انگلیس و نهضت جنگل

یکی از کشورهایی که در برقراری ارتباط و مناسبات دو جانبه با ایران سابقه ی طولانی دارد، کشور انگلیس است. این کشور از دیرباز در ایران نفوذ داشت و طی سال های متمادی، موفق گردید از بی خردی و خامی پادشاهان ایران و
دوشنبه، 20 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انگلیس و نهضت جنگل
انگلیس و نهضت جنگل

نویسنده: عباس رمضانی



 
یکی از کشورهایی که در برقراری ارتباط و مناسبات دو جانبه با ایران سابقه ی طولانی دارد، کشور انگلیس است. این کشور از دیرباز در ایران نفوذ داشت و طی سال های متمادی، موفق گردید از بی خردی و خامی پادشاهان ایران و ذلت و خواری آنان به نفع خواسته های خود بهره جوید و امتیازهای زیادی از ایران بگیرد. ایران با دادن هر امتیاز به انگلیس از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی یک قدم به ضعف و سقوط و نابودی نزدیک می شد و از نظر بین المللی در شرایط نامطلوبی قرار می گرفت. در این رابط، همیشه برنده ی واقعی قراردادها و معاهده ها و توافق نامه های بین دو کشور، انگلیس بود که عموماً به این نتیجه می رسید و بهره ی کافی نصیب آن کشور می شد.
مردم ایران پس از آگاهی از سیاست های استعماری دولت انگلیس و غفلت سردمداران ایرانی در حد مقدور، تنفر خود را نسبت به انگلیس اعلام می کردند و آن کشور را خائن به مردم و مملکت خود می دانستند. البته ناگفته نماند که به نتیجه نرسیدن بعضی توافق های ایران و انگلیس مانند امتیاز توتون و تنباکو در زمان ناصرالدین شاه یا قرارداد 1919 در زمان احمدشاه قاجار که هر دو در اثر افشاگری های مبارزان و مجاهدان ایرانی لغو و بلااثر گردید، ضربه ی شدید و کاری بر حیثیت و حاکمیت سیاسی انگلیس وارد کرد. و وجهه ی خدشه ناپذیری آن ها را در اذهان عمومی و بین المللی لکه دار ساخت.
یکی از مهمترین اولویت سیاست های انگلیسی ها این بود که برای افزایش طرفداران خود در ایران، ضمن برقراری ارتباط با بعضی از اقشار مردم، طوری وانمود می کرد که طرفدار و خیرخواه واقعی ایران هستند. این مسأله از یک سو ناشی از تیزبینی انگلیسی ها و مکر و حیله ی آن ها بود و از سوی دیگر غفلت و خامی برخی از ایرانیان، آن ها را تحت تأثیر سیاست های فریب کارانه ی انگلیسی ها قرار می داد و مدافع آن ها می شدند. گفته اند، مردی هر روز وارد محوطه ی سفارت انگلیس در تهران می شد و سه بار دور باغ آن قدم می زد و سپس بیرون می آمد و با نگاه تحکم آمیز و آمرانه و آگاهانه به دوستان خود سلام می کرد و به آن ها اطلاع می داد که دستورات خود را دریافت کرده است. حقیقت دارد که مردی در تهران برای مدتی به شهرت بی اساس دست یافت زیرا، خود نویس خود را به مردم نشان می داد و ادعا می کرد که نخست وزیر انگلیس آن را به وی هدیه داده است. (1)
دخالت انگلیس در ایران فقط در مسایل اقتصادی خلاصه نمی شد. و هدف آن ها بهره برداری از ذخایر و سرمایه های سرشار ایران نبود، بلکه آن ها با نفوذ در ایران، خود را همه کاره ی کشور می دانستند و همه ی زمینه ها مدعی بودند و به همین شیوه موقعیت سیاسی و نظامی خود را در ایران، استحکام بخشیدند. توسعه و تقویت این موقعیت ها از بدو نفوذ انگلیس در ایران وجود داشته و با فراز و نشیب همراه بوده است و گاهی تا آن جا پیش رفته اند که پادشاهان ایران بازیچه ی دست قدرت های خارجی شده و اختیاراتی از خود نداشته اند. به عنوان نمونه می توان عمق این مسأله و تأیید جملات فوق را در عباراتی که منسوب به ناصرالدین شاه قاجار می باشد، روشن ساخت. در دیباچه ی کتاب تاریخ معاصر از زبان ناصرالدین شاه آمده است که:
«می خواهم به شمال مملکت بروم، سفیر انگلیس اعتراض می کند! می خواهم به جنوب بروم، سفیر روس اعتراض می کند! مرده شوی این سلطنت را بروم، سفیر روس اعتراض می کند! مرده شوی این سطلنت را ببرد که شاه حق ندارد به شمال و جنوب مملکتش برود.» (2)
آن چه عده ای از آزاد مردان وطن دوست ایرانی از جمله میرزا کوچک خان جنگلی را بر آن داشت تا علیه استبداد زمانه دست به قیام بزند، همان مسایلی بود که به بخشی از آن ها به صورت کلی اشاره شد. حقیقت آن است که هر ایرانی آزاده و وطن دوست و آگاه، با مشاهده ی آن همه بی هویتی و احساس ذلتی که از شاهان ایران مشاهده می کرد، به جوش می آمد و برای نجات مردم و کشور دست به قیام می زد و اقدام میرزا کوچک خان جنگلی در مبارزه با بی عدالتی ها و فسادهای رنگارنگ درباریان و کشورهای خارجی نیز در همین راستا بود و پیروزی او بر منطقه گیلان و تسلطش بر بسیاری از قسمت ها، با دستگیری چند نفر از انگلیسی ها (3) در رشت به اثبات رسید. (4)
خروج روس ها از نواحی شمال ایران که پس از انقلاب اکتبر 1917 پیش آمد، موقعیت بسیار مناسب و کم سابقه ای برای انگلیسی ها به وجود آورد. در این زمان انگلیسی ها خود را تنها قدرت خارجی در شمال ایران می پنداشتند و بر این پیش آمد و اتفاق احسان رضایت و خرسندی داشتند. به طور کلی همه چیز برای آن ها مهیا شده بود و به تعبیر خودشان تنها مانع و مشکل این کشور «نهضت جنگل» به رهبری میرزا کوچک خان بود و چاره ای نداشتند تا به هر نحو ممکن این مانع را با خود هماهنگ نموده و یا تربیتی اتخاذ نمایند که نهضت جنگل به دست خود ایرانی ها نابود شود.
سیاست این کشور برای پیگیری اهداف مورد نظر و تلاش برای نتیجه گیری و نیل به هدف های پیش بینی شده، سیر تدریجی داشت. آن ها برای مذاکره و برخورد با میرزا کوچک خان هم این سیر مستمر و تدریجی را رعایت کردند و ابتدا نماینده ی (5) خود را برای مذاکره با جنگلی ها اعزام نمودند. وی در نزدیکی شهر رشت و در محلی به نام «باغ آتش گاه» با میرزا دیدار کرد. آن چه از مجموع سخنان نماینده ی انگلیس دستگیر میرزا شد، آن بود که انگلیسی ها بر اساس پیش بینی های قبلی برای خلاص شدن از دست جنگلی ها و باز نمودن راه برای انجام مقاصد خود، مدعی هستند که حکومت ایران را به جنگلی ها خواهند سپرد و دولت مرکزی را ساقط خواهند نمود.
میرزا کوچک خان به دسیسه ی انگلیسی ها پی برد و امتیازی به آنان نداد و نماینده ی انگلیس بدون نتیجه بازگشت. پس فرمانده نیروهای نظامی آن کشور در ایران (6) با «ژنرال پیچراخوف» روسی که هنوز موفق به خروج از ایران نشده بود، وارد مذاکره شد و از وی خواست تا او را برای رسیدن به بندر انزلی کمک نماید. این کار صورت گرفت، ولی نیروهای پیچراخوف در حوالی منجیل با نیروهای میرزا کوچک خان برخورد کردند و از میرزا خواستند تا به آن ها اجازه ی عبور بدهد. میرزا با اطلاع از نیت آن ها، پیشنهاد را نپذیرفت و جنگ سختی بین نیروهای جنگل و روس ها رخ داد (7) و به شکست جنگلی ها انجامید.
نهضت جنگل علی رغم این شکست از اعتقادها و اصول اساسی و بنیادین خود دست بردار نبود و هر زمان که احساس نیاز و ضرورت می کرد، عرصه را برای انگلیسی ها تنگ و غیر قابل تحمل می ساخت. یکی از مهمترین عواملی که باعث گردید، انگلیس با نیروهای جنگل از در صلح وارد شود، پای بندی میرزا به همین اعتقادها و اصول و ارزش هایی بود که در کمیته ی اتحاد اسلام مورد تصویب قرار گرفته بود و بر اجرا و بها دادن آن ها تأکید می شد. فرماندهان نیروهای انگلیس در مذاکره با میرزا کوچک خان بر این مسأله تأکید داشتند که قرار نیست در ایران بمانند و هدف آن ها این است که برای مدتی کوتاهی از اراضی ایران به منظور مبارزه با آلمان ها و عثمانی ها که دشمنان انگلیس هستند و هم چنین جهت حضور در قفقاز استفاده خواهند کرد.

معاهده ی «صفه سر» رشت

میرزا کوچک خان با ملاحظه ی موقعیت خود و اطلاع از کمبود تجهیزات جنگلی و نظامی و در این مقطع زمانی، صلاح نهضت جنگل را در برقراری رابطه ی دوستانه با انگلیسی ها دانست و در ذی القعده ی سال 1336 هـ ق (8) در قریه ی «صفه سر» رشت، قراردادی در هشت ماده بین انگلیس و میرزا بسته شد (9) و انگلیس به استناد آن، جواز ورود به بندر انزلی را به دست آورد و در عوض میرزا کوچک خان و نهضت جنگل را به رسمیت شناخت. تعهدات طرفین این قرارداد به شرح زیر می باشد: (10)

الف) تعهدات انگلیسی ها

1- دخالت نکردن در اوضاع داخلی ایران، به استثنای زمانی که ایران علیه انگلیس اقدامی انجام دهد.
2- پرهیز از دخالت در ارکان کمیته ی اتحاد اسلام.
3- خودداری از اعزام قوای مسلح به داخل شهرها به منظور تهیه ی مواد غذایی.
4- آزاد سازی اسرای جنگل.

ب) تعهدات نهضت جنگل

1- مشارکت نکردن نهضت با کشورهای که با انگلیس ضدیت دارند و اخراج نمایندگان آن ها.
2- تأمین مواد غذایی مورد نیاز نیروهای انگلیسی.
3- آزاد نمودن اسرای انگلیسی که به دست نیروهای جنگل گرفتار شده اند.

ج) تعهدات مشترک

1- وارد نشدن نیروهای مسلح انگلیسی و جنگلی ها به داخل شهر رشت.
2- دعوت از اهالی شهر رشت برای انتخاب حاکم موقت برای آن شهر.
با انعقاد این قرارداد، روابط دوستانه و صلح آمیز بین طرفین حاصل شد و انگلیسی ها بدون هیچ مانعی برای رفت و آمد با بادکوبه اقدام می کردند. پس از گذشت مدت زمانی دیگر، دولت وثوق الدوله روی کار آمد و انعقاد قرارداد 1919 بین ایران و انگلیس سبب شد تا انگلیس با چرخش زیاد سیاست خود را در مقابل نهضت جنگل تغییر دهد. این تغییر سیاست و منش، کاملاً بدیهی و طبیعی بود، زیرا آن ها سیاست های خود را با توجه به منافع و ضرورت نیازهای شان تنظیم می کردند و هر کجا لازم بود، تعهدات گذشته ی خود را نادیده می گرفتند. تا زمانی که به نهضت جنگل نیاز داشتند، با آن ها از راه دوستی در می آمدند، ولی وقتی منافع جدید و بسیار زیادی در اثر انعقاد قرارداد 1919 در انتظارشان بود، دلیلی نداشت که همکاری و روابط خود را با میرزا کوچک خان تداوم بخشند و وقت خود را در این راه سپری سازند.
این بار تلاش انگلیسی ها برای به زانو در آوردن میرزا صرف می شد. از نقطه نظر آن ها، میرزا کوچک خان یا باید تسلیم حکومت مرکزی ایران شود، یا دست از مخالفت خود با انگلیس و کابینه ی وثوق الدوله بردارد. بسیار وقیحانه بود که یک دولت خارجی در کشور دیگر آن قدر آزادی عمل داشته باشد که خود را در هرگونه امر و نهی، مختار و مسؤول بداند!
آن ها مقصود و منظور خود را در سال 1336 هـ ق، طی نامه ای کتبی به اطلاع میرزا کوچک خان رساندند و ضمن اشاره به سابقه ی قرارداد «صفه سر رشت» و ادعای این موضوع که قرارداد به منظور حفظ و حراست از ایران و مساعدت با نیروهای جنگل منعقد شده، خواستار لغو آن شدند و دلیل آن را نیز به دروغ، نادیده گرفتن بعضی از مفاد قرارداد توسط میرزا اعلام نمودند و از او خواستند تا تسلیم دولت مرکزی شود و یا با تدابیری که خود ایران با همکاری انگلیس انجام می دهد، به یکی از کشورهای خارجی برود! در بخشی از این نامه که از طرف «کاپیتان ویکهم»، رییس اداره ی سیاسی انگلیس نوشته شده، چنین آمده است:
«نظر به روابط دوستی که سابقاً فی مابین بوده است، چنین مناسب می دانم که یک دفعه ی دیگر به شما نصیحت مشفقانه نماییم و تأکید کنیم که اگر با دولت ایران کنار بیایید، می توانید به مساعی جمیله ی ما مطمئن باشید که نگذاریم به شما صدمه وارد آید و به شما و همراهان شما از روی توجه، رفتار شود. در صورتی که نتوانید خود را وادار به اطاعت دولت خودتان نمایید. اگر وطن خواه با دیانت هستید از ایران خارج شوید تا وقت تغییر کند. در آن صورت ما حاضر هستیم که به شما در بین النهرین پناه داده و با شما آبرومندانه رفتار کنیم و در آن جا می توانید از مشاهده ی ترقیاتی که تحت دلالت مشفقانه ی دولت انگلیس حاصل شده است، استفاده نمایید.» (11)
این برخورد انگلیسی ها جای تعجب نیست، زیرا آن ها در برخورد با بعضی از شاهان ایران نیز این گونه عمل می کردند و همان طور که قبلاً اشاره شد، این رفتار آن قدر با جسارت و پررویی صورت می گرفت که ناصرالدین شاه از آن همه دخالت انگلیس و روس در امور ایران شکایت می کرد. در هر صورت شرایط این نامه برای رهبر جنگل بسیار سنگین درآمد و پذیرش آن از جانب او محال بود. مگر امکان داشت، کسی که برای عزت و عظمت وطن خود و مبارزه با دشمنان، با خود و خدای خود عهد و پیمان بسته، برخلاف آن اقدام نماید؟
میرزا کوچک خان از پذیرش درخواست انگلیس سرپیچی نمود. مخالفت او راه را برای تصمیم گیری جدی دولت مرکزی ایران و انگلیسی ها هموار نمود و جنگ بین میرزا و طرف مقابل حتمی شد. بلافاصله قزاق های ایران (12) به رشت سرازیر شدند و نیروهای انگلیسی مستقر در قزوین هم برای حمایت آنان رهسپار رشت گردیدند. ساعدالدوله (13) هم از سوی وثوق الدوله مأموریت پیدا کرد تا با جمع آوری نیرو از تنکابن به نیروهای جنگل حمله نماید. اما در مقابل نیروهای جنگل به فرماندهی دکتر حشمت شکست خورد، مدتی بعد دکتر حشمت به دست قوای آن ها دستگیر و اعدام گردید و سایر نیروهای جنگل نیز دچار ضعف شدند و در آستانه ی انهدام قرار گرفتند. چندی بعد جنگلی ها با استفاده از موقعیت های پیش آمده و پیدا کردن متحدان جدید مثل روسیه، نیروهای خود را سر و سامان دادند و دوباره به عنوان یک مشکل جدی برای انگلیس و کابینه ی وثوق الدوله درآمدند. وثوق نمایندگانی برای مذاکره نزد میرزا فرستاد و اگر چه یکی از آن آنان (14) با یک پیام ساختگی طور دیگری با میرزا کوچک خان و نمایندگان او برخورد نمود، ولی اقدام های انجام شده کارساز نبود و نهضت میرزا در کابینه ی وثوق الدوله، مشیرالدوله، سپهدار و سید ضیاء الدین طباطبایی، هم چنان فعالیت داشت و سرانجام به دست رضاخان از بین رفت.

پی نوشت ها :

1- تاریخ معاصر، ج1، پیتر آوری، ترجمه ی محمد رفیعی مهرآبادی، ص 212.
2- همان، ص 3.
3- «سروان نوئل»، افسر اطلاعاتی انگلیس، «مالکارن» و «آکشوت» کنسول و مدیر بانک شاهنشاهی.
4- همان، ص 414.
5- کلنل استوکس.
6- ژنرال دانسترویل.
7- رمضان سال 1336 هـ ق.
8- اگوست سال 1918 میلادی، مرداد ماه سال 1297 هـ ش.
9- نماینده ی انگلیس، «کلنل ماتیوس» فرمانده قشون انگلیس و «مسترمایر» نماینده ی سیاسی آن کشور و نمایندگان جنگل «رضا افشار» و «دکتر ابوالقاسم خان» بودند.
10- تاریخ بیست ساله ی ایران، ج1، حسین مکی، صص525 و 526.
11- همان، ص 528.
12- به فرماندهی استارو سلسکی
13- پسر سپهسالار تنکابنی.
14- میرزا احمد خان آذری، کفیل حکومت رشت.

منبع: رمضانی، عباس؛ (1382)، میرزا کوچک خان جنگلی، تهران: ترفند، چاپ سوم 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما