چلا "نواموز" مى گوید: اکنکار باید انقدر تلاش کند تا موفق به سفر روح شود...به چه خاطر!!؟؟ به خاطر خود "سفر روح". هم چنین، نقش و جایگاه ادیان در این مکتب نیز منحصر به فرد است و در یک نگاه اکیستى، روح، سارى کلیه ادیان مى شود.
در این نوشته کوتاه سعى شده تا سفر روح و جایگاه ادیان مختلف الهى و غیر الهى در مکتب اکنکار تبیین شود.
1) نگاه اکنکار به ادیان دیگر:
اکیست ها تمام ادیان را شبیه به اعضاء بدن انسان دانسته اند، که روح این بدن، اکنکار مى باشد. آنها معتقدند: تمام ادیان و مذاهب(1) جزیى از مکتب اکنکاراند و به تنهایى کامل نمى باشند؛ زیرا کمال، از طریق اعتقادات مذهبى قابل دستیابى نیست. به همین خاطر، اکنکار، نه یک دین و مذهب است و نه یک فلسفه و علم متافیزیکى؛ زیرا که ادیان محدودند و کمال حد و حدودى ندارد. از نظر آنها، اکنکار از هر فلسفه و مذهبى که در جهان وجود دارد به حق نزدیک تر است.از نظرگاه آنان، مذاهب از پنج عنصر اساسى تشکیل شده اند:
1) فرائض خرافى؛
2) فانتزى هاى عاطفى ؛
3) مراسم آئینى؛
4) تفکرات ماوراء الطبیعه؛
5) اصول اخلاقى (سرزمین هاى دور/ ص 376)
پال مى گوید: خواندن هیچ یک از کتب آسمانى ما را حتى یک قدم به خدا نزدیک تر نخواهد کرد.(دندان ببر/ ص 18) مذاهب، با سر سختى به تشریفات ظاهرى مى پردازند.(دندان ببر/ ص 190)
در جایى دیگر مى گوید: تمام محتواى شگفت انگیزى که درباره ادیان شرقى و مکاتب اسرار یونان باستان و هم چنین مذاهب غربى گفته شده، زیر کوهى از خرافات، آئینى و تشریفات مدفون شده تا ادیان بتوانند بقاء یابند.(اک ویدیا/ ص 75)
در مورد ادیان مى گویند: همه ادیان به این ترتیب تأسیس مى شوند، از طریق قدرت تصوّر پیروانشان. روحانیت این تصوّر را اختراع مى کند و آن قدر در مقابل مردم نگه مى دارد تا قبولش کنند و نیایش آن را بپذیرند.(سرزمین هاى دور/ ص 66) پال در جایى دیگر مى گوید: ظاهرا مذهب قرار است دوست بشر باشد، و لیکن، تقریبا در تمام طول تاریخ، این دو با یکدیگر ستیز مرگبارى داشته اند.(سرزمین هاى دور/ ص 348)
پال تمامى ادیان را از طرف کل نیرانجان مى داند، که قوانین قدرت منفى (کل نیرانجان) به عنوان قانون طبیعت شناخته شده است. کل نیرانجان، تدوین کننده قوانین طبیعى است؛ چه این که او آفریننده و پروردگار تمامى جهان هاى فیزیکى است. در مکتب اکنکار کل نیرانجان، خدا، پروردگار انجیل، یهوه(2) عبرى ها و مسیحیان و الله محمدى ها است. او عملاً خداوند همه ادیان و مذاهب است. (سرزمین هاى دور/ ص 208) و در جاى دیگر پیامبران الهى و غیر الهى را از معلمین خاص اکنکار به حساب مى آورد: ما در این مدرسه معلمین بیشمارى داشته ایم، که از آن جمله؛ [حضرت] محمّد [ص]، عیسى، موسى، کنفسیوس، بودا، کریشنا، زرتشت، سقراط، کپرنیک، مارتین لوتر، شکسپیر، امرسون، انیشتین و ... این فهرست، پایانى ندارد. (اکنکار حکمت باستانى براى عصر حاضر/ ص 8)
همانطور که اشاره شد، اکنکار، تمام ادیان را هم جزئى از خویش مى داند و هم در موارد بسیار زیادى آنها را رد مى کند تا یگانه راه حق و حقیقت را اکنکار معرفى کند.
پال توئیچل مى گوید: فقر حقیقى همه مذاهب و ادیان در این است که راهى ندارند که بتوانند سوگماد (خداى برتر نزد اکنکار،خداى طبقه دوازدهم) را براى پیروانشان به واقعیت بدل کنند.(سرزمین هاى دور/ ص 184) و درجایى دیگر مى گوید: همه مذاهب، فلسفه ها و دکترین هاى مقدسّه از اکنکار مشتق شده اند؛ زیرا هیچ چیزى نمى تواند بدون جوهر اک که از قلب سوگماد به بیرون جارى مى شود و سازمان هاى کالبدى را مى سازد، ادامه حیات رإ؛ ّّ برقرار ساخته و وجود داشته باشد. (دفترچه معنوى / ص 274)
اکیست ها در مقابل پیروان مذاهب و ادیان، زبان به نصیحت گشوده که یگانه راه نجات، پیوستن به مکتب اکنکار و دیدار و شناخت استاد حق در قید حیات است.
پال توئیچل مى گوید: تو مى توانى در مقابل همه خدایانى که نام آنها در کتاب ها هست، به دعا و نماز بنشینى، و لیکن آنها صداى تو را نخواهند شنید، مى توانى از همه مذاهب موجود، طلب یارى کنى، اما هیچ نصیبت نخواهد شد. این، هم چنان یک واقعیت قاطع بر جا مى ماند که هیچ فردى تا بحال نتوانسته است، و در آینده نیز نخواهد توانست از مصائب این زندگى و تردید در خصوص زندگى هاى بعدى بگریزد، مگر این سعادت را بیابد که با یک استاد حق (مکتب اکنکار) دیدار کند. (سرزمین هاى دور/ ص 235) اکیست ها معتقدند که بشر معناى آزادى واقعى را نمى داند. اصول و مذهب از بیرون به او تحمیل شده اند؛ و اعتقاداتش پس از گذشت قرن ها متحجّر گشته است، دین او دیگر از درونش سر چشمه نمى گیرد، بلکه به جهان خارج از وجودش تعلّق دارد براى همین هر یک از ادیان، فرقه ها و فلسفه ها در سه جهان پائین (اکیست ها قائل به وجود دوازده جهان هستند) اصول و صفاتى را ساخته اند و به خداى خود نسبت مى دهند.
و یا مى گوید: بنابراین، همه ادیان بیان مى کنند که کلمه »من خالق« تمام هستى است. کلام من، نور من، در میان همه مردم مى درخشد و خداى حق همان خداى نزد مکتب ماست.
و در مواردى نیز به جنگ مستقیم با ادیان رفته و با زیر سوال بردن عقاید آنها سعى در اثبات مکتب خویش دارد: ایمان کورکورانه مذاهب هرگز به درد بشر نمى خورد. انجمن هاى مسیحى؛ همانند صاحب منصبان مسلمان، بودائى ها و ادیان دیگر، طیّ قرون پنجم تا هشتم پیروان عرفان را که معتقد به تناسخ و دانش اسرار بودند، منکوب کردند و ایمان کورکورانه مذاهب خود را وجه اصلى و بالاترین مبحث موضوعات دینى قرار دادند. (دندان ببر/ ص 201)
الف: ادیان اکنکاریسم
توئیچل سعى مى کند تا از ادیان معروف الهى و غیر الهى براى جلب بیشترین مخاطب استفاده کند. انواع ادیان و مکاتب مقبول نزد اکنکار عبارتند از: 1) هند ویئسم؛ 2) بودیسم؛ 3) کنفسیونیزم؛ 4) تائوئیسم؛ 5) اسلام؛ 6) یهودیت؛ 7) دین زرتشت؛ 8) سیکیزم؛ 9) علوم مسیحى (مسیحیت ارتدکس)؛ 10) شینتوئیزم؛ 11) جینیزم؛ 12) مسیحیت (به روایت پولس).او بارها و بارها اذعان مى کند که قصد راه اندازى مکتبى جدید را ندارد؛ لذا همه ادیان را قبول داشته، ولى آنان را در معرفى سوگماد (خداى برتر) ابتر و ناقص مى داند و تنها خویش را کاشف دوباره راه بازگشت به سرزمین خداى برتر (سوگماد) مى داند.
هم چنین مى گوید: پیامبر اکنکار، تلاش و پایه گذارى یک مذهب تازه نکرده است. این در خصوص زرتشت و محمد [ص]، بودا و دیگر کسانى که با جنبه هاى مذهبى مربوط هستند مصداق دارد.(اک ویدیا/ ص 44)
وى در جایى دیگر عنوان مى دارد که کتب آسمانى پیامبران ادیان الهى ساخته دست خودشان است. کتب آسمانى، حاوى تجربیات درونى این انبیاء (بنیانگذاران ادیان) مى باشد. بودا، کریشنا، مسیح، محمّد و ... و شعراى بسیارى از این جمله.(اکنکار کلید جهان هاى اسرار/ ص 23)
یا مثلا در رد و زیر سوال بردن معجزات انبیاء مى گوید:
تمام معجزات، چیزى بجز اعمال ذهنى نیستند. هنگامى که ذهن تحریک شده باشد، قابلیت انجام هر کارى را خواهد داشت، چه مخرب و چه سازنده.(کلید جهان هاى اسرار/ ص 166)
ب: رد وقبول ادیان در اکنکار
پال توئیچل سعى در اثبات مکتب خویش و رد تمامى مکاتب موجود دارد. او هم چنین مى داند که مکتبش آن قدر متقن و استوار نیست تا بتواند به طور مستقیم و رودر رو به جنگ ادیان الهى رفته و آنان را رد و خویش را ثبات کند. به همین خاطر، همان مثال روح و بدن، در رابطه بین اکنکار و ادیان را عنوان مى دارد؛ زیرا در ابتدا اذعان داشته که قصد راه اندازى مکتبى در مقابل دیگر مکاتب را ندارد، ولى وقتى به آموزه هاى اکنکار نگاه مى کنیم؛ آن را مکتبى مى یابیم که داراى کتاب، پیامبر، قانون و خدایى است که خویش را برترین خدا و دیگر خدایان ادیان الهى و غیر الهى را خداى عوالم پست معرفى مى کند. پال در بعضى اوقات، بنابر شرایطى، بر ادیان، به خصوص ادیان الهى طعن زده و با سخره گرفتن آموزه یا اعمالشان سعى در منحرف نشان دادن راه شان را دارد.ج: جاشیه هاى کوتاه
1) ادیان الهى، که یکى پس از دیگرى براى اثبات دین و ابراز توحید ظهور یافته اند، همگى یک جا و در یک نگاه زیر سوال مى روند و در مقابل مکتبى به نام مکتب اکنکار ارائه مى شوند و دلیل متقن و عقلانى براى اثبات خود ارائه نمى کند.2) اختلاف موجود میان ادیان و مذاهب کتمان پذیر نیست. ولى نمى توان به خاطر بروز چنین اختلافى ادعا کرد که همگى بر خطا رفته اند و حق نزد هیچ کس نیست.
3) عالم را به چند بخش تقسیم مى کنند (که در جاى خویش پاسخ داده خواهد شد) اما بر چه اساس عنوان مى کنند که همه ادیان از طرف خداى طبقه اول (کل نیرانجان) آمده است.
4) براساس کدام منطق به جاى خدا به خدایان قائل مى شوند!
5) به جنگ مستقیم با ادیان الهى، به خصوص اسلام آمده اند؛ چرا که کتاب، معجزات، پیامبران و خداى ادیان را زیر سوال مى برند، ولى یک اشکال منطقى و عقلانى بر رد ایشان، یا معجزه و کتاب آسمانى نمى آورند و به بیان چند خط ادعا بسنده مى کنند؟؟؟!!!!
یک جا پیامبر را شاعر مى خوانند و در جاى دیگر، معلم مکتب اکنکار!!
و...
2. سفر روح
در این مکتب اصل و اساس انسان؛ روح مى باشد. بنابراین، تمام تلاش و توجه اکنکار در راه تعالى این اصل (روح)(3) قرار گرفته است. در مکتب اکنکار »روح سفر« آن قدر مهم است، که مترادف با لفظ اکنکار تلقى شده و "اکنکار" را "دانش باستانى سفر روح" مى دانند:اکنکار، یا سفر روح، کلید ویژه اى است براى گشودن اسرار جهان معنوى؛ (اکنکار کلید جهان هاى اسرار/ ص 30) توئیچل پال مى گوید: در مطالعات خود در مورد سفر روح یک دانش اصیل باستانى را دوباره کشف کردم. دانش وارد و خارج شدن از بدن که نام آن اکنکار (دانش باستانى سفر روح) است. (اکنکار کلید جهان هاى اسرار/ ص 67)
پیروان اکنکار ثمرات زیادى براى سفر روح متصور مى شوند. اکیست ها معتقدند: کسانى که در سفر روح متبحر گشته اند، مى توانند به پیشینه افراد مبتدى دسترسى پیدا کرده، او را از خطایش مطلع سازند. آنها اعتقاد دارند: تمرینات معنوى اک، براى بدن مفید است؛ زیرا باعث استهلاک کارما(4) مى شود، کارما را عمده ترین عامل مؤثر در مرگ و میر زودرس مى دانند.
به عقیده او؛ نگرانى ها، اضطرابات و هیجانات، عموما نتیجه الگوى کارما در زندگى فرد مى باشد، یک فرد اگر تمرینات معنوى اکنکار را خوب انجام دهد، سبب تقویت بنیه و درازى عمر او مى شود. هر چند که مهم ترین تمرین "سفر روح" است.
به نظر او، سفر روح نحوه طبیعى سفر به سوى خداست (نسیمى از بهشت/ ص 28) وى اضافه مى کند: کمتر کسى را مى توان یافت که از شیوه پیامبرى اک ویدیا(5) "دانش آکاشاى(6)"، چیزى بداند، در حالیکه این شیوه، ابزار اصلى پیران طریقیت اکنکار براى قرائت آینده از طریق هنر سفر روح مى باشد.(نیمى از بهشت/ ص 259)
اکیست ها معتقدند: منافع حاصل از سفر روح در عین ظرافت، متضمن دستیابى به افق هاى دور دست مى باشد، مثلا هنگامى که ما در مى یابیم، در کالبد مادى نیز داراى حیات هستیم، از وحشت مرگ رها شده و نگرانى کمترى را به خود راه مى دهیم. یا مثلا عقیده دارند: وقتى در طى تجربیات سفر روح درک مى کنیم که خود جزئى خلاّق از خدایى هستیم، که به ما عشق مى ورزد؛ عشق بیشترى در زندگى خود جارى نموده و نگرانى یا بیگانگى را کمتر احساس مى کنیم. در جاى دیگر ابراز مى دارند: وقتى به تجربه در مى یابیم که هدفى معنوى در پس زندگى وجود دارد، احساس توانایى مى کنیم؛ پس اکیست ها با شمردن ثمرات متعددى براى سفر روح، این مقوله را مهمترین هدف اکنکار به شمار مى آورند و بزرگ ترین ضعف ادیان دیگر را در همین نکته مى دانند؛ که ادیان با حبس روح در جسم، آزادى را از انسان در طى قرن ها گرفته اند.
آنان معتقدند: بشر، معناى آزادى واقعى را نمى داند. اصول و مذهب از بیرون به او تحمیل شده؛ اعتقاداتش پس از گذشت قرن ها متحجّر گشته است. دین او دیگر از درونش سر چشمه نمى گیرد، بلکه به جهان خارج از وجودش تعلّق دارد.(داندان ببر/ ص 34) وقتى از توئیچل سوال مى شود، که چرا در اکنکار، سفر روح، یا خارج شدن از کالبد تا این حد مهم است، پاسخ مى دهد: آدمى به هر حال مى باید روزى این معبد خاکى را ترک کند،
پس بهتر است با آموختن چگونگى خارج شدن از کالبد و بازگشت بدان پیش از مرگ، بتواند هنگام فرا رسیدن آن لحظه "مرگ"، بدون درد و رنج جسمانى و عاطفى پا از آن بیرون نهد.(نسیمى از بهشت/ ص 212) در کتاب " اکنکار کلید جهان هاى اسرار" او شش روش(7) را براى سفر روح پیشنهاد مى کند، تا بوسیله این شش روش، روح به مقام سوگماد نزدیک تر شده و در مقام همکارى او بر آید.
پنج نکته اساسى
در مکتب اکنکار باید پنج نکته اساسى را مدنظر قرار داد؛ این نکات عبارتند از:1- اک؛ جوهر باستانى و اصلى کیهان است و به حیات در همه کیهان ها، بقا مى بخشد.
2- اک؛ آموزشى باستانى است، که از درون آن تمامى مذاهب و فلسفه ها نشأت گرفته اند.
3- استاد حق در قید حیات، تنها تجلى سوگماد در روى زمین است و پایه هاى اصلى آموزش او بر مبناى استاد درون استوار است.
4- تنها مأموریتى که استاد حق در قید حیات دارد، جمع آورى روح هایى است، که آمادگى لازم براى بازگشت به سوى خدا کسب کرده اند، و استاد، راهنمائى آنان را در مسیر بازگشت بر عهده دارد.
5- استاد حق در قید حیات، ابزار کامل سوگماد است، که در طبقه زمینى، غالبا داراى منصب "ماهانتا"(8) نیز مى باشد. وظیفه او این است، که به هر روحى که به سویش مى آید، این را بفهماند که فقط یک مأموریت در زندگى برایش وجود دارد و آن هم بازگشت به خانه خود نزد خدا بوسیله سفر روح است.
و با این مقدمات، مشخص مى گردد که سفر روح اصل اساسى مکتب اکنکار است.
نقدهاى کوتاه
براین مقوله، یعنى سفر روح، نقدهایى زیادى وارد شده که برخى از آنها عبارتند از:1- در این مکتب، سفر روح، اصل و هدف قرار گرفته است. سفر روح، وسیله براى نیل به هدفیست، بلکه خود سفر روح، انسان را شبیه سوگماد کرده و او را تبدیل به همکارى براى خدا مى کند. اکنکار انسان را ترغیب به سفر روح مى کند؛ بدون آنکه هدف روشنى را در این سفر ترسیم نماید.
2- تلقى مى شود که سفر روح، نوعى فرار از واقعیت باشد، فرار از عالم واقع فرا روى انسان، پیشنهاد مى شود، که هر وقت مسئله اى برایتان پیش آمد، تلاش نکنید تا مسئله را حل کنید، بلکه صورت مسئله را پاک کنید انسان موجود در این عالم بین ملایمات و ناملایمات قرار دارد و براساس قدرت تفکر باید تلاش کند، بر مشکلات فائق آید، تا هم پیشرفت کند، و هم باعث پیشبرد دیگر افراد شود، ولى وقتى مکتب اکنکار پیشنهاد مى کند، در برخورد با مشکلات به همان شش روش پیشنهادى سفر روح، خود را سبک و مسئله را حل کند، نشان از پاک کردن صورت مسأله و فرار از واقعیت دارد. با این سفر روح نه مى توان مشکلات دنیا را حل کرد. و نه مى توان الگوى حل مشکلات براى دیگر افراد شد، بلکه به عنوان تسکینى موقت و کاذب تلقى مى شود.
3- در این مکتب گفته مى شود: سفر روح باعث شده تا انسان بهتر با مرگ(9) کنار بیاید، ولى این مطلب، تناقض با تناسخ پیدا مى کند؛ زیرا وقتى ادعا مى شود، که مرگ پایان زندگى نیست، بلکه هزاران بار انسان به این عالم خاکى بر مى گردد، دیگر مرگ معنایى ندارد. دیگر مرگ دریچه ورود به عالمى جدید نیست تا براى انسان موهوم و مبهوت کننده باشد.
وقتى همه مى دانند که پس از مرگ دوباره به همان عالم خاکى برخواهند گشت، آن هم به صورت متوالى؛ پس، دیگر سفر روح نقشى در آرامش انسان پس از مرگ ندارد، وقتى اکیست مى داند دنیاى پس از مرگش همین دنیاست، دلیلى ندارد تا از مرگ و دنیاى پس از مرگ بترسد.
4- براى سفر روح فوایدى ذکر شده است، که پال هیچ دلیل و مدرکى براى آن نمى آورد؛ مانند ادعاى عاشق خدا شدن در سفر روح یا جزئى از خدا شدن بوسیله سفر روح، یا به آزادى واقعى رسیدن به وسیله سفر روح، یا سفر روح باعث مى شود، هنگام مرگ درد و رنج جسمانى و عاطفى کمترى شود و...، اما هیچ دلیل به آن ارائه نمى شود. از آنجایى که انسان داراى قوه تفکر و تعقل است، براى هر ادعایى مى طلبد دلیل محکم و متقنى آورده شود، تا آن را بپذیرد، در صورتى که سفر روح، صرف ادعا است و نهایتاً گفته مى شود پس از سفر روح انسان به این مراتب گفته شده مى رسد، حال با چه دلیلى، چیزى عنوان نمى گردد.
پی نوشت ها :
1. RELIGIONS انشعاب هاى اکنکار، سرچشمه اصلى تمام زندگى؛ عملکرد سطوح آگاهى پایینى که بکار با اعتقادات و فلسفه هایى است که مراتب فرا روى براى رسیدن به اک مى باشند.
2. YAHVEH یکى از نام هاى عبرى که ابتدا بر یکى از خدایان قوم یهود اطلاق مى شد، اما بعدها به خداى جهانیان اطلاق شد؛ قانونگذار متعال؛ فرمانده کل قشون هاى اسرائیل.
3. soul آن چه که نه شکلى دارد و نه حرکت و نه موقعیتى در جهان زمان و مکان، ولى توانایى ادراک، دیدن، شنیدن و فهمیدن را دارد؛ بدین معنا که جایگاهى در زندگى خود ویا در جهان هاى معنوى براى خود متصور باشد. او مرکز خلقت جهان مربوط به خود است.
4. KARMA LAWOF قانون علت و معلول؛ عمل و عکس العمل؛ عدالت؛ عقوبت و ثوابى که در جهان هاى مادون اعمال مى شود، در عوالم فیزیکى، اثیرى، علّى، ذهنى و اثرى؛ قانون جهانى پاداش اعمال که تحت حاکمیت قانون ارتعاشات است؛ تابش و بازتاب، یکى از قوانین دوازده گانه اى که جهان بوسیله آن نگهدرى مى شود.
5. ECK - VIDYA علم پیشگویى آکاسا؛ روش اختصاص غور در گذشته، حال و آینده، مورد استفاده اساتید نظام باستانى وارگى؛ یکى از تجلیات اک، سرشار بودن از آگاهى کامل الهى.
6. akashic سوابق، خاطرات و الگوهاى کارمیک روح که در منطقه سوم یا علّى از جهان هاى فیزیکى یا اثیرى بایگانى مى شود.
7. SOUL TRAVEL EXERCI - SES تمرینات معنوى که براى پیروان اکنکار شناخته شده است؛ طریق باستانى آگاهى کامل که بیانگر انعکاس آگاهى درون است که به نام سفر روح شهرت دارد.
8. ماهانتا، همان استاد معنوى و معلمى مى باشد، که کارش کمک کردن به تازه کارها در انجام تمرین سفر روح است.
9. DEATH انتقال از جسمى به جسم دیگر؛ جدا شدن جسم از نیروى اثیرى؛ ارواحى که پیرو طریق اکنکار هستند به وسیله استاد اک در قید حیات به قلمروى جهان هاى درونى که کسب کرده اند برده مى شود و ارواح دیگر که تحت هدایت استاد اک نمى باشند، قبل از "دهارمارایا" که کار ما را اراده مى کند بر اساس استحقاقشان به منطقه مورد نظر برده مى شوند.
1) توئیچل، پال، 1379. سرزمین هاى دور، ترجمه هوشنگ هوپور، تهران، نشر زرین.
2) توئیچل، پال، 1380.دندان ببر، ترجمه هوشنگ هوپور، تهران، نشر زرین، چاپ چهارم.
3) توئیچل، پال، 1380. اک ویدیا (دانش باستانى پیامبرى)، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نشر زرین، چاپ دوم.
4) کدامر، تا دو داگلاس منسون، 1380. اکنکار حکمت باستانى براى عصر حاضر، ترجمه مهیار جلالیان، تهران، ناشر نور و صوت ایساتیس.
5)توئیچل، پال، 1380. دفترچه معنوى، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نشرزرین.
6) توئیچل، پال، 1379. اکنکار کلید جهان هاى اسرار، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نشر زرین.
7)استایگر، براد، 1380. نسیمى از بهشت، ترجمه هوشنگ اهرپور، تهران، نشرزرین.
منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 293