نویسنده:ابراهیم اخوی
انواع عشق در ازدواج
عشق، پایه و سرمایه تشکیل زندگی مشترک است و تنها با وجود عشق و علاقه آگاهانه، دو نفر همه مسائل خود را به اشتراک می گذارند. حال این سرمایه اصلی، ممکن است با خطاها و ناهنجاری هایی روبه رو باشد که متخصصان با دسته بندی انواع عشق در ازدواج، به واکاوی آن همت گمارده اند:1. عشق یک طرفه: در عشق یک طرفه، فرد عاشق، معشوق را به عنوان جانشین پدر یا مادر برمی گزیند تا نیازهای سرکوب شده اش را تأمین کند. در این مسیر، عاشق تمام توان و ظرفیت روانی خود را برای معشوق هزینه می کند و آن قدر غرق این رابطه و گمانه می شود که می پندارد زندگی بدون معشوق، برای او ناممکن است. به ازای این همه تلاش، از معشوق خود انتظار رفتارهای متقابل را دارد، ولی در بیشتر موارد، معشوق چنین نیست؛ زیرا این عشق یک طرفه است و عاشق بدون دریافت علاقه ای از طرف مقابل، در این وادی گام نهاده است. کسانی که با عشق ناقص و یک طرفه تشکیل زندگی می دهند، با گرفتاری های زیر روبه رو می شوند:
ـ به مرور، عاشق از این رابطه یک طرفه، خسته، ناامید و افسرده می شود؛
ـ احساس شکست می کند؛
ـ احساس می کند محبوب نیست؛
ـ پرخاشگر می شود؛
ـ معشوق نیز عاشق را متهم به دروغ و فریب می کند؛
ـ عیب جویی و ابراز بیزاری جای گزین عشق می شود؛
ـ سرانجامِ عشق یک طرفه، خشم و نفرت است.
ازدواج با عشق یک طرفه، به بن بست می رسد، مگر آنکه فرد عاشق بداند که معشوق از حالت های عشق، بی خبر است و نباید از معشوق خود انتظار رفتار، عواطف و احساسات متقابل را داشته باشد.
2. عشق دو طرفه: در این نوع رابطه عاشقانه، در هر دو طرف، هیجان و توان روانی موج می زند. هر دو هم عاشقند و هم معشوق ، انتظارات هر دو برآورده می شود، حاضر به فداکاری می گردند از موانع زندگی می گذرند. این نوع عشق، کمیاب، ولی بسیار ماندگار و از زیباترین انواع عشق است. به قول بابا طاهر همدانی:
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی
که یک سر مهربونی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریده ای داشت
دل لیلی از آن شوریده تر بی
3. عشق نارس (دوران نوجوانی و جوانی): این عشق گونه، پس از بلوغ آغاز می شود. با دگرگونی های هورمونی و روانی پدید می آید و نوجوان فکر می کند زن یا مرد کاملی است. احساس نیاز به جنس مخالف در او شکل می گیرد و این نیاز، او را کنجکاو و میل به رابطه با جنس مخالف را ایجاد می کند. نوجوان می کوشد با رفتارهای خود، نظر جنس مخالف را جلب کند و این حالت و احساس خود را عشق می داند!
وی با تمام اظهار نظرهای مخالف، مبارزه می کند. نوجوان عاشق می پندارد معشوق از حالت های او بی خبر است، در حالی که چنین نیست. این گونه حالت های عشقی، معمولاً سست و بی دوام است و پس از مدتی، رها می شوند. نوجوان بارها و نوبه نو عاشق افراد دیگر می شود. زیربنای این دل بستگی ها، جاذبه های جنسی است که آن را نمی توان عشق نامید. این انتخاب هیچ اعتباری ندارد و مثل دیگر مسائل نوجوان، زودگذر است. این احساسات، روندی را می پیماید که نهایت آن، رسیدن به واقعیت است و تا سن جوانی ادامه می یابد. ریشه بروز این مشکل، نابسامانی شخصیتی و مشکل در خودیابی است. به قول شاعر:
دلیل آبکی از دین نیاور
حروف تلخی از شیرین نیاور
اگر ظرفیتی بالا نداری
کلاس عشق را پایین نیاور
محمدکاظم بدرالدین
4. عشق پس از ازدواج: عشق پس از ازدواج، به تدریج ایجاد می شود و از مراحل عرفی خود یعنی آشنایی، خواستگاری، نامزدی، عقد و ازدواج می گذرد. خود تدریجی بودن سبب ایجاد علاقه متعادل و منطقی می شود و خانواده ها، در انتخاب نقش مؤثر دارند.
ازدواج در یک بستر آرام و مطمئن شرعی و اجتماعی اتفاق می افتد و یک عشق پاک و بی آلایش است. تناسب و سنخیت های دو طرف، آنها را به همدیگر نزدیک می کند و این عشق می تواند دوام خوبی داشته باشد.
5. عشق پنهان و ممنوع: برخی افراد، گرفتار عشق پنهان و ممنوع می شوند. دلایل منع مختلف است، مانند مخالفت خانواده ها، تفاوت های اجتماعی، تفاوت های فرهنگی و مذهبی و... . این عشق، دست مایه شعرهای ماندگاری نیز بوده است، مانند فرهاد و شیرین یا عشق خارکن به شاه زاده و... . در این عشق، ارتباط مخفی وجود دارد و عطش را بیشتر می کند و معمولاً دو طرفه است. این عشق می تواند در درازمدت، دو نفری را که به هم نرسیده اند و به اجبار با فرد دیگری زندگی می کنند، دچار ناهنجاری های جسمی یا روانی کند. اقدام به خودکشی در این نوع عشق ها دیده می شود و نیز می تواند رفتارهای مشکل سازی را در زندگی خانوادگیِ اجباری پدید آورد.
انواع ازدواج
1. ازدواج با عشق یک طرفه: این نوع ازدواج، نافرجام است و پایان خوشی ندارد، مگر آنکه یک طرف یعنی عاشق، همیشه حاضر به نادیده گرفتن خواسته های خود باشد که این مسئله نیز وی را به مشکلات روحی و جسمی خطرناکی دچار می کند.2. ازدواج با عشق دو طرفه: این ازدواج هر چند مقدمات زمان بر و ظریفی دارد تا اتفاق بیفتد، یکی از بهترین مدل های زندگی خوش بختانه است و دو طرف در کنار هم از لذت های فراوانی برخوردار می شوند.
3. ازدواج بر پایه دل سوزی: در این نوع ازدواج، ضمن آشنایی اولیه دو نفر با هم، بیان داستان غم انگیز زندگی یکی یا هر دوی آنها، ترحم آنان را برمی انگیزد و احساس دل سوزی سبب ایجاد دل بستگی و تصور عشق کاذب می شود. فرد درد کشیده به دنبال کسی است که توانایی و ظرفیت بالایی دارد و با تحریک حس ترحم او، حمایت گر خوبی برایش می شود. بیشتر این گونه افراد، اعتماد به نفس پایین دارند و دچار خودکم بینی هستند. فردی که حس ترحم او برانگیخته شده، دارای حس برتری جویی و کسب قدرت است و انتظار دارد رویّه زندگی نیز به گونه ای پیش رود که فرد مقابل، همه عمر زیردست و کوچک باقی بماند. فرد مورد ترحم اگر همیشه مطیع باشد، مشکلی پیش نمی آید، ولی این ممکن نیست؛ زیرا پس از رسیدن به هدف های خود، از حالت فرمان برداری خارج می شود و بحث و درگیری ها شروع می شوند که نوعی جنگ قدرت است. اگر هم فرد مورد ترحم، بر این حالت باقی بماند، به دلیل داشتن ضعف های شخصیتی، بر رشد و پرورش فرزندان نیز اثر منفی می گذارد؛ زیرا الگوی ضعیف والدگری ایجاد می شود. خلاصه اینکه در ازدواج بر پایه ترحم، زندگی متعادل تشکیل نمی شود.
4. ازدواج برای فرار از یک موقعیت: محیط خانوادگی نامناسب می تواند موقعیت نامناسبی را برای جوان در آستانه ازدواج پدید آورد و او را به ازدواج، مجبور یا متقاعد کند. خانواده با توقع های زیاد، خانواده سرکوبگر، خانواده محدودکننده، خانواده پرمشاجره، خانواده سرد، شرایط مالی دشوار و فرار از موقعیت دردناک، برخی از این نابسامانی هاست.
نتیجه چنین ازدواجی، ناکامی است؛ زیرا فرد در شرایط ناچاری و فرار تصمیم می گیرد و به خواسته ها و ملاک هایش بی توجه می شود و بعدها دنبال آن می گردد. خطرپذیری این نوع زندگی، بسیار بالاست.
5. ازدواج برای جبران شکست: شکست های زندگی می توانند فشار روانی زیادی بر فرد وارد کنند و او را به سمت رهایی از این فشارها سوق دهند. ناکامی در انتخاب همسر، رانده شدن از نظر جنس مخالف، شکست در عشق، شکست در اولین ازدواج و مانند آن، از نمونه هایی هستند که موجب تصمیم گیری دوباره و در برخی موارد، شتاب زده برای ازدواج می شوند. برای نمونه، ممکن است فردی پس از چند بار شکست در آزمون ورودی دانشگاه، به منظور انتقام از این ناکامی، با ازدواج موافقت کند، در حالی که پیش از این، ازدواج هیچ اولویتی برای وی نداشته است. این نوع انتخاب، با احساسات آزاردهنده ای مانند خودکم بینی، نداشتن خودباوری، بزرگ نمایی ضعف های خود، ترس مبهم از آینده، کنار زدن ملاک های خود و مانند آن روبه روست و احتمال جدایی، در آن زیاد است.
6. ازدواج برای رسیدن به خواسته های مادی: در این شکل از ازدواج، خواسته فرد مانند رسیدن به زیبایی، مقام و ثروت، مهم تر از ملاک های معنوی او می شود. در نتیجه، فرد پس از ازدواج متوجه می شود که خواسته او نقش چندانی در پایداری زندگی ندارد و بنابراین، یا مجبور به ادامه زندگی می شود یا جدایی را برمی گزیند. متأسفانه با پررنگ شدن مسائل اقتصادی، چنین ازدواج هایی شیوع یافته و پی آمد آن، فراوانی آمار طلاق و جدایی است.
در روایات اسلامی به خوبی از این انگیزه پرهیز داده شده است. در چند روایت از رسول خوبی ها می خوانیم:
ـ مَن نَکَحَ امرأةً بِمالٍ حَلالٍ غیرَ أنّهُ أرادَ بها فَخرا و رِیاءً لَم یَزِدْهُ اللّه ُ عزّوجلّ بذلکَ إلاّ ذُلاًّ و هَوانا. 1
هر که با مال حلال با زنی ازدواج کند، اما هدفش از گرفتن او فخرفروشی و خودنمایی باشد، خداوند عزّوجلّ جز بر خواری و سرشکستگی او نیفزاید.
ـ مَن تَزَوَّجَ امرَأةً لا یَتَزَوَّجُها إلاّ لِجَمالِها لَم یَرَ فیها ما یُحِبُّ، و مَن تَزَوَّجَها لِمالِها لا یَتَزَوَّجُها إلاّ وَکَلَهُ اللّه ُ إلَیهِ، فعلَیکُم بذاتِ الدِّینِ.2
هر که با زنی به خاطر زیبایی اش ازدواج کند، دلخواه خود را در او نبیند و هر که با زنی به خاطر مال و ثروتش ازدواج کند، خداوند او را به همان مال و ثروت وا گذارد، پس بر شما باد [ازدواج با] زنان متدین.
ـ لا تَزَوَّجُوا النساءَ لِحُسنِهِنَّ، فَعَسی حُسنُهُنَّ أن یُردِیَهُنّ، و لا تَزَوَّجُوهنَّ لِأموالِهِنَّ، فَعَسی أموالُهُنَّ أن تُطغِیَهُنَّ، و لکِنْ تَزَوَّجُوهُنَّ علی الدِّینِ.3
با زنان به خاطر زیبایی شان ازدواج نکنید؛ زیرا ای بسا زیبایی آنها موجب تباهی و هلاکتشان شود. برای مال و ثروت نیز با آنان ازدواج نکنید؛ زیرا چه بسا مال و ثروتشان، آنان را به طغیان و سرکشی وادارد، بلکه بر اساس دین داری با آنها ازدواج کنید.
ـ «مَن تَزَوَّجَ إمرَأةً لِدِینِها و جَمالِها، کانَ لَهُ فی ذلکَ سِدادٌ مِن عَوَز؛ هر که به خاطر دین داری و زیبایی با زنی ازدواج کند، این کار مانع فقر و تنگ دستی او خواهد بود».4
ـ «لا یُختارُ حُسنُ وَجهِ المَرأةِ علی حسُنِ دِینِها؛ نباید حُسن صورت زن را بر حُسن دین داری او برگزید (برتری داد)».5
ـ تُنکَحُ المَرأةُ علی أربَعِ خِلالٍ: علی مالِها، و عَلی دِینِها، و عَلی جَمالِها، و عَلی حَسَبِها و نَسَبِها، فعلَیکَ بذاتِ الدِّینِ. 6
با زن به خاطر چهار ویژگی ازدواج می شود: ثروتش، زیبایی اش، دین داری اش و شرافت و خانواده اش و تو با زنان متدین ازدواج کن.
7. ازدواج بر اثر فشار خانواده یا اجتماع: در برخی از ازدواج ها، عامل اصلی و سوق دهنده واقعی، خواست خود جوان نیست، بلکه اصرار و فشاری است که خانواده یا اجتماع بر وی وارد می کند. دلایل اصرار خانواده ها نیز می تواند متفاوت باشد. برخی از خانواده ها به دلیل وجود فرزندان مجرد در خانه، احساس خواری و سرشکستگی می کنند و گمان اجتماعی که بر آنها می رود، این است که شاید فرزندان از مشکلات جسمی یا روحی رنج می برند که تاکنون ازدواج نکرده اند.
همچنین بدبینی و نگرانی به عفت دختر یا گمان فریب خوردن او، بر این فشارها می افزاید. ضمن اینکه تمایل خانواده به بستن پرونده فرزندپروری، با شرایط مجردی تأمین نمی شود. گاهی هم فشار به دلیل فرزند بزرگ تر بودن پدید می آید که او می پندارد سدی برای ازدواج دیگر فرزندان خانواده است. گاهی هم اجتماع، انتظاراتی را بر فرد تحمیل می کند و تاب تجرد او را ندارد. در این شرایط، فرد می کوشد برای ایجاد پذیرش اجتماعی، با وجود نداشتن آمادگی روانی و نیافتن فردی با ملاک های دلخواه خود، به ازدواج تن دهد. نتیجه ازدواج با اصرار دیگران و خانواده، این است که بیشتر آن افراد نمی توانند همسرانشان را خوش بخت کنند؛ چون رضایت و آمادگی اولیه را نداشته اند.
پی نوشت ها :
1. بحارالانوار، ج٧٦، ص٣٦٢، ح٣٠ .
2. همان، ج١٠٣، ص٢٣٥، ح١٩ .
3. سنن ابن ماجه، ج١، ص٥٩٧، ح١٨٥٩ .
4. کنزالعمّال، ح ٤٤٥٨٨ .
5. همان، ح٤٤٥٩٠ .
6. همان، ح٤٤٦٠٢ .