جنگ انقلابی امریکا (1)

پس از یک دهه بحث و جنجال درباره جایگاه مستعمرات بریتانیا در شمال امریکا، در چارچوب امپراتوری و در رابطه با موطن اصلی، در آوریل 1775 خصومت هایی در نزدیکی بوستن آغاز شد. این خصومت ها تا سپتامبر 1783 ادامه
شنبه، 9 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنگ انقلابی امریکا (1)
 جنگ انقلابی امریکا (1)

نویسنده: دوپویی ترور نویت
ترجمه: پیروز ایزدی


 
پس از یک دهه بحث و جنجال درباره جایگاه مستعمرات بریتانیا در شمال امریکا، در چارچوب امپراتوری و در رابطه با موطن اصلی، در آوریل 1775 خصومت هایی در نزدیکی بوستن آغاز شد. این خصومت ها تا سپتامبر 1783 ادامه یافت، یعنی هنگامی که موافقت نامه ها صلح پاریس که منجر به ایجاد کشور مستقل ایالات متحده آمریکا شد. امضا گردید. در جریان جنگ انقلابی، بریتانیایی ها خواهان مطیع گردانیدن شورشیان آمریکایی (که تنها اقلیتی را در میان جمعیت تشکیل می دادند) در سیزده مستعمره بودند، این شورشیان در چندین هزار مایل مربع از اراضی عمدتاً جنگلی، پراکنده بودند که بیش از 4800 کیلومتر (3 هزار مایل)، از جزایر بریتانیا فاصله داشت.
به دلیل آن که سیاست بریتانیا در قبال شورشیان بین مصالحه و انقیاد، نوسان داشت، هیچ گونه استراتژی منسجمی تعقیب نشد. در سال 1778، فرانسه علیه بریتانیای کبیر به پشتیبانی ار آمریکاییان اعلام جنگ کرد. اسپانیا که با فرانسه (اما نه با ایالات متحده)، متحد بود، در سال 1779 وارد جنگ شد و در سال 1780 بریتانیا به هلند اعلان جنگ داد. از این رو، جنگ انقلابی که در ابتدا شورشی بیش نبود و حداکثر جنگی داخلی محسوب می شد، به منازعه ای بین المللی تبدیل شد.

ترازنامه

به نظر می رسید که بریتانیای کبیر که با هر معیاری قدرتی جهانی محسوب می شد، به دلیل جمعیت بیشتر و برتری مادی و نظامی اش دارای امتیاز قاطع بر استعمارگران است. برعکس، امریکاییان دارای هیچ گونه حکومت قاره ای تثبیت شده، خزانه یا اعتبار، ارتش و نیروی دریایی منظم، سنت نظامی فراتر از خدمت کوتاه مدت میلیشیاها و داوطلبان نبودند و تجربه اندکی در همکاری قاره ای (از هر نوع) داشتند.

تقسیم بندی های داخلی

مردم امریکا به سه گروه تقریباً مساوی تقسیم شده بودند: بی تفاوت ها، توری ها، میهن پرستان. تضادهای طبقاتی و بخشی که در عدم توافق ها بر سر اهداف زمان جنگ تجلی می یافت نیز قاطع بود. تنها پس از تصویب اعلامیه استقلال (چهارم ژوئیه 1776)، عزم راسخ برای استقامت، نمایانگر آرمانی میهن پرستانه شد. همچنین اختلافات جدی در درون دستگاه سیاسی بریتانیا وجود داشت، دوستان امریکا (مردانی چون ایزاک باره (1)، ادموند برک (2)، چارلز جیمز فاکس (3) و ویلیام پیت(4))، اعتقاد داشتند که شورشیان صرفاً از حقوق تاریخی خود حمایت می کنند. همان گونه که انگلیسی ها در برابر استبداد جرج سوم ایستادگی کردند. برخی از با کفایت ترین ژنرال ها و آدمیرال های بریتانیا چون نمی خواستند در مقابل امریکا بایستند، از حرکت سرباز زدند.

ارتش ها

در حالی که ارتش بریتانیا متشکل از نیروهای منظم حرفه ای بود (که بر اساس مدل اروپایی، آموزش دیده و تحت نظم و انضباط خاص خود درآمده بودند)، آمریکا تنها سنت میلیشیای خود و تجزیه محدودی داشت که از رهگذر جنگ های استعماری به دست آمده بود و بر این اساس بنا نهاده شده بود. آمریکایی ها برای رویارویی با نیروهای دشمن که حدود 42 هزار نیروی منظم بریتانیایی نزدیک به 30 هزار مزدور آلمانی بودند، دو مجموعه از نیروها را سازمان دادند: ارتش قاره ای یا ملی و میلیشیاهای دولتی گوناگون؛ ارتش قاره ای به لحاظ تعداد، بنابر خوش اقبالی یا بد اقبالی، تقریباً بین 5 هزار تا 20 هزار نفر نیرو در نوسان بود. بزرگ ترین ارتش صحرایی آمریکا حدود 17 هزار نفر عضو داشت و مرکب از اعضای ارتش قاره ای و میلیشیا بود. در سال 1778، ارتش قاره ای، ارتشی قابل اعتماد محسوب می شد و با توجه به سابقه ی اندک آن، به طرز شگفت انگیزی خوب آموزش دیده بود، اما نیروی میلیشیا در سرتاسر جنگ غیرقابل پیش بینی بود. استثنائات قابل توجهی نیز وجود داشت مانند بانکرهیل (5) و کوپنز (6) که در آنها افراد میلیشیا عملکرد خوبی از خود نشان دادند. نیروهای نامنظم کارولینای جنوبی تحت فرماندهی فرانسیس ماریون (7)، آندرو پیکتر (8) و توماس سامتر (9) به خصوص، در زمینه انجام عملیات ایذایی علیه پست های نگهبانی بریتانیا، حرکت ارتش های صحرایی و خطوط تدارکات و ارتباطات آن، مؤثر بودند.
هنر فرماندهی فرماندهان بریتانیایی و امریکایی، عادی و بدون هیچ گونه ویژگی خاص بود. خدمت در آمریکای شمالی برای ژنرال های بریتانیایی که در این منطقه جنگیده بودند، شهرتی به همراه نمی آورد. فرماندهانی نظیر توماس گیج (10)، ویلیام هاو (11)، جان برگوین (12)، هنری کلینتون (13) و چارلز کورنوالیس (14) در میان ژنرال های امریکایی هیچ نابغه ای یافت نمی شد، اما هنری ناکس (15)، دانیل مورگان (16)، ناثانیل گرین (17) و جرج واشنگتن فرماندهان لایق و شایسته ای بودند. معمّایی که وجود داشت این بود که بندیکت آرنولد (18) که در رشته عملیات کبک در جزیره والکور و نیز در رشته عملیات ساراتوگا، توانایی های زیادی از خود به نمایش گذاشت، هنگامی که به بریتانیایی ها پناهنده شد، به نام خیانتکار معروف گردید. فرمانده کل نیروهای آمریکایی یعنی جرج واشنگتن، برای موفقیت نظامی آمریکا، نقش مهمی را ایفا می کرد. گرچه او گاهی اوقات دست به ریسک های خطرناکی می زد، اما ارتش خود را دست نخورده باقی می گذاشت و در کلیه شرایط، عزم راسخی برای تحمل سختی ها از خود نشان می داد تا این که استقلال به دست آمد. او تجسم آرمان میهن پرستانه بود.

نیروهای دریایی

بزرگ ترین تفاوت بریتانیا و ایالات متحده، از لحاظ نیروهای دریایی بود. آمریکا هنگام شروع مخاصمات، اصلاً نیروی دریایی نداشت، در حالی که بریتانیا دارای 131 کشتی خطی و 139 کشتی از انواع دیگر بود. از همان ابتدا، واشنگتن از تفوق دریایی بریتانیا بیم داشت و در سپتامبر 1775 خواستار مسلح کردن کشتی های بازرگانی نیوانگلند شد، به گونه ای که آنها بتوانند در جریان تدارکات رسانی بریتانیایی به بوستون، اختلال ایجاد کنند. نیروی دریایی واشنگتن، ناوگانی متشکّل از شش قایق بادبانی تندرو و یک کشتی مخصوص دزدان دریایی بود که پیش از آن که در سال 1777 منحل شود، 35 جایزه به ارزش بیش از 600 هزار دلار به دست آورده بود. در همین زمان، کنگره قاره ای نیروی دریایی آمریکا را به وجود می آورد که در ابتدا متشکل از هشت کشتی بود. این کشتی ها که تنها 110 توپ حمل می کردند، دستور داشتند که آب های امریکا را از 78 کشتی بریتانیایی که مسلح به 2 هزار توپ بودند پاک کنند. در حالی که نیروهای دریایی قاره ای و ایالتی نهایتاً نزدیک به 100 کشتی را در خدمت گرفته بودند، ناوگان ایتالیا، از سال 1775 تا 1783 کشتی های خود را از 270 فروند به 486 فروند افزایش داد.
نیروهای دریایی امریکا توان رقابت با نیروی دریایی بریتانیا را نداشتند، در عملیات علیه کشتی های جنگی منفرد و کشتی های بازرگانی غیرمسلح با احتیاط وارد می شدند. حدوداً به 2 هزار نفر افراد داوطلب اجازه داده شد که با عملیات خود در راه بازرگانی بریتانیا مانع ایجاد کنند، اما آنها برای از بین بردن تفوق نیروی دریایی سلطنتی بریتانیایی در آب های آمریکا چندان مؤثر نبودند. ناخدا جان پل جونز (19) که دلاوری هایش به افسانه تبدیل شد، بزرگ ترین قهرمان دریایی امریکا بود، اما کاری جز ایذای کشتی های بریتانیایی در اطراف جزایر این کشور، نتوانست انجام دهد. آنچه موجب خوشبختی امریکاییان بود، این بود که در آغاز جنگ، ناوگان بریتانیا در شرایط اسف باری به سر می بردند و تحت رهبری ضعیف لرد ساندویچ (20) قرار داشتند.
به دلیل آنکه قبل از ورود فرانسویان به جنگ، تسلط دریایی بریتانیا بی چون و چرا بود، ارتش بریتانیا به آسانی از یک هدف نظامی به هدف دیگر انتقال می یافت. فقط در سال 1780 هنگامی که ناوگان بریتانیا بین آب های امریکا، هند غربی و اروپا تقسیم شد، ایالات متحده و متحدینش بر تفوق دریایی بریتانیا فائق آمدند. نیروی دریایی فرانسه که پس از سال 1763 تجدید سازمان پیدا کرده بود و در وضعیت روحی مطلوبی به سر می برد و از کارایی زیادی نیز برخوردار بود؛ در پیروزی آمریکایی ها در یورگ تاون (21) نقشی اساسی ایفا کرد.

جنگ

بریتانیا بین سال های 1770 تا 1781، کلیه شهرهای بزرگ آمریکا -بوستون، نیویورک، فیلادلفیا، چارستون و ساوانا - را به اشغال خود درآورد. اما هرگز قادر نبود که ارتش واشنگتن و یا اراده آمریکایی ها را نابود سازد.

استراتژی

به نظر می رسید که بریتانیایی ها چندین ابتکار استراتژیک را مد نظر دارند، از جمله موارد زیر:
1- اشغال بنادر دریایی بزرگ آمریکا و برقراری صلح در نواحی اطراف آنها؛
2- منزوی کردن نیوانگلند از طریق کنترل دریاچه چامپلین (22)، دریاچه جرج (23) و رودخانه هادسن (24)
3- تقسیم ایالات جنوبی در طول مسیر رودخانه سانتی (25) و ایجاد یک پایگاه در چارستون؛
4- استفاده از برتری دریایی برای محاصره سواحل امریکا، انتقال واحدهای ارتش در صورت لزوم و فراهم ساختن پشتیبانی لجستیکی؛
5- جلب پشتیبانی نیروهای وفادار آمریکایی در هر کجا و هر زمان که مقدور باشد.
هیچیک از این استراتژی ها، با شدت و منسجم دنبال نشد. پس از سال 1778، با از سر گرفته شدن منازعه طولانی با فرانسه، اولویت های بریتانیا به سمت حفاظت از امپراتوری سوق پیدا کرد.
واشنگتن به روشنی تشخیص داده بود که بریتانیا دارای برتری دریایی است و از کانادا به عنوان، پایگاه عملیاتی استفاده می کند و از ارتش های بزرگ تر و حرفه ای تر برخوردار است؛ همچنین می دانست که بریتانیایی ها با مشکل کنترل یک منطقه وسیع جغرافیایی و انقیاد جمعیتی مواجه هستند که بسیار پراکنده اند. آنها درک کرده بودند که امید میهن پرستان بستگی به بقای ارتش قاره ای دارد؛ اجتناب از شکست قاطع و حفظ ارتش در صحنه نبرد امری حیاتی بود.

رشته عملیات جنگی و نبردها

به جز تهاجم نافرجام امریکا به کانادا (76-1775)، موفقیت های ژنرال جرج راجرز کلارک (26) در غرب (89-1778) و عملیات جرج واشنگتن که به صورت مشترک توسط نیروهای آمریکایی و فرانسوی علیه کورنوالیس در یورک تاون صورت گرفت. ابتکار نظامی در جنگ انقلابی در دست بریتانیایی ها بود. پس از آن که روشن شد که اشغال شهرهای آمریکا منجر به تسلیم عمومی نمی شود، بریتانیایی ها دست به دو رشته عملیات نظامی زدند، یکی قبل از مداخله اروپاییان و دیگری بعد از آن.

پی نوشت ها :

1- Issac Barre
2- Edmund Burke
3- charles James fox
4- william pitt
5- Bunker Hill
6- cowpens
7- Francis Marion
8- Andrew pickens
9- Thomas sumter
10- Thomas Gage
11- william Howe
12- John Burgoyne
13- Henry clinton
14- charles cornwallis
15- Henry knox
16- Daniel Morgan
17- Nathanael Greene
18- Benedict Arnold
19- John poul Jones
20- Lord sandwich
21- yorktown
22- Lake champlain
23- Lake George
24- Hudson River
25- santee River
26- George Rogers clark

منبع: ترور نویت، دوپویی؛ (1381) تاریخ جنگ ها، پیروز ایزدی، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد معاونت پژوهش، 1381.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط