نویسنده: احمد عیسی فر
امام علی علیه السلام می فرماید: «جهاد زن این است که خوب همسرداری کند». (1)
حضرت فاطمه علیهاالسلام در خانه علی علیه السلام لحظه ای از این جهاد مقدس و وظیفه سنگین غفلت نورزید. آغاز زندگانی مشترک فاطمه علیه السلام و علی علیه السلام آغاز رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم بود. اسلام تازه به مدینه آمده بود و خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم از جمله مهاجرانی بودند که خانه و ملک و کسب و کار نداشتند و زندگانی را با سختی می گذراندند. آنها برای مبارزه با شرک و بت پرستی هر روز به شهری رفته و با دشمنان اسلام نبرد می کردند. علی علیه السلام سردار برگ اسلام، در تمامی جنگ ها شرکت داشت و کمتر به خانه می آمد و فاطمه می ماند و بار سنگین کارهای منزل و تربیت فرزندان. وی محیط خانه را طوری می آراست که خستگی از دل و روح همسر گرامش می زدود.
امام علی علیه السلام درباره حضرت زهرا علیها السلام چنین می فرماید: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد». (2)
و در جایی دیگر فرمود: «به خدا سوگند، هرگز کاری نکردم که فاطمه علیه السلام از من خشمناک شود و فاطمه نیز هیچ گاه مرا خشمناک نکرد».(3)
و خود فاطمه علیه السلام در بستر مرگ به علی علیه السلام می گفت: «ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من معاشرت کردی هرگز با دستورهای تو مخالفت نکردم...».
و علی علیه السلام نیز در جواب او فرمود: «پناه به خدا ای دختر پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم! که تو نسبت به خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و ترسناکتر از آنی که من بخواهم در مورد مخالفت با خود تو را سرزنش و توبیخ کنم». (4)
در جایی دیگر امام علی علیه السلام می فرماید: «من هیچگاه از فاطمه علیه السلام کوتاهی ندیدم». (5)
پیش از شهادت فاطمه علیه السلام خطاب به وی چنین می فرماید: «تو تسلیت بخش من بودی، بعد از تو به که تسلیت جویم». (6)
موقعیت اجتماعی حضرت فاطمه علیه السلام چنان بود که می توانست از هرگونه موهبتی بهره مند شود. می توانست همسری قدرتمند انتخاب کند، اما او در دامان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم پرورش یافته بود. وی نمونه کامل زن در جهان اسلام بود. و بانوان عالم باید به زندگانی او تأسی می جستند. بنابراین، با بهترین انسان بعد از پدرش یعنی علی علیه السلام ازدواج کرد و با زندگانی ساده ای عُمر را سپری کرد. نه تنها هرگز شکوه و گلایه ای بر زبان نیاورد بلکه خانه را امن و آسایش شوی و فرزندانش قرار داد.
او هنگامی که پای به منزل همسرش گذاشت. علی علیه السلام کف اتاق را با شنی نرم فرش کرد. و چوبی را از یک طرف دیوار به طرف دیگر وصل کرده بود که لباس های خود را روی آن بیندازد و پوست گوسفندی را بگسترد و متکایی از لیف خرما در کنار آن گذاشت. (7)
علی علیه السلام در وصف حیات مشترک روزهای اولشان می فرماید: «با فاطمه علیه السلام ازدواج کردم در حالیکه برای من و او جز پوست گوسفندی نبود، شب ها را بر روی آن می خوابیدیم و روزها بر آن (پوست)شترمان را غذا می دادیم و جز خود خادمی نداشتیم». (8)
فاطمه علیه السلام در کنار کارهای منزل برای علی علیه السلام مشاوری امین و محرم اسرار و همسر و همراه و یاور شوهر و مطیع ولایت امری او بود. محیط خانه را کانون عشق و محبت قرار داده بود و هرگز نگذاشت کدورتی در روحیه همسرش ایجاد شود و آنقدر دستاس کرد که دستانش تاول زد و دسته دستاس در دست او اثر کرد. امام علی بن ابیطالب علیه السلام برای یکی از مردان بنی سعد به نام ابن اعبد زندگانی خود را چنین تعریف می کند: «هنگامی که فاطمه علیه السلام در خانه من بود آن قدر دستاس کرد که دستش تاول زد، و آن قدر با مشک آب کشی کرد که اثر بند مشک در گلویش دیده می شد، و آن قدر در نظافت و تمیز کردن خانه زحمت کشید که جامه اش گردآلود از ناحیه کار زیاد خانه به رنج و مشقت افتاد. من به فاطمه علیه السلام گفتم که خوب است پیش پدرت بروی و از او خادمی بخواهی تا در امر خانه داری به تو کمک دهد. زیرا در آن روزها بردگانی را خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم آورده بودند. فاطمه علیه السلام برخاست و خدمت حضرت رفت، وی مشاهده کرد جمعی نزد حضرت نشسته و گفت و گو می کنند. از این رو، خجالت کشید و به منزل بازگشت. روز بعد پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به منزل ما آمد و از دختر سبب آمدنش را پرسید. فاطمه علیه السلام از شرم سخنی نگفت و من حکایت را بازگو کردم. آنگاه پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم تسبیح حضرت زهرا علیه السلام را به او تعلیم داد تا رنج کار را از دوش فاطمه علیها السلام بزداید.(9)
و در این اواخر عمر، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فضّه را برای خدمت خانه فرستاد. فاطمه علیه السلام کارهای خانه را با او تقسیم کرد. و امام علی علیه السلام به هنگام دفن حضرت فاطمه علیه السلام می فرماید: «خداوندا! من از دختر پیامبر تو راضیم، فاطمه دوستی بود که کسی در دوستی او معادل او نبود... فاطمه جان! بعد از تو خیری در حیات نیست، می ترسم زندگیم طولانی شود. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه در کنار قبرت منزل می کردم و برای این مصیبت جوی اشک جاری می کردم». (10)
از ابوسعید خدری نقل می کنند که: «روزی علی از فاطمه پرسید: در خانه غذایی هست؟ گفت: نه، سوگند به خدایی که پدرم را افتخار نبوت داد، چیزی که بتوان خورد نداریم و ما هم چیزی نخورده ایم و دو روز است که هیچ خوردنی در خانه ما نبوده است وگرنه تو را بر خود و فرزندانم مقدم می داشتم». علی گفت: «پس چرا من را از این وضع آگاه ننمودی تا چیزی برایتان فراهم سازم؟» فاطمه گفت: «خجالت کشیدم که از تو چیزی بخواهم و بر آن توانایی نداشته باشی». علی با توکل به خدا بیرون رفت و دیناری وام گرفت و چون خواست چیزی خریداری کند، مقداد را با وضعی پریشان در آن گرما و آن ساعت روز دید، چون از حال او جویا شد، متوجه شد او نیز برای تهیه آذوقه بیرون آمده و پولی نیز در کف ندارد، علی آن دینار را به او داد و خود به مسجد رفت و با پیامبر نماز گزارد پس از اتمام نماز، پیامبر رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: «مرا به شام دعوت نمی کنی». علی با شرمندگی گفت: «مقدمت را گرامی می داریم». چون به اتفاق به منزل آمدند، فاطمه در محراب عبادت بود، چون صدای پدر را شنید، از محراب بیرون آمد و بر پدر سلام کرد. پیامبر فرمود: «دخترم حالت چطور است؟ غذایی برای خوردن آماده کن. و فاطمه قدحی را که در پشت سرش داشت و از آن بخاری برمی خاست نزد پدرگذاشت، علی با حیرت به ظرف غذا نگریست که این خوراک مطبوع از کجا آمده؟» پیامبر فرمود: «یا علی این ثواب آن دینار است، این طعام از سوی خداوند عالم است و او هر کس را که بخواهد، بی حساب روزی می دهد. یا علی! خداوند تو را همان کرامت و مرتبت داد که زکریا را، و ای فاطمه! تو را همان قدر منزلت که مریم را مرحمت فرمود». و سپس این آیه را قرائت فرمود: «هر زمان که زکریا در محراب به نزد مریم می رفت، می دید که خوراکی نزد او آماده است، می پرسید این غذا از کجا برای تو فراهم آمده».
فاطمه در زندگی مشترک خویش، هرگز در مقابل سخنان علی علیه السلام سخنی نگفت و نسبت به تعهدات همسرش احترام می گذاشت. او با آنکه حاضر نبود شیخین از او عیادت کنند، چون علی را واسطه قرار دادند، فاطمه به حرمت علی علیه السلام آنان را پذیرفت، ولی روی از آنان برتافت، یا زمانی که قصد شکایت ابوبکر را می کند، چون پیام علی علیه السلام را از سلمان می شنود. به منزل می رود و سکوت می کند و مواردی دیگر که همه حکایت از پیروی کامل فاطمه از ولایت علی است. فاطمه در طول زندگی مشترک خود با علی محیط خانه را به گونه ای می آراست که همسرش در آن احساس آرامش کند و هرگز سختی ها و تألمات خود را بر زبان جاری نساخت که خاطر علی را مکدر سازد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام در خانه علی علیه السلام لحظه ای از این جهاد مقدس و وظیفه سنگین غفلت نورزید. آغاز زندگانی مشترک فاطمه علیه السلام و علی علیه السلام آغاز رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم بود. اسلام تازه به مدینه آمده بود و خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم از جمله مهاجرانی بودند که خانه و ملک و کسب و کار نداشتند و زندگانی را با سختی می گذراندند. آنها برای مبارزه با شرک و بت پرستی هر روز به شهری رفته و با دشمنان اسلام نبرد می کردند. علی علیه السلام سردار برگ اسلام، در تمامی جنگ ها شرکت داشت و کمتر به خانه می آمد و فاطمه می ماند و بار سنگین کارهای منزل و تربیت فرزندان. وی محیط خانه را طوری می آراست که خستگی از دل و روح همسر گرامش می زدود.
امام علی علیه السلام درباره حضرت زهرا علیها السلام چنین می فرماید: «وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می کردم تمام غم و اندوهم برطرف می شد». (2)
و در جایی دیگر فرمود: «به خدا سوگند، هرگز کاری نکردم که فاطمه علیه السلام از من خشمناک شود و فاطمه نیز هیچ گاه مرا خشمناک نکرد».(3)
و خود فاطمه علیه السلام در بستر مرگ به علی علیه السلام می گفت: «ای عموزاده! هیچ گاه دروغ و خیانتی در زندگی از من ندیدی و از وقتی که با من معاشرت کردی هرگز با دستورهای تو مخالفت نکردم...».
و علی علیه السلام نیز در جواب او فرمود: «پناه به خدا ای دختر پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم! که تو نسبت به خدا داناتر و نیکوتر و پرهیزکارتر و بزرگوارتر و ترسناکتر از آنی که من بخواهم در مورد مخالفت با خود تو را سرزنش و توبیخ کنم». (4)
در جایی دیگر امام علی علیه السلام می فرماید: «من هیچگاه از فاطمه علیه السلام کوتاهی ندیدم». (5)
پیش از شهادت فاطمه علیه السلام خطاب به وی چنین می فرماید: «تو تسلیت بخش من بودی، بعد از تو به که تسلیت جویم». (6)
موقعیت اجتماعی حضرت فاطمه علیه السلام چنان بود که می توانست از هرگونه موهبتی بهره مند شود. می توانست همسری قدرتمند انتخاب کند، اما او در دامان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم پرورش یافته بود. وی نمونه کامل زن در جهان اسلام بود. و بانوان عالم باید به زندگانی او تأسی می جستند. بنابراین، با بهترین انسان بعد از پدرش یعنی علی علیه السلام ازدواج کرد و با زندگانی ساده ای عُمر را سپری کرد. نه تنها هرگز شکوه و گلایه ای بر زبان نیاورد بلکه خانه را امن و آسایش شوی و فرزندانش قرار داد.
او هنگامی که پای به منزل همسرش گذاشت. علی علیه السلام کف اتاق را با شنی نرم فرش کرد. و چوبی را از یک طرف دیوار به طرف دیگر وصل کرده بود که لباس های خود را روی آن بیندازد و پوست گوسفندی را بگسترد و متکایی از لیف خرما در کنار آن گذاشت. (7)
علی علیه السلام در وصف حیات مشترک روزهای اولشان می فرماید: «با فاطمه علیه السلام ازدواج کردم در حالیکه برای من و او جز پوست گوسفندی نبود، شب ها را بر روی آن می خوابیدیم و روزها بر آن (پوست)شترمان را غذا می دادیم و جز خود خادمی نداشتیم». (8)
فاطمه علیه السلام در کنار کارهای منزل برای علی علیه السلام مشاوری امین و محرم اسرار و همسر و همراه و یاور شوهر و مطیع ولایت امری او بود. محیط خانه را کانون عشق و محبت قرار داده بود و هرگز نگذاشت کدورتی در روحیه همسرش ایجاد شود و آنقدر دستاس کرد که دستانش تاول زد و دسته دستاس در دست او اثر کرد. امام علی بن ابیطالب علیه السلام برای یکی از مردان بنی سعد به نام ابن اعبد زندگانی خود را چنین تعریف می کند: «هنگامی که فاطمه علیه السلام در خانه من بود آن قدر دستاس کرد که دستش تاول زد، و آن قدر با مشک آب کشی کرد که اثر بند مشک در گلویش دیده می شد، و آن قدر در نظافت و تمیز کردن خانه زحمت کشید که جامه اش گردآلود از ناحیه کار زیاد خانه به رنج و مشقت افتاد. من به فاطمه علیه السلام گفتم که خوب است پیش پدرت بروی و از او خادمی بخواهی تا در امر خانه داری به تو کمک دهد. زیرا در آن روزها بردگانی را خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم آورده بودند. فاطمه علیه السلام برخاست و خدمت حضرت رفت، وی مشاهده کرد جمعی نزد حضرت نشسته و گفت و گو می کنند. از این رو، خجالت کشید و به منزل بازگشت. روز بعد پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به منزل ما آمد و از دختر سبب آمدنش را پرسید. فاطمه علیه السلام از شرم سخنی نگفت و من حکایت را بازگو کردم. آنگاه پیامبرصلی الله علیه وآله و سلم تسبیح حضرت زهرا علیه السلام را به او تعلیم داد تا رنج کار را از دوش فاطمه علیها السلام بزداید.(9)
و در این اواخر عمر، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فضّه را برای خدمت خانه فرستاد. فاطمه علیه السلام کارهای خانه را با او تقسیم کرد. و امام علی علیه السلام به هنگام دفن حضرت فاطمه علیه السلام می فرماید: «خداوندا! من از دختر پیامبر تو راضیم، فاطمه دوستی بود که کسی در دوستی او معادل او نبود... فاطمه جان! بعد از تو خیری در حیات نیست، می ترسم زندگیم طولانی شود. اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه در کنار قبرت منزل می کردم و برای این مصیبت جوی اشک جاری می کردم». (10)
از ابوسعید خدری نقل می کنند که: «روزی علی از فاطمه پرسید: در خانه غذایی هست؟ گفت: نه، سوگند به خدایی که پدرم را افتخار نبوت داد، چیزی که بتوان خورد نداریم و ما هم چیزی نخورده ایم و دو روز است که هیچ خوردنی در خانه ما نبوده است وگرنه تو را بر خود و فرزندانم مقدم می داشتم». علی گفت: «پس چرا من را از این وضع آگاه ننمودی تا چیزی برایتان فراهم سازم؟» فاطمه گفت: «خجالت کشیدم که از تو چیزی بخواهم و بر آن توانایی نداشته باشی». علی با توکل به خدا بیرون رفت و دیناری وام گرفت و چون خواست چیزی خریداری کند، مقداد را با وضعی پریشان در آن گرما و آن ساعت روز دید، چون از حال او جویا شد، متوجه شد او نیز برای تهیه آذوقه بیرون آمده و پولی نیز در کف ندارد، علی آن دینار را به او داد و خود به مسجد رفت و با پیامبر نماز گزارد پس از اتمام نماز، پیامبر رو به علی علیه السلام کرد و فرمود: «مرا به شام دعوت نمی کنی». علی با شرمندگی گفت: «مقدمت را گرامی می داریم». چون به اتفاق به منزل آمدند، فاطمه در محراب عبادت بود، چون صدای پدر را شنید، از محراب بیرون آمد و بر پدر سلام کرد. پیامبر فرمود: «دخترم حالت چطور است؟ غذایی برای خوردن آماده کن. و فاطمه قدحی را که در پشت سرش داشت و از آن بخاری برمی خاست نزد پدرگذاشت، علی با حیرت به ظرف غذا نگریست که این خوراک مطبوع از کجا آمده؟» پیامبر فرمود: «یا علی این ثواب آن دینار است، این طعام از سوی خداوند عالم است و او هر کس را که بخواهد، بی حساب روزی می دهد. یا علی! خداوند تو را همان کرامت و مرتبت داد که زکریا را، و ای فاطمه! تو را همان قدر منزلت که مریم را مرحمت فرمود». و سپس این آیه را قرائت فرمود: «هر زمان که زکریا در محراب به نزد مریم می رفت، می دید که خوراکی نزد او آماده است، می پرسید این غذا از کجا برای تو فراهم آمده».
فاطمه در زندگی مشترک خویش، هرگز در مقابل سخنان علی علیه السلام سخنی نگفت و نسبت به تعهدات همسرش احترام می گذاشت. او با آنکه حاضر نبود شیخین از او عیادت کنند، چون علی را واسطه قرار دادند، فاطمه به حرمت علی علیه السلام آنان را پذیرفت، ولی روی از آنان برتافت، یا زمانی که قصد شکایت ابوبکر را می کند، چون پیام علی علیه السلام را از سلمان می شنود. به منزل می رود و سکوت می کند و مواردی دیگر که همه حکایت از پیروی کامل فاطمه از ولایت علی است. فاطمه در طول زندگی مشترک خود با علی محیط خانه را به گونه ای می آراست که همسرش در آن احساس آرامش کند و هرگز سختی ها و تألمات خود را بر زبان جاری نساخت که خاطر علی را مکدر سازد.
پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، ص 1142.
2. مناقب خوارزمی، ص 256.
3. همان کتاب.
4. بحارالانوار، ج43، ص 1.
5. ریاحین الشریعه، ج1، ص 186.
6. بحارالانوار، ج43، ص 186.
7. همان کتاب، ص 114.
8. صفوه الصفوه، ج3، ص 3.
9. صحیح ابی داود، ج33، باب التسبیح.
10. نهج البلاغه.