نویسنده : محسن پور محسنی
اشاره: پس از ارائه گزارش تاریخى از وضعیت اسلام شناسى، ایران شناسى و آموزش زبان فارسى در دانشگاه هاى آلمان که در شماره پیش درج شد، در این شماره تحلیل مى شود که چرا فرهنگ و زبان ما در دانشگاه هاى آلمان دچار بى مهرى شده و چاره آن چیست؟ نتایج بررسى نویسنده را پى مى گیرد:
ب- تحقیقات اسلام شناسى، در درجه اول بر مبناى منابع عربى و ترکى انجام مى گیرد و در آلمان فقط یک دانشگاه وجود دارد، که در آن ایران شناسى دوره بعد از اسلام، هم طراز با رشته هاى عرب شناسى و ترک شناسى به عنوان رشته اصلى مورد تعلیم و تحقیق قرار مى گیرد. در سایر دانشگاه ها، رشته زبان و فرهنگ ایران اسلامى، رشته فرعى است و آنجایى که ایران شناسى هنوز به عنوان رشته اصلى است؛ مانند هامبورگ و گوتینگن، تعلیم و تحقیق، مربوط به ایران قبل از اسلام است.
ج- مقامات رسمى آلمان در حال حاضر علاقه اى به ترویج زبان و فرهنگ ایران از خود نشان نمى دهند و نه تنها پست هاى سازمانى آزاد شده را حذف و یا به رشته هاى دیگر واگذار مى کنند، بلکه از استخدام مدرسان اهل زبان که شرط اصلى یادگیرى زبان در دانشگاه هاى آلمان است، خوددارى مى کنند و تقاضاهاى مکرر مدیران انستیتوها را براى استخدام مدرسان تمام وقت و رسمى فارسى زبان رد مى کنند.
د- کار تحقیق درباره فرهنگ ایران به دست روزنامه نگاران افتاده و به یک امر سیاسى سطحى تبدیل شده است. اظهارنظرهایى که راجع به ایران و ایرانى مى شود، اساس و علتى ندارد، از سیاست روز نشأت مى گیرد و ابزار سیاست مى شود.
ه- به نظر مى رسد که مقامات ایرانى به این تحول نامطلوب چندان توجهى ندارند و میدان را خالى گذاشته اند، که این خلاء را از طرفى روزنامه نگاران پر مى کنند و از طرفى دیگر محققان عرب شناس و ترک شناس آلمانى و اعزامى که مورد حمایت دولت هاى عرب و ترکیه هستند.
ز- عرب ها و ترک ها در مبادلات دانشگاهى و فرهنگى گوى سبقت را از ایران ربوده اند و چون حوزه فرهنگى اسلامى آنها با ایران در تداخل است، توجهات را از ایران به سوى خود معطوف ساخته اند. مؤسسات فرهنگى و علمى این کشورها دوره هاى آموزشى برقرار مى کنند. استاد و دانشجو مبادله مى نمایند. همکارى هاى علمى انجام مى دهند. کنفرانس هاى بین المللى برگزار مى کنند و بدین ترتیب محققان جوان را به سوى خود جلب مى کنند.
ح- نسل جوان آلمانىِ طالب تحصیل رشته هاى خاورشناسى، فقط در حاشیه با زبان فارسى مواجه مى شود و چون آن را به طور اساسى فرانمى گیرد؛ خواه و ناخواه در تحقیقاتش به عربى و ترکى روى مى آورد و فرهنگ ایران از دیدگاه عالم و عامى به یک فرهنگ حاشیه اى مبدل مى شود.
ط- اگر بازماندگان نسل گذشته نیز از صحنه خارج شوند، به ندرت کسى در دانشگاه هاى آلمان باقى خواهد ماند، که کجروهاى روزنامه نگاران را درباره ایران اسلامى اصلاح کند. مثلاً اتهام »بنیادگرایى« که ساخته و پرداخته ذهن روزنامه نگاران است، به ایران نسبت داده مى شود و بى پاسخ مى ماند؛ زیرا کسى خود را کارشناس ایران و طرف سخن نمى داند.
ى- در نمایندگى هاى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور، علیرغم وجود رایزنى فرهنگى و یا بخش هایى تحت عنوان روابط عمومى و مطبوعاتى، کسى به این فکر نیافتاده که براى این مشکل چاره جویى کند. هنوز کلاس هاى ساده آموزش زبان فارسى در سطح وسیعى براى خارجیان افتتاح نشده، چه رسد به سایر فعالیت هاى فرهنگى، از قبیل اعزام استاد و مدرس به دانشگاه ها و مؤسسات عالى فرهنگى کشور.
ک- بین دانشگاه ها و مؤسسات فرهنگى ایران و آلمان مبادله نشریات و نتیجه تحقیقات انجام نمى گیرد و طرفین غالباً از تحقیقات یکدیگر بى خبرند. در مورد آلمان، به ویژه عدم آشنایى اکثر محققان ایرانى به زبان آلمانى مزید بر علت است.
ل- امکان سفر استادان و محققان اسلام شناس و ایران شناس به ایران بسیار ضعیف است و با مشکلات عدیده اى مواجه مى شود.
کلاس هاى زبان فارسى نباید به رقابت با مؤسسات خاورشناسى برخیزند، بلکه به یارى آنها بشتابند و تعلیماتى را که در دانشگاه انجام مى گیرد تکمیل کنند تا معلومات عمقى لازم براى مطالعه و تحقیق متون فارسى در دانشگاه ها کسب شود، که نقص آن علت اصلى سیر قهقرائى تحقیقات ایران شناسى است.
این درست همان وضعى است که در دانشگاه ها نیز پیش آمده؛ یعنى دانشجوى زبان فارسى پس از گذراندن دوره مقدماتى به حال خود رها مى شود. نه آموزش هاى دانشگاه تکمیل مى گردد و نه در خارج، کتاب خودآموز براى دوره متوسطه یا پیشرفته وجود دارد که بتوان از آن بهره گرفت. گرچه کتاب جاى استاد را نمى گیرد، ولى حتى آن عده از دانشجویان که قصد دارند این راه را به علت فقدان مدرس به تنهایى ادامه دهند، ابزارى در اختیار ندارند.
پیش از آن هرگاه دولت تصمیم بگیرد که مدرسانى را به خارج اعزام نماید، آنها نیز با مشکل کتاب درسى مناسب براى تدریس در آلمان مواجه خواهند شد، از این رو تألیف این گونه کتاب ها قویاً توصیه مى شود.
منابع:
1) ماهنامه هنرى و فرهنگى »از دیگران«؛ (نشریه رایزنى فرهنگى).
2) دیگر نشریات و تحقیقات انجام شده در رایزنى فرهنگى در دو دهه گذشته.
3) کتاب »راهنماى مدارس عالى آلمان« - Deutsche Hochschul Fuhrer.
4) سایت هاى مرکزى اینترنتى دانشکده هاى شرق شناسى و اسلام شناسى آلمان.
5) سایت هاى مرکزى اینترنتى دانشکده هاى ایران شناسى آلمان.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 271
نتایج بررسى ها:
الف- در دانشگاه هاى آلمان تعلیم و تحقیق زبان و فرهنگ ایران نسبت به سال هاى دهه 60 و 70 میلادى به نحو چشم گیرى کاهش یافته است.ب- تحقیقات اسلام شناسى، در درجه اول بر مبناى منابع عربى و ترکى انجام مى گیرد و در آلمان فقط یک دانشگاه وجود دارد، که در آن ایران شناسى دوره بعد از اسلام، هم طراز با رشته هاى عرب شناسى و ترک شناسى به عنوان رشته اصلى مورد تعلیم و تحقیق قرار مى گیرد. در سایر دانشگاه ها، رشته زبان و فرهنگ ایران اسلامى، رشته فرعى است و آنجایى که ایران شناسى هنوز به عنوان رشته اصلى است؛ مانند هامبورگ و گوتینگن، تعلیم و تحقیق، مربوط به ایران قبل از اسلام است.
ج- مقامات رسمى آلمان در حال حاضر علاقه اى به ترویج زبان و فرهنگ ایران از خود نشان نمى دهند و نه تنها پست هاى سازمانى آزاد شده را حذف و یا به رشته هاى دیگر واگذار مى کنند، بلکه از استخدام مدرسان اهل زبان که شرط اصلى یادگیرى زبان در دانشگاه هاى آلمان است، خوددارى مى کنند و تقاضاهاى مکرر مدیران انستیتوها را براى استخدام مدرسان تمام وقت و رسمى فارسى زبان رد مى کنند.
د- کار تحقیق درباره فرهنگ ایران به دست روزنامه نگاران افتاده و به یک امر سیاسى سطحى تبدیل شده است. اظهارنظرهایى که راجع به ایران و ایرانى مى شود، اساس و علتى ندارد، از سیاست روز نشأت مى گیرد و ابزار سیاست مى شود.
ه- به نظر مى رسد که مقامات ایرانى به این تحول نامطلوب چندان توجهى ندارند و میدان را خالى گذاشته اند، که این خلاء را از طرفى روزنامه نگاران پر مى کنند و از طرفى دیگر محققان عرب شناس و ترک شناس آلمانى و اعزامى که مورد حمایت دولت هاى عرب و ترکیه هستند.
ز- عرب ها و ترک ها در مبادلات دانشگاهى و فرهنگى گوى سبقت را از ایران ربوده اند و چون حوزه فرهنگى اسلامى آنها با ایران در تداخل است، توجهات را از ایران به سوى خود معطوف ساخته اند. مؤسسات فرهنگى و علمى این کشورها دوره هاى آموزشى برقرار مى کنند. استاد و دانشجو مبادله مى نمایند. همکارى هاى علمى انجام مى دهند. کنفرانس هاى بین المللى برگزار مى کنند و بدین ترتیب محققان جوان را به سوى خود جلب مى کنند.
ح- نسل جوان آلمانىِ طالب تحصیل رشته هاى خاورشناسى، فقط در حاشیه با زبان فارسى مواجه مى شود و چون آن را به طور اساسى فرانمى گیرد؛ خواه و ناخواه در تحقیقاتش به عربى و ترکى روى مى آورد و فرهنگ ایران از دیدگاه عالم و عامى به یک فرهنگ حاشیه اى مبدل مى شود.
ط- اگر بازماندگان نسل گذشته نیز از صحنه خارج شوند، به ندرت کسى در دانشگاه هاى آلمان باقى خواهد ماند، که کجروهاى روزنامه نگاران را درباره ایران اسلامى اصلاح کند. مثلاً اتهام »بنیادگرایى« که ساخته و پرداخته ذهن روزنامه نگاران است، به ایران نسبت داده مى شود و بى پاسخ مى ماند؛ زیرا کسى خود را کارشناس ایران و طرف سخن نمى داند.
ى- در نمایندگى هاى جمهورى اسلامى ایران در خارج از کشور، علیرغم وجود رایزنى فرهنگى و یا بخش هایى تحت عنوان روابط عمومى و مطبوعاتى، کسى به این فکر نیافتاده که براى این مشکل چاره جویى کند. هنوز کلاس هاى ساده آموزش زبان فارسى در سطح وسیعى براى خارجیان افتتاح نشده، چه رسد به سایر فعالیت هاى فرهنگى، از قبیل اعزام استاد و مدرس به دانشگاه ها و مؤسسات عالى فرهنگى کشور.
ک- بین دانشگاه ها و مؤسسات فرهنگى ایران و آلمان مبادله نشریات و نتیجه تحقیقات انجام نمى گیرد و طرفین غالباً از تحقیقات یکدیگر بى خبرند. در مورد آلمان، به ویژه عدم آشنایى اکثر محققان ایرانى به زبان آلمانى مزید بر علت است.
ل- امکان سفر استادان و محققان اسلام شناس و ایران شناس به ایران بسیار ضعیف است و با مشکلات عدیده اى مواجه مى شود.
پیشنهادهاى عملى:
همان گونه که ملاحظه شد، وضع آموزش زبان فارسى و پژوهش درباره ایران، به ویژه ایران بعد از اسلام در آلمان به هیچ وجه رضایت بخش نیست. زبان و فرهنگ کشور ما منزلت سابق خود را در دانشگاه هاى آلمان از دست داده است. خاورشناسان نسل جوان به سایر زبان هاى شرقى روى آورده اند. فارسى از دیدگاه محققان به حد زبان هاى آفریقایى، از قبیل بانتو و سواحلى و بَربَر تنزل یافته است. که اگر وضع بدین منوال پیش رود، نسل استادانى که هنوز به فرهنگ ایران آشنا هستند قطع خواهد شد و حتى در صورت تغییر سیاست آموزش آلمان در زمینه توجه به تحقیقات زبان و ادبیات ایران، کسى را نخواهند یافت که سر این رشته گم شده را بازگیرد. بنابراین توصیه مى شود که با تنظیم برنامه دراز مدت و همه جانبه، چاره اى براى این کار اندیشیده شود و از انداختن تک تیرهاى تبلیغاتى زودگذر خوددارى گردد تا به مصداق سخن خواجه این فیروزه نیز دچار سرنوشت »خوش درخشید ولى دولت مستعجل« بود نشود. براى این منظور پیشنهادهاى زیر که حاصل تجربیات محلى و مذاکرات متعدد طولانى با دست اندرکاران است، تقدیم مى گردد. با وجود این نمى توان ادعا کرد که چاره کار همین است و بس؛ زیرا بسیارى از اقدامات باید از محک آزمایش درآید، ولى قدر مسلم آن است که دیگر وقت سکون و سکوت سپرى شده است. جزئیات پیشنهادها به شرح زیر است:1. تأسیس کلاس هاى زبان فارسى در شهرهاى مهم آلمان
براى این منظور نیازى به موافقت نامه فرهنگى و یا تفاهم قبلى بین دولتین نیست. ولى آنچه که حائز اهمیت است، اعزام یا استخدام مدرسان صلاحیت دار مى باشد. یکى از علل عدم موفقیت ما در تدریس زبان فارسى در خارج از کشور نبودن مدرسان شایسته بوده است. سابقاً قبل از رواج زبان شناسى نوین در ایران تصور مى شد که هر ادیبى مى تواند فارسى را به عنوان زبان خارجى(Persian as Foreign Language) تدریس کند. اکنون دیگر مسلم شده که تدریس زبان خارجى غیر از تدریس زبان مادرى است و مدرسان باید در زبان شناسى کاربردى angewadte = applied Linguistics) (Sprachwissenschaft تخصص داشته باشند. علاوه بر آن، مدرسى که خارج از کشور اعزام مى شود، باید حتى المقدور به زبان محلى نیز آشنا باشد تا بتواند در ماه هاى اول تدریس قواعد دستورى را به نوآموز به زبان مادرى اش توضیح دهد و با تحلیل تقابلى (Contastive Analysis) دو زبان به مشکلات طبیعى زبان آموز پى برده آنها را اصلاح کند.کلاس هاى زبان فارسى نباید به رقابت با مؤسسات خاورشناسى برخیزند، بلکه به یارى آنها بشتابند و تعلیماتى را که در دانشگاه انجام مى گیرد تکمیل کنند تا معلومات عمقى لازم براى مطالعه و تحقیق متون فارسى در دانشگاه ها کسب شود، که نقص آن علت اصلى سیر قهقرائى تحقیقات ایران شناسى است.
2- اعزام مدرسان فارسى زبان به دانشگاه هاى آلمان
به طورى که گزارش شد، در دانشگاه هاى آلمان، على رغم علاقه اى که در دانشجویان خاورشناسى براى تحصیل زبان فارسى مشاهده مى شود، غالباً از استخدام مدرسان فارسى زبان امتناع مى کنند که این مسئله موجب روى گردانى دانشجویان از تحصیل زبان و فرهنگ ایران مى شود. ظاهراً فقدان بودجه، دلیل اصلى عدم استخدام است. وقتى از مسئولان دانشگاه هاى آلمان سؤال مى شود که آیا در صورت تأمین بودجه حاضرند مدرس فارسى زبان استخدام کنند، پاسخ مى دهند که دانشگاه هاى آنها اجازه ندارد از یک کشور خارجى پول بگیرد. این استدلال صحیح به نظر مى رسد. بنابراین تنها راه عملى آن است که مدرس از جانب ایران استخدام و بدون تشریفات ادارى در اختیار مؤسسه ایران شناسى یا اسلام شناسى مربوطه قرار گیرد. دانشگاه هاى آلمان مجازند استاد و مدرس مجانى بپذیرند. در واقع طرف آنها شخص است نه مؤسسه دولتى یک کشور بیگانه. این روش از جانب رایزنى فرهنگى ایران در آلمان در دانشگاه »بن« تجربه شده و به نتیجه مطلوب نیز رسیده است.3- تألیف کتب درسى فارسى براى خارجیان
رایزنى فرهنگى کارشناسانى را براى تألیف کتب درسى آموزش زبان فارسى به عنوان زبان خارجى (متوسطه و پیشرفته) براى استفاده دانشجویان آلمانى و سایر علاقمندان موظف نماید. برخلاف زبان هاى عربى و ترکى که کتب بى شمارى براى فراگرفتن آنها در مراحل مختلف به زبان آلمانى انتشار یافته، زبان فارسى از این مزیت بى بهره است. به ویژه براى کسانى که مقدمات فارسى را فراگرفته اند، کتب مناسبى براى ادامه تحصیل و کسب اطلاع عمیق از زبان فارسى وجود ندارد.این درست همان وضعى است که در دانشگاه ها نیز پیش آمده؛ یعنى دانشجوى زبان فارسى پس از گذراندن دوره مقدماتى به حال خود رها مى شود. نه آموزش هاى دانشگاه تکمیل مى گردد و نه در خارج، کتاب خودآموز براى دوره متوسطه یا پیشرفته وجود دارد که بتوان از آن بهره گرفت. گرچه کتاب جاى استاد را نمى گیرد، ولى حتى آن عده از دانشجویان که قصد دارند این راه را به علت فقدان مدرس به تنهایى ادامه دهند، ابزارى در اختیار ندارند.
پیش از آن هرگاه دولت تصمیم بگیرد که مدرسانى را به خارج اعزام نماید، آنها نیز با مشکل کتاب درسى مناسب براى تدریس در آلمان مواجه خواهند شد، از این رو تألیف این گونه کتاب ها قویاً توصیه مى شود.
4- برگزارى دوره هاى آموزش زبان فارسى در ایران
در شهرهاى تاریخى ایران، از قبیل اصفهان، مشهد و شیراز دوره هاى منظم آموزش زبان فارسى برگزار شود، که در آن همان طور که پیشنهاد گردید، مدرسان زبان شناس، فارسى را به عنوان زبان خارجى تدریس کنند. حتى المقدور امکانات اقامت و تغذیه زبان آموزان در کوى دانشگاه فراهم گردد و به آنها امکان داده شود که با مردم در تماس باشند تا بتوانند مکالمه را تمرین کنند.5- عرضه بورس تحصیلى براى رشته هاى ادبیات فارسى و معارف اسلامى
براى گذراندن دوره هاى ادبیات فارسى و معارف اسلامى سالى چند بورس تحصیلى به دانشجویان آلمانى داده شود. از این بورس ها مى توان هم در تحصیلات پایه و هم در تحقیقات مشترک علمى براى نگارش رساله هاى دکترى استفاده کرد. اینگونه تحقیقات مى تواند هم براى دانشجوى دوره دکترى و هم براى استادان راهنما مفید واقع شود.6- ترتیب سفرهاى علمى - توریستى براى دانشجویان
سفرهاى علمى - آموزشى که در سال هاى اخیر انجام گرفته، اثرات بسیار مثبتى در تصمیم دانشجویان براى انتخاب رشته ایران شناسى داشته است. بسیارى از آنها به طورى که اظهار مى دارند، در پیش داورى هاى نادرست خود درباره جمهورى اسلامى ایران و ایرانیان تجدیدنظر کرده اند. این سفرها باید نظم و نسق درستى پیدا کند و مسائل ناشى از تأخیر در اعطاى روادید و نقص سرویس هتل حل شود. اصولاً لازم است که رسیدگى به درخواست روادید سفرهاى علمى از چارچوب روال عادى خارج شود و اختیار و مسئولیت آن به نمایندگى هاى خارج از کشور واگذار گردد؛ زیرا به علت تأخیر در صدور روادید بسیارى از سفرها، بى فرجام مى ماند و در دل کسى که مایل است به نیت فراگرفتن زبان و آشنایى با آداب و رسوم ما به ایران بیاید، کدورت حاصل مى شود، که نقض غرض است.7- مبادله نشریات و فروش و اعطاى کتاب
دانشگاه هایى که آثار محققان را به کمک مالى دولت منتشر مى کنند، ملزم شوند که تعداد معینى از نشریات خود را براى ارسال به دانشگاه هاى خارج در اختیار رایزنى هاى فرهنگى بگذارند و از مؤسساتى که این نشریات را دریافت مى کنند درخواست شود که در صورت تمایل آنها نیز نشریات خود را براى استفاده دانش پژوهان ایرانى به رایزنى هاى فرهنگى بفرستند. این نشریات، اعم از ادوارى و غیره مرتباً به مؤسسات خاورشناسى و ایران شناسى فرستاده شود تا سنت مراجعه به آنها در محافل علمى ایجاد گردد و در منابع و مآخذ از آنها سخن به میان آید. به شرکت هاى انتشاراتى ایران اجازه صدور کتب علمى براى استفاده دانشگاه ها و مؤسسات فرهنگى داده شود و آنها تشویق شوند که شعباتى را در خارج از کشور ایجاد کنند.8- انتشار کتب علمى و فرهنگى
رایزنى هاى فرهنگى براى نشان دادن سهم ایران در تمدن جهانى طى یک برنامه مستمر به ترجمه آثار علمى و ادبى قدیم و جدید فارسى به زبان محلِ مأموریت خود همت ورزند و در این امر از تبلیغات مستقیم سطحى نگرانه مطلقاً خوددارى شود، که نتیجه معکوس خواهد داشت. ارائه خودِ اثر به قدر کافى تبلیغ فرهنگى است و لزومى ندارد که در کنار آن خودستایى نیز بشود. آثارى ترجمه شود که نماینده روح فیاض علم و هنر ایرانى - اسلامى است و براى مصرف روز نوشته نشده است. معرفى دانشمندان ایرانى که برخى از آنها را ملل دیگر رندانه تصاحب کرده اند، یکى از تکالیف مهم اشاعه فرهنگ ایرانى اسلامى است.9- انتشار نشریه
رایزنى ها، فصلنامه اى براى ترویج فرهنگ ایران منتشر نمایند. یکى از موانع مهم اشاعه فرهنگ، سدّ زبان است. وقتى زبان ملتى در سطح بین المللى فراگرفته نمى شود باید ضمن سعى وافى براى ترویج آن، آثار و فعالیت هاى فکرى آن ملت را به زبان هاى دیگرى منتقل کرد. علاوه بر آثار گذشتگان که به صورت کتاب قابل انتشار است، فعالیت هاى فکرى و هنرى روز نیز باید ابزار انتقال دیگرى داشته باشد، که براى این منظور از نشریات ادوارى استفاده مى شود. تجربه مثبت رایزنى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران در آلمان در انتشار فصلنامه اى به زبان آلمان مؤید این نظر است. شاید بتوان این فعالیت فرهنگى را به سایر حوزه ها نیز توسعه داد.منابع:
1) ماهنامه هنرى و فرهنگى »از دیگران«؛ (نشریه رایزنى فرهنگى).
2) دیگر نشریات و تحقیقات انجام شده در رایزنى فرهنگى در دو دهه گذشته.
3) کتاب »راهنماى مدارس عالى آلمان« - Deutsche Hochschul Fuhrer.
4) سایت هاى مرکزى اینترنتى دانشکده هاى شرق شناسى و اسلام شناسى آلمان.
5) سایت هاى مرکزى اینترنتى دانشکده هاى ایران شناسى آلمان.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 271