انقطاع و اغتشاش در فرقه ی نعمت اللهیه

با مرگ معصوم علیشاه دکنی که به سال 1211(1) یا 1212(2) رخ داد در پی قطع ارتباط صوفیان نعمة اللهیه ایران با هندوستان در فرقه ی معروفیه نعمة اللهیه اغتشاشی بسیار مهم به وقوع پیوست.
پنجشنبه، 11 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انقطاع و اغتشاش در فرقه ی نعمت اللهیه
 انقطاع و اغتشاش در فرقه ی نعمت اللهیه

نویسنده: سید تقی واحدی



 
با مرگ معصوم علیشاه دکنی که به سال 1211(1) یا 1212(2) رخ داد در پی قطع ارتباط صوفیان نعمة اللهیه ایران با هندوستان در فرقه ی معروفیه نعمة اللهیه اغتشاشی بسیار مهم به وقوع پیوست.
میرزا محمد علی نورعلیشاه طبسی اصفهانی در حالی که رئیس کل فرقه نعمة اللهیه، شاه علی رضا دکنی حیات داشت به ریاست رسید(3) در پی او حاجی محمد حسین زین الدین حسینعلی شاه خوانساری اصفهانی بدون پشتوانه شاه علی رضا دکنی به جانشینی او رسید البته این اواخر آقای سید مصطفی آزمایش برخلاف اسناد موجود صوفیان نعمة اللهی بدون ارائه دادن مدرکی مدعی شده است «از طرف شاه علی رضا دکی به خلافت در طریقت تعیین و در نتیجه ...»(4) امور سلسله در ایران و هندوستان به دست نورعلیشاه بود که این چون با قید ارائه سندی نیست بی پایه و اساس می باشد. مخصوصاً اینکه محققان برخلاف این ادعا معتقدند می نویسند: بین تصوف نعمة اللهیه ایران و هند با مرگ معصوم علیشاه فطرت کلی پیش آمد و بعد از او که به سال 1234 در کربلای معلا در گذشت حاجی محمد جعفر قره گوزلوی مجذوب علیشاه همدانی به ریاست رسید.(5)
باید دانست با مرگ حسین علیشاه بر سر ریاست بعد از او بین مجذوب علیشاه کبوتر آهنگی و حاج ملا محمد رضا همدانی کوثر علیشاه که هر دو از نور علیشاه اصفهانی اجازه داشتند کوچکترین اختلافی نبود.
ولی بعد از اینکه مجذوب علیشاه در 22/ذیقعده/1238 به مرض وبا در گذشت در صورتی که کوثر علیشاه و صدرالممالک اردبیلی و حاج محمد خان عمویش حضور داشتند کسی را به جانشینی تعیین نکرد و صحبت از انتصاب قطبی نشد.(6) فقط در حال احتضار گفت: «بیماری من وبا است و رحلت خواهم کرد پارچه ای که در صندوق نهاده ام کفن نمائید و در مقبره سید حمزه مدفون کنید و جناب میرزا نصرالله بر من نماز گذارد دیگر وصیتی ندارم».(7) البته بر اساس همین وصیت باید میرزا نصرالله جانشین باشد زیرا در نعمة اللهیه بعد از معصوم علیشاه این واجب است که جانشین بر جنازه رئیس قبلی
نماز بخواند.
کوثر علیشاه کماکان بنا به اجازه ای که از نور علیشاه اصفهانی(8) داشت به ریاست خود ادامه داد.
لکن حاجی زین العابدین شیروانی مست علیشاه وقتی از درگذشت مجذوب علیشاه کبوتر آهنگی همدانی مطلع گردید به طوری که در بستان السیاحه نقل کرده است اظهار داشت آن بزرگوار قبل از حرکت به تبریز وی را احضار کرده و سرپرستی فقرای سلسله را به او واگذار کرده است و به این مناسبت با کوثر علیشاه تجدید عهد ننموده و به وی تمکین نکرد و اولین اختلاف»(9) در فرقه ی نعمة اللهیه به وجود آمد کیوان قزوینی منصور علیشاه در این زمینه معتقد است: «آن سیاح شیروانی صاحب کتاب بستان السیاحه به غلط ادعای قطبیت کرد مانند غصب خلافت و خودش را مست علی لقب داد»(10) و حجت بلاغی هم می نویسد: «قطب پس از مجذوب علی شاه سید حسین استرآبادی است که مستعلی شاه...»(11)
و سردار کابلی که فیلسوف شرق او را خوانده اند وقتی حکم بین حاج ذوالریاستین و سید عبدالحسین قرار می گیرد که حکم کند ریاست فرقه ی نعمة اللهی با کیست متوجه می شود که حاجی ذوالریاستین مونس علیشاه دست و پا می زند سند خود را به رحمت علیشاه برساند و در صدد زدن ریشه گنابادیها و صفی علیشاهی است سید عبدالحجه بلاغی حجت علیشاه به سردار کابلی می گوید: «آقا چرا ایشان به خود زحمت می دهند بنده صحت انتساب ایشان را به رحمت علیشاه قبول دارم و مخالف آن را مردود می دانم و لیکن سخن در کار رحمت علیشاه و استادشان مست علیشاه دارم زیرا مست علیشاه غاصب مقام فقر بوده(12) و اقامه ی دلیل می کند.

انقطاع

در نعمت اللهیه اغتشاشیه
هر چند عمل خلاف قانون و سنت مرسوم صوفیه که معصوم علیشاه دکنی مرتکب شد یعنی در زمان حیات رئیس فرقه ی نعمة اللهیه شاه علی رضا دکنی پیر و مراد خویش که از جانبش مأموریت به ایران داشت بدون اجازه نور علیشاه اصفهانی را به ریاست فرقه در ایران برگزید.
این خود سری در تعیین نورعلیشاه به عنوان شیخیت از کلام ملاسلطان گنابادی هم استنباط می شود او در مورد معصوم علیشاه دکنی می نویسد: «فرستاده جناب شاه علی رضا دکنی بود» در صوتی که نحوه ی اتصال بین سایر روساء فرقه را با «آن حضرت خلیفه جناب...بود»(13) بیان کرده است.
و این دلیل بر بی اعتباری ریاست روسای نعمة اللهی ایران است، لکن در پی این خودسری مسئله اغتشاش زمان حاجی زین العابدین شیروانی مست علیشاه پیش آمده که بدون داشتن اجازه بر مسند ریاست جلوس نموده و اگر اجازه مانندی را که شیروانی خود مدعی آن می باشد دلیل آورند(14) می گوئیم از متن آن توضیح شیروانی استنباط می شود و اجازه شیخیت هم نیست نخستین انشعاب را در فرقه نعمة اللهیه به وجود آورده است تا اینکه سال 1253 که حاجی شیروانی به دیار باقی شتافت حاجی زین العابدین مشهور به میرزا کوچک و ملقب به رحمت علیشاه شیرازی که در سال 1208 قمری در کاظمین به دنیا آمده بود و از ده سالگی در شیراز به سر می برد، و از زمان مجذوب علیشاه همدانی در فرقه ی نعمة اللهیه مطرح بود مدعی جانشینی شد در صورتی که «در باب اجازه ارشاد رحمت علیشاه نه در طرائق الحقایق و نه جای دیگر نگارنده مطلبی مشاهده نکرده است معلوم نیست که مرحوم رحمت علیشاه اجازه دستگیری را از چه کسی دریافت کرده است»(15) البته رحمت علیشاه خود قصه ای را به این شرح نقل می کند «در همدان در حجره ای که منزل داده بودند و به عبادت مشغول بوده علی الصباح جناب مجذوب علیشاه از در درآمد و فرمود: ای فرزند به حمدالله مجاهدات و ریاضات شما در بارگاه الهی قبول افتاده گنج مقصود به حصول و مفتاحش این کاغذ است که فوراً گرفته سوار شوی و از این راه پرخوف و خطر نیندیشی هر جا که حاجی شیروانی را دید به او بدهی و همه جا با او باطناً همراهی نمائی و او را تنها نگذاری که این کارتر است که دور رحمت است».
رحمت علیشاه هفت روزه خویش را به قمشه اصفهان رسانید حاجی شیروانی تازه با عیالات وارد کاروانسرا شده هنوز ننشسته بودند سلام داده کاغذ را رساند چون خواندند گفتند: همه به شما سپرده اند و دیگر سخنی نگفته از در سرا پیاده بیرون رفتند.(16)
آقای سید مصطفی آزمایش که آخرین تحقیقات را نسبت به تحولات فرقه مورد علاقه اش نوشته است در زمینه جانشینی رحمت علیشاه می نویسد: «پس از رحلت این بزرگوار (شیروانی) ارکان سلسله نعمة اللهیه به کف با کفایت حضرت رحمت علیشاه سپرده شد»(17) توسط چه کسی با چه مدرکی؟ معلوم نیست.

رفع فشار از نعمة اللهیه

تمام کسانی که نسبت به فرقه ی نعمة اللهیه تحقیقاتی دارند به این موضوع اشاره کرده اند که در پی مرگ شاه نعمت الله بر روسای فرقه ی نعمة اللهی فشار بوده که به پادشاهان هند پناهنده شده اند و حتی زمان کریم خان زند در حالی که ذهبیه کبرویه نوربخشیه و ذهبیه اغتشاشیه بدون فشاری در ایران فعالیت داشتند. تنها فرقه ی نعمة اللهیه و روسای آن بودند به جهاتی که «سبب و اسباب این امر علی العجاله بر ما مجهول است»(18) به هندوستان کوچ کرده در کنار پادشاهان دکن بدون کوچکترین فشاری ریاست می کردند.
این فشار تا زمان فتح علیشاه چون با تصوف مخالف بود دیده شده ولی به طور ناگهانی «پس از فوت وی وقتی محمدشاه به سلطنت رسید اوضاع به نفع صوفیه به کلی تغییر کرد و صوفیان مورد توجه خاصی قرار گرفتند»(19).
دو موضوع بسیار حائز اهمیت را نمی بایست در این مقطع از تاریخ تصوف نعمة اللهی فراموش کرد تا حقیقت امر فرقه ی نعمة اللهیه در تاریخ گنگ نماند. نخست ارتباط فرزندان شاه نعمت الله با پادشاهان هندوستان یعنی سرزمینی که پرورش گاه انگلیس بوده است و دیگر ارتباط حاج میرزا آغاسی و میرزا نصرالله اردبیلی با ارتباط های سیاسی وابستگی به اجنبی که برای آینده ایران نقشه داشتند. این دو تن از
سرشناس نعمة اللهی با محمد شاه قاجار آنهم از شباب تحت عنوان معلم او بودن(20) رفت و آمد نزدیک داشتند و زمینه هرگونه نفوذ و تسلط را فراهم آورده بودند. و توانستند در حساسترین زمان دو رئیس فرقه ی نعمت اللهی را به حضور شاه روس و انگلیس راه دهند. اشاره کردیم با بودن روسای فرقه های ذهبیه کبرویه نوربخشیه مانند حاج میرزا عبدالوهاب نائینی و شاگردش حاج میرزا حسن نائینی کوزه کنانی و از ذهبیه اغتشاشیه میرزا ابوالقاسم ذهبی شیرازی و جلال الدین مجدالاشراف و حاج غلامرضا شیشه گر وقتی خبر مرگ فتح علیشاه منتشر می شود فقط دو تن از روسای فرقه ی نعمة اللهی حاج میرزا زین العابدین شیروانی مست علیشاه و حاجی زین العابدین شیرازی رحمت علیشاه به تبریز می روند و در کنار سفیران انگلیس و روس و میرزا آغاسی و میرزا نصرالله اردبیلی در حالی که مخارج سفر را هم وزیر مختار انگلیس تقبل کرده به تهران می آیند.(21)
بعد از اینکه محمد شاه به تخت شاهی می نشیند حاج میرزا آغاسی تابلو استعمار و زمینه ساز شهادت قائم مقام فراهانی که «معلم محمد شاه هم بود صدراعظم گردید و میرزا نصرالله اردبیلی که یکی از مشایخ سلسله بود به مقام صدرالممالکی رسید»(22) که اعتماد السلطنه در تاریخ منتظم ناصری در وقایع سال 1251 قمری می نویسد « صدور فرامین و احکامی که بعد از شهادت قائم مقام فراهانی از طرف محمد شاه صادر شد با مشورت و دخالت صدرالممالک بوده است.»
به طوری که آقای محمود عبدالصمدی ارادتمند روسای فرقه ی نعمة اللهی کوثر علیشاهی هم متذکر شده است «پس از به قدرت رسیدن حاج میرزا آغاسی و انتصاب میرزا نصرالله اردبیلی به منصب صدرالممالکی در سال 1251 قمری بنا به پیشنهاد صدرالممالک محمد شاه وظائف فارس را به رحمت علیشاه واگذاشت و وی را به لقب و منصب نایب الصدری مفتخر گردانید»(23).
در همین زمان محمد شاه قاجار به لحاظ میرزا آغاسی (حاجی زین العابدین شیروانی) را مورد لطف و محبت قرار داد و برای وی در شیراز خانقاهی دائر نمود و دهی در
خارج شیراز به وی هدیه کرد که سالیانه مبلغ هزار تومان عایدی داشت و مست علیشاه (شیروانی) در آخر عمر در کمال رفاه و آسایش بزیست».(24)
به این ترتیب همانطوری که معصوم علیشاه فرزند حاج زین العابدین شیرازی رحمت علیشاه می نویسد «پس از صدور فرمان نایب الصدری رحمت علیشاه رفتار علماء و اعیان فارس نسبت به وی به کلی عوض شد (زیرا فشار دربار ناصری بدترین عامل می بوده است) و برخلاف سابق که او را تکفیر می کردند...»(25) روش تغییر دادند و این چون به ادعای فرزند رحمت علیشاه نوشته شده است از سوئی به نوشته های او نعمة اللهیه خوش بین نیستند زیرا به دروغگوئی و خلاف واقع نویسی مشهور است. آقای سیداشرف قانعی می گفت: به قول آقای رضا علیشاه دروغگوتر از صاحب طرایق فردی در نعمة اللهیه نیست. زیرا نان را به نرخ روز می خورد.
البته آقای سید مصطفی آزمایش هم به چنین موقعیتی از صاحب طرائق اشاره دارد.(26)
با نفوذ میرزا آغاسی که «از خلفای حسین علیشاه بوده»(27) تابلوی معروف و مشهور استعمار در ایران و تدابیر رفیق غار او میرزا نصرالله اردبیلی که به نقشه و تدبیر سیاست خارجی از زمان شباب به عنوان معلم در کنار پادشاه آینده ایران قرار گرفته بودند سلسله نعمة اللهی در ایران وارد مرحله جدیدی می گردد به این معنی علاوه بر آنکه علماء(28) و حکام از مخالفت با فقرای سلسله دست برداشتند اغلب رجال و اعیان ایران نیز به تدریج یا وارد فقر شدند و یا به فقر و درویشی تظاهر کردند.(29)

مروت رحمت علیشاهی

ادعاهائی که مروجان تصوف فرقه ای برای موقعیت رئیس صوفی دارند، او را صاحب ولایت، نایب خاص و نظیر این منصب های مخصوص می شناسانند می باید
فتوکپی با اصل برابر باشد، یعنی رفتار و کردار رئیس با چنین پسوندها و پیشوندها مطابق با منصبش بوده تقریباً علی گونه زندگی کند. در غیر این صورت به طور حتم و یقین مثلش مانند تبلیغ «روغن نباتی طعم کره دارد» می باشد.
ما را فعلاً با آن کاری نیست اگر شخصی با این عنوانها که برایش تراشیده اند و می دانند جز مشتی دروغ تحویل جامعه نداده اند، سکوت کرد و این تهمت ها را از خود دور نکرد چه ناجوانمردی است و به همین اعتبار نمی تواند نایب امام زمان باشد. ما با گشودن این بحث می خواهیم روش فردی را که تا حدّ نیابت امام بالا برده اند را با آنچه از امامت می دانیم مطابق کنیم.
آقای سید مصطفی آزمایش درباره ی رحمت علیشاه می نویسد: «رحمت علیشاه نظر به محبت فرزند به پدر، نامردمی های پدر و جدّ را با خودش به فراموشی سپرد و اعمال پدرش را که راه معیشت بر پسر خویش بسته، دلش را شکسته و او را مدّتها به حبس و زندان افکنده و به آوارگی کشانده بود، در کمال مروت و فتوت نادیده انگاشت، دهی را از شاه قاجار برای چنین پدری به تیول گرفت تا در ایام آخر عمر از فلاکت ظاهری نجات یابد و با آبرومندی زندگانی بگذارند».(30)
این انصاف است بیت المال ملتی که در فقر می سوختند و به زندگی بدتر از مرگ تن داده بودند را رحمت علیشاه برای پدری که به او کوچکترین اعتقاد حقوقی نداشته صرف کند؟ این شخص که در تصوف نعمة اللهی «رحمت علیشاه» لقب گرفته است، اگر آنچه درباره اش گفته اند ساختگی نبود می باید به سیره و روش علی امیرالمؤمنین عمل می کرد که نوشته اند: دختر بزرگوارش ام کلثوم در حالی که از کنار پدر می گذشت صدای خلخالی از پایش شنیده شد. حضرت او را به حضور طلبیده سئوال کردند: این صدای چیست؟ عرض کرد: خلخال.
فرمودند: از کجا آورده ای؟ عرض کرد: از بیت المال به امانت گرفته ام.
حضرت بدون تأمل دستور دادند تا دیر نشده است آن را به جایش بازگزداند. در صورتی که عاریه گرفتن رسمی است که در فقه امامیه با احکامی دارای جایگاهی می باشد.
اینگونه عملکرده های افراد نشان دهنده ی حقایقی است که به آن توجه نشده و اگر مورد دقت نظر قرار گیرد، ماهیت اصلیشان از پرده ی پنهان داری بیرون افتاده خلق اگر از سر مروت و انصاف موضوعات را بررسی کنند، پی می برند چه بی انصافی ها برای حق جلوه دادن باطل صورت پذیرفته است.

نزاع مدعیان

بر اثر ریاست بعد از رحمت علیشاه

فرقه ی بی اعتبار نعمةاللهیه که با وصله های مکرر برای رفع انقطاع بین روسای آن از زمان معروف کرخی تا عصر رحمت علیشاه تقریباً شکل ظاهریش را حفظ کرده بود با تدبیر صلح جویانه رحمت علیشاه که مخالفان حاجی شیروانی را به ملاقات و مکاتبات واداشته و منکران او را بر سر رضا آورده تا آنها هم او را تصدیق کننده تفرقه ای را که بعد از مجذوب علیشاه در فرقه ی نعمة اللهی پدید آمده بود به لحاظ توجه شاه به رحمت علیشاه شیرازی و نایب الصدری بودن «در ایشان جمع شد»(31) لکن با اینکه «رحمت علیشاه دریافته بود در طبقه ی بعد از او کسی قابل خلافت نیست، بسیاری را ادعیه این کار بود و خود را مستحق و شایسته می دانستند مثل محمد کاظم اصفهانی و حاجی ملاحسین کاشی و فضل میرزای قاجار که این اواخر مدت ها حاضر خدمت بود و مواصلتی هم کرده، خلافت را خاص خود می پنداشتند».(32)
با این ترتیبی که دیوان بیگی شیرازی مؤلف حدیقة الشعرا اشاره کرده است پس از آنکه رحمت علیشاه در ماه صفر سال 1278 از جهان رفت عمویش حاج آقای محمد شیرازی با لقب منور علیشاه در شیراز و حاج محمد کاظم طاوس العرفا با لقب سعادت علیشاه در اصفهان مدعی ریاست شدند و بعدها حاج میرزا حسن اصفهانی که از حاج منور علیشاه تمکین کرده بود از اطاعت سرپیچی کرده او نیز با لقب صفی علیشاه مدعی ریاست بعد از رحمت علیشاه شدند.
در این مقطع از عمر فرقه ی نعمة اللهیه در پی وحدتی که به وسیله رحمت علیشاه به وقوع پیوست و فرمان نایب الصدری هم مخالفان را ساکت کرد دکتر مسعود همایونی به
مسئله عجیبی اشاره می کند که نشان دهند شخصیت و منظور مدعییان ریاست بعد از رحمت علیشاه می باشد او می نویسد: «این جریان (نایب الصدری) موجب شد که رفته رفته عده ای از افراد بی ایمان و سودجو و فرصت طلب برای کسب نفوذ و جاه و ثروت به میان فقراء راه پیدا کردند و ظاهراً به فقر گرائیدند و به تدریج آن وحدت و یگانگی را که لازمه عالم فقر و بی نیازی است بهم زدند. اختلافاتی میان فقرا به وجود آوردند و جریان را از مسیر اصلی خود ... منحرف نمودند و به سلسله های مختلف تقسیم شدند و کار را به جائی رسانیدند که فقرای هر سلسله، سلسله و پیشوای خود را ناجی و دیگران را گمراه و خاطی تصور می کرد، غافل از آنکه عرفان منافی با تعصب است.

چونکه بی رنگی اسیر رنگ شد
موسئی با موسئی در جنگ شد

رنگ را چون از میان برداشتی
موسی و فرعون دارند آشتی(33)

در این صورت به استناد تشخیص دکتر همایونی ارداتمند روسای فرقه ی نعمة اللهیه که آرزو دارد در فرقه نعمة اللهی «وحدت حقیقی برقرار شود و مائی و منی ها از میان برخیزد»(34). معتقد است مدعییان ریاست بعد از رحمت علیشاه «افراد بی ایمان و سودجو و فرصت طلب» بودند که «برای کسب نفوذ و جاه و ثروت به میان فقرا راه پیدا کردند و ظاهراً به فقر گرائیدند».(35)
کار رسوائی نزاع میان منور علیشاه و سعادت علیشاه و صفی علیشاه به جائی می رسد که ظل السلطان عیاش کثیف خویش را در منطقه طهارت و فارع از دنیا می بیند می نویسد: «طاوس العرفا نامی اصفهانی که من او را خیلی خوب می شناسم و مدتی در اصفهان جزو ندمای من بود مدعی شد که خلیفه بلافصل میرزا کوچک نایب الصدر من هستم حاجی آقا محمد عمویش مدعی شد که من هستم هر دو یکدیگر را لعن و رد کردند، حب دنیا و حب ریاست و حب جاه و حب مال دراویش را به جان یکدیگر انداخت»(36).

نام این مدعییان را می توان به شرح زیر برد:

1- میرزا هدایت الله ذاکر علیشاه شیرازی(37)
2- محمد کاظم زین العابدین طاوس العرفا سعادت علیشاه(38)
3- حاج آقا محمد منور علیشاه شیرازی(39)
4- صابر علیشاه نصرآبادی
5- محمد حسن زرگر اصفهانی
6- میرزا ابوالحسن کرمانی نعمت علیشاه
7- محمد حسن نطنزی کاشانی عبد علیشاه (40)
و ما بررسی خویش را به همان عده از مدعییان ریاست فرقه ی نعمة اللهیه اغتشاشیه اختصاص می دهیم که فعلاً وجود خارجی دارند منقطع نشده اند و «هیچ یک اجازه نامه طرف دیگر را قبول ندشته و نسبت جعلیت بدان»(41) می دهند.

پی نوشت ها :

1- پیران طریقت از جواد نوربخش ص 59 و درآمدی بر تحولات تاریخ نعمة اللهیه: 13 .
2- رهبران طریقت از سلطانی گنابادی ص 196 .
3- زیرا نامبرده در سال 1214 مُرده است.
4- درآمدی بر تحولات تاریخی نعمة اللهیه 150 .
5- سیری در تصوف و عرفان ایران از محمود عبدالصمدی ص 98-99 و دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران ص 36 .
6- سیری در تصوف و عرفان ایران ص 100 و تاریخ سلسله های انشعابات نعمة اللهیه در ایران ص 72 .
7- تاریخ انشعابات سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 70 .
8- تاریخ انشعابات سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 72 سیری در تصوف و عرفان ایران ص 100 .
9- همان مأخذ پیشین .
10- کیوان نامه ج 2 ص 108-111 .
11- مقامات العرفاء ص 166 .
12- همان مأخذ ص 44 .
13- ولایت نامه: 242 .
14- بستان السیاحه ص 422 .
15- تاریخ انشعابات سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 117 .
16- طرائق الحقایق ج 3 ص 389 .
17- درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمة اللهیه: 71 .
18- دو رساله در تاریخ جدید تصوف ایران ص 31 .
19- تاریخ انشعابات سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 20 .
20- همان مأخذ: ص 111 .
21- در همین کتاب به طور مفصل به آن اشاره شد.
22-تاریخ انشعابات سلسله های نعمةاللهیه در ایران ص 20 .
23- سیری در تصوف و عرفان ایران ص 104 .
24- سیری در تصوف و عرفان ایران ص 102 و تاریخ انشعابات سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 111 .
25- طرائق الحقایق ج 3 .
26- درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمة اللهیه 89-90 .
27- سیری در تصوف و عرفان ایران ص 102 .
28- البته عده ای به لحاظ ترس دست از مخالفت برداشتید عده ای هم که به لحاظ ارتباط و تبعیت از دربار حمایت کردند عدهای هم بر مخالفت بودند و مبارزه می کردند.
29- تاریخ سلسله نعمة اللهیه در ایران ص 21.
30- درآمدی بر تحولات تاریخی سلسله نعمة اللهیه: 73-74 .
31- حدیقة الشعرا ج 2 ص 1060 .
32- حدیقة الشعرا ج 2 ص 1063 .
33- تاریخ سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 21 .
34- همان ص 22 .
35- تاریخ سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 21 سطر 6 چاپ کارون در مرداد/2536.
36- خاطرات ظل السلطان: 283/1-284
37- سلسله های صوفیه ص 226 .
38- رهبران طریقت تالیف سلطانی گنابادی ص 230 .
39- پیران طریقت تالیف جواد نوربخش: 87 .
40- تاریخ سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 121 البته در طرایق الحقایق به طور مفصل عنوان گردیده است.
41- تاریخ سلسله های نعمة اللهیه در ایران ص 121 .

منبع: واحدی، سید تقی[صالح علیشاه]؛ (1384)، در کوی صوفیان، تهران: نخل دانش، چاپ پنجم(شهریور 1387).

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.