در برابر، چیزهایی وجود دارد که زیان آور است؛ یعنی استفاده از آن ها موجب می شود که سلامت و تندرستی آدمی به خطر افتد و به صلاح او نیست که آنها را برای رفع نیازمندی هایش به کار گیرد و در آنها تصرف نماید؛ زیرا موجب مفسده و زیان مادی یا معنوی است.
برای نمونه، اگر بدن ما به خون، آلوده گردد، در صورتی که آن را نشوییم، روشن است که ضررهای مادی یا معنوی را سبب می شود که ما را دچار ناراحتی یا بیماری می کند و در نتیجه از فعالیت و اهداف والایی که در نظر داریم باز می دارد و هم چنین اگر ظرفی به خون آلوده شود و در آن، آب بریزند و آن آب را به مصرف شست و شو یا شُرب برسانند، مفاسدی به بار می آورد که آثار نامطلوب آن متوجه افراد می گردد؛ یا اگر روی لباسی ادرار بریزد به سبب موادّ زیان باری که در آن وجود دارد، آن لباس، شایستگی آن را ندارد که پوشیده شود یا با آن نماز بگزارند و نباید از این حیث، زیانی متوجه کسی شود؛ از این رو شارع، برای مصلحت افراد و اجتماع، این گونه مواد را نجس دانسته، تصرف و هرگونه بهره مند شدن از آنها را ممنوع کرده است.
بنابراین، در اسلام هیچ چیزی نجس شمرده نشده، مگر برای زیانی که در به کار بردن آن وجود دارد و این که آسایش انسان را به خطر اندازد و هم چنین در هیچ مورد به پاکی چیزی حکم نشده، مگر بدان سبب که استفاده کردن از آن، به گونه که متناسب و متداول است، به کسی زیانی نمی رساند و مفسده ای ایجاد نمی کند، بلکه ادامه حیات و بهره مند شدن از مزایای زندگی در بیشتر موارد به سود بردن و تصرف در آن موارد وابسته است و مصلحت چنین اقتضا دارد که در مواقع ویژه، باید مورد استفاده قرار گیرد.
از سوی دیگر، عقول بشر آن گونه که بایسته است نمی تواند واقعیات را درک نماید و در این راه، چه بسا دچار اختلاف نظر می شود و از درک حقایق بی بهره می ماند، در نتیجه در اجتماع، مصالح از دست می رود و مردم دچار مفاسد می شوند که آن خلاف لطف و رحمت خداوندی است. در این صورت، خداوند متعالی به وسیله پیامبران، آن چه را که صلاح بشر است به وی ابلاغ می کند تا به هدف زندگی و کمال واقعی خویش برسد؛ یعنی اموری را که برای او چه در حال و چه در آینده، در دنیا یا آخرت، زیان مند یا ناپسند و برخلاف مصلحت است، حرام یا مکروه و در آن چه صلاح حتمی، یا مصلحت به درجه ای است که حتمیّت ندارد، واجب یا مستحب معرفی کرده و کارهایی را که نه زیان و نه سود دارد، مباح اعلام نموده است. به گفتار دیگر، اموری را که دارای مصلحت باشد اگر به گونه ای است که مصلحت آن، لازم الاستیفا است، واجب و اگر آن گونه نباشد، مستحب، و در صورتی که مفسده امور چنان باشد که حتماً باید از آن دوری ورزند، حرام و اگر مفسده اندک بوده، به آن درجه نرسیده باشد، مکروه نامیده می شود.
اکنون برآنیم آن چه را دین اسلام زیان مند تشخیص داده و استفاده از آن را جایز نمی داند و اصطلاحاً آن را نجس معرفی کرده، به ترتیب ذیل، اندکی مورد بحث قرار دهیم:
1 و 2: بول و غایط:
بول (ادرار) و فضولاتی که از راه مقعد دفع می شود، از هر حیوان حرام گوشتی نجس است و هر مسلمانی باید از آن پرهیز کند و در آن مورد باید برابر مقررات شرعی عمل کند. علم ثابت کرده که موادّ زاید و سمّی بدن، از راه کلیه ها به صورت ادرار از بدن دفع می شود. بی شک، اگر بدن یا لباس یا چیزی که مورد استفاده است به ادرار آلوده گردد، موجب زیان است و چه بسا که سبب بیماری گردد و همین گونه است فضولاتی که از راه مقعد دفع می شود.به طوری که محققان اظهار می دارند، عنصر اصلی زیان و فساد در اشیا، «ازت» است. تا وقتی که در چیزی مقدار نسبی «ازت» است. تا وقتی که در چیزی مقدار نسبی «ازت» قوّت نیافته باشد به لحاظ فسادپذیری و زیان رسانی خطرناک نیست و ما می توانیم فرمول شیمیایی زیر را برای ادرار و سایر نجاسات بپذیریم. نجاسات در درجه اول عبارتند از: موادّ آلی سه عنصری یا چهار عنصری که فوق العاده فسادپذیر بوده، محیط بسیار مساعدی نیز برای نشو و نمای میکرب های موذی تشکیل می دهند. موادّ آلی تا وقتی که از عالم نباتات تجاوز نکرده، به صورت شاخ و برگ های بی ازار، روی زمین می ریزد و به تدریج می پوسد و فقط خاصیت مطبوعی و قابلیت خوردن خود را از دست می دهد؛ اما عفونت و فسادی که مضرّ به زندگی انسان باشد بروز نمی دهد.
وقتی که به حیوانات عالی و چهارپایان توجه می کنیم، می بینیم که دارای سلول های مفصّل تری هستند و ازت دارترند. گذشته از مواد آلی که بدن آن ها را تشکیل می دهد، مقداری موادّ آلی جزو مدفوعات به خارج می رود؛ خواصّ و محیط نامطلوبی را به وجود می آورد، به طور طبیعی بستگی به نوع خوراک حیوان دارد. در مدفوع حیوانات دانه خوار و علف خوار، ازت نباتی که ازت کم آزاری است به مقدار کم وجود دارد و در مدفوع حیوانات گوشت خوار، ازت حیوانی به مقدار زیاد دیده می شود، به علاوه، فرق دیگری که مدفوع حیوانات و مخصوصاً انسان، با خون و قطعات جداشده از بدن آنها دارد، وجود و گاهی وفور انواع میکرب و تخم میکرب های بی آزار و بیماری زا می باشد به طوری که هر میلی متر مکعب از مدفوع انسان 60 تا 80 هزار میکرب به همراه خود می آورد که در میان آنها با سیل های وبا، اسهال، حصبه و سل فراوان است؛ بنابراین، اگر بخواهیم نجاسات را به لحاظ خطر فسادپذیری و پرورش میکرب های موذی که دو صفت اصلی آنها می باشد درجه بندی کنیم، در درجه اول باید مدفوع انسان و حیوانات گوشت خوار را قرار دهیم. وقتی صورت تجزیه ادرار و غایط را مقایسه کنیم، می بینیم مقدار نسبی ازت آلی موجود در ادرار فوق العاده بیشتر از ازت آلی موجود در غایط است:
مواد |
در غایط |
در ادرار |
مواد آلی |
8/25 |
50 گرم در شبانه روز برای هر نفر |
ازت |
1/2 |
1/12 گرم در شبانه روز برای هر نفر |
مواد معدنی |
5/4 |
12 گرم در شبانه روز برای هر نفر |
اسید فسفریک |
62/1 |
7/1 گرم در شبانه روز برای هر نفر |
پتاس |
73/0 |
22/2 گرم در شبانه روز برای هر نفر |
از آن چه ذکر شد معلوم می شود که فسادپذیری و زیان های بول به مراتب بیشتر از غایط است و شاید به همین سبب باشد که در کتب فقهی، وقتی نجاسات را برمی شمارند، بول را پیش از غایط ذکر می کنند و در تطهیر آن سخت گیری های بیشتر مقرر داشته اند. (1)
با توجه به آن چه گذشت، اسلام، بول و غایط را نجس اعلام کرده، لازم می داند از هرگونه تماس و ارتباطی که موجب آلودگی و زیان است خودداری شود.
عبدالله بن مسکان درحدیثی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله در پرهیز از بول سخت گیرترین مردم بود» (2) و نیز ابوبصیر از امام صادق علیه لاسلام نقل کرده: «بیشترین عذاب قبر از [پرهیز نکردن از] بول است». (3)
هم چنین در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده: «البته امر بول را کوچک نشمرید و آن را آسان ندانید»؛ (4) یعنی حتماً از آن پرهیز کنید. فضل بن حسن طبرسی از امام باقر و امام صادق علیه السلام بازگو کرده که مراد از فرموده خداوند که: «خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد»، (5) کسانی هستند که خود را از غایط و بول به آب تطهیر می کنند (6) و نیز در خبری از امام صادق علیه السلام که فرمود: «جز این نیست که بر او [مکلّف] لازم است که ظاهر مقعد را بشوید و شستن باطن آن لازم نیست». (7) جمیل بن درّاج از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
مردم به پنبه [و پارچه] و سنگ، مخرج غایط خود را تمیز می کردند، سپس شستن آن معمول گشت و آن رویه نیکویی است و رسول الله صلی الله علیه و اله به آن دستور داد و خودش به آن عمل می کرد و خداوند در کتابش: «خداوند توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد» را نازل کرد. (8)
فقها گویند: جای هیچ شبهه ای نیست که بول و غایطِ هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده داشته باشد، نجس است، خواه از انسان باشد یا غیر انسان، بلکه از علّامه، اجماع علمای اسلام ر این حکم نقل شده است. (9)
هنگامی که در جوامع بشری از بهداشت و پرهیز از آلودگی و کثافات خبری نبود، اسلام بر هر مسلمانی واجب کرد که مخرج بول و غایط را بشوید و این یک دستور مهم پزشکی است که برای پیش گیری از بیماری های گوناگون که سلامت آدمی را به خطر می اندازند.
این کار، هم برای سلامت بدن و هم برای بهداشت آلت دفع، فواید مهمی دارد؛ زیرا میکرب ها و موادّ ازتی و اسیداوریک و موادّ شیمیایی دیگر، اگر در روی پوست آلت بمانند، ضایعاتی را ایجاد می کنند، به ویژه اگر ادرار دارای میکربی مانند سوزاک باشد، زخم شدیدی بروی پوست به وجود می آورد و هم چنین بول و مدفوع عفونتی دارد که اگر شسته نشود و بدن یا لباس به آن آلوده باشد از آن بوی بدی به مشام می رسد که بسیار ناراحت کننده و موجب جذب حشرات است و نیز بهترین محل برای پرورش میکرب ها فراهم می آورد. (10)
3. منی:
منی هر حیوانی که خون جهنده داشته باشد، حلال گوشت یا حرام گوشت، در خشکی زندگی کند یا در دریا، نجس و لازم الاجتناب است و در عباداتی که مشروط به پاکی بدن یا لباس است، باید بدن یا لباس به منی آلوده نباشد و همین گونه است که موردی که در آن، طهارت شرط شده باشد. این بدان سب است که موادّ فسادپذیر و زیان رسانِ فراوانی در آن وجود دارد و در صورتی که محیط زندگی به آن آلوده گردد، مسلم است که زیان های جبران ناپذیر را سبب می شود و بیماری به وجود می آورد.گروهی از فقها ادعای اجماع کرده اند که منی هر حیوانی که خون جهنده داشته باشد، خواه حلال گوشت باشد خواه حرام گوشت، نجس است. (11) از جست و جود در فتاوا چنین برمی آید که این مسئله از مسلّمات است به گونه ای که در این باره، کوچک ترین شکی وجود ندارد. آشکارترین دلیل آن، روایات فراوانی است که از جمله آنها صحیحه محمد بن مسلم می باشد. وی در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت، نجاست منی را یاد نمود و درباره آن تشدید کرد و نجاست آن را از بول شدیدتر دانست و فرمود: «اگر پیش از نماز و پس از دخول در نماز، منی را [در لباس یا بدن خود] دیدی نمازت را اعاده کن.» (12)
4. میته:
هر حیوانی که خون جهنده ای داشته باشد، چه حلال گوشت و چه حرام گوشت، در صورتی که روح از بدنش بی ذبح شرعی خارج گردد، شرعاً میته شمرده می شود و نجس و خوردن گوشتش حرام است و در این باره هیچ شکی نیست و در همین حکم است اجزای دارای حیات جداشده از حیواناتی که خون جهنده دارند، خواه کوچک باشد، خواه بزرگ. (13)روشن است که در هر حیوانی موادّ فسادپذیر فراوانی وجود دارد. همین که حیوان بمیرد و بی روح شود، به ویژه هنگامی که در چنگال میکرب های بسیار ریز قرار گیرد، پژمرده شده، جولانگاه میکرب های فاسد کننده واقع می شود که پس از اندک مدتی بوی تعفّن و نامطبوع آن، گرداگرد را فرا می گیرد. در این صورت است که چنین چیزی جز زیان، نتیجه دیگری ندارد و سلامت اشخاص را تهدید می کند.
پوست میته نیز نجس می باشد و به کارگیری آن در مواردی که مشروط به طهارت است نارواست؛ برای نمونه، با دلوی که از پوست میته درست شده نمی توانند از چاه آب بکشند و با آن آب، وضو بگیرند و هم چنین جامه ای که با آن بشویند پاک نمی شود، بلکه جامه پاک نیز بر اثر تماس با آب، نجس می گردد، مگر این که آب را در موردی مصرف کنند که مشروط به طهارت نباشد؛ مانند آبیاری درخت و مانند آن.
آشکار است که اگر حیوان به سبب پیری یا بیماری بمیرد، جسمش با عوارض جانبی مضرّ مسموم شده و آثار این گونه سموم به اندازه ای قوی است که حتی اگر میکروب های آن را با آتش و جوشاندن از میان ببرند، زیان آن از میان نمی رود. جسم مرده در چنین حالتی همانند غذای تخمیرشده ای است که هرچه میکرب های آن را با حرارت عقیم سازند باز برای انسان زیان آور است به گونه ای که در برخی موارد ممکن است به مرگ بینجامد. (14)
همچنین اگر حیوانی به گونه شرعی ذبح نشود؛ یعنی برای نمونه، ان را روبه قبله ذبح نکند یا نام خدا را به عمد در هنگام سربریدن بر زبان جاری نسازند یا چهار رگ را قطع ننمایند، آثاری در آن پدید می آید که به لحاظ روح و جسم، زیان بار است. چنان که بسیار در یان باره توضیح داده ایم در بسیاری از موارد ممکن است علت حرام بودن یا نجاست چیزی را ندانیم؛ برای نمونه نمی دانیم در ذکر ننمودن نام خدا در هنگام کشتن حیوان، چه اثر ظاهری یا معنوی در ذبیحه پدید می آید؛ اما ندانستن ما دلیل آن نیست که در آن مورد، عکس العمل ها و آثاری ایجاد نشود و حکمت و فلسفه ای وجود نداشته باشد.
واقعیت این است که در احکام اسلامی و هم چنین در باب نجاست و طهارت، نباید اندیشه خودمان را به آن چه به لحاظ ظاره به نظرمان می رسد، معطوف داریم؛ زیرا هنوز بسیاری از رازها بر بشر پوشیده است. هرچه بشر در علم پیشرفت می کند، ناتوانی او در برابر فهم رازهای آفرینش و رویدادهای عالم، افزایش می یابد؛ زیرا بشر در حال تکامل است و پیوسته معلوماتش زیادتر می شود و رازهایی را کشف می کند که پیشتر از آن ناآگاه بوده. ممکن است در آینده در برخی از موارد، با پیشرفت علوم به حقایق و نکاتی تازه درباره مقررات اسلامی برسیم.
بی شک، پیامبران الهی با وحی از حقایقی آگاهند که بشر چنان ظرفیتی ندارد که از آنها اطلاع پیدا کند؛ بنابراین جای شگفتنی نیست اگر برخی از دستورهای اسلام را ببینیم که فلسفه و حکمت آن بر ما پنهان باشد؛ برای نمونه، نمی فهمیم که چرا اسلام حیوانی را به عمد رو به قبله ذبح نکنند، آن حیوان نجس و خوردن گوشتش حرام است. زیرا دامنه فکر و فهم ما در برابر حقایق بی پایان آفرینش، بسیار اندک است. (15) هم چنین تاکنون پی نبره ایم که چرا اگر حیوانی ذبح شود چنان چه غدّه ای در گردن اوست پیوسته به سر نباشد، آن حیوان نجس و میته است.
در فقه، این گونه مسائل، فراوان است که باید در آن موارد به کوتاهی فهم خویش اعتراف کنیم و «کاستی را از قابل بدانیم نه از فاعل».
روش ذبح و بهداشتی بودن آن
در اسلام، برای ذبح حیوانات، مقررات ویژه ای وضع شده که مصالح بسیار ارزنده ای را در بردارد. توضیح آن است که خون در بدن هم چون رودخانه ای است که از شهر می گذرد و پیش از ورود به آن، صاف و پاکیزه است؛ اما پس از عبور از محله های گوناگون شهر، الوده می گردد به گونه ای که پس از خروج از شهر، مصداق آب دانسته نمی شود، بلکه کثافاتی می باشد که به آب آمیخته شده است.خون نیز پس از عبور از سرچشمه های پاک و صفابخش (ریه و کبد) و سیراب و باطراوت کردن جای جای بدن، هنگامی که برای خروج از شریان به وریدها انتقال می یابد، ماده مسمومی است که اگر در بدن بماند بسیار زیان آور است. از سوی دیگر، بسیار روشن است که هر اندازه خون، بیشتر در گوشت بماند، فسادپذیرتر و زودتر خراب و فاسد می گردد و نیز در هنگام ذبح، به سبب ترسی که بر حیوان عارض می شود سمومی به خونش راه می یابد که هرچه بیشتر خون از بدن خارج گردد، خوردنش گواراتر و بهداشتی تر است؛ بنابراین، شرط مهم در ذبیحه آن است که خونش کاملاً خارج شود، و گرنه اولاً گوشت، بدمنظر و تیره رنگ می شود؛ ثانیاً اگر همه خون به خوبی خارج نگردد، مویرگ ها، خون محتوی خود را داخل ماهیچه ها نموده، مقداری میکرب و موادّ سمی از این راه به گوشت نفوذ می نماید و آن را فاسد می کند که مصرفش زیان آور است و ذبحه به روشی که اسلام مقرر داشته، بهترین راه برای خارج کردن بیشترین خون از بدن حیوان می باشد. (16)
افزون بر این با قطع فوری سر حیوان از گلو، رابطه مغز با اعصاب قطع می شود و زجرِ حیوان به کمترین اندازه می رسد. بدین معنا که اگر سر جیوان به روشی که اسلام دستور داده از جلو و از محلّ گلو بریده شود به سرعت، از ورود خون اکسیژن دار به مغز جلوگیری به عمل آمده، بلافاصله مغز از درک درد ناشی از بریدن، رهایی می یابد و برعکس، اگر سر حیوان از پشت گردن بریده شود، خون و اکسیژن به مغز می رسد و درکِ مغز باقی می ماند و درد فوق العاده شدیدی از بریده شدن عصب های انشعاب یافته از مغز پدیدمی آید.
5. خون:
به گونه اجمال، درباره نجاست خون، هیچ گونه شبهه ای نیست، بلکه برخی آن را از ضروریات دین و از موارد اجماع مسلمانان دانسته اند؛ اما نجاست آنف در صورتی است که خون حیوان جهنده باشد، (17) چه حلال گوشتباشد و چه حرام گوشت؛ اما خوردنش در هر صورت حرام است. (18)قرآن مجید به این موضوع اشاره نمود و صریحاً آن را حرام کرده است. در آیه 115 سوره نحل چنین آمده: «همانا بر شما حیوان مرده، خون و گوشت خوک ...را حرام کرده است». (19)
توضیح آن که نجاست خون در میان مسلمانان، یک حکم بدیهی بوده؛ از این رو می پرسیدند که برای نمونه، جامه ما به خون آلوده بوده و ما پس از نماز از آن آگاهی یافته ایم؛ آیا نمازمان صحیح است؟
در صحیحه ابن سنان از امام صادق علیه السلام چنین نقل شده:
اگر خون به لباس مردی برسد و نماز بخواند، در صورتی که از آن آگاهی نداشته باشد، نمازش اعاده ندارد؛ اما اگر پیش از آن که نماز بخواند به آن آگاهی داشته باشد و در هنگام نماز فراموش کرده و با همان لباس نماز خوانده، باید نمازش را اعاده کند. (20)
می توانیم بگوییم یکی از جهاتی که خون در دین اسلام لازم الاجتناب شمرده شده، این است که بخش عمده خون از بافت هاست و مهم ترین عنصری که در آن وجود دارد گلبول های قرمزی است که مرکّب از سلول های زنده می باشد و نیز مقداری ترشّحات بدن با خون ترکیب شده، که با بول یا عرق، باید از بدن خارج گردد؛ بنابراین می گوییم، خون، ممزوجی است از مقداری موادّ سودمند و بسیاری از مواد مضر که باید به صورت ترشّح وافر از بدن خارج شود؛ پس اگر خون از حیوان بیماری باشد، خوردن خونش زیان مندتر خواهد بود و نیز خوردن گوشت پیش از آن که خون از بافت هایش بیرون برود، بسیار زیان آور است که با سرعت در بافت های جسم حیوان هم چون عضلات، ایجاد تخمیر می کند و گوشت را برای خوردن ناسازگار می سازد و هرگاه مرگ حیوان بر اثر پیری باشد، ضررش مانند ضرر حیوان مرده ای است که با مرض، مرده باشد؛ زیرا معنای پیری، انحلال تدریجی بافت های جسم می باشد و روشن است که انحلال هیچ یک از بافت ها جز به واسطه ضعف طبیعی یا مرض تدریجی که در گوشت حیوان محسوس است، صورت نمی گیرد و در این صورت از ارزش غذایی و شایستگی هضم آن می کاهد.
از نظر پزشکی مسلّم است که گوشت حیوان سالمی که ذبح شرعی کنند و خونش گرفته شود بهترین غذاهاست و هیچ گونه ضرری در آن وجود ندارد، به خلاف حیوان مریض یا حیوانی که ذبح نشود و گوشتش با خونش آمیخته باشد؛ (21) از این رو در کشورهای غیرمسلمان، کسانی که مسلمان نیستند از ذبیحه مسلمانان استفاده می کنند؛ چون دریافته اند روش ذبح اسلامی بهترین راه برای بهداشتی بودن گوشت است. (22)
زیان های خون را به گونه دیگری نیز می توانیم یان کنیم و آن این است که، همان گونه که طبیعی دانان می گویند، سموم و مواد زاید بدن که در نتیجه فعالیت های حیاتی سلول ها به وجود می آیند، پیوسته در خون ریخته می شوند تا از راه های گوناگونِ بدن بیرون روند. این سموم عبارتند از: گازکربنیک، ادرار، عرق و صفرا؛ از سوی دیگر، خون در بدن دارای قوای دفاعی به نام آمیب هاست که میکرب های زیان آور را از میان می برند. این سپاهیان مدافع، هنگامی که از بدن خارج می شوند در درون شبکه های خونی که خارج شده، گرفتار می شوند و در نتیجه، محیط بی دفاعی برای پرورش میکرب ها و سموم پدید می آید؛ بنابراین باید از خونی که از بدن خارج شده دوری جست و محیط را پاک کرد.
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السلام از علت حرام بودن خمر، میته، خون و گوشت خوک پرسید. اما پس از بیان مطلبی فرمود:
کسی که به خوردن گوشت حیوان مرده ادامه نمی دهد [و از گوشت حیوان مرده تناول نمی کند]، مگر این که بدنش ضعیف [و جمسش لاغر] می شود، توانش از میان می رود، نسلش منقطع می شود و باعث سکته [مرگ ناگهانی] می گردد؛ اما خوردن خون، سبب آب زرد است [دهان را بدبو (23)] می کند و بوی بد بدن، بد خُلقی و سنگ دلی ایجاد می نماید؛ رافت و رحمت را کم می کند به گونه ای که فرزند و پدر و مادرش از این که آنها را به قتل برساند در امان نیستند. (24)
پینوشتها:
1. اقتباس از مطهّرات در اسلام، ص 61-63.
2. وسائل الشیعه، ج1، ص 138: «کانَ رسولُ الله اشَدُّ الناسِ تَوقّیاً للبَولِ...».
3. همان، ص 239: «انّ جُلَّ عذابِ القَبرِ فی (من خ ل) البَولِ».
4. همان: «لا تَستَحقِرَنَّ بالبول و لا تَهاوَننَّ به...».
5. بقره(2) آیه 222: «... انّ الله یُحِبُّ التَّوابینَ و یُحِبُّ المُتَطَهِّرینَ».
6. وسائل الشیعه، ج1، ص 251.
7. همان، ص 245: «... انّما علیه ان یَغسَلَ ما ظَهَر مِنها (یعنی المقعده) وَ لَیسَ عَلَِیه ان یَغسَلَ باطنَها».
8. همان، ص 250: «کان النّاسُ یَستَنجُونَ بالکُرسَفِ و الاَحجار ثم اُحدِث الوضوءُ و هو خُلقٌ کریمٌ فامَرَ به رَسول الله وصَنَعَهُ فانزَلَ اللهُ فی کِتابِه «انَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَهِرینَ».
9. مصباح الفقیه، «کتاب الطهاره»، ص 516.
10. ر.ک: ارتبط انسان و اسلام، ص 165.
11. مصباح الفقیه، ج1، ص 52.
12. همان، ص 521: «عن الصادق علیه السلام قال: ذَکَرَ المنیَّ و شدِّدَهُ وَ جَعَلَه اشدَّ من البَولِ...»؛ وسائل الشیعه، ج2، ص 1022.
13. مصباح الفقیه، ص 522 و 526.
14. ر.ک: اسلام و طبّ جدید یا معجزات علمی قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدی، ص 39.
15. اسراء(17) آیه 85: و ما اوتیتُم مِن العِلمِ اِلَّا قَلیلاً... ؛ از دانش جز اندکی به شما داده نشده است.
16. ر.ک: اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج8، ص 208-209، 212 و 218.
17. ر.ک: مصباح الفقیه، ج1، ص 539.
18. ر.ک: وسائل الشیعه، ج16، ص 359-361.
19. بقره(2)، آیه 173: اِنَّما حَرَّمَ علیکم المَیتَهَ و الدَّمَ و لَحمَ الخِنزیرَ و ...
20. مصباح الفقیه، ج1، ص 540: «ان اصابَ ثوبَ الرجُلِ الدمُ فیَصِلّی فیه وَ هُوَ لا یَعلَمُ فلا اعادَهَ وَ اِن هُوَ عَلِمَ قَبلَ ان یُصَلِّی فنَسِیَ وَ صَلِّ فیه فعلیه الا عادَهٌ».
21. اسلام و طبّ جدید یا معجزات علمی قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، ص 39-41.
22. این موضوع را در سفری که به انگستان در سال 1377 داشتم، دیدم.
23. در برخی از نسخ.
24. وسائل الشیعه، ج16، ص 310: «... امّا المَیتَهُ فَانَّهُ لا یُدمِنُها (لم یَنَل منها خ ل) احدُ الّا ضَعُفَ بَدَنُه (و نحل جسمُه) و ذَهَبَ قُوتَه و انقَطَع نَسلُهُ و لا یَمُوت آکِلُ المیتَهِ الا فُجاهٌ و امّ الدَّمُ فَانَّهُ یُورثُ آکِلَه الماءَ الاصفَرَ (وَ یُبخِرُ الفَم) و یُنتِنُ الریحَ و یُقسی الخُلقَ وَ یُورِثُ الکَلبَ و القَسوَهَ و قِلَّهَ الرافهِ و الرَّحمَهِ حتّی لا یُومِنُ اَن یَقتُلَ وَلدهَ و والدیه».
/ج