تحقیق پیرامون نقل صوفیه که چهار کس از چهار امام معصوم علیهم السلام اجازه تأسیس فرقه داشته اند را ضروری نمی دانیم زیرا در عصر ما فرقه ای که از ابراهیم ادهم و با یزید بسطامی جاری شده وجود ندارد و به همین لحاظ فرقه های کنونی را مورد بررسی و تحقیق قرار می دهیم، لکناشاره به دو موضوع در پی اساسی بودن چنین نسبتی جالب و اینکه نقل گرائی صوفیه بی عقل گرائی حیثیت علمی و حقیقی و تحقیقی ندارد را به ثبوت می رساند.
در مورد ابراهیم ادهم و فیض یابی او از ساحت قدس حضرت امام زین العابدین علیه السلام باید روسای صوفیه توجه داشتند که ابراهیم ادهم در تاریخ 166 و یا 161 هجری از دنیا رفته است و حضرت امام سجاد علیه السلام در سال 95 یا 94 رحلتشان شیعیان را عزادار نموده است و یا در مورد فیض گیری با یزید بسطامی از شرفیابی حضور امام صادق علیه السلام می باید متذکر شد. وفات حضرت امام صادق علیه السلام در سال 148 هجری بوده است و تاریخ مرگ با یزید را هم به سال 261 نوشته اند در این صورت 113 سال اختلاف دیده می شود که با این مدت زمان نمی توان قبول کرد با یزید سعادت شرافت شرفیابی را داشته باشد.
پی نوشت ها :
1- نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید ج 4 ص 43 .
2- نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدید ج 11 ص 44 .
3- الغدیر ج 5 ص 277 .
4- تاریخ کامل ابن اثیر ج 5 ص 207 حوادث سال 155 .
5- التفسیر و المفسرون ج 1 ص 183 .
6- حدیثهای بی اعتبار صوفیه را قبلاً نقل کردیم.
7- اگر تصور شود که بروزگار ما چنین دسته و گروهی نیستند باید متذکر داد شخصی به نام منیر علیشاه چند نفری را داشت که تابستان هم لباس زمستان می پوشیدند اینان با گیسوان بسیار بلند در مجالس مختلف صوفیه شرکت می کنند و به ذکر و سماع می پردازند.
8- مجموعه وارم ج 2 ص 66 مکارم الاخلاق ص 471 بحارالانوار ج 77 ص 91 و امالی طوسی ج 2 ص 152، عین الحیوة ص 576 .