ستاره حله

حسن بن یوسف بن مطهر، معروف به علامه حلی، در شب 29 رمضان سال 648 ه . ق در شهر حله به دنیا آمد. پدرش، شیخ یوسف سدیدالدین حلی، در زمان خود یکی از دانشمندان بنام و فقیهی محقق و بزرگوار بود که در بعضی از
يکشنبه، 12 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ستاره حله
  ستاره حله

 




 
حسن بن یوسف بن مطهر، معروف به علامه حلی، در شب 29 رمضان سال 648 ه . ق در شهر حله به دنیا آمد. پدرش، شیخ یوسف سدیدالدین حلی، در زمان خود یکی از دانشمندان بنام و فقیهی محقق و بزرگوار بود که در بعضی از دانش های اسلامی مقام استادی داشت. پس از درگذشت محقق حلی و انتقال مرجعیت و زعامت به علامه حلی، با تلاش خستگی ناپذیری، در نشر علوم و فقه اسلام بر اساس مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام کوشید و تحولی در فقه به وجود آورد و شیوه نویی ارائه کرد؛ به گونه ای که پیش از او، فقه جایگاهی این چنین نداشت و این به سبب شهامت، شجاعت علمی و اندیشه پویای وی بود. وی نخستین فقیهی است که ریاضیات را در فقه وارد کرد و تحولی در فقه استدلالی پدید آورد. عصر علامه را باید عصر توسعه فقه شیعه، حقانیت مذهب اهل بیت علیهم السلام و دوران پیشرفت علم و دانش در گوشه و کنار جهان اسلام نامید. سلطان محمد خدابنده (الجایتو) به دست علامه حلی به اسلام و تشیع گرایید. در این زمان، شهر حله به دلیل در امان ماندن از تهاجم مغول، پذیرای فقیهان و طلابی شد که از بغداد مهاجرت کرده بودند. بدین سان، مکتب حله نقش شگرفی در دگرگونی فقه و اصول امامیه ایفا کرد. در مکتب حله با پرچم داری مجتهدان اصولی، بسیاری از عناصر زنده ای که شیخ طوسی از گفتمان فقه سنی به فقه شیعه منتقل کرده بود، گردآوری و به صورت اصول و منطقی جدید مرتب شد. بدین ترتیب بار دیگر اجتهاد که از کالبد جامعه شیعه، رخت بربسته بود، به آن بازگردانده شد.1 این عالم ربانی و فقیه بزرگوار پس از یک عمر تلاش، در سال 726 ه . ق درگذشت.
او کتاب های چندی در زمینه فقه و اصول دارد که عبارتند از:
در فقه: منتهی المطلب؛ تلخیص المرام؛ غایه الاحکام؛ مختلف الشیعه؛ تبصرة المتعلمین؛ تذکرة الفقهاء.
در اصول: النکت البدیعه؛ غایه الوصول؛ مبادی الوصول الی علم الاصول؛ تهذیب الاصول؛ نهایه الوصول؛ نهج الوصول؛ منتهی الوصول.

دیدگاه های سیاسی علامه حلی

یک ـ ولایت

ایشان در زمینه ولایت می فرماید:
اجرای احکام انتظامی اسلام، در عصر حضور با امام معصوم یا منصوب از جانب او، و در عصر غیبت با فقهای شیعه می باشد و همچنین گرفتن و تقسیم زکات و خمس و تصدی منصب افتاء…2

دو ـ امامت

ایشان می فرماید:
الامامة رئاسة عامه فی امورالدین و الدنیا... نیابة عن النبی و هی واجبةٌ عقلاً لان الامامة لطف... و هو واجب...3
امامت، ریاست کلی در امور دین و دنیای مردم است... امامت نیابت از پیامبر است که عقلاً واجب است زیرا از مصادیق لطف شمرده می شود و لطف بر خداوند واجب است... .

سه ـ صفات حاکم اسلامی

علامه حلی در کتاب تذکره، شرایط حاکم اسلامی را چنین بر می شمارد:
1. مکلف باشد؛
2. مسلمان باشد؛
3. عادل باشد؛
4. آزاد باشد؛
5. مرد باشد؛
6. عالم باشد؛
7. شجاع باشد؛
8. در مسائل، صاحب نظر باشد و کفایت اداره امور را داشته باشد؛
9. گوش و چشم و زبانش سالم باشد تا بتواند امور را حل و فصل کند؛ (اینها شرایطی است که در آن اختلافی نیست و همگان پذیرفته اند.)
10. اعضای رئیسه بدنش مانند دست و پا و گوش سالم باشد؛
11. به دلایل عقلی و نقلی باید از همه مردم زمان خویش، برتر باشد تا از دیگران ممتاز گردد؛ زیرا از نظر شیعه برخلاف بسیاری از عالمان اهل تسنّن، جایز نیست که فرد مفضول یعنی کم فضیلت بر فاضل مقدم داشته شود.
افضلیت نیز بر اساس علم، زهد، پارسایی، شرافت خانوادگی، شجاعت و دیگر اخلاق پسندیده مشخص می شود.
12. از ارتکاب اعمال قبیح منزه باشد؛ زیرا که در صورت آلوده شدن به کارهای قبیح، مورد اهانت و انکار قرار می گیرد و جایگاه او در دل های مردم سست می شود و در نتیجه، فایده گماشتن او از میان می رود.
13. از دون همتی و رفتارهای ناپسند پاک باشد و از پستی خانوادگی از ناحیه پدر و آلودگی از ناحیه مادر مبرا باشد که عامه (اهل سنت) با همه اینها مخالفند.4

چهار ـ امور حسبیه

امور حسبیه از مسائلی است که تمام فقیهان آن را نوعی ولایت شمرده اند و از ضروری ترین وظایف و اختیارات فقیه دانسته اند. امور حسبیه، آن دسته از امور عام المنفعه است که برای حفظ مکتب و سرزمین های اسلامی باید به آن توجه جدی شود، مانند:
تصرف های ضروری در اموال صغار و تعیین قیم برای آنها، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قضاوت، اجرای حدود و قصاص و برخی امور که همه فقها و از جمله علامه حلی5 از موارد ولایت فقیه دانسته اند و اثبات آن به اقامه دلیل نیازی ندارد. به هر حال، امور حسبیه از واجبات کفایی شمرده می شود و متصدی آن در عصر غیبت مجتهد جامع الشرایط است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد حسن امانى، علامه حلى رایت ولایت، قم، سازمان تبلیغات، 1373، چ 1، صص 8 و 25.
2. همان، ص 522.
3. همان، ص 452.
4. همان، ص 447.
5. علامه حلى، تذکره، قم، بعثت، 1364، ج 1، ص 450.

منبع: www. irc.ir



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط