2- ارزیابی انتقادی اقتصاد اسلامی
آنچه که در ذیل می آید نگاهی شبه سلبی درباره امکان وجود اقتصاد اسلامی مبتنی بر آموزه های اخلاقی اسلام است که در آن نویسنده سعی دارد تا با استفاده از آموزه هایی نظیر زهد و قناعت که از بارزترین دستورات اخلاقی اسلام به مسلمین می باشد نشان دهد که شکل دهی یک نظام اقتصادی اسلامی پویا تا حدی غیر ممکن می باشد. در ادامه مطلب نیز به تفاوت های ماهوی اقتصاد اسلامی و سایر سیستم های اقتصادی پرداخته می شود.ارزیابی انتقادی اقتصاد اسلامی (1)
تحلیل شاخه ای از اقتصاد اسلامی که بر مبنای ارزش های اخلاقی بنا شده است زیاد دشوار نمی باشد. هدف بیان شده از اقتصادی اسلامی، شناسایی و راه اندازی اقتصادی است که پایبند به احادیث و مکتوبات اسلامی است. بنابر لغت نامه و دایره المعارف وردیک اقتصاد اسلامی، اقتصادی است در فضای سیاسی اسلامی که به آموزه های اخلاقی آن مرتبط است. این تعاریف بر اخلاق مذهبی و بازتاب مبانی نهادی آن در جامعه (زکات، سرمایه اخلاقی و...) بعنوان مظاهر کامل اقتصاد اسلامی متمرکز است. علم اقتصاد علمی است که به فرمولیزه کردن قوانینی که اقتصاد بر مبنای آن عمل می کند. می پردازد. بنابراین اقتصاد اسلامی باید به مطالعه قوانین اقتصادی جامعه ای که مسلمانان در آن زندگی می کنند در حالی که آن جامعه مسیر توسعه اقتصادی را می پیماید، بپردازد. اگر مسلمین بر طبق آموزه های اخلاقی و مکتوبات اسلامی زندگی کنند آیا قوانینی متفاوت از آنچه که در تحلیل های اقتصادی متداول که جهت توضیح و تبیین کارکرد اقتصاد مدرن بکار می رود برایشان وجود خواهد داشت؟آیا در این وضعیت، اقتصاد اسلامی باید این قوانین را با وسواس بررسی نماید؟ اما در وضعیتی که قوانین، نظیر قوانین اقتصادهای مدرن بوده و تنها در تعالیم اقتصادی تفاوت هایی وجود دارد؛ مثلاً توجه ویژه به فقرا یا تحریم برخی انواع سرمایه گذاری ها بخاطر ویژگی های غیر اخلاقی و مغایر با ارزش ها، آیا هیچ مبنایی برای یک اقتصاد اسلامی جز معدود تعالیم اقتصادی متفاوت برآمده از اسلام وجود دارد. در واقع ممکن است تفاوت هایی بین یک اقتصاد بازار با هویت رفتار افرادی که هیچ محدودیتی در کردار خود نمی شناسند و نوع دیگر از اقتصاد با هویت رفتار مسلمانی که براساس آموزه های اخلاقی عمل می کند وجود داشته باشد. اما به راحتی نمی توان نتیجه گرفت که چنین تفاوت هایی می تواند مبنایی برای یک علم اقتصاد جدید مسمی به اقتصاد اسلامی باشد. یک اقتصاد جامعه مسلمین را با ویژگی جمعیتی از مسلمین که خواسته های نفسانی خود را کنترل می کنند در نظر می گیریم. این فرض، تفاوت شایانی را در قیاس با جامعه ای که چنین ویژگی را ندارد ایجاد می کند. به منظور فهم این تفاوت مهم، ابتدا باید دانسته شود که منظور از مفهوم نفس در اسلام چیست؟
تعریف ساده از نفس می تواند آن را این گونه توصیف نماید: جوهر و ذات بشریت که خدا را از یاد برده و بدنبال تأمین لذت فردی خود از زندگی بر روی زمین می باشد.
اکثر کتاب های درسی اقتصاد دارای این گزاره اند که علم اقتصاد دانشی از مداقه قرار دادن قوانین ناشی از کارکرد یک اقتصاد است که افراد در آن، با عامل انگیزش نفس، زندگی می کنند. خواسته های زمینی نفس نامحدود است. به نظر می رسد این گزاره بنیادین موجود در آغاز علم اقتصاد متداول باشد. برخی گفته های موجود در کتب درسی ممکن است این ادعاها را برجسته سازد:
«علم اقتصاد مطالعه این موضوع است که چگونه افراد، بطور فردی یا جمعی، منابع محدود خود را تخصیص می دهند تا خواسته های نامحدود خود را ارضاء نمایند».
«خواسته های بشری تقریباً نامحدودند در حالی که منابع موجود برای ارضاء این خواسته ها محدودند.»
«این واقعیت است که فرض نمائیم درک و احساس مطلوبیت بشر با توسعه اقتصاد بنحوی تغییر می کند که هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر می خواهد.»
«اقتصادی نمودن یعنی، کاهش دادن تا حد ممکن تعارض مابین خواسته های نامحدود و منابع محدودی که برای ارضاء آنها موجود می باشند.»
مسلمانی که نفس خود را کنترل می کند، خواسته های محدودی دارد و منابع تأمین این خواسته های محدود با وعده الهی فراهم می گردد. همچنان که در این آیه ذکر می شود:
«هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر این که روزی او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را می داند. همه این ها در کتاب آشکاری ثبت است». (هود، 6)
یک انسان با خواسته های نامحدود، روحیه حریصانه دارد. چرا که هیچ محدودیتی را نمی شناسد و همواره آرزو دارد که علیرغم منابع محدود، بیشتر داشته باشد. هر زمان که یکی از خواسته هایش تأمین شود، خواسته های دیگرش آشکار شده و او دائماً تحت فشار تأمین خواسته جدید است. همان لحظه ای که ارضاء می شود، حس کمبود و قلت را در خود بسط می دهد. بنابراین دائماً احساس نارضایتی می کند. برخلاف چنین انسانی، یک مسلمان با خواسته های معلوم و محدود متواضع، راضی و بدون احساس رنجش است. خواسته هایش محدود است؛ چرا که از این واقعیت آگاه است که او در این سیاره می زید تا اشتباهات منجر به عقوبت خود را با پیروی از دستورات الهی بکاهد و از منابع کافی برای تأمین خواسته های محدود خود برخوردار است.
کنترل نفس و کارکرد یک اقتصاد اسلامی
کارکرد چنین تمایز بنیادین در رفتار یک مسلمان در ایجاد یک اقتصاد اسلامی چیست؟برای بحث روی این سؤال می توانیم بطور مجزا اقتصاد خرد و کلان یک جامعه اسلامی را تحلیل کنیم. اقتصاد خرد عبارت است از تحلیل نظامند از رفتار اقتصادی مصرف کننده و تولید کننده بنابر اصل عقلانیت. غالباً در کتب آموزشی این گونه فرض می شود که مصرف کننده تلاش می کند که رضایت خویش و تولید کننده نیز تلاش می کند سود خود را بیشینه نمایند. این یک بیان از اصل بیشینه ای عقلانیت می باشد. اما این اصل نمی تواند برای یک تولید کننده یا مصرف کننده مسلمان مطرح باشد. یک مصرف کننده مسلمان بطور آشکار با خواسته های محدود، تعریف شده است؛ که تلاش دارد این خواسته ها را با حداقل استفاده از منابع ارضاء نماید. بنابراین او نیز عاقلانه رفتار می نماید اما مطابق با بیان ثانویه از عقلانیت؛ یعنی اصل حداقلی. تفاوت بنیادین فوق در مرحله تحلیلی اصل عقلانیت نیز ظاهر می شود. بیشینه سازی سود، فعالیتی است توأم با جابجایی دائمی منابع و توسعه مرزهای بنگاه. این عمل بعنوان یک فرایند پویا و نه یک تک فعالیت ایستا، تفسیر می شود. هیچ محدودیتی برای سود در جریان بیشینه شدن وجود ندارد، برعکس، یک مسلمان به سطحی از سود که یک زندگی راحت را به ارمغان می آورد راضی است. وی تقلایی برای افزایش استانداردهای زندگی و یا حتی سطح بالاتر آن نمی کند. اقتصاد کلان نیز شامل مباحث اَشکال واقعی بازار (انحصار چندگانه، انحصار، Polypoly) محتمل است و این اَشکال پیامد متفاوت فرایند رقابت، بمنظور پس زدن تولید کنندگان یک کالای مشابه و کنترل بر بخش های بیشتر بازار می باشد. در یک اقتصاد اسلامی، فضای کافی برای تعداد زیادی تولید کننده، به منظور عرضه در درون بخش یکسانی از بازار وجود دارد. شکل بازار بصورت یک polypolistic rule خواهد بود. این امر به خاطر این واقعیت است که یک تولید کننده با اهداف اقتصادی محدودش، انگیزه ای برای تسخیر همه بازار ندارد. بخاطر این واقعیت که یک مسلمان به کنترل نفس خود می پردازد، توسعه فن آوری در یک جامعه اسلامی به منظور افزایش فرایند رشد و با به رسمیت شناختن هر ابداع، ممکن نمی باشد. فن آوری بجهت ارتقاء شرایط زندگی بوده و یکی از اجزای اصلی رشد می باشد. لذا نتیجتاً فن آوری معمولی منجر به رشد معمولی خواهد شد. یعنی رشدی در حدود دو درصد را در چنین اقتصادهایی شاهد خواهیم بود.
در تحلیل های متداول، اصلی ترین عامل تورم، رشد اضافی تقاضای کل (تورم جانب تقاضا) و یا انعطاف ناپذیری بازار نیروی کار (تورم جانب عرضه) می باشد. کارکرد اصل حداقلی عقلانیت در یک جامعه اسلامی بدین صورت است که، اضافه تقاضا وجود ندارد و بعلاوه از انعطاف ناپذیری برآمده از استفاده بیش از حد منابع اجتناب می گردد. اصل حداقلی عقلانیت، سبب بوجود آمدن یک مرز، در هر دو جانب عرضه و تقاضا شده و به اقتصاد کمک می کند تا از نوسانات شدید، اجتناب نماید. در تحلیل های متداول 2 نوع از بیکاری مورد بحث قرار می گیرد. بیکاری طبیعی و ادواری. بیکاری طبیعی زمانیست که تولید در سطح اشتغال کامل قرار دارد. این امر ناشی از انعطاف ناپذیری ساختار بازار نیروی کار است. بیکاری ادواری زمانی رخ می دهد که تولید در سطح کمتر از اشتغال کامل قرار دارد. در اقتصاد اسلامی با تنها نوسانات آرامی که در سطح تولید وجود دارد، بیکاری ادواری نادیده گرفته می شود. بعلاوه در بازار نیروی کار بخاطر وجود اصول تعاضد طرفینی و اصل جایگزین های مساعده ای (منافع بیکاری)، انعطاف ناپذیری وجود دارد. لذا بیکاری طبیعی نیز وجود نخواهد داشت. بیکاری در اقتصاد اسلامی تنها بخاطر شوک های خارجی نظیر جنگ، مهاجرت و یا بلایای طبیعی بوجود می آید. این تصویری که از اقتصاد اسلامی ترسیم شد متفاوت از اقتصاد صنعتی پیشرفته است. چرا که یک مسلمان می داند که در یک کره خاکی زندگی می کند و به جای پیروی از نفس باید آنرا کنترل نماید. یک مسلمان ممکن است فقیر باشد اما فقیر بودن به معنای ناراضی بودن نیست. یک مسلمان با سر تعظیم در مقابل قانون الهی فرود آوردن به آرامش می رسد. آیه 62 سوره یونس بیان می دارد: «آگاه باشید دوستان و اولیای خدا نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند». یک اقتصاد اسلامی مطابق با طبیعت است. تمام فعالیت اقتصادی همانا، استخراج مواد اولیه خام از طبیعت و تخصیص آنها از طریق فرایند تولید به افراد مختلفی است که در بخش های مختلف فعالیت می کنند و در اقتصادی که متشکل از افرادی است که خواسته های نامحدود خود را ارضا می کنند، بر روی منابع طبیعی به جهت استفاده شدن برای به عینیت درآوردن بیشینه ارضاء، فشار خواهد بود. فرد همواره مواجه به طبیعتی خواهد بود که در مقابل ارضاء بیشتر خواسته های نامحدود وی مقاومت می کند. در مقابل کنترل نفس در یک اقتصاد اسلامی بمعنای اینست که منابع از طبیعت استخراج می شوند تا جائی که برای ارضای خواسته های محدود، ضرورت داشته باشد. بنابراین اقتصاد اسلامی دارای مشخصات نرخ رشد متوسط، عدم وجود پروسه های تورمی و بیکاری قابل تحمل و سلامت اکولوژیکی خواهد بود. سؤال اینست که آیا چنین اقتصاد اسلامی، پایه ای تجربی نیز دارد؟ دول اسلامی فراوانی در جهان وجود دارد اما به سختی بتوان استدلال کرد این کشورها براساس مبانی تئوریکی بیان شده، عمل می کنند. اکثر این کشورها در مسیر توسعه تاریخی خود مخصوصاً از دوران استعماری، الگوهای زندگی غربی را پذیرفته اند؛ یعنی ارضای خواسته های نامحدود و بیشینه سازی سود، مطابق با اصل عقلی بیشینه سازی. بنابراین مطالعه تجربی یک اقتصاد اسلامی در جوامع اسلامی کنونی سهل نمی باشد.
3- مطالعه تطبیقی نظام اقتصاد اسلامی و سرمایه داری (2)
سیستم اقتصاد اسلامی بطور مستقیم اندیشه مذهبی اسلامی را در بر می گیرد. دو اصل عمده اسلامی، شکل دهنده مبنای اقتصاد اسلامی است. مهمترین اصل اسلام، توحید یعنی یکانگی خدا می باشد. نه تنها اصل توحید دربرگیرنده اینست که خدایی جز الله نیست بلکه بیانگر اینست که طرح خداوند برای جهان، طرحی کامل است. در مبحث اقتصاد، اهمیت اصل توحید متناسب با بحث کمیابی منابع می باشد. دومین اصل مهم اسلام، که در مبحث اقتصاد اسلامی کاربرد دارد، عدالت است. عدالت امر به انصاف میان برادران مسلمان است و می توان از آن به عنوان منطق نهفته در ورای بسیاری از جنبه های اقتصاد اسلامی یاد نمود. جایگاه خدا در اقتصاد سرمایه داری جایگاهی نامناسب بوده و اغلب توسط اقتصاددانان سرمایه داری مورد مناقشه واقع می شود. سرمایه داری، مصنوع بشر است و لذا بازتاب دهنده نواقص، عیوب و اهمیت به خویش وی، می باشد. منشاء غیر الهی سرمایه داری همچون منجر به نفی آن در میان مذاهب شده است. مسلمانان به جهت پیروی از دستورات الهی، دنباله رو اقتصاد اسلامی هستند. برای ایشان انحراف از سیستم اقتصادی یک گزینه پیش رو نمی باشد. سرمایه داری از دل بسیاری از اصول اقتصادی مطرح گردید. یکی از مهمترین آنها، اصل کمیابی منابع می باشد. همچنان که توسط توماس مالتوس در 1798 مطرح گردید، کمیابی منابع بخاطر این واقعیت است که بر روی زمین مقدار پایان پذیری منابع و بی نهایت خواسته و نیاز وجود دارد. منابع موجود در زمین در ارتباط مستقیم (توأم) با محدودیت نسبی آنهاست. اقتصاددانان مسلمان این نظریه کمیابی منابع را رد می کنند. چرا که دلالت بر نقص طبیعت و طرح الهی دارد. قرآن بیان می دارد که خداوند مقدار فراوانی از هر چیزی که بشر به منظور بقاء بدان نیاز دارد، فراهم آورده است. بنابراین اندیشمندان اقتصاد اسلامی مدعی عدم وجود کمیابی منابع در طبیعتند و معتقدند که ظرفیت تولید ده بشر سبب ساز کمیابی و به تبع آن ارزش یافتن منابع می شود. نتیجتاً «مسأله اقتصاد» برای در دو گروه اقتصاددانان سرمایه دار و اسلامی یک چیز می باشد اگرچه طریق استدلال رسیدن به این نقطه متفاوت است.ماهیت منع بهره در اقتصاد اسلامی و ضرورت وجود آن در اقتصاد سرمایه داری بزرگترین وجه اختلاف مابین دو سیستم اقتصاد سرمایه داری و اسلامی است.
فراهم آوری سرمایه یکی از جنبه های اختلافی مابین این دو سیستم اقتصادی است که ناشی از تفاوت دیدگاه نسبت به مسأله بهره می باشد. سرمایه چیزی است که در تملک بوده و در جهت افزایش دهی ثروت، مورد استفاده قرار می گیرد. فراهم آوری سرمایه در موفقیت درون یک جامعه سرمایه دار بسیار مهم می باشد؛ همچنان که ثروت افزون تر، در اَشکال تولید توأم با سودآوری اقتصادی و یا بهره (دریافتی) را از طریق سرمایه می توان تحصیل نمود. در اقتصاد اسلامی، فراهم آوری سرمایه بعنوان بازتابی از حرص و آز نگریسته می شود. هفتاد و پنج حدیث مربوط به مالکیت زمین های کشاورزی یعنی مهم ترین بخش سرمایه در دوره زمینداری وجود دارد. این احادیث بیانگر عدم رضایت پیامبر اسلام (ص) از سهیم شدن در محصولات کشاورزی بعنوان اجاره زمین کشاورزی است. به جای این کار، زمین باید توسط مالک آن به زیر کشت رود و زمین مازاد نیز بصورت رایگان به مسلمانان دیگر در مقابل طلا و نقره (دینار و درهم) به اجاره داده شود. فراهم کردن سرمایه بیش از نیاز، برخلاف ایده آل های اسلامی است.
از طرف دیگر رفتار مصرف کننده هر کدام از این دو سیستم نیز با هم فرق می کند. مصرف کننده در سیستم سرمایه داری براساس تابع مطلوبیت که بیانگر اینست که داشتن بیشتر از هر چیز، بهتر است، عمل می نماید. از این رفتار به «بیشینه سازی رضایت» یاد می شود که مورد تقبیح اقتصاد اسلامی می باشد. در عوض، از مصرف کننده در اقتصاد اسلامی، انتظار می رود که براساس بیشینه سازی رضایت الهی تصمیم بگیرد. اسلام بطور صریح خست و ولخرجی را تقبیح می نماید. تمامی مسلمین باید براساس اعتدال عمل نمایند اگرچه با لحاظ این که کدام سطح از مصرف، در نظر گرفته شود مناقشه ای مابین اندیشمندان اقتصاد اسلامی درباره ی مسأله اعتدال وجود دارد. این تحلیل های صورت پذیرفته از اقتصاد اسلامی و سرمایه داری در واقع تحلیلی مقایسه ای (تطبیقی) ما بین سیستم اقتصاد اسلامی صِرف و سرمایه داری صِرف بوده است. با وجود این، نه اقتصادی صرفاً سرمایه داری (اگرچه اقتصاد ایالات متحده به آن خیلی نزدیک است) و نه اقتصاد اسلامی مطلوب در جهان وجود ندارد.
در مجموع می توان تفاوت های ماهوی اقتصاد اسلامی با سایر سیستم های اقتصادی، چه آنهایی که منسوخ شده و چه آنهایی که هنوز به حیات خود ادامه می دهند را در جداول زیر بیان نمود. (3)
اهمیت اقتصادی |
حل مشکلات اقتصادی، وسیله ای برای نیل به جامعه اسلامی (وسیله ای برای رسیدن به اهداف عالیه اسلامی) |
روش |
علمی، تطبیق تئوری ها بر حقایق |
میدان عمل |
تحلیلی، وسیع و جامع |
فطرت انسان |
موجودی بصیر و مختار، قابل تربیت، مقیَد و مقید |
تغییر و تحول |
تکاملی و پویا |
مالکیت و کنترل وسایل تولید |
مالکیت چند گونه ای، خصوصی، دولتی و مالکیت عمومی |
مکان قدرت اقتصادی |
دولت اسلامی، تعاونی ها، بخش خصوصی |
نظام انگیزشی |
اتکا بر تعاون و پیگیری منافع اجتماعی و اقتصادی در رابطه با رفاه و مصالح جامعه |
سازمان قدرت اقتصادی |
ترکیبی از تمرکز و عدم تمرکز |
فرایند اجتماعی برای هماهنگی و تصمیم گیری اقتصادی |
ترکیبی از رقابت سالم و سازنده در نظام قیمت ها، داد و ستدهای متقابل، توزیع و تعدیل ثروت و نظات آگاهانه بر بازار از طریق برنامه ریزی دولتی |
توزیع ثروت و درآمد |
درآمد براساس کار، نیاز و مالکیت توزیع می شود |
ایدئولوژی |
نه گرایشی است و نه دگماتیسم بلکه اسلامی است |
دولت |
دولت وسیله ای است لازم و کارا برای رسیدن به اهداف اقتصاد اسلامی |
مشخصات نظام اقتصادی اسلامی
میزان توسعه اقتصادی |
اقتصاد توسعه یافته یا در حال توسعه، با تکنولوژی پیشرفته یا در حال پیشرفت |
پایه استفاده از منابع اقنصادی |
عمدتاً اتکا بر سرمایه (capital ) و روش های سرمایه داری تولید |
مالکیت و کنترل وسایل تولید |
عمدتاً مالکیت و کنترل واحدهای اقتصادی، خصوصی و فردی است |
مکان قدرت اقتصادی |
نسبتاً نقش وسیعی برای واحدهای خصوصی و شخصی (واحدهای خانواده و تجاری) و نقش کمتری برای سازمان های بزرگ و بخصوص دولت قائل است |
نظام انگیزه ای |
توجه به بازار و تأکید ویژه بر انگیزه سود شخصی |
سازمان قدرت اقتصادی |
تصمیمات اقتصادی حالت مرکزیت ندارند و آزادی عمل در انتخاب برای فرد وجود دارد |
فرایند اجتماعی برای هماهنگی و تصمیم گیری های اقتصادی |
تکیه بر نظام قیمت گذاری در اثر رقابت و نظام بازار |
توزیع درآمد |
توزیع درآمد براساس مقدار سهم در تولید با امکان نابرابری قابل ملاحظه درآمد و ثروت |
مشخصات عمده سرمایه داری کلاسیک
میزان توسعه اقتصادی |
اقتصاد توسعه یافته |
پایه استفاده از منابع اقنصادی |
اتکاء عمده بر سرمایه و روش های سرمایه داری تولید |
مالکیت و کنترل صنایع |
ترکیبی – مرکب از نقش محدود ولی مهم انحصار دولتی (مالکیت دولتی یا کنترل بر صنایع کلیدی و اساسی) |
مکان قدرت اقتصادی |
پراکنده؛ کنترل دقیق بر قدرت اقتصاد خصوصی |
نظام انگیزه ای |
نفع شخصی، که بوسیله اصل تعاون و پیگیری اهداف عمومی تعدیل شده باشد |
سازمان قدرت اقتصادی |
ترکیبی از تمرکز و عدم تمرکز قدرت اقتصادی |
فرایند اجتماعی برای هماهنگی و تصمیم گیری اقتصادی |
ترکیبی از نظام قیمت گذاری رقابتی (اقتصادی و سیاسی)، دموکراسی (دولتی و محدود) و بوروکراسی و تجاری با کنترل دقیق بازار از طریق برنامه ریزی دولتی |
مشخصات کلی سوسیال دموکراتیک
میزان توسعه اقتصادی |
اقتصاد توسعه یافته با درآمد سرانه بالا و تکنولوژی های پیشرفته |
پایه استفاده از منابع اقنصادی |
اتکاء عمده بر سرمایه و روش های سرمایه داری تولید |
مالکیت و کنترل وسایل تولید |
مالکیت و کنترل به وسیله دولت کارگری |
مکان قدرت اقتصادی |
کارگران و دولت کارگری |
نظام انگیزه ای |
بقایای رفتارهای اقتصادی دوره سرایه داری (حداکثر سود اقتصادی) که جلب رضایت از طریق کار خلاق آن را تعدیل می کند |
سازمان قدرت اقتصادی |
ترکیبی از عدم تمرکز (کنترل کارگران) و تمرکز یعنی برنامه ریزی مرکزی |
فرایند اجتماعی برای هماهنگی و تصمیم گیری های اقتصادی |
اتکای اصلی بر نظام کلی و فراگیری است که برای همه فعالیت های اقتصادی برنامه ریزی کند همراه با کنترل کارگران بر صنایع |
توزیع درآمد و ثروت |
لغو درآمد از طریق مالکیت شخصی زمین و سرمایه همراه با یک نوع نابرابری در درآمد مبتنی براساس تفاوت های کمی و کیفی کار |
مشخصات کلی سوسیالیسم مارکسیسم
4- نقد و نظر (4)
مقدمه
محمد عمر چپرا از اقتصاددانان اسلامی برجسته ای است که همواره در مرز این دانش قلم زده و سخن می گوید. نوشته هایش مشتمل بر نظراتی نو و راهگشا است. بنظر می رسد سخنرانی ایشان برگرفته از تحقیقات اخیر ایشان است که تحت عنوان «آینه ی علم اقتصاد، از نگاه اسلام»، «the fututre of economics, an Islamic perspective» بچاپ رسیده و به دو زبان فارسی و عربی ترجمه شده است. این کتاب همچون سایر کتاب ها و تحقیقات ایشان بسیار عمیق و بدیع است. مطالبی که ایشان در سخنرانی خود بیان کرده اند در حقیقت فصل مقدماتی این کتاب تحت عنوان «is it necessry to have economics whith an Islamic perspective» است. در سخنرانی این فصل به تفصیل بیان شده است و مطالبی که تحت عنوان «رابطه یا ربط اقتصاد اسلامی» آورده اند چکیده ای بسیار کوتاه از فصل دوم و مطالب بعد از آن نیز چکیده یا نتایج فصول بعدی این کتاب است. از این رو، نقد علمی سخنرانی ایشان به مفهوم بررسی به منظور تفکیک سره از ناسره و ذکر محاسن و معایت آن تنها نسبت به مطالب اصلی سخنرانی (فصل مقدماتی کتاب ایشان) میسر است. زیرا نقد مطالب بعدی که ایشان در سخنرانی بیان کرده اند بدون توجه به مطالب ایشان در این کتاب نقدی علمی محسوب نمی شود و با توجه به آن مطالب نقد آن کتاب است نه نقد سخنرانی.از این رو در این نوشتار تلاش می کنیم مطالب فصل مقدماتی را که در این سخنرانی به تفصیل مطرح شده نقد و بررسی کنیم.
پرسش اصلی
ابتدا چپرا پرسشی را مطرح می کند و در ادامه ی سخنرانی سعی دارد به آن پاسخ دهد. این پرسش در کتاب ایشان چنین مطرح شده است:آیا واقعاً در حالی که اقتصاد مرسوم به شکل کاملاً توسعه یافته ی آن وجود دارد، لازم است علم اقتصاد اسلامی نیز داشته باشیم؟ این پرسش حائز اهمیت ویژه ای است؛ زیرا موضوع هر دو رشته تقریباً یکسان است و عبارت است از تخصیص و توزیع منابع کمیاب بین موارد استفاده ی بیشمار. (5)
پاسخ
چپرا معتقد است علم اقتصاد اسلامی ضروری است. ایشان برای اثبات این مدعا چنین استدلال می کنند:1. هدف از مطالعه در زمینه تخصیص و توزیع منابع محدود محقق شدن چشم انداز جامعه است.
2. تحقق رفاه و سعادت انسان ها به عنوان یکی از مهمترین ابعاد چشم انداز تمامی جوامع پذیرفته شده است، بنابراین باید تخصیص منابع در جهت تحقق رفاه و سعادت باشد.
3. اصطلاح رفاه ممکن است به طرق مختلفی تعریف شود؛ عده ای آن را در قالب مادی صرف و عده ای در قالب معنوی صرف معنی کرده اند. ایشان معتقد است رفاه از دیدگاه اسلام دارای ابعاد مادی (نیازهای مادی، اشتغال کامل، توزیع عادلانه، ثبات اقتصادی و مالی و تعادل زیست محیطی) و غیر مادی (آرامش روحی، همبستگی خانوادگی و اجتماعی، فقدان بزه و ناهنجاری و آزادی فردی) است.
4. به عقیده ی ایشان تفاوت در مفهوم رفاه، ساز و کارها را نیز متفاوت می کند.
5. راهبرد همه ی نظام ها برای رسیدن به رفاه «حذف یا کمینه کردن آن نوع استفاده ها از منابع کمیاب که به رفاه کمک نمی کند» است.
6. برای این راهبرد سه ساز و کار وجود دارد:
پالایش (از طریق سیستم قیمت ها یا برنامه ریزی دولت یا ارزش های اخلاقی)
نظام انگیزش
بازسازی ساختار اجتماعی اقتصادی و سیاسی
7. به عقیده ی ایشان مفهوم رفاه، ساز و کارها و روش علم اقتصاد به وسیله ی جهان بینی تعیین می شوند. بر این اساس وقتی جهان بینی ها متفاوت باشد دلیلی ندارد که سه مقوله ی فوق یکسان باشند. و چون جهان بینی اسلام با جهان بینی حاکم بر اقتصاد مرسوم کاملاً متفاوت است مفهوم رفاه و ساز و کارها و روش علم اقتصاد نیز متفاوت خواهد بود. در نتیجه ضروری است براساس جهان بینی اسلام علم اقتصاد مجدداً تعریف شود.
بر همین اساس ایشان در فصل چهارم کتاب مزبور علم اقتصاد اسلامی را چنین تعریف می کنند: اقتصاد اسلامی رشته ای از دانش است که به تحقق رفاه بشر از طریق نوعی تخصیص و توزیع منابع کمیاب که با مقاصد شریعت سازگار است، کمک می کند، بدون این که آزادی فردی را بی جهت محدود کند یا موجب عدم عادل های اقتصاد کلان و زیست محیطی مستمر شود یا همبستگی اجتماعی و خانوادگی یا بافت اخلاقی جامعه را تضعیف کند.
و برای این علم چهار وظیفه ی زیر را برمی شمارد:
1. مطالعه ی رفتار واقعی افراد و گروه ها، بنگاه ها، بازارها و دولت ها.
2. تبیین نوعی از رفتار که به تحقق اهداف منجر می گردد.
3. توضیح این مطلب که چرا عوامل مختلف اقتصادی به گونه ای که هست رفتار می کنند نه به گونه ای که باید رفتار کنند.
4. ارائه ی یک راهبرد عملی برای تحول اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، راهبردی که بتواند تاجایی که ممکن است، رفتار همه ی بازیگران بازار که در تخصیص و توزیع منابع مؤثرند را به آنچه که برای تحقق اهداف لازم است نزدیک کند. (6)
نقد و بررسی
علم اقتصاد همچون سایر علوم دارای موضوع، هدف و روش است. ایشان در ابتدای کلام خود موضوع علم اقتصاد سنتی و علم اقتصاد اسلامی را «تخصیص و توزیع منابع کمیاب به نیازهای نامحدود» برمی شمارند. به نظر می رسد امروزه این مطلب مورد توافق است که علم اقتصاد جزو علوم اجتماعی است و موضوع آن رفتارها و روابط اقتصادی است. در بسیاری از تعریف ها نیز به این مطلب تصریح شده است. برای مثال:هندرسن - کوانت:
«علم اقتصاد یکی از علوم اجتماعی است که به بررسی فعالیت های فردی و جمعی مربوط به تولید، مبادله و مصرف کالاها و خدمات می پردازد.» (7)
سالواتوره:
«علم اقتصاد یکی از شاخه های علوم اجتماعی است که افراد و سازمان هایی را مورد مطالعه قرار می دهد که درگیر امر تولید، مبادله و مصرف کالاها و خدمات هستند.» (8)
لفت ویچ:
«علم اقتصاد علمی درباره ی رفاه و آسایش آدمی و شامل آندسته از روابط یا تشکیلات اجتماعی می شود که متضمن توزیع منابع نادر اقتصادی مابین خواسته های متعدد انسانی بوده و استفاده از این منابع را برای تأمین حداکثر خواسته های بشر در بر می گیرد.» (9)
لودویک اچ مای:
«اقتصاد علمی است که رفتار و رابطه ی انسان را با اشیای مادی مورد احتیاج و خواست او که به رایگان توسط طبیعت تأمین نمی شود، مورد مطالعه قرار می دهد.» (10)
البته برخی دیگر نیز علم اقتصاد را علم تخصیص و توزیع منابع کمیاب به نیازهای نامحدود تعریف کرده اند. (11) ولی بنظر می رسد این تعریف ها ناظر به هدف علم اند؛ یعنی هدف از مطالعه ی رفتارها کشف قوانین حاکم بر تخصیص و توزیع منابع کمیاب به نیازهای نامحدود است. البته هدف از کشف قوانین تخصیص نیز کشف راه دستیابی به تخصیص بهینه است.
2. پیش از بیان این اشکال ذکر این نکته لازم است که مقصود از علم اقتصاد اسلامی در پرسشی که چپرا در ابتدا مطرح می کند علم اقتصاد اثباتی اسلامی نیست، بلکه مقصود دانش اقتصاد اسلامی به مفهوم عام آن است که وظیفه ی آن تبیین نظام اقتصادی موجود، تبیین نظام اقتصادی مطلوب اسلامی و بررسی تفاوت ها و ارائه ی راهبرد تحول است.
با توجه به این نکته، چپرا یکی از ابعاد مشترک در چشم انداز همه ی جوامع را رفاه و سعادت انسان ها بیان می کند و به حق معتقد است جهان بینی ها در تفسیر سعادت انسان مؤثرند. براساس جهان بینی مادی و لذت گرا، سعادت انسان با بیشینه کردن لذت های مادی و کمینه کردن رنجهای مادی حاصل می شود. در نتیجه مفهوم سعادت با رفاه مادی یکی شده و لذا می توان هدف مستقیم علم اقتصاد سنتی باشد. براساس جهان بینی اسلام یکی از مؤلفه های سعادت انسان، رفاه مادی است و مؤلفه های فرامادی و معنوی دیگر نیز مطرح است و معدل وزنی مجموع مؤلفه ها در یک نظام ارزشی معین سعادت انسان را تفسیر می کنند. به عقیده ی چپرا سعادت انسان که همان مقاصد الشریعه؛ یعنی حفظ و ارتقاء دین یا ایمان و نفس و عقل و نسل و مال است، هدف علم اقتصاد از دیدگاه اسلامی است.
اشکال این است که سعادت با این معنای گسترده هدف کل شریعت و نظام عام اسلامی است که مشتمل بر زیر نظام های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و جزایی است؛ نه هدف علم اقتصاد از دیدگاه اسلام. هدف علم اقتصاد (یا نظام اقتصادی) از دیدگاه اسلام باید متناسب با حوزه ی اقتصاد و البته در راستای هدف نظام عام اسلامی تعیین شود. لذا اخذ هدف نظام عام اسلامی در تعریف نظام اقتصادی یا علم اقتصاد از دیدگاه اسلام، صحیح نیست. بنظر می رسد علت این که چپرا هدف علم اقتصاد را تحقق رفاه با تمام ابعاد مادی و معنوی قرار می دهد این است که توجیهی برای در نظر گرفتن عوامل غیر اقتصادی در تحلیل های اقتصادی پیدا کند و اثبات کند که علم اقتصاد از دیدگاه اسلام متغیرهای غیر اقتصادی را در کنار متغیرهای اقتصادی مورد توجه قرار می دهد. اصل این مطلب درست است ولی راه توجیه آن، اخذ هدف نظام عام اسلامی در تعریف علم نیست؛ بلکه راه منطقی تر دیگر، طرح مطب در قالب نظریه ی نظام ها است. توضیح اجمالی این راه چنین است:
«خداوند انسان را برای رساندن به مقام عبودیت و قرب الهی (سعادت) خلق فرمود. و راه دستیابی به این مقام را از طریق احکامش بیان کرد. به همین دلیل است که مجموعه ی احکام الهی را شریعت نامیده اند. پس غایت شریعت آن است که انسان ها به مقام عبودیت و قرب الهی دست یابند. احکام شریعت گزاره های دستوری هستند که ضوابط رفتارهایی که منجر به هدف غایی شریعت می شوند را در عرصه های مختلف، عبادی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، قضایی و جزایی بیان می کنند.»
بی تردید مجموع احکام شریعت در عرصه های مختلف در راستای هدف عبودیت با یکدیگر هماهنگ و سازگارند؛ زیرا واضع این احکام خداوندی است که دارای حکمت و علم مطلق است. با این وجود این سازگاری برای ما امری مشکل و پیچیده است. علت این پیچیدگی آن است که یک رفتار می تواند دارای آثار متعدد در عرصه های مختلف باشد. برای مثال یک رفتار اقتصادی ممکن است افزون بر آثار اقتصادی دارای آثار فرهنگی و سیاسی یا حتی عبادی نیز باشد. همچنین یک رفتار سیاسی یا فرهنگی ممکن است دارای آثار اقتصادی باشند. به عبارت دیگر همه چیز به همه چیز ربط دارد. خداوند متعال وقتی احکام را تشریع کرده است همه ی این آثار را با هم دیده و با توجه به همه ی این آثار، مجموعه ی رفتارها را در عرصه های مختلف به گونه ای سازگار به سمت هدف غایی سامان داده است. ما برای اجرای صحیح شریعت نیازمند درک این هماهنگی عظیم هستیم و برای درک آن به یک روش تعریف شده و قابل دفاع نیازمندیم. تاکنون علم بشر برای درک این گونه هماهنگی ها به روش نظام های اجتماعی منتهی شده است. ما باید از این روش برای درک شریعت اسلام استفاده کنیم. براساس این روش ابتدا رفتارها به حسب نوع و آثار اصلی آنها گروه بندی می شوند و سعی می شود نظم های رفتاری ابتدا درون گروه ها و سپس بین آنها درک شود. بدین ترتیب نظام عام و زیر نظام های آن تعریف می شوند.
بر این اساس نظام عام اسلامی مجموعه ای از الگوهای رفتاری افراد، گروه ها و دولت در عرصه های مختلف رفتاری است که در راستای هدف غایی شریعت اسلام (رساندن انسان ها به مقام عبودیت) سامان یافته اند. این نظام عام به تناسب عرصه های مختلف رفتاری دارای زیر نظام است. هر یک از این زیر نظام ها دارای اهداف ویژه ای است. اهداف زیر نظام ها باید زمینه ساز تحقق هدف نظام عام باشند و در این جهت با یکدیگر سازگار باشند. هر زیر نظام مشتمل بر رفتارهای عرصه ی خاصی است که در راستای اهداف آن زیر نظام سامان یافته اند. زیر نظام ها در یکدیگر تأثیر گذارند. در حقیقت هدف غایی شریعت از طریق تحقق منظومه ی بهم پیوسته ای از زیر نظام های رفتاری حاصل می گردد.
بنابراین نظام اقتصادی اسلام باید به عنوان جزیی از این منظومه ی بهم پیوسته مورد مطالعه قرار گیرد. به همین دلیل باید آثار غیر اقتصادی رفتارهای اقتصادی و آثار اقتصادی رفتارهای غیر اقتصادی نیز در نظر گرفته شود. بر این اساس صحیح نیست سعادت به مفهوم گسترده ی آن در تعریف علم اقتصاد از دیدگاه اسلام به عنوان هدف این علم بیاید؛ بلکه سعادت به این معنی هدف نظام عام اسلامی است. علم اقتصاد از دیدگاه اسلام باید با توجه به اهداف نظام اقتصادی به عنوان یکی از زیر نظام های نظام عام اسلامی چنین تعریف شود: علم اقتصاد از دیدگاه اسلام نوعی از دانش است که به تحقق نظام اقتصادی اسلام و اهداف آن (رفاه مادی، عدالت اقتصادی، رشد و کارایی) در چارچوب شریعت و در راستای هدف نظام عام اسلامی (سعادت انسان = عبودیت و قرب الهی) کمک می کند. وظایف این علم نیز همان وظایف چهارگانه ای است که چپرا پیش از این بیان کرد.
3. با صرف نظر از اشکال پیشین دلیلی که چپرا برای اثبات ضرورت اقتصاد از دیدگاه اسلام می آورد تنها اثبات می کند که علم اقتصاد سنتی برای مطالعه ی تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود به هدف تحقق رفاه، به معنای گسترده ی آن که شامل ابعاد مادی و معنوی می شود، کافی نیست و نیازمند علمی هستیم که قادر به مطالعه ی تخصیص منابع به هدف تحقق رفاه با تمامی ابعاد مادی و معنوی آن باشد؛ اما ضرورت علم اقتصاد از دیدگاه اسلامی و به عبارت دیگر ضرورت علم اقتصادی که قادر به مطالعه ی تخصیص منابع به هدف تحقق رفاه با تمامی ابعاد مادی و معنوی آن براساس تفسیر اسلام باشد، را اثبات نمی کند. توضیح مطلب این که همه ی جهان بینی ها دو طرف نقیض نیستند؛ گرچه تفاوت هایی ممکن است با هم داشته باشند. در یک دسته بندی کلی می توان جهان بینی ها را به دو گروه مادی و الهی تقسیم کرد. جهان بینی های الهی قرابت بیشتری نسبت هم دارند؛ گرچه تفاوت هایی نیز دارند. مفهوم رفاه نیز از دیدگاه این جهان بینی ها دارای ابعاد مادی و معنوی است؛ گرچه ممکن است در برخی، ابعاد مادی و در برخی دیگر، ابعاد معنوی قوی تر باشد یا در ابعاد معنوی یا تفسیر این ابعاد با هم تفاوت داشته باشند. بر این اساس می توان علم اقتصاد را از دیدگاه ادیان و براساس جهان بینی الهی چنین تعریف کرد: علم اقتصاد علمی است که به مطالعه ی تخصیص و توزیع منابع محدود به نیازهای نامحدود به هدف تحقق رفاه با ابعاد مادی و معنوی آن می پردازد. وظایف آن نیز همان وظایف چهارگانه ای است که چپرا بیان کرد. با فرض وجود چنین علمی آیا باز هم علم اقتصاد از دیدگاه اسلام ضرورت دارد؟
4. به عقیده ی چپرا علم اقتصاد از دیدگاه اسلام دانشی است که وظیفه ی آن تبیین نظام اقتصادی موجود، تبیین نظام اقتصادی مطلوب اسلامی و بررسی تفاوت ها و ارائه ی راهبرد تحول است. بنابراین وظیفه ی اول علم اقتصاد از دیدگاه اسلام همان وظیفه ی علم اقتصاد سنتی است.
با صرف نظر از دو اشکال پیشین، استدلال چپرا این مطلب را به خوبی اثبات می کند که علم اقتصاد از دیدگاه اسلام دارای تعریف و وظایفی متفاوت با علم اقتصاد سنتی است و یکی از تفاوت های مهم آن این است که روش علم اقتصاد سنتی روشی کاملاً پوزیتیو و اثباتی است که وضع موجود را آن چنان که هست می پذیرد و هیچ داوری و توصیه ی سیاستی برای تغییر این وضع ندارد، ولی روش علم اقتصاد از دیدگاه اسلامی نمی تواند منحصر در توصیف، تحلیل و پیش بینی باشد بلکه نتایج حاصل از دنیای واقع را باید با اهداف مطلوب مقایسه نماید و شکاف بین این دو را تحلیل نموده نشان دهد که چگونه می توان این شکاف را پر کرد.
ولی این پرسش نیز مطرح است که وقتی علم اقتصاد از دیدگاه اسلام می خواهد به وظیفه ی اول خود عمل کند آیا نیازمند روش دیگری غیر از روش علم اقتصاد سنتی در شناخت واقعیت موجود است؟ توضیح مطلب این که علم اقتصاد سنتی دارای موضوع، هدف و روش است. طبق گفته ی چپرا موضوع علم اقتصاد سنتی و علم اقتصاد از دیدگاه اسلام یکی است ولی هدف و روش این دو علم متفاوت است. پرسش این است که روش علم اقتصاد از دیدگاه اسلام در خصوص وظیفه ی اول آن با علم اقتصاد سنتی چه تفاوتی دارد؟ آیا تأسیس روشی غیر از روش علم اقتصاد سنتی ضرورت دارد؟ اگر تأسیس روش ضرورت نداشته باشد علم اقتصاد اسلامی در انجام وظیفه ی اولش می تواند از روش ها و قوانین علم اقتصاد سنتی استفاده کند. بلکه این روش ها با کمی تعدیل می تواند در انجام وظیفه ی دوم (تبیین نظام اقتصادی مطلوب) نیز به کار رود.
چپرا به این بحث مهم به تفصیل نپرداخته و از کنار آن رد شده است. بهتر بود ایشان براساس مبنایی که چیده است به خصوص این پرسش پاسخ جداگانه و مفصلی می داد؛ زیرا، اخیراً این بحث در بین اقتصاددانان مسلمان مطرح شده و برخی همچون انس زرقا (12)، منذر قحف (13) و شوقی دنیا (14) معتقدند علم اقتصاد اثباتی جهان شمول از دیدگاه اسلام که متفاوت با علم اقتصاد اثباتی مرسوم است، ضرورت دارد. این افراد بر این مطلب استدلال عقلی نکرده اند ولی ممکن است از کلمات چپرا بر ضرورت وجود علم اقتصاد اثباتی از دیدگاه اسلام استدلال عقلی اصطیاد کرد. البته این استدلال نیز همچون استدلال بر ضرورت علم اقتصاد از دیدگاه اسلامی مواجه با دو اشکال پیشین است. پاسخ و استدلال چپرا می تواند چنین باشد:
جهان بینی اسلام با جهان بینی حاکم بر علم اقتصاد سنتی تفاوت دارد.
در نتیجه مفهوم رفاه نیز متفاوت خواهد شد و براساس جهان بینی اسلامی شامل رفاه مادی و معنوی می گردد.
در تبیین نظام اقتصادی موجود می خواهیم رفتارهای عوامل اقتصادی را در راستای رفاه مادی و معنوی تبیین کنیم.
روش علم اقتصاد برای تبیین رفتارهای عوامل اقتصادی در راستای این هدف کافی نیست.
بنابراین تأسیس روشی متناسب با این هدف ضروری است.
براساس آنچه در بیان اشکال اول گفته شد می توان بر ضرورت وجود علم اقتصاد اثباتی اسلامی چنین استدلال کرد:
«در وظیفه ی اول می خواهیم نظام اقتصادی اسلام را به عنوان جزیی از منظومه ی نظام های اسلامی که با یکدیگر ارتباط داشته و در یکدیگر اثر گذارند مورد مطالعه قرار دهیم و روش علم اقتصاد سنتی برای چنین شناختی کافی نیست.»
منابع
- بنا رضوی، مهدی (1376) طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
- چالز موریس و اون فیلیپس، تحلیل اقتصادی، نظریه و کاربرد، ترجمه ی کمیجانی، اکبر (1376). تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
- دنیا، شوقی احمد (2001) «نظریه پردازی در اقتصاد اسلامی»، مجله اقتصاد اسلامی، ترجمه جلالی، خداداد (1382). سال سوم، شماره 12، صص 131-146.
- زرقا، انس (1410 ه / 1990 م) «تحقیق اسلامیه المعرفه: المفهوم و المنهج»، مجله جامعه ملک عبدالعزیز: الاقتصاد الاسلامی. الرقم 20، صص 40-3.
- سالواتوره، دومینیک و یوجین.ا.دلیو، اصول علم اقتصاد، ترجمه ی ضیایی بیگدلی، محمد و مهدی پور، نوروز علی (1374). تهران: مؤسسه ی بانکداری.
- لفت ویچ، ریچارد اف، سیستم قیمتها و تخصیص منابع تولید، ترجمه ی سجادی، میر نظام (1373). تهران: دانشگاه علامه ی طباطبایی.
- لودویک اچ مای، آشنایی با علم اقتصاد، ترجمه هدایتی، علی اصغر (1356). تهران: فرانکلین.
- هندرسن، جمیز. م. و کوانت، ریچارد ا. (1929)، تئوری اقتصاد خُرد، ترجمه قره باغیان، مرتضی و پژویان، جمشید، (1371). تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
- Chapra, M.umar (2000) The Future of Economics, an Islamic Perspective. Leicester: The Islamic Foundation.
- Chapra, M.umar (1991) "The Need for a New Economic System", Review of Islamic Economics. Vol.l,pp 9-47.
- Clancy N.Chi/Ds: A Comparative Analysis of Capitalist and Islamic Economic System, April, 2002.
- John Black (1997) Oxford Dictionary of Economics. Oxford: Oxford univassity press.
- Shams, Rasul (2004) A Critical Assessment of Islamic Economics. Hamburg: Institute of International Economics.
$ پی نوشت ها:
1. Rasul Shams: A Critical Assessment of Islamic Economics, Hamburg Institute of International Economics, 2004
2. Clancy N.Chi/DS: A Comparative Analysis of Capitalist and Islamic Economic System, April, 2002.
3. دکتر مهدی بنا رضوی: طرح تحلیلی اقتصاد اسلامی، انتشارات آستان قدس رضوی، صص 176-223-1376، 419.
4. سید حسین میرمعزی، مدیر گروه انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم.
5. The Future of Economics, an Islamic Perspective, P. 2.
6. Ibid, pp. 125-130.
7. جمیز. م. هندرسن و ریچارد ا. کوانت (1929)، تئوری اقتصاد خرد، ترجمه قره باغیان، مرتضی و پژویان، جمشید (1371). تهران: مؤسسه خدمات فرهنگی رسا. ص 9
8. سالواتوره، دومینیک و یوجین.ا.دلیو، اصول علم اقتصاد، ترجمه ی ضیایی بیگدلی، محمد و مهدی پور، نوروز علی (1374). تهران: مؤسسه ی بانکداری ایران. ص 11.
9. ریچارد اف لفت ویچ، سیستم قیمت ها، ترجمه ی سجادی، میرنظام. تهران: دانشگاه علامه ی طباطبایی، ص 3.
10. لودویک اچ مای، آشنایی با علم اقتصاد، ترجمه هدایتی، علی اصغر (1356). تهران: فرانکلین، ص 11.
11. ر.ک. چالز موریس و اون فیلیپس، تحلیل اقتصادی، نظریه و کاربرد، ترجمه ی کمیجانی، اکبر (1376). تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ص 2. همچنین ر.ک.
John Black (1997), Oxford Dictionary of Economics, p 137
12. زرقا، انس (1410 ه / 1990 م) «تحقیق اسلامیه المعرفه: المفهوم و المنهج»، مجله ی جامعه ی ملک عبدالعزیز: الاقتصاد الاسلامی. الرقم 20، صص 40-3،
13. منذر قحف، علم اقتصاد اسلامی: تعریف و روش. این مقاله با عنوان «Islamic Economics, Notes on Definition and Methodology» در سایت ایشان موجود است.
14. دنیا، شوقی احمد (2001) «نظریه پردازی در اقتصاد اسلامی»، مجله اسلامیه المعرفه، سال هفتم، شماره 27.
منبع مقاله: پیغامی، عادل؛ (1388) مباحثی در مرزهای دانش اقتصاد اسلامی، تهران: دانشگاه امام صادق علیه السلام
/ج