اکنکار در سراب دين (3)
ب. تعريف غربي از دين
آنتوني گيدنز نيز در کتاب مشهور جامعه شناسي خود درباره ي اساس دين مي نويسد: علم و عقل گرايي درباره ي بنيادي ترين پرسش هايي که مربوط به معنا و هدف زندگي است، ساکت مي مانند و همين پرسش ها هستند که هميشه اساس دين بوده و مفهوم ايمان يعني پرش عاطفي به سوي باور و عقيده را پرورش داده اند.»(2) اکنکار نيز براي پرداختن به معماهاي اساسي بشر، تلاش هاي شاياني کرده است. باورهايي چون تناسخ و کارما(3) براي پاسخ به معماي پيچيده زندگاني بشر طراحي شده است. همچنين مسائلي مانند اک ويديا و اک ايناري نيز به معماهايي چون رؤياها و آينده بيني و گذشته بيني مي پردازد. اين دو باور مهم و اساسي اکنکار را مي توان در تمامي کتاب هاي آنها به نظاره نشست؛ اما پال توئيچل براي طرح اين دو مسئله، کتاب هاي مستقلي را با عنوان اک ويديا دانش باستاني پيامبري و اک ايناري علم الاسرار رؤياها ترتيب داده است.
با تعمق در تناقض ميان نفي دين و ادعاي دين و آيين بودن، به راحتي مي توان نتيجه گرفت که دليل تن دادن اکنکار به تناقض دين نبودن، بازگذاشتن شاهراه هايي است که بتوان با دور زدن تعصب ديني متدينان ديگر اديان، آنها را به اکنکار جذب کرد. تمام اين گفته ها به خوبي روشن مي سازد که اکنکار براي قرار دادن خود در جايگاه دين، از تمامي روش ها و ترفندها بهره مي برد.
دوم: ادعاهاي دين بودن اکنکار
1. تعريف
کهن ترين راه براي رسيدن به سوگماد
طريق معرفت کامل
از تعريف هاي ديگري که در اين باره وجود دارد، مي توان به کليدي بر يافتن آزادي،(9) روح بي شکل الاهي(10)، طريق جريان صوتي سفيران اک(11) و نيروي معنوي سوگماد اشاره کرد.
منشأ وجود و بود و نبود
با همه ي تعريف هاي گسترده اي که ارائه شد، باز هم پال توئيچل مدعي است اکنکار نه مذهب است و نه يک فلسفه يا نظام متافزيکي؛ بلکه راهي است به سوي خدا.(12)
اين سخن پال توئيچل با تعاريفي که ارائه شد، ناسازگاري شديدي دارد؛ زيرا تمامي مشخصه هاي يک دين و آيين و همچنين نظام متافيزيکي را براي اکنکار اثبات مي کنند. وي در جايي ديگر، در تناقضي آشکار با ادعاي پيشين خود مي نويسد:« اک براي شما واصلين صرفاً شيوه اي نيست که به وسيله ي آن بتوانيد از طريق سفر روح در جهان هاي ديگر سير کنيد، بلکه طريق زندگي محسوب مي شود. همه ي کساني که در اکنکار هستند، مي توانند به واسطه ي آن معيارهاي روزانه ي، زندگي شان را چه مادي و چه معنوي ارزشيابي نمايند.»(13)
اگر به تعريف هايي که از دين ارائه شده است بنگريم و آنها را در کنار ادعاهاي اکنکار قرار دهيم، به راحتي مي توان اثبات کرد که اين آيين، در واقع ادعاي ناگفته اي مبني بر دين بودن دارد؛ اما با توجه به ترفندهاي متعددي که در يارگيري دارد، از به کار بردن اين واژه دوري مي گزيند تا بتواند به راحتي اذهان پيروان ديگر اديان را تسخير کند.
1. اهداف
راه سفر روح
در اين ادعا، اکنکار راه و روش سفر روح را هدف خود تلقي مي کند؛ در اينجا اکنکار روشن نمي سازد که هدف از خود سفر روح چيست؛ اما هدف پنداشتن سفر روح که در اديان بزرگ مطرح بوده است، نوعي از ادعاي دين بودن را به همراه دارد. اگر اين ادعا به تنهايي هدف فرقه اي باشد، نمي توان آن را در زمره ي اديان قرار داد؛ اما هنگامي که اهداف ديگري نيز در کنار آن مطرح مي شود، ادعاي دين بودن قوت مي گيرد.
البته با نگاه به تمامي ادعاهاي سفر روح اکنکار و نيز شيوه هايي که اين فرقه براي سفر روح ارائه مي دهد، مي توان به اين نتيجه دست يافت که سفر روح در اين شبه آيين، چيزي به جز خيال و تصور نيست. پال توئيچل بنيان گذار و مبدع اين فرقه، روش هاي سفر روح را در چهار روش خلاصه کرده است. وي روش عاطفي را اولين و روش صوتي را دومين روش مي داند. روش سوم رمزي است و چهارمين روش نيز روش هايي است که استاد ناميده مي شود.(17) وي در جاي ديگر، روش هايي چون خلسه بي واسطه، رقص چرخان دراويش، روش خواب و رؤيا، انعکاس بي واسطه و تکنيک عبادتي و تفکري را نيز از روش هاي سفر روح دانسته است.(18)
شيوه هاي گفته شده در روش تفکري و روش تخيلي، تقريباً در تمامي روش هاي ديگر که پال و هارولد بدان ها اشاره کرده اند، وجود دارد.
در روش تخيلي، قانون تازه اي وجود دارد؛ اين قانون مي گويد:« هر کجا فکر برود، کالبد ملزم به پيروي از اوست. در اين روش، ما با قوه ي خيال خود به آن نقطه سفر مي کنيم. در فرايند خيال، روح، اشتياق حضور در آنجا را يافته و از کالبد جدا شده، به آن نقطه سفر خواهد کرد.»
روش تفکري نيز بنا بر ادعاي پال، دقيقاً از قانون مزبور تبعيت، و روح را وادار به سفر مي کند. پال مدعي است اين قانون يکي از قوانين علم فيزيک است و ما با آن آشنايي داريم. البته وي هرگز نام اين قانون را در علم فيزيک مشخص نمي کند و ما نيز به چنين قانوني دست نيافتيم. به هر حال، در اينجا اين خيال ماست که سفر مي کند نه خود ما. اين سفرها را اکنکار در رؤيابيني خود با نام « رؤياي بيداري» مي شناسد که کاملاً خيالي و وهمي است.(19)
راه رسيدن به سوگماد
گفتني است گستره ي خداي اکنکار در عوالم خيالي اش تا بدان جاست که انسان نيز خدا مي شود.(21) در بيشتر روش هايي که براي سفر روح و رسيدن به سوگماد ارائه شده است، خيال و تصور عنصر اصلي است:« در صورت تمايل مي توانيد مراقبه ي زير را انجام دهيد... اينک تصور کنيد که در کالبد روح بر روي همان پله از زيگورات معبد ايستاده ايد.(22) مشاهده مي کنيد اولين گامي که اکنکار براي خروج انسان از کالبد فيزيکي در جهت رسيدن به خدا ارائه مي دهد، با تصور و خيال آغاز مي شود.
البته پيامبر ادعايي اين فرقه مدعي است هدفش هرگز اکتساب و توسعه ي معنويت نيست. وي چنين مي نگارد:« به هر حال، هدف اکنکار، اکتساب و توسعه ي اين قبيل قدرت هاي سيدهي ( معنوي) نيست.»(23) اما در جايي ديگر با نفي اين مطلب ادعا مي کند که هدف اکنکار، ايجاد و گسترش معنويت است:« هدف واقعي اک اين است که معنويت را در دنياي فيزيکي ترجمه کرده و پيام حقيقت را به همگان برساند.»(24)
هارولد کلمپ،(25) استاد حق در قيد حيات(26) اکنکار نيز ادعاي دوم را پذيرفته است؛ وي مي نويسد:« هدف از طريقت اک، تقويت بنيه ي معنوي فرد در راه استاد شدن در مسير خويشتن است.»(27)
آن گونه که در خداشناسي اکنکار ذکر مي شود، مسير حرکت انسان به سوي خويشتن است؛ زيرا خود، خدايي از تجلّيات خداوند است يا آن گونه که پال توئيچل در دندان ببر بدان مي رسد، او خود، خداي اعلي عليين است. از اين رو، هارولد کلمپ دستيابي به معنويت را براي تقويت بنيه ي معنوي در مسير خويشتن برشمرده است.
به هر حال، خواه هدف را چيزي جز کسب تعالي معنوي بدانيم- آن گونه که پال توئيچل در جملات اول بدان پرداخته است- و خواه دستيابي به تعالي معنوي- که هارولد کلمپ و پال توئيچل بدان اشاره کرده اند- گامي بزرگ به شمار مي رود که اکنکار در راه اثبات دين بودن خود برداشته است.
پي نوشت:
*کارشناس جامعه شناسي
**استاديار دانشگاه آزاد اسلامي واحد تحقيقات و علوم.
1. ر.ک: ماکس وبر، اخلاق پروتستاني و روح سرمايه داري، نيز سايت رسمي دايره المعارف طهور/ 22/ 208.
http://www.tahour.net/content/view/
2. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ص 766.
3. با مراجعه به کتابهاي اصلي اکنکار مشاهده مي شود تقريباً تمامي صفحات اين نوشته ها درباره تناسخ و کارما سخن گفته اند.
4. Shariyat- Ki- Sugmad: نوشته هايي که در اکنکار مقدس شمرده مي شوند. اين نوشته ها شامل دوازده بخش در جهان هاي معنوي است که هيچ کس به جز اساتيد اک بدان دسترسي ندارند. تاکنون هيچ کس آنها را نديده است، ولي ادعا مي شود دو بخش اول آن توسط « پال توئيچل»، بنيان گذار در عصر جديد به قالب فيزيکي درآمده است. اين کتاب آکنده از تناقضاتي است که ادعاهاي پيشيني و آسماني بودن آن به وضوح رد مي شود. مثلاً پال توئيچل در اين کتاب که به
قول خودش از ازل در آسمانها بوده و او موفق شده آنها را ترجمه کند نام خودش و وقايع زمان خودش را نيز ذکر کرده است. همچنين نام اشخاص و وقايعي که در زمانهاي اخير رخ داده در اين کتاب ذکر مي کند.
5. sugmad خداوند اعلي عليين اکنکار است. سوگماد آخرين خداوند از خداوندان دوازده گانه اکنکار است که مي توان آن را با خداي خدايان آيينهاي شرقي برابر دانست.
6. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج1، ص 34.
7. نور و صوت خدا؛ روح القدس يا روح الاهي است. نور و صوت از ويژگيهايي است که اکنکار براي خدايان خود برمي شمارد. به نظر اکنکار اين نور و صوت الاهي مهم ترين ويژگي و نمود خداوندان است.
8. پال توئيچل، واژه نامه اکنکار، ص 79.
9. براد استايگر، نسيمي از بهشت، ص 31.
10. پال توئيچل، سرزمين هاي دور، ص 39.
11. همان، ص 238.
12. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 11.
13. همان، ص 267.
14. پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 196.
15. ANAMI LOK: جهان متعالي خداوند، محل زندگي و فرمانروايي مطلق خداوند. طبقه اي از طبقات آسمان است که به نظر اکنکار محل و مأواي خداوند است.
16. پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 16-17.
17. ر.ک: همان، ص 67.
18. همان، ص 50.
19. ر.ک: پال توئيچل، اکنکار کليد جهانهاي اسرار، ص 73-78.
20. جيمز پال ديويس، گاه شمار استاد رؤياپردازي، ص 180.
21. ر.ک:پال توئيچل، شريعت کي سوگماد، ج 1، ص 26/ همو، ني نواي الاهي، ص 23/ نيز ر.ک: همو، اک ويديا، ص 222/ نيز همو، اکنکار کليد جهان هاي اسرار، ص 129.
22. جيمز پال ديويس، گاه شمار استاد رؤياپردازي، ص 181.
23. پال توئيچل، اک ويديا، ص 27.
24. پال توئيچل، نامه هاي طريق نور، ص 172.
25. HAROLD KELEMP.
26. استاد حق در قيد حيات( استاد زنده ي اک)؛ لقب رهبر معنوي اکنکار است که وظيفه ي هدايت ارواح به سر منزل الاهي را برعهده دارد. او در بعد فيزيکي به عنوان استاد ظاهر، در رؤيا تحت عنوان استاد رؤيا، و در عوالم معنوي تحت عنوان استاد درون، دانشجويان معنوي را ياري مي کند.
27. هارولد کلمپ، از استاد بپرسيد، ج 1، ص 134.