نودریافت گرایی و مکاتب کوتاه عمر

در گشایش «نمایشگاه آثار آزادسران» به سال 1884 در پاریس، ‌سورا(2) [وفات 1891] پرده بزرگی با عنوان آب تنی کنندگان به نمایش گذارد، که در آن جهتگیری بعدی نقاش در منطبق ساختن هنر نقاشی بر پایه روش علمی، ‌و یا به
يکشنبه، 12 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نودریافت گرایی و مکاتب کوتاه عمر
نودریافت گرایی   و مکاتب کوتاه عمر

نویسنده: پرویز مرزبان



 
در گشایش «نمایشگاه آثار آزادسران» به سال 1884 در پاریس، ‌سورا(2) [وفات 1891] پرده بزرگی با عنوان آب تنی کنندگان به نمایش گذارد، که در آن جهتگیری بعدی نقاش در منطبق ساختن هنر نقاشی بر پایه روش علمی، ‌و یا به بیان روشنتر بر اساس پژوهشهای فیزیکی شورول (3) در زمینه شناخت رنگ، مشهود بود. سورا در نقاشی خود رنگهای ناب را با رنگهای خاکستری(یا خنثی) به کار می برد. دوست و هم مکتب او سینیاک(4)[وفات 1935] به پیروی از روش مونه رنگهای روشن را برای کار خود برگزید؛ و اسلوب رنگ آمیزی و رنگ گذاری بر بوم را که دریافتگران به طور غریزی یا تجربی در کار می بستند، او به نظامی منضبط و علمی در آورد. سینیاک که هیچ گاه رنگها را در هم نمی آمیخت اسلوب «پرداز رنگ» یا «نقطه چین رنگ(5)» را پایه گذارد، بدین معنی که با ضربات خفیف و تند نوک قلم مو ذرات یا نقطه رنگ های ناب و روشن را کنار هم می نشاند تا ترکیب آنها با هم از فاصله معمول دید، ‌در نظر نگرنده مایه رنگ دلخواه نقاش را مجسم سازد. به بیان دیگر در این اسلوب، رنگ آمیزی مورد نظر نقاش در دیده نگرنده به ثمر می رسد، نه بر تخته شستی، ‌و نه همچنین بر روی بوم. سینیاک در کتاب خود: از دلاکروا تا مکتب نودریافتگری چنین می آورد:« نقاشان مکتب نودریافت گری آنهایی هستند که اسلوب«تجزیه گری رنگ»(5) یا «پرداز رنگ» را برقرار کردند، و از 1886 به بعد به آن کمال بخشیدند؛‌و آن اسلوب مبتنی بود بر اجرای مضمون نقاشی با بهره گیری از خاصیت ترکیب پذیری نقطه های رنگ در دیده نگرنده.»

نقاشان تجزیه گر و اسلوب پرداز رنگ

سورا و سینیاک دو علمدار نامدار مکتب تجزیه گرایی رنگ شناخته شده اند، که با به کاربردن اسلوب نقطه چین رنگ در شیوه دریافت گرایی تحولی به وجود آوردند. سورا با مهمترین اثر خود که پرده یکشنبه تابستان در گراندژات [1886] بود نظریه های نوینش درباره رنگ [مبتنی بر تجربیات علمی شورول] به مرحله اجرا در آورد. سینیاک در 1904 سورا منحصراً نظریه پرداز مکتب تجزیه گرایی رنگ بوده است، بلکه او در ترکیب بندی هنریش به استحکام و توازن اجزاء و صراحت و نیرومندی خط توجه بسیار مبذول می داشت؛ و به بیان دیگر بر خلاف مونه و پیروانش که شکل و جسمانیت را متدرجاً محوتر و مه آلودتر می کردند، سورا شکل را به قالب صریح در می آورد و خط را به تأیید می رساند.
در کنار سورا و سینیاک دیگر نقاشانی که با اسلوب پرداز رنگ کار می کردند عبارتند از: ادموند کروس(6)[وفات 1910] که خود یکی از بنیادگران «نمایشگاه آثار آزادسران» بود، ‌و دیگر ماکسیمیلین لوس(7)[وفات 1941].از جانبی هم نفوذ این نهضت بر کار برخی از بزرگترین نقاشان زمان چون گوگن(8)، ‌ون گوگ(9) (وُن خوخ)، وتولوز لوترک(10) اثر گذارد، ضمن آن که توجه برخی دیگر چون ماتیس (11) و براک(12) و پیکاسو(13) را به سوی نظریه های سورا و سینیاک جلب کرد. در پایان اشاره می شود که مکتب مورد بحث ذاتاً مکتبی محدود و کوتاه عمر بود و توان گسترش یافتن و بارور شدن نداشت.

تولوز لوترک

در میان نقاشان ربع آخر قرن نوزدهم تولوز لوترک[وفات 1931] مقامی ممتاز و هنری منفرد دارد، و از آن هنرمندانی است که به گروه و مکتبی معین در نمی گنجند؛‌گرچه مدت زمانی به سلک نقاشان دریافتگرا پیوست، ‌و نیز از پاره ای جهات در شمار نقاشان شیوه «هیجانگرایی»(14) آمده است. این نقاش فرانسوی که از خانواده ای بلند پایه بود، از کودکی بر اثر حادثه ای کوتاه قد ماند، ‌و در نتیجه شرابخواری بسیار عمری اندک یافت. لوترک مضمونهای مورد علاقه خود را در نمایشخانه ها و میکده های پاریس جست، و با دیدی بی آزرم و پنجه ای طرّار و بیانی طنز آمیز، ‌حالات و اطوار آنی مردان و زنانی سبکسر و بی بند و بار را به یاری ضرباتی تند و توانا بر پرده ضبط کرد، که چهره های برخی از سرشناسان زمان نیز در آن میان برجا ماند. توانایی دیگر تولوز لوترک در «هنرهای ترسیم چاپی»(15) و طراحی «آگهی های مصور»(16) بود که نام او را زبانزد عموم هنردوستان ساخته است.

نقاشان مکتب ندیده

در حاشیه مکتب ها و شیوه های متداول در ربع آخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم، تعدادی نقاشان «مکتب ندیده»(17) باز هم در مرکز هنری اروپا یعنی پاریس به پیروی از ذوق شخصی، ‌و بی آنکه سالهایی در هنر آموزی گذرانده بوده باشند، ‌به نقاشی پرداختند و صرفاً‌ برای خشنودی خاطر خود پرده هایی ساختند. در میان آثار آن گروهک از نقاشان گمنام تنها نقاشیهای هانری روسو(18)[وفات 1910] بود که مورد توجه و ستایش هنرشناسان قرار گرفت، و بعداً‌ نیز موجب شهرت دیگر نقاشان «مکتب ندیده» شد. هانری روسو که کارمند گمرکات فرانسه بود، ‌و به همین سبب «روسوی گمرکچی»(19) عنوان یافته است، ‌در چهل سالگی خود را بازنشسته کرد تا باقی عمر را وقف نقاشی کند. وی صاحب شیوه ای فردی و بی سابقه بود که به هیچ مکتب و دوره ای تعلق نمی یافت، و در آثار خود را الهامگیری از پاکدلی و شادمانی، و همچنین ساده بینی روحی کودکانه، بهشتی زمینی را به تجسم در آورد. ویژگی هنر خودزا و تعلیم نیافته، و در عین حال کاملاً‌ مهذب و سامان‌ پذیرفته هانری روسو، در وهله نخست توسط آلفرد ژاری شناخته شد؛ و بعداً آپولینر شاعر بزرگ فرانسه، و پیکاسو زبان به تحسین آثارش گشودند. روسوی گمرکچی در تنگدستی مرد؛ و امروزه نقاشیهایش بهای گران یافته و در موزه های بزرگ جهان صدرنشین شده اند.
پس از شهرت یافتن هانری روسو، آنها که به نام «نقّاشان یکشنبه» خوانده می شدند. و آثار ذوقی و آزمایشی خود را در کنار پیاده روها یا بر طارمی پارکها ردیف می کردند، ‌نیز از سایه گمنامی بیرون آمدن و تعدادشان وفور روز افزون یافت، و آثارشان هم رفته رفته نابسامانتر و بحث انگیزتر شد؛ که در واقع همه در سلک همان «مکتب ندیدگان»آخر سده نوزدهم جای می گیرند. لیکن برخی از ایشان صاحب دید و تواناییهایی خاص خود بودند، و با سادگی بیان و بی پیرایگی اجرایشان هنرمندان و هنرشناسان بزرگ را به شگفتی انداختند. کامیل بومبوا(20) کارگر گودبرداری، و بعداً کُشتی گیر بازارهای مکاره، در چهل سالگی نقاشیهای خود از دشت و کشتزار را در کنار خیابان به نمایش گذارد، ‌تا روزی گذار ناقد معروف ویلهلم اوده(21) بر او افتاد و ارزش کارش را دریافت. همین نقاد نامدار همچنین در سال 1912 سرافین لویی (22) را کشف کرد که به نیت بزرگداشت مریم مقدس ترکیباتی هنری از گل و برگ و میوه در فضایی رویایی بر پرده می آورد. لویی ویوَین(23) کارمند اداره پست نتوانست زودتر از شصت و یک سالگی زندگی خود را وقف نقاشی کند؛ و منظره هایی که از محله های پاریس ساخته همه نشانگر وسواس او در توصیف واقعیت مشهود است. در پایان این گزارش کوتاه به ذکر نام موریس اوتریلو(24) می پردازیم که گرچه نقاشی خود آموخته نبود ولی از جهت دید و الهام هنری در شمار همان گروهک نقاشان مکتب ندیده قرار داشت. اوتریلو به هدایت مادرش، ‌که خود نقاشی سرشناس و با قریحه بود، ‌طراحی و نقاشی رنگ روغن را آموخت، ‌ولی بدان ادامه نداد. وی در اواسط عمر چنان معتاد به نوشیدن الکل شد که مادرش برای رهانیدن او از آن بلیه وادارش کرد تمامی همّ خود را صرف هنر نقاشی کند. کوچه های کهنه محله مونمارتر و دیگر منظره های شهر پاریس مضمونهایی بود که اوتریلو با هماهنگی دلنشین رنگها، و نیز با لطفی شاعرانه بر پرده می آورد.

پل گوکن

از همان آغاز ورود به پاریس، پل گوکن [وفات1903] کارمند رسمی بورس و صاحب زندگی مرفه بود؛ و چون به نقاشی دلبستگی داشت و با کار قلم مو آشنایی، ‌در دوره شبانه «هنرکده گراند شومیِر» نام نویسی کرد. گوگن به ذوق خود نقاشیهای یونگ کینت(25) هلندی [نقاش طبیعت و دریا، وفات 1891] و برخی از بزرگان مکتب دریافت گرایی، بخصوص پیسارو را می خرید.در 1882 دلبستگی به نقاشی کار او را به بیقراری کشاند.گوگن شغل پا برجای خود را فدای شور باطن ساخت و یکدل و یک جهت به نقاشی پرداخت. نمایشگاه آثار او که به سال 1877 در پاریس برپا شد نشانگر اُنس و ارتباط او با دریافتگران بود؛ لیکن گوگن به زودی مسیری شخصی در پیش گرفت، و با اظهار نصایحی از این گونه که در زیر از نظر می گذرد جدایی خود را از مکتب رایج زمان اعلام داشت:«زیاد هم از روی طبیعت تقلید نکنید، که هنر نوعی انتزاع است... با حالت خواب دیدن در برابر طبیعت، انتزاع را از درون آن بیرون بکشید، ‌و بیشتر به آفرینش بیندیشید تا به گزینش.»
از 1885 به بعد گوگن هنر خود را بر بی پیرایگی و ایجاز طرح، و به کارگیری شکلها و رنگهایی دور از طبیعت بنا کرد، و هدف خود را از آفرینش آثاری تکوین یافته از ترکیب اندیشه و احساس قرار داد. وی پس از گذراندن دوره کوتاهی در همزیستی و همکاری با ون گوگ در شهر آرل [فرانسه، ‌1888] به قصد اقامت در دیار رویایی خود راهی تاییتی و جزایر اطراف آن شد، ‌تا به گفته خودش «در عالم خلسه و آرامش و هنر» زندگی به سر برد.در تاییتی با نیرویی مهار گسیخته، ‌و به یاری رنگهایی تخت و اشباع یافته (تند و ناب)، و خطوطی نرم و خمیده به توصیف بومیان و اسطوره ها و طبیعت آن دورآباد فارغ از تشویش تمدن پرداخت.سال 1903 نیمه اول خود را به پایان نرسانده بود که گوگن در انزوای مطلق، و با درماندگی کامل مادی و معنوی در آن جزیره بهشت سان، دیده از جهان فرو بست.
هنرشناسان نفوذ هنر گوگن را در تحول نقاشی دوران نوین به طور اعم، و بر دو شیوه «ددگری»(26)، ‌و «وهمگری» به طور اخص، انکارناپذیر می دانند.

نبی ها (به فرانسه les Nabis)

این واژه از اصل عبری است، و در زبان فرانسه نیز به همان مفهوم «نبی» یا پیغمبر به کار رفت، هنگامی که گروهکی از نقاشان به سال 1889 در کافه ولتی پاریس نمایشگاهی از آثار خود بر پا کردند، ‌و کازالی (27) شاعر خاورشناس و صوفی مسلک فرانسوی ایشان را به نام «نبی ها» خواند. اعضای مهم این گروهک هنری عبارت بودند از نقاشان بزرگی چون بونار (28)[وفات 1947]، ‌ووییّار(29)، موریس دنی(30)، مایّول (31)[ که بعداً به پیکره سازی پرداخت و شهرت جهانی یافت]، والوتون(32) [نقاش سویسی ، وفات 1925]، ‌روسل (33)، پل رانسون(34)، و مهمتر و متنفّذتر از همه سروزیه(35) [وفات 1927] که ستایگشر واقعی گوگن بود، و با تفسیرها وگفتارهای خود مبانی اندیشه دینی و ساده گری صوفیانه و عالم رویایی گوگن، همراه با ابتکارات هنری وی مبتنی بر رنگ آمیزی ناب و تخت [برخلاف نقاشان مکتب دریافتگری ]، ‌وخطوط صریح و مواج را بر «نبی ها» القا کرد.
گروه نامبرده که عموماً از شاگردان قدیمی گوستاو مورو(36) [نقاش رمزگر و خیالپرداز، و مربی و پیشکسوت متنفّذ نقاشان جوان] بودند آثار خود را بر دو پایه مکتب «رمزگری»(37) و شیوه هنری گوگن استوار کردند، که مشخص بود به رنگ آمیزی تخت در سطوح گسترده با به کارگیری «میانرنگهای » هماهنگ [درجه رنگهای انتقالی از رنگی به رنگ دیگر]، و خطوط کناره ساز(دمگیرهای )تیره، ‌و حذف یا تقلیل ژرفانمایی (مرایا)، و نیز آمیختن عناصر تزیینی و خمیدگیهای اسلیمی شکل در متن نقاشی. باید افزود یکی از عوامل دیگری که بر نقاشی نبی ها اثر گذارد به طور یقین تصاویر چاپی یا باسمه های تکرنگ ژاپنی بود که آن زمان در اروپا رواج و محبوبیت فراوان یافته بود؛ و این خود عامل مؤثری شد در تکوین مکتب فرعی «هنر جدید»(38) [غیر از مفهوم کلی «هنر نوین»(39) است] که بیشتر جنبه تزیینی، و تعبیه نقش و نگارهای چاپی، ‌و خوش ساختی و ظرافت اثاثه خانه داشت. و از 1880 تا آغاز جنگ جهانی اول در اروپای غربی متداول ماند.
در نظر گروهک نبی ها، ‌که مشترکاً خود را متمایز و جدا از دریافتگران می دانستند، ‌به طور عموم «الهام و اندیشه مهمتر از مضمون بود»؛ همچنانکه رنگ آمیز هیجان انگیز و خطوط پرپیچ و تاب و عناصر تزیینی اهمیت بسیار داشت. با این همه ایشان بیش از ده سال در مسیری واحد همگام نماندند، و پس از آنکه در 1889 به همراهی برخی از رمزگران نمایشگاه موفقیت آمیزی از نقاشیهای خود بر پا کردند، ‌اعضای آن گروهک هنری از هم پراکنده شدند و هر کدام به راهی رفتند.

رمزگران(سمبولیستها)(40)

خویشاوندان نزدیک«نبی ها» نقاشان مکتب «رمزگری» بودند که شیوه هنری خود را از میان سده نوزدهم در کشورهای غربی اروپا به گونه های متفاوت و با ویژگیهای فردی عرضه داشتند.در انگلستان گروهکی از نقاشان گرد هم آمدند و تشکیل انجمن برادری دادند وعنوان «احیاگران هنر پیش از رافائل»(41) بر خود نهادند[1848]، ‌و به دنباله روی از نقاشی دینی و دیگر جهانی ویلیام بلیک[نقاش و شاعر انگلیسی، ‌وفات 1827] و نیز با الهامگیری از فضای هنری و ایمانی دوران پیش از رافائل [سده پانزدهم میلادی]آثاری به وجود آوردند که گرچه گاهی ساختگی و کم مایه، ‌لیکن عموماً‌ آمیخته به رمز و رازی گیرا بود. سران این نهضت عبارت بودند از: در انگلیس روستی(42) [وفات1882]، ‌هانت(43)، و دیگر ماریس و واتس [وفات 1904]، و در آلمان بوکلین(44)[ وفات 1901] و فون مارِز که سرچشمه الهامگیری خود را در هنر باستانی روم جستند. در فرانسه اودیلون ردون(45) [1840 تا 1916] نقاش و طراح تصاویر مدادی و چاپی، در مقام یکی از برجسته ترین چهره های مکتب رمزگری بلند آوازه شد. وی که هنرمندی الهامزده و رؤیاگر بود هیچگاه کمترین تمایلی به شیوه دریافتگری، که در نظرش «تنگ افق» می نمود، ‌نشان نداد. ردون با مطرود شمردن واقعیّت، ‌رو به توصیف توهمات شخصی و رؤیاهای ذهنی خیالپرداز با رنگهایی متلألؤ و قُزح سان آورد. با چاپ مجموعه اشعار مالارمه[ شاعر فرانسوی، وفات 1892] و پا گرفتن مکتب رمزگری ادبی بود که پرده ها و تصاویر مداد رنگی اودیلون ردون مقبولیّت عامه یافت. نام گوستاو مورو[وفات1898] نیز در میان رمزگران مقام شامخ دارد، که علاوه بر اجرای آثاری [از جمله آبرنگ تجلی] با ویژگیهای رؤیاآفرینی و رنگ آمیزی پرتلألؤ به شیوه رمزگران، ‌در آخِر کار نقاشانی چون ماتیس و مارکه (46) و روئو(47) را از زیر دست خود بیرون داد.

پی نوشت ها :

1.Neo.impressionism یاPost.impressionism
2.seurat
3.chevreul
4.signac
5.Divisionism یا pointilism
6.E.Cross
7.M.Luce
8.Gauguin
9.VanGogh
10. T.Lautrec
11.Matisse
12.Braque
13.Pablo picasso
14.Expressionism
15.Graphic Arts: در فارسی هنرهای گرافیک به تساهل گفته می شود.
16.Poster در فارسی همان واژه پوستر به کار برده می شود.
17.les Naifs یا Les Primitves
18.H. Rousseau
19. Douanier Rousseau
20.C.Bombois
21.W.Uhde
22.seraphine Louis
3.L.Vivien
24. M.Urillo
25. Jongkind
26. fauvism
27.Cazalis
28.Bonnard
29.Vuillard
30.M.Denis
31.Maillol
32.Vallotton
33.Roussel
34.P.Ranson
35.Serusier
36.G.Moreau
37.Symbolism
38.Art.Nouveau
39.Modern Art
40.Symbolists
41.Preraphaelites
42.Rossetti
43. Hunt
44.Bocklin
45. Odillon Redon
46.Marquet
47.Rouault

منبع: مرزبان، پرویز؛ (1386)خلاصه تاریخ هنر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هجدهم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط