مدیریت و مهارت مشاوره پذیری (1)

«مشورت» به معانى مختلفى آمده است؛ مانند ظاهر کردن چیزى، زینت‌دادن و نصیحت کردن و نیز به طور دو یا چند جانبه به رایزنى پرداختن و از رأى و نظر یکدیگر سودجستن. برخى نیز آن را به «استخراج و استنباط رأی صحیح»
چهارشنبه، 8 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مدیریت و مهارت مشاوره پذیری (1)
مدیریت و مهارت مشاوره پذیری (1)

 

نویسنده : سید احمد سجادی
منبع:راسخون


 

مهارت مشاوره پذیری

«مشورت» به معانى مختلفى آمده است؛ مانند ظاهر کردن چیزى، زینت‌دادن و نصیحت کردن و نیز به طور دو یا چند جانبه به رایزنى پرداختن و از رأى و نظر یکدیگر سودجستن. برخى نیز آن را به «استخراج و استنباط رأی صحیح» معنا کرده‏اند. امروزه بیشتر در معنى اخیر به کار مى‏رود؛ بدین معنا که وقتی انسان به تنهایی دربارة مسئله‌ای نظر و جمع‌بندی صحیحی ندارد و یا در پی مشارکت همگانی در‌باره موضوعی است به دیگران مراجعه می¬کند و از آنها نظر درست و قطعی را جویا می‌شود.
«مشاوره» رابطه‌ای است بین دو فرد که در آن، یکی می‌کوشد تا دیگری را در درک و حل مسائل کمک کند. در اصطلاح، مشاوره برای کمک به افراد برای حل مشکلاتشان صورت می‌گیرد. این کمک می‌تواند در قالب برنامه‌ریزی برای آینده آنان در فرایندهای مختلف نظیر مصاحبه کردن، راهنمایی و ... باشد.
از آنجا که تصمیم‌گیری از مهم‌ترین وظایف مدیران در سازمان است، مدیران نباید تحت تأثیر عوامل تحریک‌کننده گوناگون قرار گیرند و عجولانه تصمیم‌گیری کنند؛ بلکه باید با ژرف‌نگری، پیامد هر تصمیم را مورد توجه قرار دهند. برای این کار، استفاده از تجربه دیگران بسیار ارزشمند است. مدیر باید با بررسی نظریات
و پیشنهادها، بهترین راهکار و تصمیم را برگزیند و به کار گیرد. این امر مهم می‌تواند در قالب مشورت گروهی و یا مشاوره با کارشناس صورت بگیرد. در هر سازمان، استفاده از اندیشه دیگران، نشانه آشکاری از تواضع، عقل و آینده‌نگری مدیر یا فرمانده است. طبق فرموده حضرت علی علیه السلام عاقل نباید به رأی خویش اعتماد کامل کند:

الْعَاقِلُ مَنِ اتَّهَمَ رَأْیَهُ وَ لَمْ یَثِقْ بِکُلِّ مَا تُسَوِّلُ لَهُ نَفْسُه‏

عاقل کسی است که رأى خود را متهم کند و به هر چه نفسش برای او آراست، اعتماد نکند. (1)
اصولاً کارگزارانى که با مشورت و رایزنى به رتق و فتق امور مى‏پردازند، کمتر دچار لغزش و تنش و پشیمانی و ندانم‌کارى مى‏شوند و کارهاى آنان به طور معقول به انجام مى‏رسد و نابسامانى‌هایشان سامان مى‏یابد. امیرمؤمنان علیه السلام در این‌باره نیز مى‏فرمایند:

خَیْرُ مَنْ شَاوَرْتَ ذَوُو النُّهَى وَ الْعِلْمِ وَ أُولُو التَّجَارِبِ وَ الْحَزْم

بهترین کسی که می‌توانی با او مشورت کنی، صاحبان خرد و علم و دربردارندگان تجربه و دوراندیشان هستند. (2)
با مشورت با عالمان و تجربه‌داران، انسان از علم و تجربه آنان بهره‌مند، و باعث می‌شود هزینه کمتری در راه رسیدن به مطلوب مصرف گردد.امام على علیه السلام استشاره را حِصن و دیواری در مقابل سقوط و خطا می¬دانند و می‌فرمایند:

الْمُسْتَشِیرُ مُتَحَصِّنٌ مِنَ السَّقَط

مشورت کننده از ارتکاب خطا در امان است. (3)
از فواید مشورت همین بس که باعث رسیدن به راه‌حل‌های بهتر و دقیق‌تر و جلوگیری از تکرار اشتباهات می‌شود و در واقع در جلوگیری از خطا همانند دژی محکم است.

1. استفاده از نظریات و انتقادات سازنده

امیرمؤمنان علی علیه السلام رأی کسی را افضل می‌داند که خود را از رأی و نظر مشاور بی‌نیاز نداند:

أَفْضَلُ النَّاسِ رَأْیاً مَنْ لَا یَسْتَغْنِی عَنْ رَأْیِ مُشِیرٍ

با فضیلت‌ترین مردم به حسب رأى کسى است که بى‏نیاز نباشد از رأى و نظر کسى که راهنمایی کند به آن چه مصلحت او در آن باشد. (4)
مشورت در اسلام از اهمیت بسیاری برخوردار است. بنابر آنچه در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است در موارد بسیاری آن حضرت با اصحاب مشورت، و گاهی طبق نظر آنها عمل می‌کردند. مورخان و مفسران اسلامی (5) یکی از صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را در مسند مدیریت «کثیرالمشاوره» دانسته‌ و گفته‌اند سیره پیامبر چنین بود که با اصحاب خود زیاد مشورت می‌کردند. مشورت در زندگی سیاسی و نظامی پیامبر اسلام به عنوان اصلی تربیتی مورد توجه قرار می‌گرفت.
عقیده حضرت بر این بود که محصول گردهمایى و مشاوره، ارائه بهترین اندیشه به شکل بهترین طرح است وکارهاى مهم به نحو احسن جامه عمل می‌پوشد. امام مجتبی علیه السلام ‏فرموده‌اند:

ما تَشاوَرَ قَومٌ الَّا هُدُوا لِارْشَدِ امْرِهِمْ

هیچ گروهى مشورت نکرد جز آنکه به بهترین برنامه، راه یافت. (6)
سپاه اسلام در جنگ بدر مقرّ فرماندهی خود را در جایی قرار داده بود که به نظر «‌حباب بن منذر»، مناسب نبود. خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرماندهی سپاه اسلام را به عهده داشتند رسید و عرض کرد آیا انتخاب چنین مکانی به امر خداوند است؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند امر خدا نیست که حقِّ اظهار نظر نداشته باشید. این موضوع قابل مشورت است.
«حباب» گفت به نظر من جایی را باید انتخاب کرد که نزدیک به آب باشیم تا دشمن نتواند با قطع آب، سپاهیان اسلام را از پای درآورد که نظر او مورد قبول واقع شد.
در جنگ احد، که سپاه هزار نفری قریش از مکه با همه ساز و برگ نظامی برای هجوم به مدینه آماده شده بود، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اصحاب خود را جمع کردند و در مورد این موضوع که در شهر مدینه بمانند و یا اینکه در بیرون شهر با دشمن بجنگند، مشورت فرمودند و چنین نتیجه گرفتند که باید از شهر خارج شد. (7)
در جنگ خندق نیز که همه احزاب برای از بین بردن اسلام و سرکوبی مسلمانان متحد شده بودند، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در چگونگی رویارویی با دشمن، نظر اصحاب خود را خواست که در این نظرخواهی، سلمان فارسی پیشنهاد کندن خندق را کرد و پذیرفته شد.
حاکمانی که بنا بر سیره نبی مکرم صلی الله علیه و آله، شخصیت مردم را محترم مى‏شمرند به آنان ارزش مى‏دهند و آنان را در تعیین سرنوشت خود در اداره مملکت سهیم مى‏کنند؛ فضاى شاد و امید‌بخشى را بر زندگى حاکم مى‏کنند و بر عکس، حاکمان خودرأى و مستبد، ضمن گمراهى و هلاکت خویش، گَرد یأس و غم در جامعه مى‏افشانند. تو گویى ملّت، مردگان متحرکى هستند که طعم شیرین زندگى واقعى را نچشیده‏اند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله، این نقش ارزنده مشورت را در کنار دو عنصر ارزشمند دیگر چنین بیان مى‏کند:

اِذا کانَ اُمَراءُکُمْ خِیارَکُم وَ اَغْنِیاءُکُم سُمَحاءَکُم وَ اَمْرُکُمْ شُورى‏ بَیْنَکُم فَظَهْرُالْارْضِ خَیْرٌ لَکُم مِنْ بَطْنِها

وقتى فرمانروایان شما، بهترین‌هایتان و ثروتمندان شما، سخاوتمندانتان باشند و کارهایتان با مشورت صورت پذیرد، (زندگى) روى زمین برایتان بهتر از (مردن و دفن شدن) زیر زمین است. (8)
آدمى هر اندازه از درایت و هوشمندى برخوردار باشد و علم و اطلاع فراوانى نیز کسب کند، باز هم در پرتو تبادل نظر با دیگران به اندیشه جدیدى دست خواهد یافت؛ چنانکه در تبادل اندیشه‏ها به صحت و درستى فکر خویش نیز مطمئن خواهد شد.
چنین روشى آنقدر زیبا، کارا و پسندیده است که خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله- که عقل کلّ و سرامد همه خردمندان و حکیمان بود- دستور مى‏دهد که در کارها با مردم مشورت کند:

فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ

پس آنها را ببخش و برایشان طلب آمرزش نما و در کارها با آنان مشورت کن و هنگامى که تصمیم به اقدام گرفتى بر خدا توکّل کن. (9)
گفتنى است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کارهای اجتماعى، سیاسى، نظامى و مسائلى که به مردم و اداره امور مربوط بود با اصحاب خویش به رایزنى مى‏پرداخت و گرنه تبیین معارف الهى، ابلاغ وحى، اجراى قوانین و تشریح عقائد و اخلاق اسلامى از حیطه مشورت بیرون است. دیگر اینکه مشورت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام با یاران و پیروان خود بیشتر جنبه هدایتگرى، ارشاد و شخصیت دادن به آنان را داشت و سبب رشد فکرى آن‌ها مى‏شد و مشاوران بیش از مشیر از آن رایزنى بهره مى‏بردند.
معصومین علیهم السلام، علاوه بر اینکه با اصحاب باتجربه و خردمند خود به رایزنى مى‏پرداختند و به طور عملى، اهمیت مشاوره را نشان مى‏دادند در سخنان حکیمانه خود نیز بر چنین اهمیت و ضرورتى تأکید مى‏کردند؛ حتى امیر مؤمنان علیه السلام، مشورت با دشمن را نیز لازم می دانند و مى‏فرمایند:

اِسْتَشِرْ اَعْداءَکَ تَعْرِفْ مِنْ رَاْیِهِمْ مِقْدارَ عَداوَتِهِم و مَواضِعَ مَقاصِدِهِمْ

با دشمنانت مشورت کن تا مقدار دشمنى و مقصد‌شان را از نظرشان بدست آورى. (10)
دین اسلام تأکید دارد مدیر جامعه باید در کارهای مهم، نظریات مختلف را مد نظر قرار دهد و با توجه به آن تصمیم بگیرد.
رایزنى و تضارب آرا به طور قطع به پختگى و سنجش همه جانبه کارها کمک مى‏کند و آثار ارزشمندى به بار مى‏آورد؛ رأی‌ و اندیشه‌ درست ظاهر شود که بى‌مشورت، آنها پنهان بوده است و به خاطر نرسد.
به گفته امام علی علیه السلام در مشاوره پوشیده‌ها کشف می‌گردد:

خَوَافِیَ الْآرَاءِ تَکْشِفُهَا الْمُشَاوَرَة

مشاوره، پوشیده‌های رأی و نظریات را آشکار می‌سازد. (11)
امام علی علیه السلام نیز درباره اهمیت مشورت می‌فرمودند:

فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَةٍ بِحَقٍّ اَوْ مَشْوَرَةٍ بِعَدْلٍ فَاِنّی لَسْتُ فی نَفْسی بِفَوقِ اَنْ اُخْطِی‏ءَ ولا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعلی الاّ اَنْ یَکْفِیَ‏اللّه‏ُ مِنْ نفسی ما هو اَمْلَکُ بِهِ مِنِّی

پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت‏آمیز خودداری نکنید؛ زیرا من خویشتن را برتر از آنکه اشتباه کنم نمی‏دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است. (12)
امام صادق علیه السلام نیز در حدیثی ارزشمند، ارزش مشورت با اهل شورا را موجب حاصل شدن یقین در انسان و از بین رفتن تردید و دودلی در اعمال او می دانند و می فرمایند:

وَ مَثَلُ الْمَشُورَةِ مَعَ أَهْلِهَا مَثَلُ التَّفَکُّرِ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ فَنَائِهِمَا وَ هُمَا غَیْبَانِ عَنِ الْعَبْد لِأَنَّهُ کُلَّمَا قَوِیَ تَفَکُّرُهُ فِیهِمَا غَاصَ فِی بَحْرِ نُورِ الْمَعْرِفَةِ وَ ازْدَادَ بِهِمَا اعْتِبَاراً وَ یَقِینا

مشورت کردن با مردم خوب و اهل علم، مثل تفکّر کردن است در خلق آسمان‏ها و زمین و فناى آسمان و زمین که ایستاده‏اند هر کدام به جاى خود بى‌قید و ستون؛ یعنى چنانکه فکر کردن در اینها باعث غواصی کردن است در دریاهاى نور معرفت الهى و موجب زیاد شدن یقین است به وجود خالق حکیم، همچنین مشورت کردن با مؤمنان هم، موجب حصول یقین است در کارها و باعث بر طرف شدن تردّد و شکّ است در شغل‌ها و عمل‌ها. (13)
هدف از مشورت، گلچین کردن اندیشه افراد گروه است. به طور یقین مجموع‌آرا، نتیجه بهتری را نسبت به یک رأی به دست می‌دهد. شاعر در تشبیهی زیبا خِرَد را به چراغی روشنگر تشبیه کرده است و خِرَد جمعی را مجموع چراغ‌ها:
مشورت کن با گروه صالحان
بر پیمبر امر «شاورهم» بران‏
«امرهم شورى» برای این بود
کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
این خردها چون مصابیح انور است
بیست مصباح از یکى روشن تر است (14)
باید دقت کرد که مشاوره‌پذیری در حد نظر خواهی باشد نه تصمیم‌خواهی! بدین معنی که مدیر و فرمانده در حالتی قرار نگیرد که دیگران برای او تصمیم بگیرند و رأی خود را به او القا کنند. کسی که در نهایت تصمیم می‌گیرد بهتر است خود مدیر باشد.
مشورت معمولاً میان دو تصمیم قرار می‌گیرد؛ تصمیم اولیه و تصمیم نهایی. تصمیم خام و اولیه، پس از مشورت به تصمیم پخته و حساب‌شده و قابل اعتمادی تبدیل می‌شود.

ویژگى‏هاى مشاور

هر چند مشورت با دیگران، ستوده شده و در بسیاری از موارد اجتناب‌ناپذیر است، مدیران باید توجه کنند که هر کسی لایق مشورت کردن نیست.
در روایات اسلامى، مجموعه‏اى از صفات ارزنده براى مشاوران ضرورى شناخته شده که برخی از آن‌ها عبارت است از:

1 و 2- دانش و شایستگى‏

رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله مى‏فرمایند:

شاوِرُوا الْعُلَماءَ الصَّالِحینَ فَاذا عَزَمْتُمْ عَلَى المْضاءِ ذلِکَ فَتَوَکَّلوا عَلَى اللَّهِ

با دانشمندان شایسته رایزنى کنید و هرگاه بر اجرای آن تصمیم گرفتید بر خدا توکل کنید. (15)

3- تجربه‏

امام علی علیه السلام فرمودند:

افْضَلُ مَنْ شاوَرْتَ ذُوالتَّجارِبِ

بهترین کسى که با آن مشورت مى‏کنى فرد با تجربه است. (16)

4- خردورزى‏

رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

اسْتَرْشِدوُا الْعاقِلُ وَ لا تَعصوُهُ فَتَنْدَمُوا

از خردمند راهنمایى بخواهید و نافرمانیش نکنید که پشیمان خواهید شد. (17)

5- تقوا

شاوِرُوا الْمُتَّقینَ الَّذینَ یُؤْثِروُنَ اْلاخِرَةَ عَلَى الدُّنْیا وَ یُؤْثِروُنَ عَلى اَنْفُسهمْ فى اُمُورِکُم

با متقیان مشورت کنید؛ آنان که سراى آخرت را بر دنیا ترجیح مى‏دهند و در کارهایتان ایثار مى‏کنند. (18)

6- ترس از خدا

سفیان ثورى گوید: خدمت راستگو پسر راستگو- جعفر بن محمد علیهماالسلام- رسیدم و عرض کردم اى فرزند رسول خدا مرا وصیتى کن. آن حضرت فرمودند:

شاوِرْ فى‏ امْرِکَ الَّذینَ یَخْشَوْنَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ

در کارهایت با کسانى رایزنى کن از خداوند بزرگ، بیم دارند. (19)

ویژگی های منفى مشاور

در سخنان گهربار معصومین علیهم السلام، صفات منفى مشاور نیز بیان شده است و ما را از مشورت با کسانى که چنین صفاتی دارند منع کرده‏اند؛ از جمله:

1- دروغ‏

امام على علیه السلام فرمودند:

لا تَسْتَشِرِ الْکَذّابَ فَانَّهُ کَالسَّرابِ یُقَرِّبُ عَلَیْکَ الْبَعیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیْکَ الْقَریبَ

با دروغگو مشورت نکن؛ چرا که او بسان سراب، دور را نزدیک و نزدیک را دور نشانت مى‏دهد. (20)

2- تنگ چشمى‏

امام على علیه السلام فرمودند:

لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا فَیَعْدِلَ بِکَ عَنِ الْقَصْدِ وَ یَعِدَکَ الْفَقْر

در مشورت خود، هیچ بخیلى را دخالت مده که تو را از بخشیدن مال باز مى‏دارد و از فقیر شدن مى‏ترساند. (21)

3- بزدلى‏

رسول اکرم صلی الله علیه و آله طى سخنانى به امیر مؤمنان علیه السلام چنین سفارش مى‏کنند:

یَا عَلِیُّ لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ یُضَیِّقُ عَلَیْکَ الْمَخْرَج

اى على! هیچگاه با شخص ترسو مشورت نکن که راه چاره را بر تو مى‏بندد. (22)

4- حماقت و نادانى‏

امیر مؤمنان علیه السلام می‌فرمودند:

لا تُشاوِرْ احْمَقَ

با احمق مشورت نکن.‏ (23)
ودر جایی دیگر فرمودند:

لا تُشاوِرَنِّ فى‏ امْرِکَ مَنْ یَجْهَلُ

هیچ‌گاه در کارهایت با نادان مشورت نکن.‏ (24)
پس از بیان ارزش مشاوره و مشورت در مدیریت و استفاده از نظر دیگران به بررسی موضوع انتقادپذیری در مدیران پرداخته می شود:

انتقادپذیری

نقد داراى چند معنا از جمله به معناى جدا کردن بد از خوب است.
انتقاد نیز همین معنا را مى‏دهد. اصطلاح «انتقاد» در کوتاه‏ترین تعریف، نشان دادن زشتى و زیبایى و دادن رهنمود است.
انتقادپذیر نیز کسى است که تحمّل نقد کردار و گفتار خود را از سوى دیگران داشته باشد و به سخنان صحیح آنان ترتیب اثر دهد.
بیشتر افراد از کلمه انتقاد تصوری منفی دارند و فکر می‌کنند انتقاد تنها به معنای ایرادگیری و عیب جویی است، ولی انتقاد در واقع یعنی «آشکار کردن خوبی‌ها و بدی‌ها» است. انتقاد وسیله‌ای است که به افراد کمک می‌کند از نقص به کمال برسند. امام حسین علیه السلام می‌فرمایند:

مِنْ دَلَائِلِ الْعَالِمِ انْتِقَادُهُ لِحَدِیثِه‏

از نشانه‌های عالم این است که گفتار خود را قبل از بیان کردن نقد و بررسی می‌کند. (25)
انتقادپذیری ظرفیت ویژه‌ای است که از توانایی انسان هنگام نقد شدن از لحاظ شایستگی‌های فردی حکایت می‌کند. چگونگی واکنش مدیر، وقتی مورد محک و ارزیابی دیگران قرار می‌گیرد، می‌تواند در اداره کارها نقش مهمی داشته باشد. در فرهنگ سازمانی اگر انتقاد به عنوان نیرویی مثبت در جهت پیشرفت قلمداد شود در واقع افراد فضا را نه تنها زیانبار نمی‌بینند بلکه آن را بستری برای نزدیک شدن به آرمان‌های سازمانی می‌یابند و در پرتو همیاری فکری به سازندگی بیشتر می‌اندیشند.
داشتن ظرفیت برخورد با انتقادات مکتوب و غیرمکتوب و پیشرفت کردن به واسطه آن‌ها یکی از عوامل مهم در موفقیت است. مدیران موفق، می‌دانند چطور از انتقادات دیگران، چه سازنده باشد و چه نباشد، بهترین استفاده را ببرند. استفاده آگاهانه و خردمندانه از انتقاد به شکوفایی افراد و سازمان‌ها منجر خواهد شد.
در تعامل مثبت میان انتقاد کننده و انتقاد شونده می‌توان به رشد اجتماعی رسید؛ می‌توان به دور از شکنندگی احساسی و به هم ریختگی افکار در فضای همکاری رفتار خاصی را تغییر داد؛ با حذف رفتار اشتباه و ایجاد رفتار جدید.
امام علی علیه السلام نصیحت‌پذیری را نوعی امنیت خاطر می دانند و می فرمایند:

مَنْ قَبِلَ النَّصِیحَةَ أَمِنَ مِنَ الْفَضِیحَة

هر کس نصیحت‌پذیر باشد از رسوایی در امان خواهد بود. (26)
ناگفته نماند که استفاده از شیوه‌های صحیح انتقاد سازنده و مثبت برای انتقاد‌کنندگان، ضروری است. انتقادی که به انگیزه اصلاح و رشد باشد، ضمن حفظ کرامت انسانی پیش‌برنده است. ولی انتقادی که هدفش تخریب شخصیت افراد است نه تنها سودمند نیست بلکه پیامدهای بدی برای منتقِد و دیگران به دنبال دارد و این از بینش مدیر است که تفاوت بین این دو را بشناسد.
بهتر است مدیر، در برخورد با هر انتقاد ابتدا نقد را بررسی کند و به دور از احساسات با فرد منتقد به گفتگو بنشیند. از آنجا که انتقادپذیری کار دشواری است، می‌توان ابتدا در قالب کلماتی کوچک از انتقاد کننده تشکر، و انتقاد وی را هدیه‌ای ارزشمند تلقی نمود، سپس با حفظ آرامش، دلایل فرد را روی کاغذ آورد. در هر انتقادی ممکن است یک نکته‌ آموزنده باشد.
امام علی علیه السلام در سخنی زیبا می‌فرمایند:

اسْمَعُوا [اقْبَلُوا] النَّصِیحَةَ مِمَّنْ أَهْدَاهَا [أَهْدَى‏] إِلَیْکُمْ وَ اعْقِلُوهَا عَلَى أَنْفُسِکُم‏

کسی که به شما نصیحت را هدیه کند، آن را بپذیرید و قبول کنید و آن را در درون وجود خود نگهداری کنید. (27)
اگر انتقادی بیش از یک بار ذکر شده باشد باید حتما آن را جدی گرفت و یا اگر افراد متعددی نظر مشابه بدهند (اگر از قبل با یکدیگر هماهنگ نکرده باشند) حتما اشکالی هست که باید حل شود.
امام علی علیه السلام در بیان دوست داشتن منتقدان دلسوز و هدایتگر می‌فرمایند:

لِیَکُنْ أَحَبُّ [آثَرُ] النَّاسِ إِلَیْکَ مَنْ هَدَاکَ إِلَى مَرَاشِدِکَ [أَهْدَى إِلَیْکَ مَرْشَدَکَ‏] وَ کَشَفَ لَکَ عَنْ مَعَایِبِک‏

بهترین و دوست داشتنی‌ترین مردم نزد تو باید کسی باشد که تو را به رشد و هدایت رهنمون سازد و از عیوب تو (در نزد خودت) پرده بردارد. (28)
بهتر است مدیران برای بررسی هر اشکال به خود فرصت دهند؛ مثلاً چند روز. بعد از محرز شدن اشکال با اعتماد‌به‌نفس در صدد رفع اشکالات اقدام کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1 . تصنیف غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص55.
2 . تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص442.
3 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص442.
4 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص441.
5 . کشاف، ج1، ص432.
6 . تحف‌العقول، ص233.
7 . سیره ابن هشام، ج3، ص67.
8 . تحف العقول، ص36.
9 . سوره مبارکه آل‌عمران، آیه159.
10 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص442.
11 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص442.
12 . بحارالانوار، ج‏74، ص361.
13 . بحارالانوار، ج‏72، ص103.
14 . مثنوى معنوى، ص391.
15 . تفسیر تسترى، ص28.
16 . تصنیف غررالحکم و درراکلم، ص442.
17 . شرح غررالحکم، ج2، ص456.
18 . شـورى در قـرآن و حـدیـث، ص 82، بـه نقل از تفسیر تسترى، ص 28.
19 . بحارالانوار، ج 75، ص98.
20 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص442.
21 . نهج‌البلاغه، نامه53؛
22 . بحارالانوار، ج67، ص386.
23 . بحارالانوار، ج78، ص230.
24 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص442.
25 . بحارالانوار، ج‏75، ص119.
26 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص226.
27 . تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص225.
28 . تصنیف غرر‌الحکم و درر‌الکلم، ص415.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.