آموزش فیلمنامه نویسی

فیلمنامه شکل منحصر به فردی است؛ نه رمان است و نه نمایشنامه، بلکه عناصر هر دو را تلفیق می کند، فیلمنامه داستانی است که با تصویر در قالب گفت و گو و توضیح صحنه در بطن ساختار دراماتیک تعریف می شود.
سه‌شنبه، 3 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آموزش فیلمنامه نویسی
 آموزش فیلمنامه نویسی

نویسنده: علی اکبر قاضی نظام
گردآوری و تنظیم: علیرضا براتی



 

 


تعریف فیلمنامه:

فیلمنامه شکل منحصر به فردی است؛ نه رمان است و نه نمایشنامه، بلکه عناصر هر دو را تلفیق می کند، فیلمنامه داستانی است که با تصویر در قالب گفت و گو و توضیح صحنه در بطن ساختار دراماتیک تعریف می شود.

الف) اجزای مختلف فیلمنامه:

1. موضوع: داستان خود را با فکری موجز در سه جمله تعریف کنید.
2. خلاصه فیلمنامه با ساختار دراماتیک: ساختار بخشیدن به خط داستانی خود در یک خلاصه چهار صفحه ای که در آن شروع، میان، پایان و تمرکز بر دو نقطه عطف باشد، این بخش از تمرین «خر زدن» نامیده می شود و سخت ترین چیزی است که دانشجو باید بنویسد.
3. شخصیت پردازی: نوشتن زندگینامه و روان شناختی و جامعه شناختی برای حداقل دو یا سه شخصیت اصلی که به درد ساختار دراماتیک بخورد.
4. نوشتن کارت های 13×8:
پرده اول از صحنه یک تا 30 که روی 14 کارت 13×8 می نویسیم.
5. نوشتن 10 صفحه:
بر اساس هر کارت هر هفته 10 صفحه به 10 صفحه می نویسیم. جلو می رویم.
پرده اول:
از صفحه یک تا 30 طول می کشد و در انتهای آن حدود صفحه 25 یک نقطه عطف وجود دارد.
6. پرده دوم:
که از صفحه 30 تا 60 فیلمنامه طول می کشد و معمولاً در اواخر آن حدود صفحه 58 یک نقطه عطف وجود دارد.
7. کارت های 13×8:
پرده دوم را هم مثل پرده اول بر روی 14 کارت 13×8 می نویسیم.
8. نوشتن 10 صفحه:
نوشتن 10 صفحه به 10 صفحه پرده دوم.
9. پرده سوم:
که از صفحه 90 تا پایان فیلمنامه طول می کشد.
10. کارت های 13×8:
پرده سوم را هم در 14 کارت 13×8 می نویسیم.
11. نوشتن 10 صفحه:
نوشتن 10 صفحه به 10 صفحه پرده سوم.

تقسیم پرده ها:

* الف) پرده اول:
داستان آغاز می شود و شخصیت اصلی معرفی می شود و فرضیه دراماتیک بنا می شود.
* ب) پرده دوم:
تقابل؛ شخصیت برای به دست آوردن خواسته اش با چه موانعی مبارزه می کند؟
* ج) پرده سوم:
گره گشایی، چه بر سر شخصیت و خواسته او می آید؟ آیا به آرزوی خود می رسد یا نه؟
* نقطه عطف چیست؟
نقطه عطف حادثه، رویداد فرعی یا واقعه ای است که در ماجرا چنگ می اندازد و آن را به جهت دیگری پرتاب می کند.
نقطه عطف هر چیزی می تواند باشد، نما، جمله، صحنه، فصل، رویداد و کلاً هر چیز که داستان را به جلو ببرد.
تعداد 15 تا 20 نقطه عطف می تواند در فیلمنامه وجود داشته باشد، ولی اکثراً دو نقطه عطف اصلی وجود دارد. که یکی در اواخر پرده اول و یکی هم در اواخر پرده دوم اتفاق می افتد.
* کارکرد نقطه عطف:
موتور محرکه داستان است که اگر درست انتخاب شود داستان را رو به جلو و در جهت درست به پیش می برد. توجه داشته باشید که تمام فیلمنامه هایی که ساختاری قوی و ارگانیک دارند، دارای نقطه عطف کاملاً روشن هستند.

ب) ارکان اساسی فیلمنامه:

* ب 1. ساختار:
مهم ترین عنصر فیلمنامه است. نیرویی است که همه چیز را در کنار هم نگه می دارد. ساختار اسکلت، ستون فقرات و شالوده است. یادتان باشد، بدون ساختار، داستان ندارید و بدون داستان، فیلمنانه ای نخواهید داشت.
* تذکر:
ساختار باید چنان وحدتی با داستان داشته باشد و چنان محکم در آن تنیده شده باشد که به چشم نیاید. یادتان باشد تمام فیلم های خوب و بزرگ سینما یک زیربنای ساختاری محکم و قوی دارند.
ویلیام گلدمن می گوید: «فیلمنامه یعنی ساختار، ساختار ستون فقراتی است که شما داستان را به آن می آویزید.»
* ب 2. ساختار دراماتیک:
عبارت است از ترتیب خطی حوادث مرتبط، ماجراهای فرعی و وقایعی که به گره گشایی دراماتیک ختم می شود.
* 3. الگو:
الگو ساختار دراماتیک است. الگو ابزار راهنما و نقشه ای در روند نوشتن فیلمنامه است. الگو عبارت است از: مدل، نمونه، طرح اولیه ذهنی. مثال: الگو مثل یک میز است. تمام میزهای دنیا از یک الگوی واحد که همان «یک رویه و چهارپایه» است پیروی می کنند. میزهای دنیا می توانند کوتاه یا بلند، چهارگوشه یا دایره ای یا هشت ضلعی باشند. با این وجود الگو که همان یک رویه و چهارپایه است در تمام آنها مشترک است. پس الگو یک مدل مشترک بین تمام فیلمنامه های دنیاست.

شروع پرده اول

میان پرده دوم

پایان پرده سوم

از ص 1 تا 30

از ص 30 تا 90

از ص 90 تا پایان گره گشایی

آغاز

تقابل

گره گشایی


* ب 4. شخصیت: اهمیت شخصیت:
شخصیتی که خوب پرداخت شده باشد، قلب، روح و سیستم اعصاب فیلمنامه شماست.
برای توفیق فیلمنامه، خلق یک شخصیت خوب، واجب است. بدون شخصیت، ماجرا ندارید. بدون ماجرا، کشمکش (درام) ندارید، بدون کشمکش (درام) داستان ندارید و بدون داستان فیلمنامه ای نخواهید داشت.

عناصر مهم که یک شخصیت را خوب می سازند عبارت اند از:

* الف) نیاز دراماتیک:
آن چه شخصیت طی فیلمنامه می خواهد به دست آورد: قهرمانی در مسابقه ای، پول، یا مقام اجتماعی، قبولی در آزمون دانشگاهی، به دست آوردن زن یا مرد مورد علاقه خود.
* ب) دیدگاه:
شیوه ای که شخصیت با آن دنیا را می بیند، جهان بینی او را مشخص می کند. دیدگاه به او اجازه می دهد که در برخورد با موانع سر راه خود چگونه رفتار کند.
* ج) تغییر:
آیا شخصیت در طی فیلمنامه تغییر می کند؟ در این صورت چه تغییری می کند؟
* د) طرز برخورد:
آگاهی از طرز برخورد شخصیت به شما اجازه می دهد که به شخصیت ها بعد ببخشید. این طرز برخورد می تواند هم مثبت، هم و منفی یا چیز دیگر باشد.
بررسی برخی از شخصیت های سینمای ایران نشان می دهد که هر چهار عنصر فوق را داشته اند تا ماندگار شده اند، در غیر این صورت تا به حال در ذهن ها نمی ماندند.

1. شخصیت قیصر در فیلم «قیصر» ساخته مسعود کیمیایی

* الف) نیاز دراماتیک:
مبارزه با متجاوزان به ناموس او (در فیلم مبارزه با برادران آب منگل)
* ب) دیدگاه:
یک جوان لوتی و مرد از پایین شهر که خودش به تنهایی می تواند حق خود را بگیرد و در دیدگاه او ناموس و خانواده بالاترین ارزش را دارد و کوچک ترین توهین به آن را تحمل نمی کند.
* ج) تغییر:
او در جریان دست یافتن به نیاز دراماتیکش تغییر می کند. می فهمد که یک تنه و یک نفره نمی تواند با جامعه و پلیس بجنگد و در آخر فیلم در یک واگن قدیمی قطار به آخر خط می رسد.
* د) طرز برخورد:
او با موانعی چون برادران آب منگل، دایی و مادرش که دلسوز او هستند و پلیس و قانون چگونه برخورد می کند.

2. شخصیت: حاج کاظم در فیلم «آژانس شیشه ای» ساخته ابراهیم حاتمی کیا

* الف) نیاز دراماتیک:
بردن عباس به خارج جهت مداوای او. (در شکل نمادین دفاع از ارزش هایی که بابت آن هشت سال جنگیده است.)
* ب) دیدگاه:
شخصیت مصمم و پایدار و پایبند به اصول و ارزش ها، از طبقه متوسط جامعه از نظر اقتصادی که درگیر مشکلات مالی متعددی است. (با ماشین مسافرکشی می کند و خانه ای نیمه ساز دارد و...)
* ج) تغییر:
او در طی فیلم می بیند که نه جامعه نه ارگان های دولتی (بنیاد جانبازان) و هیچ کس به فکر عباس و ارزش های او نیست و به این نتیجه می رسد که خودش یک تنه و تنها باید اسلحه به دست بگیرد و برای نجات جان عباس بجنگد.
* د) طرز برخورد:
برخورد او با صاحب آژانس، با سلحشور، با شاگرد زمان جنگش و یا زن های گروگان ها و بقیه متفاوت است.

3. شخصیت: حمید هامون در فیلم «هامون» ساخته داریوش مهرجویی

* الف) نیاز دراماتیک:
زنش مهشید را عاشقانه دوست دارد و نمی خواهد او را از دست بدهد. آنجا که در دادگاه رو به دوربین داد می زند. «این زن حق منه! سهم منه!» ولی کسانی هستند که می خواهند زنش را از چنگش دربیاورند. مادرزنش که با آن مرتیکه پولدار بساز و بفروش ریخته روی هم تا مهشید بعد از طلاق، با او ازدواج کند. از طرفی درگیر مسائل پروژه دکترایش، قربانی کردن اسماعیل توسط ابراهیم و بحث های روشنفکری و فلسفی هم شده است.
* ب) دیدگاه:
فردی است تحصیل کرده و فرهیخته که بیشتر از سطح طبقه خودش می فهمد. ولی از نظر اقتصادی و مالی متوسط و معمولی است. در گذشته در خانواده سنتی - مذهبی رشد کرده، ولی بعدها روشنفکر شده، حالا دچار تناقض و تضاد شده و سرگردان و گیج بین گذشته و حال خود بین سنت و مدرنیته، بین مذهب و روشنفکری لامذهبی (پوچ گرا) - نهیلیسم - گیر کرده است. و نمی داند به کجای این شب تیره بیاویزد قبای کپک زده اش را...
* ج) تغییر:
او در طی فیلم دچار شک و دودلی در اعتقاداتش می شود. به گذشته خود رجوع می کند. از سنت و مذهب گذشته خودش کمک می خواهد، با اسلحه سعی می کند زنش را بکشد.
* د) طرز برخورد:
طرز برخورد او با مشکلاتش چنین است: از دادگاه و قانون کمک می گیرد، وکیل می گیرد، در رابطه گذشته خودش با همسرش کنکاش می کند تا راه حل را پیدا کند، عصیان می کند، تصمیم به قتل و کشتن همسرش می گیرد و سرانجام ناتوان از حل تمام این مسائل تصمیم به خودکشی می گیرد.
* تذکر:
انتخاب این سه فیلم و شخصیت هایشان فقط به خاطر ماندگاری آنها در اذهان ماست نه دلیل دیگر. یادمان باشد هر شخصیت ماندگار در ذهن ما در طی فیلم های خارجی و داخلی این چهار ویژگی را داشته اند تا ماندگار شده اند. دقت کنیم در ذهن خود می توانیم چند شخصیت ماندگار دیگر تاریخ سینما را نیز به یاد بیاوریم؟!
مطمئناً آنها نیز این چهار ویژگی را داشته اند، شخصیت هایی چون: دون کورلئونه در پدرخوانده 1 و 2 و 3. شخصیت کارآگاه جیک با بازی جک نیکلسون در فیلم محله چینی ها رومن پولانسکی، شخصیت ریک با بازی همفری بوگارت در فیلم کازابلانکا ساخته هاوارد هاچ و مایکل کرتیس و...
آموزش فیلمنامه نویسی

راه های دستیابی به شخصیت

(شناخت زوایای پنهان شخصیت):

1. نوشتن زندگینامه شخصیت:

الف) زندگی فردی و خصوصی
ب) زندگی حرفه ای شغلی
ج) زندگی اجتماعی

2. انواع تحقیق درباره شخصیت:

* الف) تحقیق میدانی:
مصاحبه با آشنایان، اقوام و نزدیکان شخصیت و جمع آوری اطلاعات او برای شخصیت های معاصر
* ب) تحقیق کتابخانه ای:
از کتب تاریخی، روزنامه و عکس های تاریخی، برای دستیابی به شخصیت های تاریخی
* ب 5. دیالوگ (گفت و گو): *
گفت و گو یکی از عملکردهای شخصیت است. گفت و گوی خوب و مؤثر داستان را به پیش می برد و خواننده را وادار می کند که مدام ورق بزند. ولی گفت و گوی بد و نامناسب داستان را ملال آور و خسته کننده می کند.

انواع کاربرد گفت و گو در فیلمنامه:

الف) گفت و گو داستان را به پیش می برد.
ب) گفت و گو اطلاعات و حقایقی را به تماشاگر منتقل می کند.
ج) شخصیت را برملا می کند. (در مورد باطن و درونیات شخصیت روشنگری می کند.)
د) گفت و گو پرده برداری می کند.
ه) گفت و گو رابطه شخصیت ها را پی ریزی می کند.
و) گفت و گو ماجرا را تغییر می دهد.
ز) گفت و گو صحنه ها را به هم پیوند می زند.
ح) گفت و گو فیلمنامه را در هم گره می زند.
* ب 6. نقطه میانی:
حادثه یا رویداد، یا نوعی واقعه یا سطری از گفت و گوست و یا تصمیمی است که نیمه اول پرده دوم را به نیمه دوم این پرده گره می زند و معمولاً در حدود صفحه 60 اتفاق می افتد.
* اهمیت نقطه میانی:
نقطه میانی ایستگاه تقویت، مقصد و چراغ راهنمایی است که شما را در حین پیاده کردن خط داستانی هدایت می کند و در مسیر درست نگه می دارد.
* ب 7. مفصل:
یک صحنه یا بهتر بگوییم که نقطه عطف کوچک تر از نقاط عطف اصلی است که در پرده دوم رخ می دهد که یک مفصل در صفحه 45 و دیگری در صفحه 75 اتفاق می افتد و باعث اتصال خط سیر داستان می شود. و داستان را در مسیر درست نگه می دارد.

ج. مراحل سه گانه نوشتن فیلمنامه:

* الف) مرحله اول:
دست نویسی اولیه (ریختن کلمات بر کاغذ): فقط بنویسید، بنویسید و بنویسید، ولی در این مرحله انتظار خلق شاهکار از خود را نداشته باشید و منتقدانه و سختگیرانه با خودتان برخورد نکنید تا اعتماد به نفستان از بین نرود. در این مرحله برای فیلمنامه نویسان حرفه ای معمولاً 60 درصد از آن چه نوشته اند مطلوب و به درد بخور است، ولی برای آماتورها و تازه کارها فقط 10 درصد مطلوب و به دردبخور است.
* ب) مرحله دوم:
مکانیکی (اصلاح و بازنویسی نسخه اولیه): که تازه به 75 درصد تا 80 درصد آن چه می خواهید می رسید. در این مرحله فیلمنامه بین 10 تا 15 مرتبه حک و اصلاح می شود.
* ج) مرحله سوم: پرداخت و بازنویسی نهایی:
که حداقل 10 تا 15 مرتبه هر صحنه را بازنویسی کرده اید، که به 90 تا 95 درصد آن چه می خواهید می رسید.
* تذکر:
بین هر مرحله نوشتن و بازنویسی باید بین یک هفته یا 10 روز فاصله باشد و ارتباط شما با فیلمنامه قطع شود تا پس از گذشت این مدت بهتر بتوانید نواقص و ایرادهای کارتان را ببینید و متوجه شوید.

9. توصیه های جنبی که در کار فیلمنامه نویسی لازم است:

الف) ژان رنوار، کارگردان بزرگ می گوید: «هنر واقعی در خود انجام دادن کار است.»
شما یا فیلمنامه می نویسید و یا نمی نویسید، حد وسط وجود ندارد، پس اگر می خواهید فیلمنامه نویس شوید راهی ندارید جز آن که بنویسید و بنویسید و بنویسید... به همین سادگی.
ب) باید عاشق نوشتن و تنهایی باشید.
ج) باید به رابطه بین اشیا، آدم ها و حرف ها دقیق بنگرید. (هنر دیدن)
د) از بازنویسی نترسید. گفته مشهوری است که می گوید: نویسندگی یعنی بازنویسی. ارنست همینگوی نویسنده بزرگ آمریکایی می گوید: «نسخه اول هر چیزی آشغال است.» او رمان قطور وداع با اسلحه خودش را شش بار بازنویسی کرد. پس بازنویسی کنید، بازنویسی کنید و باز هم بازنویسی کنید و... به قول رابرت مک کی: «بازنویسی یعنی تخیل دوباره.»
ه) وسایل هفت گانه فیلمنامه نویسی را بدانید:
1. پوست کلفت (پوست کرگدن) و مقاومت بسیار (ستون فقرات آهنی) که «نه» را به عنوان جواب قبول نکنید.
2. باید در طی 10 دقیقه با توجه به یک موضوع خاص، طرحی را در مورد آن به ذهن آورید.
3. انعطاف پذیر باشید، در سخت ترین شرایط قامت راست کنید و شاداب لبخند بزنید.
4. هوشیار و آگاه باشید، به حدی که خود را وقف کسب بهترین نتیجه بکنید.
5. از نیروهای خلاقه تان به بهترین نحو استفاده کنید.
6. عزم راسخ برای ورود به حیطه ای که به آن علاقه دارید، داشته باشید. دیدگاه یک فیلمنامه نویس حرفه ای و جدی را داشته باشید نه آمارتور، و حالا اگر شد، شاید کاری بکنید و چیزی بنویسید.
7. در شناخت قواعد فیلمنامه نویسی و فنون آن کوشا باشید.

10. نکات پایانی:

توصیه هایی از خود، اول به خودم و بعد هم به شما (اگر دوست داشتید بشنوید و عمل کنید، وگرنه از یک گوشتان بشنوید و از گوش دیگرتان خارج کنید؛ خود دانید):
الف) چینی ها ضرب المثلی دارند که می گویند: بزرگ ترین سفر دنیا با اولین گام آغاز می شود، من می گویم بزرگ ترین و بهترین فیلمنامه با نوشتن اولین کلمه بر کاغذی سفید (اولین گام سفر بزرگ) آغاز می شود.
ب) تا وقتی که خودتان، خودتان را به عنوان فیلمنامه نویس قبول نداشته باشید، مطمئن باشید که دیگران اصلاً شما را قبول ندارند.
ج) یادتان باشد حتی بهترین استاد (در هر کاری) هم زمانی یک ناشی بوده است، پس نترسید و با اعتماد به نفس به پیش بروید.
د) همیشه جست و خیزهای بزرگ با گام های کوچک شروع می شود... پس گام اول را بردارید...
منبع: نشریه فیلم نگار، شماره57 .

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.