اسلام سیاسی (3)

تنها ت-أکید بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و بیان ویژگی های حاکمیت اسلامیکافی نیست، بلکه تشکیل چنین حکومتی و بر پایی چنین نظامی بخشی از آن است. برای تحقق این مسئله، امام خمینی راه های چندی را برای مبارزه پیش
سه‌شنبه، 28 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسلام سیاسی (3)
اسلام سیاسی(3)

نویسنده : حسن حنفی
ترجمه محمد حسن معصومی


 

روش های مبارزه برای تشکیل حکومت اسلامی

تنها ت-أکید بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی و بیان ویژگی های حاکمیت اسلامیکافی نیست، بلکه تشکیل چنین حکومتی و بر پایی چنین نظامی بخشی از آن است. برای تحقق این مسئله، امام خمینی راه های چندی را برای مبارزه پیش روی مینهد که ما آن ها را در چند مورد خلاصه میکنیم:
الف - آگاهی دادن به مردم نسبت به خطرات استعمار و صهیونیسم: تمام نیروهای استعمار و دست نشاندگان آن ها یعنی حکام خائن و صهیونیسم و مادی گرای الحادی برای تحریف اسلام و کریه جلوه دادن آن ، تعاون و همکاری میکنند هم چنان که، خاورشناسان و مؤسسات و سازمان های استعماری برای تحریف حقایق اسلام و گمراه نمودن جوانان و یا یهودی و مسیحی کردن آنان تلاش می کنند. پس می بایست مردم را آگاهی بخشید تا این افتراها و باطل گویی ها را در نطفه خفه کنند و ضمن توضیح هر چه بیش تر اسلام، احکام روح بخش آن را به فهم مردم نزدیک نمود، آن گاه نمونه هایی از حکومت اسلامی را ارائه داد که در آن حاکم و محکوم در حاکمیت و دارایی مادی برابر باشند.
ب - بهره جستن از توده مردم برای نشر اصول و مبانی:این کار واقعاً در اسلام آسان است. کشورهای غیر اسلامی برای در اختیار داشتن چنین اهرمی ، مبالغ هنگفتی خرج میکنند. ولی ما خوش بختانه در اجتماعات عبادی و اعیاد مذهبی و مراسم حج چنین اجتماعات مردمی را داریم، مسلمانان برای امور دینی خود گرد می آیند، اما متاسفانه از این جمع پر شور آن ها استفاده نمی شود، چرا که رهبران دینی آنان نسبت به واقعیت های جامعه مسلمان بیگانه اند و جز احکام حیض و نفاس چیزی نمی دانند، او یا از سوی حاکم خریده شده و یا ترس و واهمه دارد، در نتیجه حق مسلمانان در این باب ضایع می شود و فرصت ارزشمند گرد آمدن آنان برای طرح مسائل اجتماعی از دست میرود.
سخن گفتن برای توده ها نیز صرفاً برای ترغیب به بهشت و ترسانیدن از دوزخ و یا صرف دعا و مناجات افراد زمین گیر و ناتوان نیست بلکه هدف، جهاد برای اخذ حقوق فقرا از ثروتمندان و تقویت مستضعفان و رویارویی با صهیونیسم و استعمار است. پس اجتماعتوده مردم خود به منزله تشکل حزبی و نماز، هسته مبارزه و امام ،رهبر ملت و دین و سیاست است. روز عاشورا تنها روز اندوه و گریه نیست بلکه روز برانگیختن توده های ستم دیده برای مبارزه نیز است.
امروزه مصیبت مسلمانان فقط مربوط به حوادث غم انگیز گذشته مانند به شهادت رسیدن امام و یا فقیه نمیشود بلکه مصیبت مسلمانان ،بیچگارگی و فقر و ظلم و چیرگی حکام ستمگر است، روز عاشورا نیز روز کاشتن کینه دشمنان در دل توده ها و به قیام واداشتن ایشان و آغاز رهایی و آماده شدن برای فداکاری و جان فشانی است.
ج - استمرار مبارزه:شیعیان از زمان به شهادت رسیدن حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) دست از مبارزه علیه ظلم و سرکشی بر نداشته اند، البته انقلاب نیاز به زمان
دارد، و آن حرکت تاریخ است که توده ها عهده دار راه اندازی آن اند و یک روزه پدید نمیآید ، اما به هر حال باید آغازی باشد تا نتیجه نهایی نیز حاصل آید، پس برنامه ریزی برای انقلاب یک ضرورت است تا از پی آن، گام های بعدی فرا آید لذا نمی توان از طریقتقیه، کاری پیش برد، زیرا نقشه ها و برنامه های انقلابی در زندان ها و باز داشت گاه ها طرح میشود، انقلاب وظیفه چندین نسل است نه این که کار یک نسل واحد باشد، انقلاب دینی را پیامبران عهده دار بودند، انقلاب شیعی را نیز امامان (ع) راهبری میفرمودند که این در انقلاب بزرگ اسلامی ایران عملاً تحقق یافت که برنامه ریزی برای این انقلاب در مرحله اخیر از زمان کودتای نظامی علیه مصدق در سال 1954 تا پیروزی آن در سال 1979 یعنی پس از ربع قرن صورت پذیرفت.
د - اصلاح مراکز دینی:رهبران انقلاب از روحانیان و از میان ملت اند، آنان در میان مردم و در متن جامعه زندگی می کنند، مردم نیز در صورتی که علما و فقها شایستگی داشته باشند و بتوانند این مسئولیت مهم را ادا کنند از ایشان اطاعت می کنند، که این مستلزم تداوم فعالیت های علمی و آموزشی آن ها و آگاهی شان از مسائل معقول و منقول و معاش و اعتماد به نفس و اطمینان به خویش و نیز بسیج توده ها برای رهایی آن ها از چنگال استعمار و نیرنگ های صهیونیسم است. در نتیجه ضروری می نماید که مراکز دینی نیز ازعلمای درباری و دستیاران حاکمان ستمگر پاک سازی گردد، و تقیه کنار گذاشته شود، چرا که تقیه در مقابل ظلم و ستم معنا ندارد، زیرا این تقیه یا ناشی از ترس و واهمه از سلطان و یا ناشی از ضعف و سستی فقیه است. همه چنان که می بایست علمای درباری را که دینشان را به دنیا فروخته اند، طرد و آنان را افشا نمود. در این باره امام خمینی می فرماید:
"وعاظ السلاطین را طرد کنید ایشان فقیه نیستند بلکه سازمان های اطلاعاتی و امنیتی بر سر آنان عمامه گذاشته اند."
در حدیث شریف هم آمده است: "فاخشوهم علی دینکم" از ایشان نسبت به دینتان بیمناک باشید.
همین طور میبایست مقدس مابها را اصلاح کرد; یعنی زاهدان خشک سر و صوفیانی که ملت را دچار تردید میکنند و با اندیشه های نابخردانه آن ها را فریب میدهند. در حقیقت این مقدس ماب ها دشمنان داخلی ملت هستند ،همان طور که استعمارگران و صهیونیست ها دشمنان خارجی اویند. این افراد ، فراخوان پستی و ذلت اند و در حالی که صهیونیسم و امریکا و اروپا همه ابزارهای لازم را به رژیم اسرائیل می دهند آن ها غرق در ادعیه و اذکار و اوراد خویش اند.
در واقع این ها به مسیحیان در باورشان به اقانیم ثلاثه نزدیک ترند تا مسلمانانی که با نور عقل و خرد، باطن خویش را روشنایی می بخشند.
ه- زدودن آثار و پی آمدهای یورش فکری و اخلاقی استعمار:تهاجمات فرهنگی استعمار، چندین نسل است که در دل و جان مسلمانان ریشه دوانده است، لذا زدودن آن ها از اقدامات اساسی به شمار می رود.
استعمار غربی از همان آغاز چیرگی بر جهان اسلام - که آن را اکتشاف جغرافیایی نامیدند - با دستگاه های آموزشی و تربیتی و هیئت های علمی به سمپاشی میان مسلمانان اقدام نمودند تا استعمار نظامی - اقتصادی را به استعمار فرهنگی مبدل سازد و از این جا بود که در بین مسلمانان عده ای غرب زده و پیرو پدید آمدند که کاملاً از تمدن غرب دنبال روی می کردند و عده ای دیگر از مسلمانان نیز در برابر آن تمدن ، احساس خردی و حقارت نمودند، لذا سستی و خود کم بینی در میانشان راه پیدا کرد. در حالی که تمدن غرب چیزی نبود جز ره آورد پربار تمدن اسلامی.
آری، اسلام دین آزادی و استقلال است و حاوی پیام آزادی و عدالت و ترقی، در واقع همه آن نمودهای غربی که نظر مسلمانان را به خود جلب می کند از قبیل علم و عقل و آزادی و مساوات، همه در سطحی بالاتر و به گونه ای جالب تر در اسلام و قوانین آن هویدا است.
پیام اسلام برای جوانان این است که با توانمندی ،خود را از بند غرب زدگی و احساس خردی در مقابل تمدن غرب ، برهانند و مسئولیت خطیر خویش را در رویارویی بااستعمار و تز خطرناک جدایی دین از سیاست ، ایفا کنند.
پس وظیفه همه، ستیز با حکومت های ستمگر و دست نشانده اجنبی به هدف بر قراری حکومت اسلامی است. مسلمانان باید برای این کار با تمامی تشکیلات وابسته بهحکومت های ستمگر و با هر مؤسسه ای که به گونه ای نفعی عاید آن حکومت ها میکند، قطع رابطه کنند و خود طرحی نو در اندازند و تشکیلات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نوینی پدید آورند. در حقیقت ستیز مسلمانان با نظام های غیر اسلامی و ایستادگی در برابر جور و ستم، یک فرمان الهی است، وانگهی کسانی که پرچمدار این قیامند (آن گونه که در انقلاب اسلامی ایران دیدیم) نه تنها فقها و علمای دین بلکه دانش آموزان و دانشجویان دانشگاه و کلیه جوانان هستند. در این میان، دانشگاهیان نسبت به تسلط بیگانه و حاکمیت جور،حساسیت بیش تری نشان می دهند و در برابر غارت ثروت ها و دارایی ها و ریخت و پاش های ستمگران حاکم ایستادگی می کنند و در این راستا همه مسلمانان را درکنار خود می بینند. از این جاست که میان روحانیان و دانشگاهیان و میان زعما و فقها و اساتید، وحدتی ممتاز برای ستیز در برابر ظلم و تعدی تحقق می یابد که می توان آن را خیزش عقل و علم علیه حکومت جهل و طاغوت تلقی کرد.

خاتمه

انقلاب بزرگ اسلامی در ایران تنها یک انقلاب شیعی نیست چرا که میان سنی و شیعه تفاوتی قائل نیست، در واقع این تفرقه را استعمار و صهیونیسم پدید آورده است، آن ها طی سالیان طولانی تخم کینه و عداوت را میان مسلمانان کاشتند. امام خمینی نیز هم چون سید جمال الدین اسد آبادی با هدایت انقلاب اسلامی سعی کرد آن را از دایره مذهب و اختلاف مذهبی فراتر ببرد و آن را به انقلاب نخستین اسلام بر گرداند . کتاب حکومت اسلامی ایشان، مذهب شیعه را به شکل صحیح مطرح می کند و حکومت اسلامی را به نحو مطلوبی ترسیم مینماید.
پس ولایت فقیه یک ولایت اعتباری است؛ یعنی منطبق بر شخص ویژه ای با اسم و رسم معین نیست، در واقع این ولایت یک تکلیف الهی است که فقیه آگاه و عادل وپرهیزگار، عهده دار آن است.
در ضمن شرط انتصاب و یا عصمت را نیز ندارد. او نه خدا است و نه روح امامان در او حلول کرده، نه علم را به ارث می برد و نه علم الهی را به ارث می‌نهد.
فقیهان با علم و فقه و امر به معروف و نهی از منکرشان خلفای پیامبران و هم چون سایر فقهایند که امنای پیامبران و دژهای امت مسلمان هستند.
ولایت فقیه یک وظیفه و منصب عملی است که اصولا هدفش استنباط ، بیان و اجرای احکام است. در واقع امام، سوگند یاد می کند که هر چه مردم به آن نیازمندند در اسلام وجود دارد و صحیح نیست که فقط انتظار آمدن امام موعود را کشید تا او ظهور نماید و شرع مقدس و احکام آن اجرا گردد. آن جا که فقر و بی چارگی فرا گیر می شود دیگر مجال تقیه کردن وجود ندارد. در مورد آیه شریفه "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" باید گفت که: "اولی الامر"ی که از ماست حکام ستمگر و یا امامان غایب نیسنتد بلکه همان فقیهان هستند که ویژگیهایشان در احادیث بیان شده است. انقلاب اسلامی ایران، انقلاب همه مسلمانان در داخل و خارج ایران است، اما دستگاه های تبلیغاتی در صدد خدشه دار کردن آن، به هدف محصور نمودن و جلوگیری از گسترش آن است.

شیوه های عمل و اجرا

در حکومت اسلامی می توان برخی امور را از جنبه شیوه عمل و اجرا، به هدف تکامل بخشیدن و تکمیل آن ها، مورد توجه قرار داد که این در راستای همکاری فقها و مشورت آن ها با یکدیگر است:
الف - امام خمینی بیش تر بر امور عقلی تکیه داشت اما به امور نقلی نیز بسیار عنایت داشت. او مستقیماً به رنج های اساسی جامعه یعنی استعمار و صهیونیسم و مسئله فقر میپرداخت ولی در عین حال ضرورت برپایی حکومت اسلامی مبتنی بر روایات را خاطر نشان میفرمود.
اصولاً شیوه نقلی ، عیوب متعددی دارد؛ از جمله: باز گشت به اختلاف های گذشته میان سنی و شیعه در ضعیف شمردن روایات و جعل احادیث و تعارض آن ها با هم و
ترجیح برخی بر بعضی دیگر، و رها نمودن مشکل اصلی، هم چنین ضعیف نمودن جنبه های عقلی یعنی آن چیزی که همه مردم از تمامی مذاهب آن را میپذیرند، به ویژه این که بدانیم عقل، خود اساس نقل - چه نزد اهل سنت و چه نزد شیعیان - است از این رو ضرورت برپایی حکومت اسلامی و اثبات حقانیت آن لزوماً منوط به احادیث نیست؛ هم چنان که اثبات ولایت فقیه نیازمند این امر نیست، چرا که هر دو از اموری هستند که در قرآن به گونه ای ثابت شده اند، پس نمیتوان احادیثی را که در باب ولایت فقیه و حکومت وارد شده مورد تضعیف و تشکیک قرار داد.
ب - با این که ولایت فقیه - و اساساً شریعت مقدس اسلام ـ یک امر وضعی است اما مبتنی بر حفظ ضرورت های پنج گانه: دین، زندگی، عقل، عرض و مال است، فقیه نیز با این که با مشکلات اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی رو به روست اما با وجود این ، حکومت اسلامی از برخی جنبه های متافیزیکی که ممکن است برخی مردم به آن ایمان نداشته باشند تهی نیست ، و میدانیم که این ابعاد متا فیزیکی در راستای برخی جنبه های مذهب فلسفی قدیم شیعه هستند. خود ولایت فقیه هم که یک امر سیاسی و اعتباری است اما در عین حال دارای یک بنیان نظری - متافیزیکی خالص است، و در واقع یک خلافت تکوینی است که همه ذرات کون و مکان تابع و تحت نظر آن خلافت تکوینی می باشند و این مقامی است که هیچ ملک مقرب و یا پیامبری به آن دست نمی یابد، پیامبر اکرم (ص) و امامان همه پیش از خلق این عالم انوار محیط به عرش بوده اند.
ج - امام خمینی بیش از تأکید شان بر نظام های اسلامی یا ملت های اسلامی بر حکومت اسلامی تأکید میورزد، چرا که تغییر و اصلاح اجتماعی منوط به تغییر حاکمیت سیاسی است.
این شیوه انقلابی که از زمان سید جمال الدین اسدآبادی تا زمان سید قطب مورد قبول جهان اسلام بوده است به ظهور جنبش های نیرومند اسلامی انجامیده است، که در نتیجه با حاکمیت های موجود اصطکاک پیدا نموده اما طولی نکشید که عقب نشینی کردند. اگر امام نبودمردم به حیوانات وحشی مبدل می شدند و به حدود الهی تجاوز می کردند، دنبال لذت های شخصی می رفتند و در زمین فساد می نمودند و حقوق ضعیفان را پایمان میساختند. اما امام از ظلم و تجاوز پیش گیری میکند، مردم را به صراط مستقیم هدایت و بدعت های کافران ودشمنان را باطل می نماید، از گسترش فساد جلو گیری میکند و مسلمانان از رخنه دشمنان و دخالتشان در کارهای ایشان مانع می گردند، گویی طبیعت مردم، شرورانه است و از این رو به امامی نیازمندند که بر آنان لجام زند و به راه خیر و نیکی آورد.
این نظریه، شبیه نظریات سیاسی مشابه در غرب است، بنابراین جز از طریق تحول در حاکمیت سیاسی، در اوضاع اجتماعی تحولی صورت نمیپذیرد و این همان چیزی استکه اخیراً در انقلاب عربی ما روی داد، یا این که اولویت، اولویت سیاسی باشد همان طور که در انقلاب چین اتفاق افتاد. چه بسا سودمند تر تأکید بر نقش توده های مسلمان و آگاهی دادن آن ها به حقوق خویش باشد که این شرط بر پایی حکومت اسلامی و راه مبارزهبرای رسیدن به آن باشد.
د - نظریه حاکم در اسلام سیاسی هنوز همان نظریه حاکمیت الهی در نظر گاه مودودی و سید قطب است، این نظریه فقط از جنبه نفیی دارای فوایدی است که همان خارج نمودن حاکمیت از دست بشر است، اما فاقد برخی جنبه های مثبت در مبانی وضعی حکومت یعنی مبانی اجتماعی و اقتصادی است درست است که امام خمینی به انقلاب سیاسی یعنی انقلاب توده ها علیه حاکمیت های سرکش و به دنبال آن انقلاب اجتماعی است، یعنی انقلاب نیازمندان و فقیران علیه ثروتمندان، اما در باب پرداخت اجتماعی جامعه اسلامی ساختار طبقاتی آن و مالکیت ابزارهای تولید و سیاست پرداخت دست مزدها و رابطه کشاورز با زمین و کارگر با کارخانه را جز از طریق نظریات شرعی مثل تحریم ربا خواری و ایجاد بانک های بدون بهره و برخی مقررات کلی ملی مانند ملی کردن بانک ها و شرکت های بیمه بیان نکرده است. هم چنان که آمار و اطلاعات دقیق در باره توزیع ثروت در جامعه اسلامی ایران یا جامعه اسلامی به طور کلی در دست نیست تا توده ها و همین طور حکومت ها تصویر دقیقی از وضعیت جهان اسلام داشته باشند. بنابراین حاکمیت نیاز به تغییر و تحول و پرداخت مجدد دارد، تا یک نظریه اجتماعی - اقتصادی از جامعه اسلامی که مددکار همه امت اسلامی است باشد و از مرحله شعار به عمل و اجرا درآید.
ه- - علی رغم سخنان امام خمینی درباره قیام علیه سرکشی سیاسی و اجتماعی و تأکید فراوان بر قیام مظلومان و گرسنگان ، هم چنان نظر اخلاقی سنتی قدیم پا بر جا است.در واقع ما به خاطر روحیه و اخلاقیاتی که داریم نیرومندیم و غرب بابت از کف دادن معنویات و فرو پاشی اخلاقیاتش نگون بخت و سیه روز شده است. ما به همان اندازه که از اسلام دور شویم فسق و فجور در میان ما شایع خواهد شد و به همان میزان که به نماز و روزهنزدیک شویم به اسلام نزدیک ایم، پس اسلام سیاسی هم چنان مبتنی بر اسلام اخلاقی است نه بر پایه برنامه و نظریات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی.
و - علی رغم اهمیت تأکید بر شخصیت و هویت اسلامی و انتقاد از غرب زدگی ، باید گفت که رد هر آن چه غربی است مانند تشکیلات پارلمانی، و مجالس نمایندگی، وگرایش های دمکراسی و حرکت های لیبرالیستی، انقلاب اسلامی را از عمل به عکس العمل منتقل می کند، در حالی که اگر عقل گرایی، علم گرایی، دمکراسی، طبیعت گرایی وانسان گرایی و جز آن، باز سازی شود و پرداختی مجدد یابند و خارج از چهار چوب داخلی اروپا توسعه داده شوند و به منابع اسلامی نخستین - که غرب در قرون وسطی و دوران اصلاح دینی و رنسانس و نیز عصرهای معاصر، از تمدن اسلامی گرفت - ارجاع داده شود می توان در هر کجا با این انقلاب هم داستان شد، چه در رابطه با مسائل فکری فرهنگی ، و یا تحولات کنونی مانند جنبش فردگرایانه در غرب و قیام کشیش ها در امریکای لاتین.
منبع فصلنامه حکومت اسلامی شماره3

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.