چشم و گوش در حجاب

مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان، صورت کلام الهی گردد واز مرتبه ملکه به مرتبه تحقق رسد. و اشاره به این فرموده که فرماید: «جوان مؤمن اگر قرائت کند، قرآن در گوشت وخون
چهارشنبه، 27 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چشم و گوش در حجاب
چشم و گوش در حجاب

نویسنده : حسن قدوسی زاده




 

1. درتلاوت قرآن، پسندیده آن است که حقیقت قرآن در قلب انسان تأثیر کند

مطلوب در تلاوت قرآن شریف آن است که در اعماق قلب انسان تأثیر کند و باطن انسان، صورت کلام الهی گردد واز مرتبه ملکه به مرتبه تحقق رسد. و اشاره به این فرموده که فرماید: «جوان مؤمن اگر قرائت کند، قرآن در گوشت وخون او وارد شود». و این کنایه از آن است که صورت قرائت در قلب مستقر و جایگزین گردد به طوری که خود باطن انسان، کلام الله مجید و قرآن حمید گردد به اندازه لیاقت واستعدادش.
و در حمَلَه قرآن (حاملان قرآن) کسی است که باطن ذاتش تمام حقیقت کلام جامع الهی است و خود، قرآن جامع و فرقان قاطع است، مثل علی بن ابی طالب (ع) و معصومین از ولد طاهرینش (ع) که سراپا تحقق به آیات طیبات الهیه هستند، و آنها آیات الله عظمی و قرآن تامّ و تمام هستند. بلکه در تمام عبادات این معنا مطلوب، و یکی از اسرار بزرگ عبادات و تکرار آن همین تحقق به حقایق عبادات است، و متصور شدن باطن ذات و قلب است به صورت عبادت. ودر حدیث است که «علی (ع)، نماز مؤمنین و روزه آنان است»(1).
واین تأثر قلبی و تصور باطنی در ایام جوانی بهتر حاصل شود؛ زیرا که قلب جوان لطیف و ساده است و صفایش بیشتر است و واردات آن کمتر و تزاحمات و تراکمات در آن کمتر است، پس شدید الانفعال و کثیر القبول است.
بلکه هر خُلق زشت وزیبایی در قلب جوان بهتر داخل شود و شدیدتر و زودتر از آن متأثر و منفعل گردد و بسیار اتفاق افتد که حق یا باطل یا زشت یا زیبا را به مجرد معاشرت با اهل آن بدون دلیل و حجت قبول نماید. پس، برجوانها لازم است که کیفیت معاشرت و مؤانست خود را ملتفت باشند و از معاشر بد اجتناب کنند، گرچه دل آنها محکم به ایمان باشد. بلکه معاشرت با تباهکاران و اهل خلق و عمل بد برای نوع طبقات ضرر دارد، و هیچ کس نباید از خود مطمئن باشد و به ایمان یا اخلاق و اعمال خود مغرور گردد، چنانچه در احادیث شریفه نهی از معاشرت با اهل معاصی شده.(2)

2. قرآن، آمده است انسان را انسان کند

قرآن یک سفره ای است که خدا پهن کرده برای همه بشر، یک سفره پهنی است، هر که به اندازه اشتهایش از آن می تواند استفاده کند؛ اگر مریض نباشد که بی اشتها بشود. امراض قلبیه آدم را بی اشتها می کند. اگر مریض نباشد و اشتهای قلبیش باشد، از قرآن استفاده می کند. [قرآن] یک سفره پهنی است که همه از آن استفاده می کنند؛ مثل این که دنیا هم یک سفره پهنی است که همه استفاده می کنند: یکی علفش را از آن استفاده می کند، یکی میوه را از آن استفاده می کند، یکی مسائل دیگر را از آن استفاده می کند.
از همین دنیا، هر یک یک طور استفاده دارد، انسان یک طور استفاده دارد، حیوان یک طور، انسان در مقام حیوانیت یک طور، [و] هر چه بالاتر برود از این سفره پهن الهی که عبارت از وجود است،[بیشتر] استفاده می کند.
قرآن هم این طوری است، یک سفره پهنی است برای همه، هر کس به اندازه اشتهایی که دارد و آن راهی که پیدا بکند به قرآن، استفاده می کند. استفاده اعلایش را آن می برد که برایش نازل شده: «إنّما یعرف القرآن من خوطب به». آن استفاده اعلا مال اوست، لکن نباید ما مأیوس بشویم. باید ما هم از این سفره پهن بهره ای برداریم، و اولش این است که خیال نکنیم که غیر از این مسائل طبیعی چیز دیگری نیست در کار، و قرآن آمده است برای این که مسائل اجتماعی را بگوید و مسائل طبیعی را بگوید و برای زندگی آمده، زندگی دنیا. این انکار همه ی نبوات است، قرآن آمده است که انسان را انسان کند، و همه اینها وسیله است برای همان یک مطلب. (3)

3. چه شده است که چشم و گوش ما از دیدن حق و شنیدن آیات الهی در حجاب مانده است

عزیز! اگر به هریک از ما یک طفل ده ساله [ای] اطلاع دهد که خانه ات آتش گرفت یا پسرت در آب افتاد و الآن غرق می شود، آیا اگر اشتغال به هر کار مهمی داشته باشیم، دست از آن برداشته، در تعقیب این اخبار هولناک سراسیمه می دویم یا آنکه با اطمینان نفس نشسته اعتنا نمی کنیم؟ اکنون چه شده است، تمام آیات و اخبار و برهان و عیان به قدر خبر یک بچه ده ساله در ما تأثیر نکرده. اگر تأثیر کرده بود، راحتی را از ما سلب نموده بود.
آیا این کوری باطن و عمای قلب را باید به چه نحو معالجه کرد؟ آیا این مرض قلبی محتاج به علاج و طبیب هست؟ آیا راهی برای علاج این احتجاب وظلمت هست؟ آیا کسی که به مقدار خبر یک طفل نابالغ، خبر انبیاء و کتب آسمانی را [مهم] نشمرده، باید او را مؤمن دانست، و خواص ایمان را برای او ثابت کرد؟
اگر آنچه را مذکور شد با مراجعه به احوال خود درست یافتی، بدان که دود شهوت و غضب، چشم باطن ما را کور کرده، ومجاری ادراک ما را بسته، و تصرف شیطان و نفس، گوش ما را از شنیدن حق وآیات الهیه کر نموده، با چشم بسته و گوش کر نتوان حقایق را دریافت کرد.
چنانچه خدای تعالی در سوره مبارکه اعراف در آیه 179، در بیان احوال بعضی از ما می فرماید:
(و لقد ذرأنا لجهنّم کثیرا من الجنّ و الانس لهم قلوب لایفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضلّ اولئک هم الغافلون ). علامت جهنمی بودن آن است که دلی را که برای تفقّه و تدبّر در آیات کریمه صحف تکوین و تدوین خلق فرموده، وچشم و گوشی را که برای بصیرت و شنوائی حقایق الهیّه مرحمت فرموده، در آنها صرف نشود، و از افق حیوانیّت تجاوز ننماید، و به مقام انسانیّت لااقل که مقام تدبیرات عقلیّه است، نرسد. چنین انسانی به حقیقت حیوان - گرچه به صورت دنیاوی مُلکی انسان می نماید_ بلکه گمراه تر از سایر حیوانات است، به وجوهی که یکی از آنها، آن است.
انسان اگر از طریق مستقیم منحرف شد، در هر بابی از ابواب بهیمیّت و سبعیّت (حیوانیت و درندگی) وشیطنت از سایر بهایم و سباع و شیاطین جلو می افتد، زیرا که از برای قوای او سِمَت اطلاق (رها شدگی) است ودیگر موجودات محدود و مقیّدند، شهوت بهیمی او آخر ندارد، آتش غضب او عالم سوز است، شیطنت و روباه بازی او، اهل عالم را بدبخت و بیچاره می کند.(4)

4. اولیاء خدا دعا را خلوت با حق وباب مذاکره و مراوده با او می دانند!

اهل معرفت گویند: دعا بر سه گونه است:
یکی دعای از روی استعجال، و آن دعای عامّه است. اینان چون اسیر مقاصد نفسانیّه هستند، در دعا نیز شتابزده هستند که مبادا مقاصد دنیاوی یا حیوانی از آنها فوت شود.
دیگر، دعای از روی احتمال، و این دعای ارباب حکمت است. اینان نیز پایبند مقاصد خویشند، و احتمال می دهند دعا در جریان امور قضائی دخالت داشته باشد و قضای حق تعالی مقیّد به دعا باشد، از این جهت دعا کنند.
سوم، دعای از روی امتثال است، و این دعای اصحاب معارف است. آنان از اسارت نفس بیرون آمدند، و برای آمال نفسانیه و لذات خویشتن لب به دعا نگشایند.
من گروهی می شناسم ز اولیاکه زبانشان بسته باشد از دعا(5)
اینان دعا را برای امتثال امر خدا می کنند. چون دعا خلوت با حق و مخاطبه با محبوب مطلق است، قیام به آن کنند.
حقّا که انسان اگر به نور معرفت قلبش منوّر باشد ومانند ما اسیر سلسله های شهوات و زندان طبیعت نباشد، هرگز مخاطبه با حق تعالی و توجه و ذکر او را وسیله چیز دیگر قرار نمی دهد.
اولیاء خدا نظرشان به دعا انقطاع (بریدن از همه و روی آوردن) به حق تعالی است و او و مذاکره و خلوت با او را وسیله خودپرستی و خودخواهی نمی کنند، بلکه هر چه بخواهند برای آن است که باب مراوده با دوست را مفتوح کنند.
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد (6) ما اسیران نفس و شهوت، خدا را برای خرما می خواهیم، و دوست مطلق را فدای لذّات نفسانیه می کنیم. و این از بزرگترین خطاها است که اگر دل ما حظّی از معرفت داشت و جلوه [ای] از محبت در آن حاصل بود، باید از خجلت بمیریم، و سر شرمساری را تا قیامت به زیر افکنیم. آنان اگر چیزی بخواهند، چون کرامت دوست است، می خواهند.
ببین محبّ حقیقی و مجذوب مطلق، علیّ بن أبی طالب (ع) چه می گوید در دعای کمیل می گوید:
«فهبنی یا الهی و سیّدی و مولای و ربّی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک و هبنی [یا الهی] صبرت علی حرّ نارک فکیف اصبر عن النّظر الی کرامتک»(7).

پی نوشت ها :

1. - عن داود بن کثیر قال: قلت لابی عبدالله (ع): انتم الصّلاة فی کتاب الله عزّوجل و انتم الزّکاة و انتم الحجّ؟ فقال: یا داود نحن الصّلاة فی کتاب الله عزّوجل و نحن الزّکاة و نحن الصّیام و نحن الحجّ... داود بن کثیر می گوید به امام صادق (ع) عرض کردم: شما نماز در کتاب خدا هستید و شما زکات و شما حج می باشید؟ پس پاسخ دادند: ای داود ما نماز در کتاب خداهستیم و ما زکات و روزه و ما حج هستیم. بحارالانوار، ج 24، ص 303، حدیث 14.
2. - شرح چهل حدیث، ص 499- 498.
3. - تفسیر سوره حمد، ص 174- 173.
4. - شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 287- 286.
5. - مثنوی و معنوی، دفتر سوم، ص 167.
6. - تمام بیت که مطلع غزلی مشهور از میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی است چنین است:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
7. - شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 364- 363.

منبع: در محضر روح الله «نصایح»/حسن قدوسی زاده /انتشارات معارف / قم، آبان 1388.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.