اسلام و انسان

1- انسان از نظر اسلام، آفریده ای گرامی است:"و لقد کرمنا بنی آدم.." (اسراء/70)(و به درستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته ایم...)او برای آبادانی زمین، جانشین خدا شده است:«و إِذا قال ربُّک للملائکةِ إِنَّی جاعلٌ فی الأَرضِ خلیفةً...»
دوشنبه، 20 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام و انسان
اسلام و انسان

نویسنده: اتحادیه جهانی علمای مسلمان
مترجم: محمد مقدس


 
1- انسان از نظر اسلام، آفریده ای گرامی است:"و لقد کرمنا بنی آدم.." (اسراء/70)(و به درستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته ایم...)او برای آبادانی زمین، جانشین خدا شده است:«و إِذا قال ربُّک للملائکةِ إِنَّی جاعلٌ فی الأَرضِ خلیفةً...»(بقره/30) (و آنگاه که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می خواهم جانشینی در زمین بگمارم...) و از آنجا که انسان گرامی و جانشین خداست، خداوند متعال او را اشرف مخلوقات قرار داده و همه آفریده های دیگر را رام او ساخته است:«أَلم تروا أَنَّ الله سخَّر لکم مَّا فی السَّماواتِ و ما فی الأَرضِ» (لقمان/20)(آیا ندیده اید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد...) ،«و سخَّر لکم مَّا فی السَّماواتِ و ما فی الأَرضِ جمیعاً مِّنهُ...» (جاثیه/13)(و آنچه را در آسمانها و در زمین است که همه از اوست، برای شما رام کرد.)
خداوند، مجموعه حقوقی را ارزانی انسان داشته که او را در حفظ کرامت و انجام مأموریتش یاری می رسانند و فرمانش داده که آنها را پاس دارد و چونان وظایف اساسی تلقی کند. پیشاپیش این حقوق و نعمتها، آزادی انسان در گزینش اعتقادات خویش است. اسلام در توجه به آزادی عقیده تا آنجا پیش رفته که به مسلمانان فرمان داده است برای دفاع از این حقوق و ایستادگی در برابر کسانی که نسبت به دین مردم فتنه انگیزی می کنند، به نبرد بپردازند:«و قاتلوهم حتَّی لا تکونَ فتنةٌ...»(انفال/39) (و با آنان جنگ کنید تا دیگر آشوبی بر جا نماند...)
2- از جمله حقوق انسان در اسلام ، پاسداری از عقل و حمایت از آن و رها سازی نیروی آن در بحث و اندیشه است. اسلام می کوشد "عقل گرایی علمی" مبتنی بر نظر و اندیشه در آفاق و انفس را بنیان نهد:«أَولم ینظروا فی ملکوتِ السَّماواتِ و الأَرضِ و ما خلق الله مِن شیءٍ...»(اعراف/185) (آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته اند؟)«و یتفکَّرونَ فی خلق السَّماواتِ و الأَرضِ..»(آل عمران/ 191) (...و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند...)
اگر کسی بگوید «اندیشیدن»از جمله فرایض اسلامی است، سخن به گزاف نگفته؛ زیرا قرآن نیز همین را گفته است:«قل إِنَّما أَعظکم بواحدةٍ أَن تقوموا الله مثنی و فرادی ثمَّ تتفکَّروا...» (سبأ/46) (بگو: تنها شما را به سخن یگانه ای اندرز می دهم و آن اینکه: دو تن دوتن و تک تک برای خداوند قیام کنید، سپس بیندیشید...) و این عبارت دهها بار در قرآن تکرار شده است:«افلا تتفکرون» (پس آیا نمی اندیشید؟) همچنان که خداوند فرمان به نگریستن و نگاه کردن داده و در آیات بسیاری این کار را تشویق کرده است: «قل انظروا ماذا فی السَّماواتِ و الأَرضِ...» (یونس/101) (بگو بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟...)،«افلا ینظرون...»(غاشیه/17) (آیا نمی نگرند...)؛«أَفلم ینظروا إِلی السَّماء فوقهم کیفَ بنیناها و زَّیَّناها و ما لها مِن فروجٍ»(ق/6)(آیا در آسمان بر فراز سرشان ننگریسته اند که چگونه آن را ساختیم و آراستیم و هیچ رخنه ای ندارد؟)
اسلام تقلید کورکورانه و پیروی خشک از آنچه بدان اعتقاد داشته یا بزرگان و سرکردگان فرمان داده اند را نمی پسندد:«و إِذا قیل لهم اتَّبعوا ما أَنزل الله قالوا بل نتَّبع ما أَلفینا علیهِ آباءنا أَولو کان آباؤهم لا یعقلونَ شیئاً و لا یهتدونَ»(بقره/170) (و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته ایم، پیروی می کنیم. آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی یافتند و راه به جایی نمی بردند، باز از پدرانشان پیروی می کردند؟) « و قالوا ربَّنا إِنَّا أَطعنا سادتنا و کبراءنا فأَضلُّونا السَّبیلا»(احزاب/67)(و می گویند: پروردگارا! ما از سر کردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در برده اند.)
اسلام پیروی از گمان ـ در جایی که باید یقین حاصل شده باشد ـ را ردّ می کند: «و ما لهم به مِن علمٍ إِن یتَّبعونَ إِلاَّ الظَّنَّ و إِنَّ الظَّنَّ لا یغنی مّن الحقِّ شیئاً»(نجم/28) (و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان، پیروی نمی کنند و گمان برای رسیدن به حق، بسنده نیست.)«...و لا تتَّبع الهوی فیضلَّک عن سبیل الله..» (ص/26)(...و از هوا و هوس پیروی مکن، زیرا تو را از راه خداوند گمراه می کند...) و در همین راستاست که خداوند مشرکان را نکوهش می کند:«إِن یتَّبعونَ إِلاَّ الظَّنَّ و ما تهوی الأَنفس»(نجم/23)(... آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند، پیروی نمی کنند.)
اسلام هیچ ادعایی را که فاقد برهانی در درستی آن باشد، نمی پذیرد:«...قل هاتوا برهانکم إِن کنتم صادقین»(بقره/111و نمل/64)(...بگو اگر راست می گویید، هر برهانی دارید بیاورید.) و همان گونه که در مسائل عقلی بر برهان تکیه می کند، در مسائل حسی یا عینی نیز بر مشاهده تأکید می نمایند:«...أَشهدوا خلقهم...»(زخرف/91)(...آیا در آفرینش آنان، گواه بوده اند؟...)و در نقلیات بر مدرک و سند:«...ائتونی بکتاب مَّن قبل هذا أَو أَثارةٍ مِّن علمٍ إِن کنتم صادقین»(احقاف/4)(...اگر راست می گویید کتابی را که پیش از این بوده یا نشانی را که از دانشی بازمانده است، برای من بیاورید.)و درخصوص مسائل دینی، بر اثبات وحی بودن آن، انگشت گذارده است. و بر این اساس کسانی را که طیبات حلال خدا را تحریم می کنند، به چالش می کشد:«...نبِّؤنی بعلمٍ إن کنتم صادقین»(انعام /143) (...مرا از روی دانش آگاه سازید اگر راستگویید.) و نیز کسانی را که می گویند شرک آنان به مشیت الهی بوده یعنی با رضایت او صورت گرفته، مورد خطاب قرار داده به ایشان می گوید:«....قل هل عندکم مِّن علم فتخرجوهُ لنا إِن تتَّبعون إِلاَّ الظَّنَّ و إِن أَنتم إِلاَّ تخرصون»(انعام/148)(...بگو :آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان، پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی کنید.)
3- اسلام به فراگیری دانش و بهره گیری از جدید ترین روشهای آن و تکیه بر نتایج علمی در همه عرصه ها، فرا می خواند و اندیشیدن را عبادت می داند و رفتن به دنبال دانشی که امت بدان نیاز دارد را فریضه واجب تلقی می کند:«رفتن به دنبال دانش بر هر مسلمانی واجب است»(1) و عقب ماندن از کاروان دانش را یک پدیده منفی و گناه می شمارد و بر آن است که برتری در عرصه های مختلف نظری و عملی و نظامی و غیر نظامی دانش، وظیفه ای دینی است و بهره گیری از هر ابزار و وسیله ای برای تحقق این وظیفه نیز واجب است. اسلام هیچ گونه تضاد و تعارضی میان عقل صریح و نقل صحیح نمی بیند؛ زیرا عقل ـ آن گونه که علمای ما تقریر کرده اند ـ اساس و شالوده "نقل" است. با عقل است که وجود خدا، نبوّت عامه ونبوّت خاصه حضرت محمد (ص) ثابت می شود. در فرهنگ ما هیچ گونه تناقضی میان حقایق علمی از یک سو و قطعیات اسلامی از دیگر سو وجود ندارد. این دو هیچ تعارض و درگیری با هم ندارند و در تاریخ ما نیز بر خلاف تاریخ ادیان دیگر، هرگز میان علم و دین، نبردی رخ نداده است؛ دین نزد ما علم و علم نزد ما دین است.
از جمله پیامدهای چنین موضعی [همسویی علم و دین در تاریخ اسلام] افتخار کردن به میراث اسلامی و رهنمون گرفتن از آن و باز شناختن بخش الهی، ثابت و معصوم آن ـ که اندک است ـ و هدایت یابی و چراغ راه قرار دادن آن از یک سو و بخش بشری نوبه نو شونده ای ـ که بیشتر آن را تشکیل می دهد ـ و گزینش آن و رهنمون گیری از آن، از سوی دیگر است. میراث اسلامی ماست نه مانعی بر سر راه پیشرفت و حرکت ما. آغوش اسلام به روی میراث دانش و اندیشه همه جهانیان باز است. علم و دانش و حکمت را از هر جا که آمده باشد، می جوید و از تجربیات ملتهای قدیم و جدید ـ تا آنجا که با اعتقادات، شریعت و ارزشهای آن منافات نداشته باشد ـ بهره گیری می کند و بهترینش را بی هیچ تعصبی نسبت به آنچه قدیمی تر است و بی آنکه از اندیشه های جدید برای خود بتی بسازد بر می گزیند. از گذشته نمی گسلد و از حال کناره نمی گیرد و از آینده غافل نمی گردد. اسلام آغوش خود را بر تجربه بشری و علومی که بشریت در عرصه نظری، ابزاری و تضمینی مرتبط با حمایت از حقوق ملتها و آزادیهای آنهاست، می گشاید؛ و بی هیچ عقده ای، در راستای بهره بردن از آنها می کوشد. زیرا حکمت و دانش، گمشده مؤمن است و همه جا به دنبال آن است و از همه مردم به آن سزاوارتر است.
فلسفه ها، نهادها و تجربیات بشری که مسلمانان [از دیگران] می گیرند مشروط به آن است که با نص صحیح و با دلالت آشکار و نیز با قاعده شرعی ثابتی، تعارض نداشته باشد. جامعه مسلمان سعی دارد که روح و ارزشها و احکام خود را بر آنچه که از دیگران اقتباس می کند، بدمد و آنها را بخشی از منظومه اسلامی خود سازد و آن چنان افزوده ها و تعدیلاتی بر آنها وارد آورد که شناسنامه نخستین و اصلی خود را از دست بدهند و دارای شناسنامه و هویتی اسلامی گردند.
4- از جمله حقوق انسان در اسلام پاسداری از سلامت جسمی، روانی و عقلی خویش است:«جسمت نیز بر تو حقی دارد.»(2) حق بدن بر صاحبش آن است که اگر گرسنه شد آن را سیر گرداند و اگر خسته شد آرامشش دهد و اگر کثیف شد تمیزش کند و چنانچه ضعیف شد، تقویتش نماید و در صورت بیماری، درمانش کند؛ چه خداوند هیچ دردی را بدون درمان نگذارده و دانش و جهل به آن (درمان) نیز به خودش باز می گردد.
اسلام [در مسائل بیماری و درمان] واگیرداری [برخی بیماریها] را از سنتهای الهی می داند و تدبیر اندیشیهای لازم از نظر سرم، خونابه و لقاح را واجب دانسته و پیشگیری از بیماریهای عمومی و بویژه واگیردار را تشریع کرده و قرنطینه بهداشتی بر حالت بیماریهای واگیردار را برای حفظ سلامت مردم و نیز مراقبتهای همه جانبه بهداشتی بویژه در خصوص مادران و کودکان را واجب می داند. برای کارگران نیز دوره استراحت و تعطیلی و برای بیماران حق درمان را فراهم کرده و حقوق سالمندان، معلولان و افراد با نیازهای ویژه را در نظر گرفته و رعایت کرده است. مسائل بهداشتی و طبی را نیز با یک سلسله احکام شرعی و رهنمودهای دینی و اخلاقی ــ که پزشک مسلمان و تمام کسانی که در امور پیشگیری، درمان و پرستاری به وی کمک می کنند باید بدان پای بند باشند ـ احاطه کرده است.
اسلام همچنین از تربیت بدنی و ورزش استقبال و آن را نه هدف، بلکه به عنوان وسیله تلقی می کند؛ ورزش و تربیت بدنی به جسم آدمی انعطاف، قدرت و نیرومندی می بخشد. فرد مؤمن قوی بنیه را خداوند بیش از مؤمن ضعیف دوست می دارد.
اسلام خواهان غذای کافی و مناسب برای هر انسان، بویژه برای مستمندان است و تشویق به اطعام آنان را واجب، و بی توجهی به این کار را در شمار دروغ داشتن روز جزا می شمارد: «فذلک الَّذی یدعُّ الیتیم، و لا یحضُّ علی طعامِ المسکین»(ماعون/2 تا3) (پس او همان کسی است که یتیم را می راند و مردم را به سیر کردن مستمند بر نمی انگیزد.)
و در عین حال با تشریع و رهنمونی، با فحشای زنا و انحرافهای جنسی و هر آنچه که به این منکرات می انجامد، مبارزه می کند و در برابر مشروبات الکلی، مواد مخدر و دخانیات و همه سمهای زیانمند برای تن و جان و روان آدمی، می ایستد که قاعده و اصل آن "لا ضرر و لا ضرار" است (زیان دیدن و زیان رساندن جایز نیست) و مسلمان حق ندارد و جایز نیست که زیان فوری یا تدریجی به خود برساند:«...و لا تقتلوا أَنفسکم إِنَّ الله کان بکم رحیماً»(نساء/29)(... و یکدیگر را نکشید، بی گمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است.)
مسلمان حق ندارد (جایز نیست) که با گرسنگی کشیدن عمدی و ممتد یا با پرخوری، به خود آسیب رساند؛ زیرا خوردن و آشامیدن موارد مباح در شریعت اسلام، مقید به عدم اسراف است:«...کلوا واشربوا و لا تسرفوا إِنَّهُ لا یحبُّ المسرفین»(اعراف/31)(...بخورید و بیاشامید و گزافکاری نکنید که او گزافکاری را دوست ندارد.)
5- باید به توصیه های دینی و راهنماییهای اخلاقی و حقوقی اسلام در خصوص حمایت از محیط زیست، عمل گردد. اسلام آسیب رساندن به محیط زیست اعم از تخریب، اتلاف یا اهمال را نمی پسندد و این کار را افساد فی الارض بر شمرده که همه رسالتهای آسمانی آن را نهی کرده و قرآن نیز در آیه زیر بر این نهی تأکید کرده است:«و لا تفسدوا فی الأَرضِ بعد إِصلاحها..»(اعراف/56)(و در زمین، پس از سامان یافتن آن، تباهی نورزید...)«و الله لا یحبُّ الفساد» (بقره/205) (...و خداوند تباهی را دوست نمی دارد.)
حمایت از محیط زیست در اسلام، مبتنی بر چند پایه است:
الف: درختکاری و کشت و کار؛ در این زمینه، این حدیث بسیار جالب را داریم: "اگر رستاخیز شد و کسی نهالی در دست داشت چنانچه بتواند رستاخیز را به تأخیر اندازد تا نهال را به کارد، این کار را بکند."(3)و حدیث دیگر اینکه:"هر مسلمانی که نهالی به کارد یا کشتی کند و پرنده، انسان یا چارپایی از [میوه] آن بخورد، برای وی صدقه منظور می شود."(4)
ب:آبادانی و بهره برداری؛ خداوند متعال می گوید:«هو أَنشأَکم مِّن الأَرضِ و استعمرکم فیها...»(هود/61)(...او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد...)"استعمرکم" در این آیه به این معناست که از شما خواست آن را آباد کنید. بنابراین آبادانی از جمله هدفهای آفرینش در کنار پرستش خداست.)
ج: پاکیزگی و پاکسازی؛ خداوند متعال می گوید:«إِنَّ الله یحبُّ التَّوَّابین و یحبُّ المتطهِّرین»(بقره/222)( بی گمان خداوند توبه کاران و شست و شو کنندگان را دوست می دارد.) از این رو طهارت حسّی و حکمی را شرط درستی نماز قرار داده است. همچنان که اسلام به تمیزی بدن، خانه، معابر و مساجد و ... سفارش کرده است.
د: حفاظت از منابع طبیعی به عنوان نعمتهایی که خداوند به بندگانش ارزانی داشته است؛ انسان وظیفه دارد از آنها پاسداری کند و خدا را به خاطر آنها سپاس گوید. با پاسداری و سپاس، شایسته نعمتهای بیشتری می گردد:«...لئن شکرتم لأَزیدنَّکم ...»(ابراهیم/7)(...اگر سپاسگزار باشید بر نعمت شما می افزایم...)، در اینجا منابع شامل: ثروتهای حیوانی، ثروتهای گیاهی و کشاورزی و ثروتهای آبی و دریایی، ثروتهای معدنی و جز اینهاست که نباید و جایز نیست که آنها را از حیّز انتفاع ساقط کنیم یا به آنها بی توجهی نماییم یا بیهوده مصرفشان کنیم یا به آنها تجاوز کنیم؛ زیرا به معنای تجاوز به دارایی همه امّت و حق او در این منابع است.
در این میان، احادیثی داریم که ما را از کشتن تفننی حتی یک گنجشک یا قطع یک درخت در بیابان یا رها کردن پوست مرداری بی آنکه آن را دباغی و استفاده کنیم و یا رها کردن یک لقمه غذا بی آنکه کسی آن را بردارد و بخورد، بر حذر داشته اند.
هـ : نیکی به محیط زیست؛ زیرا خداوند نیکی کردن به همه چیز را در نظر گرفته و ما را به عدل و نیکی فرمان داده است. نیکی کردن به محیط زیست شامل نیکی به چیزهای موجود در آن است؛ نیکی به انسان، نیکی به حیوان، نیکی به گیاهان، نیکی به زمین و خاک آن، نیکی به آبی که همه چیز از آن زنده است، نیکی به هوایی که انسان از آن تنفس می کند و نیکی به همه موجودات زنده. کسانی که به خوبی از انجام این کارها و این نیکیها برآیند می توانند امیدوار باشند که در شمار نیکوکارانی قلمداد می شوند که خداوند در این آیه، آنان را دوست می دارد:«...و أَحسنوا إِنَّ الله یحبُّ المحسنین»(بقره/195)(...و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.)
و: پاسداری از محیط زیست در برابر تلف شدن؛ اعم از اینکه این اتلاف با انگیزه خشونت باشد یا با انگیزه خشم و یا به انگیزه بازیچه قرار دادن و یا با انگیزه بی توجهی به آن:« هر کس درخت کناری را قطع کند، خداوند سرش را رو به آتش دوزخ قرار می دهد.»(5)
ز: حفظ تعادل محیط زیست؛ خداوند متعال هر چیز جهان هستی را به اندازه و بجا آفریده و آن را در جای خود قرار داده است. همه چیز در جهان هستی به اندازه و مقدار لازم است: خداوند متعال می گوید:«و ان من شیء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم»(حجر/21)(و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینه های آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معین فرو نمی فرستیم.) در این میان در جهان هستی تعادلی برقرار است که اهل بصیرت بر آن آگاهند و نباید آن را به هم زد؛ به هم خوردن این تعادل در کردار بشر و با طغیان و کارهای زیان آوری که انجام می دهد، نهفته است:«و السَّماء رفعها و وضع المیزان، أَلاَّ تطغوا فی المیزان»(الرحمن/7 تا9) (و آسمان را برافراشت و ترازو را بگذاشت که در ترازو تجاوز نکنید و سنجش را با دادگری بر پا دارید و ترازو را کم مپیمایید.)
خطر از میان رفتن این منابع با کاربردهایی غیر از آنچه در اصل در نظر گرفته شده یا با استفاده نادرست از آنها و یا اسراف در بهره برداری از آنها وجود دارد. و سرانجام اینکه خطر به هم خوردن تعادل محیط زیستی جهان هستی مطرح است که در صورت تداوم بهره برداریهای ناروا از منابع طبیعی، در حال حاضر کل جهان را تهدید می کند.

پی نوشت ها :

1-"سنن ابن ماجه"، مقدمه؛ حدیثی "حسن" است؛ زیرا به گفته سیوطی، از بیش از پنجاه راه نقل شده است.
2- "صحیح البخاری" ، کتاب الادب، باب حق الضیف، شماره (5783) ، و "صحیح مسلم" کتاب الصیام، باب النهی عن صوم الدهر، شماره(1159) به نقل از "ابوسلمة".
3- "مسند احمد" کتاب باقی مسند المکثرین، باب باقی مسند السابق، شماره(12512) به نقل از "أنس بن مالک"، و تنها احمد بن حنبل آن را نقل کرده و رجال آن، ثقه هستند.
4- "صحیح البخاری" کتاب المزارعه، باب فضل الزرع و الغرس، شماره (2152) به نقل از أنس بن مالک، و "صحیح مسلم" کتاب المساقاة، باب فضل الغرس و الزرع، شماره (2904) به نقل از "أنس بن مالک".
5- "سنن ابوداود" کتاب الادب، باب من قطع السدر، شماره (5239)،به نقل از "عبدالله بن حبشی"و "سنن البیهقی"باب ما جاء فی قطع السدرة، شماره(11538)و روایان آن ثقه هستند.

منبع: اتحادیه جهانی علمای مسلمان، منشور اتحادیه جهانی علمای مسلمان، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی، اول، 1389، ه-ش.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.