THE BULLET VANISHES
کارگردان: لوچی-لونگ
فیلمنامه: سین لینگ یونگ، لی سین لینگ
فیلمبرداری: چی یینگ چان
موسیقی: تدی رابین وان
بازیگران: نیکلاس تسه، چینگ وان لو، مینی یانگ
محصول: چین، هنگ کنگ، 2012
مدت زمان: 108 دقیقه
دهه ی 1930 در شانگهای چین. بعد از این که یک دختر بی گناه در کارخانه ی مهمات سازی شهر توسط سرکارگر خشن به دزدی متهم و برای راستی آزمایی مجبور به انجام رولت روسی می شود، به قتل می رسد. مدتی بعد افراد مرتبط با این جنایت به اشکال مرموزی به قتل می رسند اما در مرگ همه ی آنها یک مورد مشترک وجود دارد: گلوله ای در بدن مقتولات یافت نمی شود! در حالی که گیو افسر پلیس خبره و قهرمان تیراندازی کشور مأمور یافتن قاتل است، با ورود سانگ، یک بازرس شهرستانی ذهن غریبی در حل معماهای پلیسی دارد، ماجرا سمت و سوی دیگری می یابد.
به طرز بسیار بارزی فیلم متأثر از قصه های شرلوک هلمز خصوصاً نسخه ی امروزی شده ی گای ریچی است. این تأثیر تا بدان جا است که سکانس انفجارهای زنجیره ای در کارخانه ی مهمات سازی شباهت کاملی به سکانس مشابه آن در شرلوک هلمز ریچی دارد. اما اثر اصالت های خاص خودش را دارد. مثلاً برخلاف رابطه ی بسیار مرید و مرادی واتسون و هلمز، در اینجا دو مأمور پلیس رقابتی زیرپوستی در بررسی پرونده های و حل معماها دارند که با آشکار شدن پیچ پایانی حتی بر شدت و حدت آن افزوده می شود. مورد دیگر رابطه ی متمایز دو شخصیت اصلی زن فیلم- زن بسیار باهوش متهم به قتل شوهر در برابر سانگ و غیب گوی بدنام بازار در برابر گیو- با قهرمانان قصه است که در مورد آثار این ژانر کمتر مشابهش را دیده ایم. این که هیچ یک از دو قهرمان نمی تواند به زنان مورد علاقه ی خود برسند و همین شکست نوعی تلخی در رابطه ی آنها با محیط پیرامونی پدید آورده که بر سنگینی فضاسازی قصه و ناامیدی از امکان برقراری عدالت به دلیل گسترش فساد در میان نیروهای مدافع نظم، قانون و عدالت-یعنی همان دردی که جامعه ی به شدت دو قطبی شده ی امروز چین با آن دست به گریبان شده- افزوده شده است.
پیچ پایانی قصه در عین این که بسیار غیرمترقبه است برای رسیدن به نتیجه گیری عجولانه به نظر می رسد و نویسنده نتوانسته منطق رفتاری شخصیت دو روی ماجرا را به درستی تبیین کند. حداقل این که انگیزه های او با خطراتی که در این فاصله تهدیدش می کرده همخوانی ندارد و بیشتر از این که نمایشگر یک ذهن پیچیده ی تحلیل گر و برنامه ریز باشد به آدم اهل قماری که به هیچ چیز اهمیت نمی دهد شباهت دارد.
فیلم همچنین درآمیختن مضامین قصه های پلیسی-معمایی با چاشنی های از آثار ترسناک ماورایی تا حدودی موفق است اما به نظر می رسد اگر به جای پرداختن زیاد به جزئیات سکته دهنده در قصه- مثلاً از گذشته ی سانگ- به تقویت این جنبه می پرداخت و ابهام مربوط به گلوله های ناپدیدشده که اسم فیلم هم از آنها آمده گسترش می یافت به احتمال زیاد با فیلمی به مراتب گیراتر روبه رو می شدیم.
منبع: نشریه ی سینمایی 24 شماره هفتم آبان ماه 1391
کارگردان: لوچی-لونگ
فیلمنامه: سین لینگ یونگ، لی سین لینگ
فیلمبرداری: چی یینگ چان
موسیقی: تدی رابین وان
بازیگران: نیکلاس تسه، چینگ وان لو، مینی یانگ
محصول: چین، هنگ کنگ، 2012
مدت زمان: 108 دقیقه
آنچه گذشت
لوچی-لونگ کارگردانی هنگ کنگی است که از سال 2000 تاکنون هفت فیلم ساخته است. در این سال ها او به عنوان فیلمنامه نویس و بازیگر هم فعالیت کرده است. سینمای هنگ کنگ در کنار سینمای چین و تایوان، یکی از سه سینمای مهم چینی زبان دنیاست که به دلیل نداشتن حمایت های دولتی، ژانرهای عامه پسند در آن حرف اول را می زنند. در یک دهه ی اخیر سینمای دنیا نسبت به فیلم های تولیدی در کشورهای آسیای جنوب شرقی کنجکاو شده است و آثار برگزیده ی این کشورها را به شکل محدودی اکران می کند؛ همچنین آمار بازسازی آمریکایی این آثار بسیار بالاست. حتی برخی فیلمسازان مطرح این سینما به هالیوود رفتند و به فیلمسازی در آمریکا مشغول شدند؛ جان وو، کارگردان اکشن ساز مهم و تأثیرگذار هنگ کنگی از این دسته است. چن کایگه ی چینی هم از دیگر فیلمسازان مطرح آن منطقه است که در سینمای دنیا هم به شهرت رسیده و اثرگذار شده است. همچنین در این ساله ها ژانر فیلم های «رزمی-پروازی» در کشور چین شکل گرفت که با اقبال جهانی مواجه شده است.نظر منتقدهای خارجی
فرانگ چک، نویسنده ی مجله ی هالیوود ریپورتر که فیلم را دوست دارد، در یادداشت خود نوشته است: «تماشاگران در نهایت ممکن است در لابیرنت به شدت پیچیده ی روایی فیلم گم شوند، حتی اگر موضوع دیالوگ های فیلم را مطرح نکنیم که آن قدر سریع و خشمگین اند که آدم باید تندخوان باشد تا موفق شود از زیرنویس عقب نماند. اما لوچی-لونگ کارگردان به اندازه ی کافی صحنه های اکشن عالی اجرا شده و درگیری های مفصل وارد فیلمش کرده است که تماشاگرانی را که از دنبال کردن همه ی اتفاقات صرف نظر کرده اند، سرگرم کند». مارک جنکینز، نویسنده ی روزنامه ی واشنگتن پست در یادداشت خود نوشته است: «در میان موضوعات اصلی ژانر جنایی-معمایی، قتل هایی هست که بدون وجود آلت قتاله اتفاق می افتد و جنایاتی که در اتاقی که مقتول درش را از درون بسته، روی می دهد. گلوله ناپدید می شود هر دو نوع این جنایات «غیرممکن» را دارد، طرح داستانی تکراری ای که باید شک هر پلیس سینمایی باتجربه ای را برانگیزد. این فیلم چینی-هنگ کنگی، سرزنده، سبک دار و خوب اجرا شده است؛ فقط مشکل این است که نمی داند کی باید متوقف شود». امتیاز این فیلم در سایت IMDb تاکنون از 6/6 از 10 است و در سایت متاکریتیک 65 از 100.یادداشت منتقد
یکی از پرفروش ترین فیلم های امسال در چین با ترکیب یک قصه ی معمایی-جنایی با میزان بالایی از توانایی های بصری در طراحی صحنه، جلوه های ویژه و فیلمبرداری به محصولی پرجاذبه و لذت بخش برای مخاطبانش مبدل شده است.دهه ی 1930 در شانگهای چین. بعد از این که یک دختر بی گناه در کارخانه ی مهمات سازی شهر توسط سرکارگر خشن به دزدی متهم و برای راستی آزمایی مجبور به انجام رولت روسی می شود، به قتل می رسد. مدتی بعد افراد مرتبط با این جنایت به اشکال مرموزی به قتل می رسند اما در مرگ همه ی آنها یک مورد مشترک وجود دارد: گلوله ای در بدن مقتولات یافت نمی شود! در حالی که گیو افسر پلیس خبره و قهرمان تیراندازی کشور مأمور یافتن قاتل است، با ورود سانگ، یک بازرس شهرستانی ذهن غریبی در حل معماهای پلیسی دارد، ماجرا سمت و سوی دیگری می یابد.
به طرز بسیار بارزی فیلم متأثر از قصه های شرلوک هلمز خصوصاً نسخه ی امروزی شده ی گای ریچی است. این تأثیر تا بدان جا است که سکانس انفجارهای زنجیره ای در کارخانه ی مهمات سازی شباهت کاملی به سکانس مشابه آن در شرلوک هلمز ریچی دارد. اما اثر اصالت های خاص خودش را دارد. مثلاً برخلاف رابطه ی بسیار مرید و مرادی واتسون و هلمز، در اینجا دو مأمور پلیس رقابتی زیرپوستی در بررسی پرونده های و حل معماها دارند که با آشکار شدن پیچ پایانی حتی بر شدت و حدت آن افزوده می شود. مورد دیگر رابطه ی متمایز دو شخصیت اصلی زن فیلم- زن بسیار باهوش متهم به قتل شوهر در برابر سانگ و غیب گوی بدنام بازار در برابر گیو- با قهرمانان قصه است که در مورد آثار این ژانر کمتر مشابهش را دیده ایم. این که هیچ یک از دو قهرمان نمی تواند به زنان مورد علاقه ی خود برسند و همین شکست نوعی تلخی در رابطه ی آنها با محیط پیرامونی پدید آورده که بر سنگینی فضاسازی قصه و ناامیدی از امکان برقراری عدالت به دلیل گسترش فساد در میان نیروهای مدافع نظم، قانون و عدالت-یعنی همان دردی که جامعه ی به شدت دو قطبی شده ی امروز چین با آن دست به گریبان شده- افزوده شده است.
پیچ پایانی قصه در عین این که بسیار غیرمترقبه است برای رسیدن به نتیجه گیری عجولانه به نظر می رسد و نویسنده نتوانسته منطق رفتاری شخصیت دو روی ماجرا را به درستی تبیین کند. حداقل این که انگیزه های او با خطراتی که در این فاصله تهدیدش می کرده همخوانی ندارد و بیشتر از این که نمایشگر یک ذهن پیچیده ی تحلیل گر و برنامه ریز باشد به آدم اهل قماری که به هیچ چیز اهمیت نمی دهد شباهت دارد.
فیلم همچنین درآمیختن مضامین قصه های پلیسی-معمایی با چاشنی های از آثار ترسناک ماورایی تا حدودی موفق است اما به نظر می رسد اگر به جای پرداختن زیاد به جزئیات سکته دهنده در قصه- مثلاً از گذشته ی سانگ- به تقویت این جنبه می پرداخت و ابهام مربوط به گلوله های ناپدیدشده که اسم فیلم هم از آنها آمده گسترش می یافت به احتمال زیاد با فیلمی به مراتب گیراتر روبه رو می شدیم.
منبع: نشریه ی سینمایی 24 شماره هفتم آبان ماه 1391
/ج