تصاویر یا اصطلاح |
معنی |
موارد استفاده شده |
Cool cat |
متجاوز جنسی |
بر روی پیراهن بچه گانه چاپ گردیده است. |
Happy gentleman |
مرد هم جنس باز |
بر روی تی شرت پسرانه دیده می شود. |
Chill out |
بی خیال و خونسرد باش |
بر روی تی شرت پسرانه به همراه تصویر یک جوان با تیپ غربی. |
Heaven |
اوج تلذذ جنسی |
بر روی تی شرت دخترانه چاپ گردیده است. |
Rap |
نام گروه مبتذل موسیقی غرب |
بر روی کلاه، کمربند و تی شرت دیده می شود. |
Heavy metal |
سبک موسیقی جاز غرب که طرف دارانش عقاید پوچ و بسیار ضد اخلاقی دارند. |
بر روی کلاه، کمربند و تی شرب دیده می شود. |
Metallica iron maiden |
یک سبک از موسیقی هوی متال با عقاید و نوعی موسیقی خاص |
بر روی تی شرت، کمربند و کلاه. |
Kiss |
یک گروه موسیقی با عقاید هم جنس بازی شدید. |
بر روی تی شرت، کمربند و کلاه. |
w.a.s.p |
یک گروه موسیقی از سبک هوی متال به معنی ما هم جنس بازان هستیم، با عقاید وحشیانه و ضد اخلاقی. این گروه به شیطان پرست ها نیز معروفند. |
بر روی پیراهن، تی شرت، شلوار و کلاه چاپ شده است. |
تصویر کله |
سمبل و آرم گروه موسیقی مبتذل که هم جنس باز هستند. |
بر روی البسه و اتومبیل. |
تصویر کله خرگوش |
آرم گروه پلی بوی که مروج فعالیت های آزاد جنسی ومنتشر کننده مجلات سکسی است. |
بر روی ساعت، اتومبیل، لباس و لوازم التحریر. |
تصویر اس.اس به صورت شکسته که آرم پرچم آلمان در زمان هیتلر بود. |
این آرم مربوط به گروه رش که اعتقادات نئونازیستی داشته و به ارتباط آزاد دختر و پسر و نیز عقاب نژادپرستانه معتقدند. |
بر روی دیوارها و نیز لوازم التحریر دیده شده است. |
توضیح: یکی از مدافعان موسیقی هوی متال در توجیه و حمایت از این سبک چنین می نویسد:
« به گمان من موسیقی هوی متال یکی از تکنیکی ترین، فلسفی ترین و پر مضمون ترین موسیقی های حال حاضر است. ثابت کردن این ادعا چندان مشکل نیست». (2)
« مضمون شعرهای هوی متال هم، همان طور که قابل لمس است دارای مفهومی اعتراض آمیز از نسل بشر، مفهوم حماسی از افسانه های به یاد ماندنی و مضمونی انسانی در دفاع از حقوق بشر است. با نهایت تأسف در جهان امروزی یا حتی نزدیک تر در جامعه خودمان از موسیقی هوی متال به عنوان یک موسیقی مبتذل و نامفهوم یاد می کنند و این نوع موسیقی را غیر قابل ارزش می دانند. به گمان من نقدهایی از این قبیل عاری از شناخت این نوع موسیقی است. موسیقی هوی متال موسیقی ای است با ارزش و با مفهوم که می توان آن را مورد نقد و بررسی قرار داد». (3)
« شاید خیلی ها می پندارند که چرا گروه های هوی متال از چنین چهره هایی در اجرای موسیقی خود استفاده می کنند و نام آن را چهره های مستهجن می گذارند اما از فلسفه و نفس عمل اطلاعی ندارند و نمی دانند موسیقی ای که حرفش دفاع از حقوق بشر، دفاع از افسانه ها، اعتراض به برده داری، تبعیض نژادی و اعتراض به صهیونیسم است باید چهره هایی اعتراض آمیز داشته باشد». (4)
« موضوع های این تصنیف ها از جای دور دست آورده نشده اند و بارها و بارها شنونده آن را در روزمرگی های خود با تمام وجود لمس کرده است. اصولاً تصنیف گر راک و متال به جای رمان های ادبی، روزنامه می خواند و برای گرفتن حس به جای رفتن به جنگل و کوه، به خیابان می رود، جایی که زنده ها از بی غذایی می میرند و مرده ها از بی کفنی می پوسند. جایی که به جای رود، فاضلاب جاری است و ساکنانش هر روز راه جدیدتری را برای استثمار انسان کشف می کنند». (5)
ملاحظات
پیدایش جریان رپ، راک یا هوی متال ممکن است چنان که ایشان و عده ای دیگر اظهار کرده اند، براساس اعتراض به ظلم ها و تبعیض های موجود در جوامع غربی باشد، اما چهره های زننده، رفتارهای زشت و تهوع آور، کارهای خلاف اخلاق، ترویج روحیه پرخاش و عصیان گری، انکار و توهین به خداوند و پیامبر بزرگ الهی، عیسی علیه السلام و نفی ارزش ها در قالب شعر، خودکشی، شرب الکل، استفاده از مواد مخدر مختلف، تجاوز به دیگران و وسیله ترویج افکار مادی، الحادی و صهیونیستی شدن، نشان می دهد که وضعیت بالفعل و کنونی این گروه های موسیقی، مستقیماً در جهت اهداف پلید شیطان های بزرگ عالم است.ضررها و تحریکات شدیدی که این گونه موسیقی ها بر جسم و جان انسان دارند، بر همگان روشن است و این گونه آهنگ ها علاوه بر حرمت شرعی از جهت عقلی و تجربی نیز به نفع انسان نیست.
ملاحظه
در این جا به مناسبت این که پوچ گرایی یکی از اصول اندیشه شیطانی است، به توضیحی کوتاه در این باره می پردازیم.پوچ گرایی
آلبر کامو می گوید: به عقیده من معنای زندگی، واجب ترین مسئله است.دیدگاه های متفکران درباره ی جهان هستی و زندگی را به سه دسته می توان تقسیم کرد:
الف. طرفداران فلسفه ی خوش بینی، این گروه خوشی های زندگی را غالب بر اندوه های زندگی می دانند. برخی می گویند: جهان حاضر بهترین جهان ممکن است. اصالت با وجود و خیر است و هرچه از دوست رسد نیکوست. بیان های مختلفی در این طیف وجود دارد.
ب. طرفداران فلسفه ی بدبینی، شرور بر خیرات غالب هستند. انسان طبیعتاً شرور است، اصالت با شر است و آنچه پایدار و پیروز است، بدی است.
ج. حامیان خوبی و بدی، جهان دارای خیر و شر است، آدمی نه ذاتاً خوب است نه بد، بلکه با تلاش و اختیار خوب یا بد خواهد شد.
فلسفه پوچ گرایی و علل گرایش به آن
در عصر حاضر اندیشه پوچ گرایی را به صورت مقاله، نمایشنامه و داستان در آثار برخی از نویسندگان مثل صادق هدایت، فرانتس کافکا، آلبرکامو، ساموئل بکت، آرتور آداموف، ژان پل سارتر و اوژن یونسکو می بینیم.دسته ای از آن ها با استدلال عقلی و گروهی با هنر خود، پوچی و بی تفاوتی نسبت به ارزش های انسانی، بی احساسی و بی قیدی نسبت به دیگران و آداب اجتماعی، احساس از خود بیگانگی و دوری از مردم را ترویج می کنند.
پوچ گرایی یکی از مختصات عصر جدید است. در گذشته بدبینی وجود داشت، اما اکنون به اوج خود و پوچی رسیده است. طغیان ها و خودکشی ها، فرار از خود و دیگران، لاابالی گری و انجام کارهای زشت، نشانه های این احساس پوچی است.
عواملی که موجب گرایش به پوچی می شوند عبارتند از:
1. حل نکردن معمای آفرینش: کسانی که نظام فکری و اعتقادی منسجم و صحیحی نداشته اند و پاسخ سؤال های اساسی هستی را در نیافته اند، به بن بست و بدبینی رسیده اند. انسان از کجا آمده، برای چه آمده و راه کجاست و به کجا خواهد رفت؟ تا این سه نقطه اساسی فهم نشود، انسان به سامان فکری و عملی نمی رسد.
2. جهل و ترس نسبت به مرگ: زودگذر بودن خوشی ها و لذایذ زندگی و این که زندگی چه با خوشی و چه با سختی همراه باشد، نهایتاً و به سرعت به مرگ منتهی می شود، موجب یأس و سرخوردگی می شود. تنها باور به معنا و جهان آخرت و جاری شدن حیات پس از این عالم و معنادار شدن زندگی و اعمال انسانی، می تواند این معضل را حل نماید.
3. ماندن در شک: اگر شک نردبانی برای رسیدن به علم و یقین بشود، خوب است اما اگر شک ادامه یابد، مانند خوره همه ی باورهای انسان را لرزان می کند و از بین می برد و منجر به بدبینی و تحیر می شود.
4. ماده گرایی: افراد مادی همه ی پدیده های هستی را ناشی از تصادفات و طبیعت بی شعور می دانند و مرگ را پایان هستی انسان می دانند، لذا هرچه هست این لحظات کنونی است که معلوم نیست چقدر ادامه دارد و با خوشی سپری می شود یا غم!؟ زندگی تکرار مکررات است و ملال آور. انسان غریب است و تنها و بی پناه. در حالی که انسان موحد، زندگی و هستی را مخلوق خالق با شعور می داند و خود را تحت حمایت و عنایت حی، قادر و حکیم علی الاطلاق می بیند.
5. شکست در اهداف زندگی: وقتی انسان اهدافی غلط و پوچ را برگزیده و نتوانست به معشوق یا مقام یا ثروت مورد نظر برسد، ضربه روانی می خورد و زندگی برای او بی معنا جلوه می کند.
ارزیابی فلسفه پوچی
آیا زندگی واقعاً پوچ است یا نه؟ آیا می توان به زندگی معنا و ارزش حقیقت داد یا نه؟ مکاتب الهی و بشری هر یک پاسخی به این مسئله اساسی داده اند. اما یک نکته مورد قبول همگان است و آن این که پوچ گرایی، امری منفی و غیر منطقی است، چرا که اولاً: پوچ گرایی با فطرت و وجدان انسان سازگار نیست، از این رو این اندیشه فراگیر نیست و پاسخ قانع کننده ای به ندای درون نمی دهد.ثانیاً: با شناخت و حل معمای هستی، مرگ و مشکلات زندگی، زمینه ای برای میل به پوچی و یأس نمی ماند.
ثالثاً: افکار بزرگان فلسفه ی پوچی نشان این است که این تفکر، مضر و بیمارگونه است، چرا که این افراد به دنبال معنایی برای زندگی می گردند، اگر کل هستی بی معنا باشد و پوچ گرایی امری پایدار و موافق با طبع باشد، معنا ندارد شخص پوچ گرا به دنبال برون رفت از این وضعیت باشد.
رابعاً: هیچ یک از متفکران نیست انگار، دلیلی عقلی و منطقی برای مدعای خود ذکر نکرده اند.
آری، اگر خدا را از هستی حذف کنیم، هستی بدون اول و آخر و بدون معناست و امکان ندارد معنایی صحیح و معقول و قانع کننده برای جهان، زندگی، تحمل مرارت ها و ناکامی ها پیدا کنیم. (6)
تو کز سرای طبیعت نمی روی بیرون
کجا به کوی حقیقت گذر توانی کرد
بعد از بحث از پوچ گرایی، به توضیحی کوتاه درباره موسیقی و تأثیرات آن می پردازیم:
انواع موسیقی
موسیقی در یک تقسیم بندی به موسیقی طبیعی و موسیقی هنری تقسیم می شود و موسیقی هنری به موسیقی حلال و حرام تقسیم می گردد.موسیقی طبیعی عبارت است از: نغمه های جویبارها، صدای آبشارها، صدای وزش بادهای ملایم در درختان و انواع پرندگان، آواز قمری و کبک. این نواهای طبیعی چون غالباً یک نواخت و بر یک آهنگ و میزان هستند، مسرت بخش و حلال می باشند.
موسیقی هنری عبارت است از: اهنگ هایی که بشر آن ها را ساخته است، و وسایل مصنوعی آن در دنیای کنونی عبارت است از: تار، ویولون، سنتور، اکوردئون، گیتار، پیانو و.... آهنگ های مصنوعی دارای زیر و بم و ارتعاشات و تحریکات گوناگونی است که گاه می خنداند، زمانی می گریاند و گاهی به افراط نیروی نشاط را در آدمی تحریک می کند. (7)
اگر موسیقی هنری تحریک کننده ی شهوت و هیجان جنسی باشد و یا همراه آلات لهو و غنا یا مناسب مجالس لهو باشد حرام است و جایز نیست، مثل ساز زدن، دایره زدن و غیره اما اگر تحریک کننده نباشد و مناسب مجالس لهو نباشد، جایز است و اشکال ندارد. (8)
تمام هنر موسیقی در این است که ما را خواسته و ناخواسته به سفری در دنیای ذهنی و خیالی دعوت می کند و انسان را به فضایی می برد که برای آن آفریده نشده و سرانجام سرگردان و متحیر و لبریز از احساساتی که به طور مصنوعی تحریک شده رها می کند، او می ماند و انبوهی از احساسات تخلیه نشده، که نه می تواند از آن دنیای خیالی دل کنده و به زندگی واقعی روی آورد و نه واقعیت پیرامون خود را فراموش کند؛ با تکرار این حالت و اعتیاد به موسیقی چیزی جز تخدیر روح و روان حاصل نمی شود. دکتر آدلر استاد دانشگاه کلمبیا می گوید: بهترین و دلکش ترین نواهای موسیقی، شوم ترین آثار را روی سلسله ی اعصاب انسانی باقی می گذارد.
امروزه با پیشرفت روزافزون دانش و تجربه بشری علم پزشکی نیز بر اثرات سوء موسیقی بر اعصاب و روان واقف گشته است. آن ها اذعان می دارند که موسیقی باعث اختلال اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک می شود، به دلیل این که موسیقی دارای زیر و بم های عجیب و غریب و ارتعاشات متنوع و گوناگون است و همین زیر و بم ها و ارتعاشات موجب می گردد که عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک حاصل و در نتیجه زندگی حیوانی یعنی جذب و دفع، هضم و ترشحات، ضربان قلب و فشار خون مختل گردد. (9)
دکتر اویزن اسوت مارون می گوید: هیجان بزرگ ترین عامل سکته های قلبی است و هنرمندان اغلب به علت سکته قلبی در گذشته اند. (10)
ویکتور هوگو نویسنده فرانسوی می گوید: علت این که ما از موسیقی خوشمان می آید این است که در عالم خیالات و رؤیاها فرو می رویم.
موسیقی و تعالیم دینی
اسلام عنایتی خاص به بعد چهارم روح انسان یعنی استعداد هنری نموده و مبارزه اسلام با برخی از جنبه های هنری به خاطر زیبایی آن ها نیست بلکه از آن ها جهت که مقارن با امر دیگری است که برخلاف استعدادی از استعدادهای فردی یا اجتماعی انسان است؛ از طرف دیگر اسلام نمی خواهد لذت های احساس را محکوم کند. بلکه می گوید انسان نباید اسیر احساسات شده، به گونه ای که اندیشه در واقعیات او ضعیف شود و در تعقل او اختلال ایجاد شود. (11)مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان می فرمایند: موسیقی اگر انسان را به بیکارگی، ابتذال، بی حالی و واخوردگی از واقعیت های زندگی و امثال این ها بکشاند این موسیقی، حلال نیست، موسیقی چنان چه انسان را از معنویت، از خدا و ذکر غافل کند، این موسیقی حرام است. موسیقی اگر انسان را به گناه و شهوت رانی تشویق کند این موسیقی حرام است ( در غیر این صورت حلال است). (12)
مقام معظم رهبری در پاسخ به سؤالی در مورد این که مقصود از غنا و موسیقی چیست؟ جواب می دهند که غنا یعنی ترجیع صدا به نحوی که مناسب با مجالس لهو باشد که از گناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است. ولی موسیقی نواختن آلات است که اگر به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد، هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است. اگر به آن نحو نباشد، فی نفسه جایز است و اشکال ندارد. (13)
تأثیرات موسیقی در روایات (14)
1. بی تفاوت شدن نسبت به ناموس:امام صادق علیه السلام فرمودند: زمانی که در خانه ی کسی به وسیله موسیقی، زنان و مردان گرد هم آیند، شیطان نفسی در او می دمد که بعد از آن غیرت را از دست می دهد.
2. مرگ ناگهانی و قبول نشدن دعا:
امام صادق علیه السلام فرمودند: خانه ای که در آن غنا باشد، از مرگ و معصیت دردناک ایمن نیست، و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند.
3. نفاق:
امام صادق علیه السلام فرمودند: نواختن موسیقی نفاق را در دل می رویاند همان طوری که آب سبزه را می رویاند.
4. رفتن برکات:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: فرشتگان به خانه ای که در آن شراب و وسائل موسیقی و قمار در آن باشد وارد نمی شوند. دعای اهل خانه مستجاب نمی گردد و خیر و برکت هم از آن ها می رود.
5. عذاب آخرت:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسی که اهل غنا و موسیقی است از قبرش بیرون می آید در حالی که نابینا و گنگ و کر خواهد بود.
ضررهای موسیقی از دیدگاه برخی دانشمندان جهان
1. علامه محمدتقی جعفری قدس سره می فرماید: « اگر موسیقی آن چنان که عاشقان دلباخته اش می گویند حقیقتاً روح انسان را تصفیه می کند، چرا با شیوع موسیقی در شرق و غرب بیماری های روانی و فساد اخلاقی به حدی است که گفت و گو درباره آن شرمساری است. ما نمی دانیم که اگر انسان ها به این اندازه به موسیقی اشتغال نمی ورزیدند و با خود واقعیت روبه رو می گشتند، چه اندازه راه ترقی و اعتلا را می پیمودند.» (15)ایشان در تحقیقی که به عمل آورده اند می فرمایند: موسیقی ضررهای زیادی دارد از جمله ایجاد عدم تعادل بین اعصاب سمپاتیک و پاراسمپاتیک، مرض مانی ( نوعی جنون است)، کوتاهی عمر، ضعف اعصاب، بیماری فشار خون، عامل فحشا، هیجان، سلب اراده، سلب غیرت، عامل جنایت، تهییج عشق، جوانمردگی، افسردگی و خمودگی.
2. دکتر ولف آدلر ( پرفسور دانشگاه کلمبیا): موسیقی علاوه بر این که سلسله اعصاب ما را در اثر جلب دقت خارج از حد طبیعی آن سخت خسته می کند، عمل ارتعاش صوتی که در موسیقی انجام می شود تولید تعریض (باز شدن) خارج از حد طبیعی در پوست می نماید که بسیار زیانمند است.
3. کانت: موسیقی اگر از همه هنرها مطبوع تر باشد، ولی چون به بشر چیزی نمی آموزد از تمام هنرها پست تر است.
4. دکتر اوریزن اسوت مارون: هیجان بزرگ ترین عامل سکته های قلبی است. هنرمندان اغلب به علت سکته قلبی درگذشته اند پس هیجان که محصول موسیقی است چقدر خطرناک است.
5. دکتر الکسیس کارل فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی: ساز و آواز و کنسرت ها نمی توانند جای فعالیت ها و کارهای سودمند اجتماعی را بگیرند. رادیو نیز مانند سینما و موزیکال، کاهلی کاملی به کسانی می بخشد که با آن سرگرمند. (16)
پی نوشت ها :
1. در این قسمت از جزوه عناوین و مصادیق شبیخون فرهنگی، معاونت پرورشی اداره آموزش و پرورش منطقه 3 تهران استفاده شده است.
2. سلاطین فلزی، اشعار اریک آدامز (منووار)، ترجمه فراز بهروز، ص 7. اریک آدامز (Eric Adams) متولد 27 آوریل 1958 در مادرید اسپانیاست. پدرش دنی آدامز آمریکایی الاصل و مادرش ژاسمین کیدمن (Jasmin keidman) انگلیسی بود. پدرش کارمند راه آهن بود.
اریک تحصیلات خود را در رشته ریاضی محض در دبیرستان سن پترز مادرید به پایان رساند و ادامه تحصیلات خود را در رشته معماری در دانشکده هنسل فیلادلفیا ادامه داد ولی بعد از دو سال به خاطر علاقه ای که به موسیقی داشت ترک تحصیل کرد و به دانشکده موسیقی ریچمن در اوهایا رفت و از این دانشکده با نمره ای خوب فارغ التحصیل شد. سپس به تشکیل گروه خود با نام منووار (Manowar = اژدهای دو سر افسانه ای یونان که آیاندو خدای تاریکی را شکست داد و فرمانروای روشنایی شد)، اقدام نمود.
3. همان، ص 8.
4. همان، ص 9.
5. همان، ص 17.
6. عبدالله نصری، فلسفه خلقت انسان، ص 15-26، همراه با تصرف و تلخیص، برای توضیح بیشتر ر. ک: منبع مذکور و محمد تقی جعفری، فلسفه و هدف زندگی؛ مرتضی مطهری، هدف زندگی.
7. احمد شرفخانی، انسان، غنا، موسیقی، ص 59.
8. همان، ص 98 به بعد.
9. ر. ک: سید مرتضی علم الهدی، ساز و آواز.
10. روزنامه رسالت، مورخه 1381/1/14.
11. مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 44-46.
12. روزنامه رسالت، 1381/1/14.
13. آیه الله سید علی خامنه ای، اجوبه الاستفتاآت، ص 250.
14. کلینی، کافی، ج 6، ص 432.
15. محمدتقی جعفری، موسیقی از دیدگاه فلسفی از دیدگاه فلسفی و روانی، ص 102.
16. اسدالله محمدی نیا، بهشت جوانان، ص 353-356.