بررسی اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی و نقش او در سقوط استبداد

ویژگی های اقلیمی و نژادی و مذهبی درکشور پهناورمان فرهنگی بوجود آورده است، که هر زمانی که بیگانه پرستان و جباران زر و زور خواسته اند بر فضیلت های اخلاقی، دینی و اقلیمی آنها دست تجاوز دراز کنند آزاد مردان و
شنبه، 30 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی و نقش او در سقوط استبداد
بررسی اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی و نقش او در سقوط استبداد

 

نویسنده: شکوه وحیدمنش




 
ویژگی های اقلیمی و نژادی و مذهبی درکشور پهناورمان فرهنگی بوجود آورده است، که هر زمانی که بیگانه پرستان و جباران زر و زور خواسته اند بر فضیلت های اخلاقی، دینی و اقلیمی آنها دست تجاوز دراز کنند آزاد مردان و مبارزانی آگاه و روشن ضمیر با تکیه به احکام قرآنی و تمیز بین خیر و شر به راهنمایی و هدایت مردم پرداخته اند.
سید جمال اسدآبادی این ذو فن قرن ما یکی از سنگرنشینان دیار حق و حقیقت است. انسان والایی که برای خونخواهی مردم مظلوم سرزمین های اسلامی دست از جان شست و با پیروی از اصول و موازین اسلامی و به حکم«و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لاتفرقوا»موجبات وحدت و اتحاد مسلمین سراسر جهان را بوجود آورد. سید جمال از آن یگانه مردانی بود که می گویند جنگجویان شمشیرهای خود را پیش او غلاف می کردند زیرا که شمشیر جنگجو را به خطیب دادن لازمه ی آن در غلاف بودن است و این خطیب بزرگ شرق درنیت حصار حوصله زمان می تازد و با کلام آتشین خویش به دل تاریکی ها و ظلمت می زند و زنجیرهای تافته ابرقدرتهای غرب را که در پای اسارت زخمدار جامه تنیده است با تیغ برهنه ی کلام خویش در هم می درد سید جمال الدین اسدآبادی از جان گذشته استعمار را از ابعاد گوناگون مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد و به این نتیجه می رسد که زیان بارترین پی آمد استعمار از بین بردن هویت فرهنگ و هویت ملت هاست. سیدجمال از همان اوان کودکی دارای ذکاوت و قریحه ای خدادادی بود چرا که هنوز بیش از 11 سال نداشت مورد توجه طلاب علوم دینی قرار گرفت و با قواعد عربی و تفسیر قرآن مجید آشنا شد و تحت تأثیر کلام راستین و حقه قرآن در او نیز جاذبیتی خدادادی پدید آمد و با سفرهای مختلف به دیار شرق و آشنایی نزدیک با زندگی مردم به دو قطبی بودن جهان پی می برد و به فاصله های زیاد بین کشورهای زیرسلطه و ممالک صنعتی آگاه می شود سید در می یابد که چگونه کشورهای قدرتمند جهان تمام مواد خام و کالاهای ذی قیمت ممالک عقب مانده را به سوی خود می برند و سپس با تغییر این مواد و تبدیل به مصنوعات قابل عرضه برای این کشورها پول این کشورها را نیز غارت می کنند سید جمال زمانی که بیش از هفده سال نداشت به هندوستان سفر می کند و در آن جا با علوم مغرب زمین آشنا می شود این دست مقارن با سلطه انگلیس از طریق کمپانی هند شرقی است و زمانی است که مردم مسلمان هند از ظلم و ستم و تجاوز بیگانگان بجان رسیده اند. لذا با همان محبوبیتی که دارد و با استفاده از جاذبه کلام خوش چهره کریه استعمارگر انگلیس را برای مردم هند به تصویر می کشد و به آنها می گوید که زمان سستی و تنبلی تمام شده و زمان بیداری و بیدارگری است و ریشه کن کردن رویاهیان عصر و زمانه است او با برپایی یک جنبش آزاد فکری و نهضت بیدارگری درهند هندیان را به مبارزه مسلحانه با استعمار بریتانیا فرا می خواند گر چه سخن رانی های او به مذاق هیئت حاکمه خوش نمی آید و دستور می دهد که سید هند را ترک کند سید جمال ناچار پس از دوماه هند را به سوی مصرترک می کند و از طریق ترعه سوئز با کشتی به مصر می رود لازم به تذکر است که این جهان گردی سید با زمینه سازی های قبلی انجام می گرفته و هدف و غرض او شناسایی استعمارگران و مبارزات آرام، و خردمندانه دور از تظاهر و ریا بوده اعتماد راسخ او به دین و شریعت و به مقدسات اسلام چراغی فرا راه کاروان انسان ساز عصر خود قرار داد تا راه را از کژراهه بشناسند و به دره ها و پرتگاههای عمیق سقوط نکنند بهمین منظوراو پس از هند، مصر را انتخاب می کند مردم مصر با سخن گرم و روح بخش او آشنائی داشتند و عده ای از دانشجویان مصری طی مسافرت به هند با سلوک و معرفت او آشنا بودند و از طریق اعلامیه هایی که منتشر می کردند ره آوردهای بزرگ و سترگ این انسان بزرگ تاریخ را بخورد عاشقان و حامیان او می دادند چهره آشنای او در مصر مورد استقبال یاران و دوستان مبارزان مصری قرار می گیرد اما کارگزاران استعمارانگلیسی با بهانه و اعتراض که سید جمال به هر کجا پا گذارد موجب نفاق بین مسلمین و مسیحیان می شود بعد از چهل روز دستور می دهند که او مصر را ترک کند سید بعد از مدتها کاویدن و تأمل کردن با همه تنگناها و کاستی ها با استقبال از خطرگاهها تصمیم به جهادی دیگر می گیرد و عازم ترکیه می شود در ترکیه نیز به ایراد سخنرانی و آگاهی و بیداری مردم می پردازد ارائه دیدگاههای پخته و سنجیده سیده مورد استقبال اکثریت مسلمانان ترکیه قرار می گیرد و خشم و نفرت را علیه استبداد برمی انگیزد و خطابه های او به جهت تأثیری که در مخاطبان می گذارد به (سحرالقلوب) لقب می یابد. در اینجاست که برای آنکه عنوان مدرسی در مسجد سلطان احمد را پیدا کند خود را«افغانی»می خواند گفتارسید که همه درباره اتحاد و اتفاق مسلمین بود همچون آتشی برجان های خفته می نشست و آنها را نسبت به مسائل و مشکلات زمان آگاه و بیدار می کرد حسن فهمی روحانی معروف عثمانی که عنوان شیخ الاسلامی داشت سید را موجب تنزل موقعیت و مقام خود می بیند و سعی در بیرون راندن او از ترکیه می کند و سرانجام در یک سخنرانی او را ملحد و کافر نام می برد و می گوید جمال الدین در سخنرانی های خود به مقام نبوت توهین نموده است این سخنان حسن فهمی خشم متحجرین را بر می انگیزد و تقاضای اخراج سید را از ترکیه صادر می کنند سید ابتدا به انگلستان می رود سپس چون انگلستان را برای هدف های خود مناسب نمی بیند به فرانسه سفر می کند در فرانسه به کمک یکی از مریدانش شیخ محمدعبده به نشر روزنامه عروه الوثقی اقدام می کند هدف سید از انتشار چنین مجله ای همان دست یازیدن به اهداف خویش یعنی به زیر پرچم اسلام قرار دادن تمام مسلمین جهان است.
هنگامیکه اولین جزوه ی این نشریه در محافل دور و نزدیک پخش شد آنچنان ضربه ای به پیکر استعمار وارد کرد که از هر سو ندای مخالفت با سید برخاست اروپاییان که سعادت خویش را مرهون تفکیک دین از سیاست می دانستند و دین را یک حصار روحی برای منزوی شدن به حساب می آوردند در برابر این اقدام سید جمال ساکت ننشستند و از دولت فرانسه خواستند که هر چه زودتر مجله را تعطیل کند چشم اندازهای جدید و مطالب متقنی که سید جمال برای پاسداری ازحریم فرهنگ و اسلام هر هفته در مقابل خوانندگان این نشریه مطرح می کرد امید آزادی و رهائی را در جان و روان شیفتگان و باورمندان دردمند هر لحظه بارورتر و شکفته تر می کرد گرچه سید مدتها تلاش کرد که به این اقدام خود که انگیزه آن رسیدن روح مبارزه و جهاد در ملت های محروم بود ادامه دهد اما استعمارگران سنگ را در راهش انداختند و استبداد در هند انتشارش را ممنوع کردند در قاهره نیز حکومت مصر از ورود عروه الوثقی به داخل کشور جلوگیری کرد و هر کسی که شماره ای از آن بهمراه داشت به پرداخت جریمه وادار شد. سید فریاد اتحاد مسلمین را از عروه الوثقی بگوش جهانیان می رساند او معتقد است که عقب ماندگی مسلمین جهان نتیجه تفرقه و تشتت آراء آنهاست و اتحاد و همبستگی جهت تقویت ولایت اسلامی از قوی ترین ارکان دیانت محمدی است سید می گوید ای مسلمانان آیا زمان شما را به عقب رانده آیا وقت همکاری و همفکری گذشته؟ خداوند هیچ قبیله ای را هلاک نساخته مگر پس از اینکه به تفرقه گرفتار شدند سید در روزنامه عروه الوثقی صریح اللهجه بود و آنچه حق بود بی هیچ ترسی بیان می کرد بعد از تعطیل مجله عروه الوثقی به فعالیت مطبوعاتی خود ادامه می دهد و دست به انتشار نشریه ای جدید موسوم به ضیاء الخافقین می زند این نشریه که بدو زبان انگلیسی و غربی چاپ می شد در باب استبداد قاجار مطالبی درج می شد سید در این روزنامه برای میرزای شیرازی و علمای ایران می نوشت و از آنها می خواست که برای نابودی استعمارگران قیام کنند و بنیاد عدالت حقیقی را استوار سازند هنگامیکه این روزنامه ها به ایران می رسید نظر روشنفکران و علما را بخود جلب می کرد و رفته رفته مردم با نظریات سید آشنا می شدند و حماسه های پرشوری را پدید می آورند ناصرالدین شاه پس از انتشار نامه سید به فقهای ایران به شدت خشمگین می شود و ناخشنودی خود را به سفیر انگلیس درایران اطلاع می دهد و از آنها می خواهد به اقدامات سید در انگلیس خاتمه دهند وقتی نسخه هایی از روزنامه ضیاء الخافقین توسط یکی از دوستان سید به سفارت ایران در روسیه فرستاده می شود میرزا محمودخان علاء الملک سفیرایرانی در روسیه به«موریر»سفیرانگلیس متوسل می شود تا شاید از اقدامات سید جلوگیری کند ناصرالدین شاه از شدت ناراحتی و خشم نامه ای دیگر برای امین السلطان می نویسد که شرحی که سید جمال در روزنامه نوشته سرتا سرش همه تحریک بر علیه مقام سلطنت است. امین السلطان بعد از دستور شاه نامه ای جهت سفیر ایران در انگلستان می نویسد که سید جمال در مقاله ای خطاب به علما و بزرگان ایران به مقام سلطنت توهین نموده و علماء را تحریک نموده که باید سلطنت سرنگون شود امین السلطان در نامه می نویسد من یک نسخه از این مقاله را برای شما می فرستم که برای مقامات وزارت امورخارجه انگلیس بفرستید و به آنها گوشزد کنید که با این همه بلوا و شورشی که درمسئله رژی تنباکو راه انداختید بازهم دارید ادامه می دهید سفیرانگلیس پس از وصول نامه امین السطان نامه ای محرمانه به وزیر امورخارجه انگلیس می نویسد و از او می خواهد که اقداماتی علیه سید جمال در انگلیس بعمل آورد.
در پی این اقدامات طی دستوری ازسوی ناصرالدین شاه سفیردولت ایران در لندن نزد سید جمال الدین می رود و او را به آرامش دعوت می کند و وعده و وعیدهایی به او می دهد اما سید راضی نمی شود مگر شاه از بین برود. بهرحال شاه و اطرافیان از هیچ گونه اقدامی برای خنثی سازی از کوشش های ضداستبدادی سید جمال کوتاهی نکردند تماس های دیپلماتیک تهدیدها و دسیسه هایی که بکار می گرفتند همه بخاطر خنثی کردن فعالیت های سید جمال در داخل ایران بود زیرا صلابت و استحکام و استواری کلام و توانایی بیان و وسعت اندیشه او همواره خطری بود برای سست کردن پایه های حکومت استبدای جهان و بخصوص ایران سرانجام با سرسختی هایی که سید با دولت وقت نمود و روابط و پیوندهایی که با علمای داخل ایران برقرار کرد نیروی پرقدرتی علیه شاه ترتیب داد و این همان خبری بود که هیئت حاکمه را سخت نگران می ساخت بعد از تعطیل شدن روزنامه ضیاء الخافقین سید از لندن به اسلامبول می رود و فکر اتحاد اسلامی را در آنجا تعقیب می کند که سه تن از مریدان او میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی کرمانی، میرزا حسن خبیرالملک که از مأموران وزارت امورخارجه بودند به او می پیوندند و از همین جاست که مقدمه براندازی استبداد قاجاریه طرح ریزی می گردد نخستین قدم آن طراحی مرگ ناصرالدین شاه است که شاید نخستین گام برای نهضت مشروطه و از بین بردن خاندان قاجار است پرفسور براون در کتاب انقلاب ایران، سید جمال را در نهضت آزادی ایران اولین عامل مؤثر می داند و حرکت انقلابی مردم ایران را در نتیجه آگاهی ها و مبارزات او علیه استعمار جهانخواران بر می شمرد، براون می گوید مراتب علمی و ادبی و فضیلت اخلاقی در سید آنچنان اثری در مریدانش داشت که حرفهای او را وحی منزل می دانستند دکترشیخ مصطفی عبدالرزاق می گوید همه فعالیت های سید جمال رنگ سیاسی داشت و منشأ آن فعالیت های قرآنی بود سید جمال همواره در طول مبارزاتش پیرو این دستور قرآنی بود که(ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیر ما بانفسهم) او می گفت که قرآن درس عبرت و معرفت است و به آدمی ملکه ای عطا می کند که در تمیز سره از ناسره تواناتر می گردد و تا آنجا که در توان اوست در پرتو احکام قرآن به آگاهی های خود اعتلا می بخشد سید یکی از آن ابدالی است که از سرچشمه های متبلور اخلاق و مذهب و فرهنگی اصیل سیراب گردیده و مبانی اخلاقی و اعتقادی خود را بارور ساخته زندگی او سرشار از تکامل عینی انسانی است متعهد و مسئول که برای حقانیت گروههای مظلوم چون اقیانوسی می خروشد و پیش می رود. سید در ترکیه نیز دست از اهداف سیاسی خود بر نمی دارد و با گسیل داشتن نمایندگانی از جانب خویش به کشورهای اسلامی به اهداف سیاسی خود ادامه می دهد سید نخست تصمیم می گیرد که برای پیشرفت نهضت اتحاد اسلامی مبارزه خود را با روس ها آغاز کند بدین منظور دست به تشکیل جمعیتی برای ایجاد اتحاد میان فرقه های اسلامی می زند و نام آن را جمعیت اتحاد اسلامی می گذارد مقصود سید از تشکیل چنین جمعیتی این بود که مسلمانان وسایل ترقی و تکامل جامعه اسلامی را مشترکاً فراهم سازند و عظمت و شوکت نخستین را به اتفاق هم تجدید نمایند و برای رهایی از قید رقیت ابرقدرتها همت این جهادگران مصروف اصلاح کژفهمی عوام شود و ضمن مبارزه با دولت روسیه با یک ترفند سیاسی دولت انگلیس را به مبارزه با روسیه بکشاند سرانجام این تهور بی امان او در مبارزه با استعمار مریدانی را بدور او جمع می کند یکی از این مریدان و شیفتگان او میرزا رضا کرمانی است که آوازه سید را شنیده و درصدد است که از شراب وصل او جرعه ای نوش کند لذا بار سفر می بندد و به ترکیه می رود میرزا رضا خود یکی از مخالفین بزرگ سلسله قاجار بود و به سبب دادن اعلامیه ها و اخطارهایی به دربار بارها به زندان افتاده بود و طعم تلخ شکنجه ها و حبس را چشیده بود و آخرین بار که از دست ظالمان و دژخیمان رها شد به عزم ملاقات یار به ترکیه رفت نخستین باری که میرزا رضا در اسلامبول به خدمت سید می رسد درباره وضع ناگوار حکومت سخن می گوید و از سید می خواهد که راه نجاتی برای سرنگونی حکومت بیابد و شروع به گریه می کند سید عصبانی می شود و می گوید برو ریشه ظلم را از ایران بیرون آور و این اولین کلامی است که باعث آرامش میرزا رضا می شود و این عبارت درحقیقت تعیین کننده وضع حکومت بعدی ایران است قتل ناصرالدین شاه بدست میرزا رضای کرمانی موجب شد که دولت عثمانی نسبت به سید رفتار اهانت آمیزی را داشته باشد تا آنجا که همواره او را زیرنظر داشت و از ورود و خروج کسانی که با سید پیوند و رابطه ای داشتند جلوگیری می کرد و این درد و رنجی بزرگ بود برای سید جمال چرا که همواره درصدد بود که فریاد مظلومان و دردکشان جهان را به گوش حق طلبان برساند و گویا درهمین زمان غربت و تحت نظر بودن نامه ای برای یکی از دوستان خود در ایران می نویسد و ناامید از نجات خود در انتظار مرگ است او در این نامه می نویسد افسوس که کشت های خود را ندرویدم وبه آرزویی که داشتم نرسیدم دست جهالت فرصت نداد صدای آزادی از حلقوم امم مشرق بشنوم او می گوید این آخرین نامه مرا به نظر دوستان و هم مسلک هایم برسانید و به آنها بگویید برای بیداری ایرانی دامن همت به کمر بزنید از حبس و مرگ نترسید و از حرکات مذبوحانه سلاطین متوحش نشوید. و این آخرین نامه سید بود یک ماه بعد از این نامه سید جمال بعد از یک بیماری حاد در پنجم شوال 1314 در اسلامبول درگذشت سید در حوصله زمان خاری بود برای بینایی چشم کسانی که شیرینی ادراک فهم او را درک نکردند مردی که از قدح شراب عشق جرعه ای نوشید تا همسفر دردهای درمندان شود او افسونگر دنیایی بود که با رنگین خطوط خود جلوه های روشن پندار را از مرزهای گرفتار و در بند گذر داد و عقیده شبنم ماتم زده را به فضای پراسرار صبح امید پیوند داد و سوار برعرصه ایمان به التهاب دردمند شب تاخت تا ترانه آزادی را در بلند آوای شب زمزمه کند آرامی کلام او صراحت سخن او، صبحی است که گل می کند و از سقف شبهای ظلمانی آویزان می شود او روییدن یک شقایق است فریاد یک ستاره است در فراسوی فضای بیکران طپش یک غنچه است در خزان دلها.
روحش شاد و غفران الهی شامل حالش باد.
منبع:وحیدمنش، شکوه؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.