چکیده
کشف سنگ نبشته ی ربَاطک به چندین پرسش دیرینه در زمینه مطالعات کوشانی، پاسخ داد. به موجب این کتیبه دانسته می شود که کوشانیان زبان خود را بنام «زبان آریایی» می شناخته اند و آن زبان، نیای زبان فارسی یا دری است که گویا «دری» گونه تغییر یافته تلفظ واژه «اَرَیَئو» باشد. زبان آریایی و گونه تحول یافته آن بنام دری/فارسی؛ زبان همگانی مردمان سرزمین های ایرانی بوده و منظور از «فارس»، تنها ناحیه فارس در جنوب ایران نیست؛ بلکه دلالت بر تمامی سرزمین های ایرانی دارد. این زبان در شکل نخستین و سپسین خود در گستره ای پهناور از آناتولی و کرانه های فرات تا هند و پنجاب و آسیای میانه رواج داشته و مفهوم بوده است.نامبرداری از ایزدان و کهن آریایی/ایرانی و جز آن در متن سنگ نبشته و آرزوی خشنودی آنان، نشان دهنده مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دین های ایرانی و غیرایرانی است. همزیستی و تجمیع ایزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانه یک دین خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و توانایی های یک جامعه بالنده و کمال فرهنگی آن است.
فرمان نامه کنیشکه در ربَاطک، این بحث دیرینه درباره خاستگاه کوشانیان و «یوئِجی» ها را پایان داد. امروزه می دانیم که کوشانیان هیچگونه پیوستگی و وابستگی با قبیله های بادیه نشین آسیای میانه ی شرقی نداشته اند.
ربَاطک
در کشاکش رویدادهای سیاسی تابستان سال 1372 در افغانستان، هیچکس نمی دانست که کشاورزان روستای «کافر قلعه» در «رباطک»، سنگ نبشته ای در بازمانده های شهر کهن کوشانیان یافته اند که بزودی پرده از بسیاری ناگفته ها و نادانسته ها در زمینه تاریخ فرهنگ و زبان های ایرانی برخواهد داشت.رباطک، نام شهر کوچکی است که در شرق ولایت سمنگان و شمال باختری ولایت بغلان در شمال افغانستان و در میانه راه پل خمری به سمنگان واقع است. این شهر در فاصله چهل کیلومتری شمال باختری محوطه باستانی «سرخ کتل» جای دارد. رباطک و سرخ کتل، هر دو از بازمانده های شهرهای بزرگ کوشانیان هستند که آثار هنری فراوانی از دوره کوشانی در آنجا یافت شده است.
نخستین پژوهش ها
سنگ نبشته ی نویافته رباطک در همان هنگام به قرارگاه والی بغلان برده شد و عکس هایی از آن توسط تام پورتر (Tom porter) تهیه و به موزه بریتانیا فرستاده شد. بررسی و خوانش سنگ نبشته ی رباطک برای نخستین بار توسط نیکلاس سیمز ویلیامز (Nicholas sims-williams) انجام شد که همراه با تفسیرهای تاریخی جو کریب (Joe cribb) با عنوان «تشریح کتیبه رباطک» در نشریه «هنر و باستان شناسی راه ابریشم» به چاپ رسید.(1)پس از آن، نخستین ترجمه ی دری کتیبه ی رباطک همراه با شرح و تفسیرهایی پیرامون آن توسط سرور همایون در مجله فرهنگ (اسد و سنبله 1379) انتشار یافت و همچنین غلام جیلانی داوری به بررسی مفصل کتیبه پرداخت که گزارش آن در فصلنامه آریانا (سال چهارم، شماره2، سرطان و سنبله 1381، ص 33 تا 41) منتشر شد.
در آذرماه سال 1384 یک همایش علمی به کوشش مرکز بین المللی تحقیقات کوشانی آکادمی علوم افغانستان در هتل آریای کابل برگزار شد که گزارشی از مقاله های علمی همایش در مجله جامعه مدنی (زمستان 1384) ارگان مجمع جامعه مدنی افغانستان (مجما) منتشر شد.
در تاجیکستان نیز پژوهش های متعددی بر روی این کتیبه انجام شده است که از جمله می توان به مقاله ارزنده یوسف یعقوبوف بنام «کشفیات مهم در کوشان شناسی» (به تاجیکی) اشاره کرد که در نشریه «جنبش» (شماره 1، دوشنبه 1999) منتشر شده است. همچنین پرزیدنت امامعلی رحمانوف نیز در جلد دوم کتاب «تاجیکان در آینه تاریخ» (دوشنبه 2002) به معرفی مختصر و مفید سنگ نبشته ی رباطک پرداخته است.(2)
تا آنجایی که نگارنده اطلاع دارد، تاکنون هیچگونه پژوهش و گزارشی از کتیبه رباطک در ایران منتشر نشده است.
سرنوشت فعلی سنگ نبشته رباطک
کتیبه ی رباطک پس از مدتی، از قرارگاه والی بغلان به موزه ملی افغانستان در کابل منتقل شد و شنیده های این نگارنده حاکی از آنست که این سنگ نبشته ی ارزشمند و بی همتا در زمان تسلط حکومت طالبان بر افغانستان به همراه تعدادی از آثار دیگر موزه به یک مجموعه دار خصوصی به نام نصیراله بابر فروخته شده است و از وضعیت فعلی آن اطلاع دقیقی در دست نیست.وضعیت ظاهری سنگ نبشته
کتیبه ی رابطک، سنگ نوشته ای است که حدود 90 سانتیمتر طول، 60 سانتیمتر عرض و 40 سانتیمتر ضخامت دارد. بر یک سوی این سطح سنگی، نوشته ای به زبان و خط باختری (خطی بر اساس الفبای یونانی) و در 23 سطر نویسانده شده که بخش هایی از آن به مرور زمان دچار فرسایش و تخریب شده است. هر سطر کتیبه در حدود 50 حرف و در مجموع قریب 1200 حرف دارد.زمان و فرمان نگارش سنگ نبشته
این کتیبه به فرمان «کَنیشکَه» پادشاه کوشانی در سده نخست میلادی و در نخستین سال پادشاهی او نویسانده شده است. از زمان دقیق آغاز پادشاهی او اطلاعی در دست نیست و بحث و بررسی ها پیرامون آن همچنان ادامه دارد. این فرمان، کهن ترین کتیبه ی کوشانیان دانسته می شود که تاکنون بدست آمده است.متن سنگ نبشته رباطک
متن زیر، گزارشی فارسی از بخش های سالم باقیمانده فرمان نامه رباطک است که کوشش شده تا ترتیب واژگان ــ تا جای ممکن ــ همانند متن اصلی باشد:"کَنیشکَه کوشانی، رهایی بخش بزرگ، نیکوکار، فرمانروای دادگر، شایسته نیایش یزدان، که فرا دست آورد پادشاهی را بخواست نَنَه و بخواست همه دیگر ایزدان. که بیاغازید نخستین سال را به خشنودی خدایان. او صادر می کند یک فرمان به یونانی و سپس بیان می دارد به زبان آریایی. ... «سَکِتَه»، «کَئوسانبی»، «پاتالی پوترا»، «چامپا» ... پادشاه کنیشکه به «شافر نوکونْزوک/ناقَنزاق» فرمان می دهد نیایشگاه بزرگی بنام ایزدان در سرزمین ... برای ایزدان بسازد و در آن تندیس های ایزدبانو «مَه» در برترین جا، خدای «آرموز» آفریننده خوشی ها، «آردوخش»، «سروشَرد»، «نَرسَه»، «مهر»، «مَهَشان» و «وینک» تراشیده و گذاشته شوند. همچنین فرمان می دهد که تندیس این شاهان را بسازند و در نیایشگاه بگذارند: «شاه کوجولَه کَدفیز»، پدر پدربزرگ، «شاه ویمَه تَکتو» پدر بزرگ، «شاه ویمَه کَدفیز»، پدر و خود «کنیشکه» ... باشد تا آن ایزدان، یاری رسان شاه شاهان کنیشکه باشند."
سنگ نبشته رباطک و آگاهی های نویافته از آن در زمینه زبان آریایی/ایرانی
همین مقدار اندک از بخش های خوانده و ترجمه شده فرمان نامه کنیشکه در رباطک، توانسته است آگاهی های مهمی در اختیار پژوهشگران بگذارد و به بسیاری از مباحث پیچیده و حل نشده در مطالعات ایرانی و کوشان شناسی خاتمه بخشد:1ــ از هنگام کشف سنگ نبشته ی مشهور «سرخ کتل» در سال 1957میلادی، تا زمان کشف سنگ نبشته ی رباطک که به همان زبان نوشته شده است؛ مسئله نام اصلی این زبان به بحث های بی پایانی در میان دانشمندان منجر شده بود. برخی از این زبان را با نام های «کوشانی» یا «بلخی» معرفی می نمودند. در سفرنامه های مسافران چینی سده های گذشته از آن با نام زبان «تخاری» یاد شده بود و والتر هنینگ، نام زبان «باختری» را برای آن پیشنهاد کرده بود که مورد قبول و توجه بسیاری واقع شد.
کشف این سنگ نبشته به مسئله نام واقعی زبان باختری پایان داد و به صراحت از آن با نام «زبان آریایی» یاد شده است. این واژه در متن اصلی بگونه «اَریَئو» (aryao) آمده است. مصوت پایانی این واژه، حرف کوتاه «اُ» است که در زبان باختری (که اکنون می توانیم آنرا زبان آریایی عصر کوشانی بنامیم) معادل با کارکرد کسره اضافه پایانی (یای نسبت) در زبان فارسی است. محل واژه مهم «اَرَیَئو» در سطر چهارم این سنگ نبشته است.
2ــ اکنون این مسئله نیز روشن شده است که زبان رسمی و دولتداری کوشانیان، همان زبان آریایی/ایرانی بوده که از اشارات منفصلی که در بخش های آسیب دیده کتیبه به آن رفته است؛ هویدا می شود. کنیشکه، توانسته است پس از سده های متمادی که از رواج زبان یونانی به عنوان زبان رسمی حکومتی می گذشت؛ با فرمانی نافذ؛ حکم به رسمیت زبان اصلی مردم در دستگاه اداری دهد. از آن پس، تمامی اسناد و مکتوبات دولتی و سکه ها به همین زبان نگارش درمی آیند.
3ــ نیکلاس سیمز ویلیامز و همچنین استاد مهدی، بر اساس شواهدی از همین سنگ نبشته و نام های چهارگانه شهرهایی که در بخش های تخریب شده متن به آنها اشاره رفته و در نواحی شمال هندوستان و پنجاب واقع بوده اند؛ بر چنین عقیده ای هستند که این زبان، در سده های نخستین میلادی در گستره وسیعی از آناتولی و کرانه فرات تا افغانستان و آسیای میانه و هند و پنجاب مفهوم بوده و بدان گفتگو می کرده اند.
4ــ این ادعا را دو شاهد دیگر هم پشتیبانی می کنند. نخست اینکه اصطلاح زبان یا خط «آریایی» را داریوش بزرگ نیز در سنگ نبشته ی بیستون (بند پایانی ستون چهارم) بکار گرفته است: "بخواست اهورامزدا این است نبشته ای که من کردم. افزون بر این به «اَری یا»". (3) شباهت واژه و حتی جمله بکار رفته توسط داریوش و کنیشکه، نشانگر فراگیر بودن چنین زبان و نامی برای آن در گستره زمانی بسیار طولانی و پهنه جغرافیایی بس گسترده است. دوم اینکه، بر مبنای گزارش های آریان (آناباسیس 7، 3، IV)، کورتیوس (4، V 10-13) دیودور (6، 5، VII) و پلوتارک، در شرح لشکرکشی های اسکندر به ایران از یک چوپان لیکیایی یاد می کنند که به سبب اقامت در «پارس» (منظور ایران)، زبان «پارس ها» را می دانست و وظیفه یک ترجمان محلی را بر عهده گرفته بود. او پس از این که همراه سپاه اسکندر به سغد و ورارود گسیل می شود، باز هم مترجم همراه بوده و زبان اهالی آنجا را نیز می فهمیده است. نزدیکی زبان ایرانیان به یکدیگر از منابعی دیگر مانند گزارش های استرابو و نیز تاریخ نامه های سلسله «هان» در چین نیز مستفاد می شود.
5 ــ از آنجا که ساختار و واژگان سنگ نبشته d رباطک نزدیک به زبان فارسی است و حتی پس از عصر کوشانیان تا صدها سال زبان رسمی هیتالیان بوده است؛ به نظر می آید که این زبان نیای اصلی زبان فارسی کنونی که زبان «دری» نیز نامیده می شود، باشد. همچنین به نظر می آید که واژه «دری» که معانی گوناگونی مانند «درباری» و غیره برای آن پیشنهاد داده اند و تاکنون معناگذاری آن به نتیجه قاطعی نرسیده است؛ گونه ای تغییر آوا داده از واژه «اَرَیَئو» (آریایی) باشد.
6ــ بدین ترتیب علاوه بر اینکه پیشینه زبان دری/فارسی، می باید بسیار پیشتر از سده های نخستین عصر اسلامی باشد؛ چنین به نظر می آید که دیرینگی زبان فارسی در شبه قاره نیز بسیار بیشتر از آنست که نفوذ آن در هند و پاکستان را نتیجه لشکرکشی های سلطان محمود بدانیم.(4)
7ــ زبانی که به فارسی یا دری می شناسیم بهیچ عنوان چنین نیست که در اصل متعلق به اهالی ناحیه یا استان فارس در جنوب ایران بوده باشد؛ بلکه منظور از آن، مصداق دیگر نام پارس (persia) است که دلالت بر حوزه تمدن ایرانی می کرده و زبان عمومی سراسر ایران و پیرامون آن دانسته می شده است و می شود.
سنگ نبشته رباطک و آگاهی های نویافته از آن در پرسش های کوشان شناسی
1ــ تا پیش از پیدایش سنگ نبشته ی رباطک چنین پنداشته می شد که کوشانیان به تمامی ایزدان و دین های ایرانی پشت کرده و تنها به گسترش دین بودایی همت می گماشته اند. اما نامبرداری از ایزدان بزرگ و کهن ایرانی و جز آن در متن سنگ نبشته و آرزوی خوشنودی آنان در دوره بزرگترین پادشاه کوشانی یعنی کنیشکه، نشان دهنده اینست که کوشانیان علاوه بر پذیرش و گسترش دین بودایی، دیگر دین ها و خدایان ایرانی را نیز گرامی می داشته اند.این نکته علاوه بر این، نشان دهنده مدارای دینی کوشانیان و احترام و پاسداشت آنان در برابر همگی دین باوران ایرانی و حتی غیرایرانی است. همزیستی و تجمیع یزدان و دوری از تبلیغ و تأیید منحصرانه دینی خاص، نشانگر تنوع دینی و فرهنگی، و شاخصی برای درک قدرت و توانایی های یک جامعه بالنده و کمال فرهنگی آن است. شاخصه های ارزنده ای که به هنگام فشارها و سختگیری های موبدان و دین سازان حکومتی دوره ساسانی با آسیب های دردناک فراوانی روبرو شد.
برخی ایزدانی که در این سنگ نبشته از آنان یاد می شود و آشکارا شناخته شده هستند (تا آنجا که خوانده شده) عبارتند از: «نَنَه» (اَنَهیتَه/ناهید)، «مَه» (ماه)، «سروشَرد» (سروش)، «مهر» (میترا) و «آرموز» (اهورامزدا) که توصیف آن به «آفریننده خوشی ها» در این کتیبه، شباهت فراوانی به سنگ نبشته های هخامنشی دارد که از اهورامزدا با توصیف (هَیه شی یاتیم اَدا مَرتیَه هیا» (که برای مردم شادی آفرید) یاد شده است.
گروهی دیگر از ایزدان، کمتر شناخته شده هستند. اینان عبارتند از: «آردوخش» (ورخشا) ایزدبانوی نگاهبان رود وخش (یکی از پر آب ترین و خروشان ترین رودهای سرزمین های ایرانی در تاجیکستان)؛ و سه نام ایزد دیگر یعنی «نَرَسَه»، «مَهَشان» و «وینک» (ویوانا/وایو؟) از نظر این نگارنده با بی گمانی شناخته نشدند. در متن کتیبه به نام چند ایزد دیگر که خاستگاهی در یونان و مصر دارند، نیز اشاره شده است.
از سنگ نبشته ی رباطک چنین برمی آید که مردمان شرق ایران در آن زمان همچنان علاقه مندی خود به ساختن تندیس هایی نمادین از ایزدان را به شیوه دیرینه نیاکان خود حفظ کرده بوده اند.
2ــ پرسش مهم دیگری که سنگ نبشته ی رباطک به آن پاسخ داده، عبارت است از تبارنامه کنیشکه که تاکنون محل بحث و گمان های فراوانی بود. در اینجا کنیشکه با نامبردن از پدر، پدربزرگ و پدر پدربزرگ خود، پیچیدگی های حل نشده پیرامون پدران و شاهان پیش از خود را آشکار می سازد و راه بررسی نام ها و تسلسل پادشاهان دیگر را هموارتر می سازد. همچنین آگاهی از تلفظ دقیق نام های کوشانی، یکی دیگر از کاربردهای سنگ نبشته ی رباطک است.
پی نوشت ها :
1. sims-williams,N., The inscription of Rabatak Describes, in: silk Road Art and Archaeology, No 4, kamakura, 1995/6,pp.75-142.
2.از محترمان، میزبانان بزرگواری که در مراسم دهمین سالگرد استقلال جمهوری تاجیکستان، نسخه ای از این کتاب را به نگارنده ارمغان دادند، سپاسگزارم.
3.مرادی غیاث آبادی، بیستون، همان، ص 40.
4.در زمینه دیرینگی زبان فارسی و حتی نفوذ آن در شعر جاهلی، بنگرید به: بردی یوا، توردی بانو، تأثیر زبان فارسی در ادبیات عربی دوره جاهلیت، ترجمه رضا مرادی غیاث آبادی، در: مجموعه مقاله های پژوهش های ایرانی، شماره یک، تهران، 1380، ص 53 تا 59.