امروزه، دنیای سیاست را می توان به عنوان یکی از مهم ترین مسائل مربوط به زندگی بشر دانست که بسیاری از جوانب آن را تحت شعاع خود قرار داده است این تاثیرات در برخی مواقع باعث پیشرفت و ارتقای کیفیت زندگی و در بسیاری از مسائل باعث تخریب و انزوای ارزش های سنتی و تعیین شده زندگی بشری شده اند.برای مثال می توان به دنیای بازی های کامپیوتری اشاره کرد.دخالت سیاست در دنیای بازی های کامپیوتری مورد جدیدی نیست و بارها و در بسیاری از بازی ها دیده می شود که جای پای سیاست در جای جای آن مشاهده می شود.برای مثال می توان به بازی هایی از قبیل عناوین تام کلنسی اشاره کرد که کاملا و به صورت هدف دار و از پیش تعیین شده مسائل سیاسی را به چالش کشیده اند و برخی بازی ها نظیر The political Machine یا Revolution Republic نیز تولید شدند که تمام داستان،اهداف و روند بازی در آنها بر مبنای سیاست پایه گذاری و اجرا شدند.
امروزه سیاست به بخش مهمی از زندگی انسان ها تبدیل شده است و طبیعی است که در دنیای بازی های کامپیوتری نیز اثراتی از خود به جای گذارده باشد.وقتی قرار بر این باشد که سیاست و مسائل مربوط به سیاست اساس داستان یک بازی را شکل بدهند، آشفتگی سیاسی و مشکلات آن بیشتر مد نظر خواهد بود، چرا که ساختار بازی های رایانه ای بر اساس چالش ها و مشکلات و تلاش برای حل آنها توسط بازیباز بنا شده است و بازی ای که بر سیاست بنا شده باشد؛ باید مشکلی سیاسی بیان کرده و بازیباز را در نقش قهرمانی قرار می دهد که تلاش می کند مشکل سیاسی موجود را حل کند.برای سال ها، سازندگان بازی های کامپیوتری آمریکایی تلاش کرده اند با طرح مسائلی همچون حمله خیالی شوروی به آمریکا (در عناوینی چون Freedom Fighters و Red Alert 2)یا جدال با تروریسم، نه تنها بازیباز آمریکایی را سرگرم کنند، بلکه چهره ای مطلوب و محبوب از سیاستمداران و سردمداران خود بیافرینند.
اما در چند سال اخیر سیاست دخالت در بازی های کامپیوتری که توسط کشورهای غربی خصوصا آمریکا در حال اجرا بود تغییر محسوسی یافت.طی سال های اخیر بازی هایی مانند splinter Cell یا Alpha Rrotocol و تعدادی دیگر، تولید شدند که داستان آن ها تغییر محسوسی نسبت به گذشته پیدا کرده بود و دیگر خبری از آن هم توهم جنگ و خونریزی با کشورهای دیگر جهان در کار نبود بلکه این بار مشکل داخل کشورشان و در بدنه سیاست بود.
این پدیده جدید که قبلاً در دنیای بازی ها بسیار کمرنگ تر بوده است چیزی جز فساد در دنیای سیاستمداران آمریکایی نیست.در بسیاری از این بازی ها، بازیباز برای اولین بار با پدیده ای به نام خیانت سیاستمدار آمریکایی به خود روبرو می شود و در کمال تعجب و شگفتی تصور می کند معجزه ای رخ داده است و بازیساز آمریکایی سرانجام سرعقل آمده و موضوعی کاملاً بدیهی را در قالب بازی خود گنجانده است.موضوعی که قبلاً بارها در اخبار شاهد آن بوده ایم، ولی در بازی های رایانه ای سابقه نداشته و بازیباز غیرآمریکایی را به این نکته امیدوار می کند که شاید بازیساز بر سرعقل آمده و با وجود این همه سانسور و اختناق سیاسی آمریکایی، شهامت این را داشته است تامساله ای را که برای دولت خود چندان مطلوب نیست بیان کند.
به این ترتیب حتی بازیباز غیرآمریکایی نیز که از پیش به دسیسه ها و فریب های آمریکایی که بارها شاهد آن بوده بی اعتماد و بدگمان است، ناخودآگاه به این محصول خوش بین شده و طی دقایق اولیه بازی با مشاهده نگاه جدید بازی و دید نقادانه آن به سیاستمدار آمریکایی، شروع به باورکردن و برقراری ارتباط با داستانی می کند که به زودی چرخش عجیبی پیدا خواهد کرد.
در بسیاری از این بازی ها از قبیل آخرین عناوین در سری splinter cell شاهد خیانت سیاسمتداران به یک قهرمان صادق و درستکار هستیم، از این رو بازیباز باور می کند بازی حقیقتاً تلاش دارد فساد سیاستمداران آمریکایی را نمایش دهد و آن را بر ملا کند.این حس اعتماد موقت، پاشنه آشیل بازیباز ما است.تجربه ثابت کرده است هرگاه فردی بخواهد موضوعی بدیهی را رد کند، با مخالفت قطعی طرف مقابل رو به رو خواهد شد.از این رو یک گفتگو کننده ماهر هرگز از راه اشاره و طرح مستقیم بحث وارد نمی شود، بلکه در مراحل ابتدایی بحث خود را با طرف مقابل موافق جلوه داده و تلاش می کند اعتماد او را جلب کند.سپس در فرصت مناسب از این اعتماد استفاده کرده و بحث کاملاً غیرمنطقی خود را به گونه ای طرح می کند که آن را به شیوه ای بسیار ساده تر به کرسی بنشاند و ثابت کند.اینجاست که بازیساز آمریکایی نیز از همین ترفند برای فریب بازیباز استفاده می کند.
در حالی که بازیباز بازی را یک اثر شجاعانه و ضد آمریکایی و ضد استعماری می پندارد و آماده پذیرش هرچیزی است که این بازی برای عرضه دارد؛ ناگهان داستان عوض می شود و مشخص می شود سیاستمدار فاسد فردی مستقل بود و هدفی جز خیانت به دولت آمریکا و بازیباز نداشته است و اینجاست که بازیباز باید در کنار حامی واقعی خود یعنی بقیه سیاستمداران آمریکایی و دولت آمریکا، در برابر شر مطلق که یک سیاستمدار خیانتکار به دولت آمریکا بوده مبارزه کند.اینجاست که بازیباز ودولت آمریکا عملاً به یک گروه متحد تبدیل می شوند که هر دو مورد ظلم وخیانت و ناجوانمردی واقع شده، نام هر دو در پی بی عدالتی آلوده شده و هر دو هدفی مشترک دارند.بازیباز خود را با دولت آمریکا مترادف و همذات احساس می کند و طی معجزاتی که به طرز باور نکردنی پشت سر هم رخ می دهد، با حمایت آسمانی و ناگهانی سیاستمداران خوب و صادق آمریکایی مشکلات یکی پس از دیگری از پیش روی بازیباز برداشته شده و سرانجام درپایان بازی وقتی قهرمان به پیروزی می رسد، در واقع این دولت آمریکاست که به پیروزی رسیده و افراد بد اندیش و خائن را بیرون رانده است.
بازی در پایان با شیوه زیرکانه، دولت آمریکا را منزه از هر نوع فساد نشان داده است و هر نوع عامل فساد موجود در آن را عاملی خارجی می پندارد و در نهایت این آمریکاست که به عنوان نمادی از خیر مطلق مطرح می شود که حتی اگر عامل فساد آور خارجی در آن وارد شده باشد؛ با شجاعت و شهامت (!)آن را از خود می راند و همچنان منزه و مقدس و پاک باقی می ماند.این شیوه نسبتاً جدید که در بسیاری از بازی های آمریکایی مورد استفاده قرار می گیرد؛ اکنون به بستر داستانی اصلی بسیاری از این قبیل بازی ها تبدیل شده و با شیوه ای زیرکانه تلاش می کند حتی بازیبازان منتقد به سیاست آمریکایی را فریب دهد.
البته این ترفند صرفاً یک ترفند آمریکایی نیست، بلکه برخی دولت ها به طور مستقیم یا غیرمستقیم تلاش کرده اند چنین روش هایی را در پیش گیرند.طبیعتاً شیوه غیر مستقیمی که در بازی های آمریکایی به افراط استفاده می شود در این حالت بسیار موثر واقع شده و بازیبازان بیشتری در دام آن گرفتار خواهند شد.این موضوع زمانی موثرتر خواهد بود که دلوت به ظاهر هیچ نقشی در ساخت بازی نداشته و بازی توسط یک تولید کننده به ظاهر مستقل از دولت ساخته شده باشد.به عنوان مثال در بازی جدید Medal of Honor که در ظاهر مورد اعتراض دولت آمریکایی نیز واقع شد، سازنده بازی بازیباز را در بخشی از بازی در نقش نیروهای طالبان قرار می دهد و این مساله اعتراض دولت آمریکا را برانگیخت.اما در حقیقت حتی در این بازی نیز در پایان این دولت آمریکا و نیروی آمریکایی بود که پاک نشان داده شده و نیروی غیرآمریکایی نمادی از شر بود که در بخشی از بازی باید به اعمال جنایتکارانه دست می زد.
مرحله بسیار مشهور فرودگاه در بازی Modern Wrfare 2 نمونه دیگری از این سیاست فریبکارانه است که بازی قهرمان را در نقش یک نیروی غیرآمریکایی قرار می دهد، اما به سرعت و با عملی وحشیانه آنچنان احساسی در بازیباز ایجاد می کند که بازیباز ناخودآگاه از نیروی ضد امریکایی متنفر شده و می خواهد دوباره در نقش نیروی آمریکایی به قهرمان بازی بپردازد.
اما استفاده های مستقیم از این شیوه نیز در دنیای بازی بی سابقه نبوده است.به عنوان مثال دولت کمونیست چنین یک بازی بسیار شبیه بازی مشهور دیابلو را با هزینه دولتی ساخته و در اختیار عموم قرار داده است.
در این بازی قهرمان بازی در نقش یک سیاستمدار خوب چینی، باید به سیاستمداران فاسد چینی حمله کرده و آنان و حتی همسران فرزندانشان را به قتل برساند؛ اما در پایان مشخص می شود رهبر چین در واقع فردی بسیار پاک بوده و بخش اعظم سیاستمداران چینی نیز افرادی مقدس هستند و فساد اندکی که وجود داشته و توسط بازیباز از بین رفته است عملاً از عاملی خارجی نشات گرفته و بدنه اصلی دولت چین از چنین فسادی برتر بوده است.
نمونه بارز دیگر چنین بازی هایی، بازی بسیار مشهور آنلاین America s Army است که توسط ارتش آمریکا تهیه شده و عملاً به عنوان ابزاری برای جذب نیرو به ارتش این کشور و تبلیغ و خوب نمایی آن استفاده شده است.
آنچه مسلم است بازیباز خارجی به سیاست و سیاستمدار نیز دست روی دست نمی گذارد و با این قبیل ترفندها و شیوه ها، تلاش دارد تا نام آلوده خود را پاک کرده و جلب اعتماد کند.این که این ترفند جدید و این شیوه زیرکانه تا چه حد موفق بود در نهایت به بازیبازان و اطلاع رسانی جمعی در این خصوص بستگی دارد و وظیفه ای است که بر دوش هر بازیباز مسؤول و متعهدی سنگینی می کند.
اما شیوه های برخورد با اینگونه بازی های رایانه ای، بسیار حساس است و به راحتی نمی توان جلوی این جریان را گرفت.رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهم دی ماه سال 84 به ضرورت تولید بازی های رایانه ای مناسب و اهتمام ویژه به امر نخبگان برای شناسایی و سازماندهی آنان به منظور بهره گیری از این قشر ممتاز و همچنین تامین نیازهای آنان سفارش فرمودند.با توجه به منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد بازی های رایانه ای باید به قشر بازیساز ایرانی در تمام زمینه ها توجهی ویژه بشود، تا با تولید و ساخت و عرضه بازی های داخلی مناسب به مقابله صحیح و اثرگذار با آن جریان پرداخت.
منبع:بازی رایانه شماره39
امروزه سیاست به بخش مهمی از زندگی انسان ها تبدیل شده است و طبیعی است که در دنیای بازی های کامپیوتری نیز اثراتی از خود به جای گذارده باشد.وقتی قرار بر این باشد که سیاست و مسائل مربوط به سیاست اساس داستان یک بازی را شکل بدهند، آشفتگی سیاسی و مشکلات آن بیشتر مد نظر خواهد بود، چرا که ساختار بازی های رایانه ای بر اساس چالش ها و مشکلات و تلاش برای حل آنها توسط بازیباز بنا شده است و بازی ای که بر سیاست بنا شده باشد؛ باید مشکلی سیاسی بیان کرده و بازیباز را در نقش قهرمانی قرار می دهد که تلاش می کند مشکل سیاسی موجود را حل کند.برای سال ها، سازندگان بازی های کامپیوتری آمریکایی تلاش کرده اند با طرح مسائلی همچون حمله خیالی شوروی به آمریکا (در عناوینی چون Freedom Fighters و Red Alert 2)یا جدال با تروریسم، نه تنها بازیباز آمریکایی را سرگرم کنند، بلکه چهره ای مطلوب و محبوب از سیاستمداران و سردمداران خود بیافرینند.
اما در چند سال اخیر سیاست دخالت در بازی های کامپیوتری که توسط کشورهای غربی خصوصا آمریکا در حال اجرا بود تغییر محسوسی یافت.طی سال های اخیر بازی هایی مانند splinter Cell یا Alpha Rrotocol و تعدادی دیگر، تولید شدند که داستان آن ها تغییر محسوسی نسبت به گذشته پیدا کرده بود و دیگر خبری از آن هم توهم جنگ و خونریزی با کشورهای دیگر جهان در کار نبود بلکه این بار مشکل داخل کشورشان و در بدنه سیاست بود.
این پدیده جدید که قبلاً در دنیای بازی ها بسیار کمرنگ تر بوده است چیزی جز فساد در دنیای سیاستمداران آمریکایی نیست.در بسیاری از این بازی ها، بازیباز برای اولین بار با پدیده ای به نام خیانت سیاستمدار آمریکایی به خود روبرو می شود و در کمال تعجب و شگفتی تصور می کند معجزه ای رخ داده است و بازیساز آمریکایی سرانجام سرعقل آمده و موضوعی کاملاً بدیهی را در قالب بازی خود گنجانده است.موضوعی که قبلاً بارها در اخبار شاهد آن بوده ایم، ولی در بازی های رایانه ای سابقه نداشته و بازیباز غیرآمریکایی را به این نکته امیدوار می کند که شاید بازیساز بر سرعقل آمده و با وجود این همه سانسور و اختناق سیاسی آمریکایی، شهامت این را داشته است تامساله ای را که برای دولت خود چندان مطلوب نیست بیان کند.
به این ترتیب حتی بازیباز غیرآمریکایی نیز که از پیش به دسیسه ها و فریب های آمریکایی که بارها شاهد آن بوده بی اعتماد و بدگمان است، ناخودآگاه به این محصول خوش بین شده و طی دقایق اولیه بازی با مشاهده نگاه جدید بازی و دید نقادانه آن به سیاستمدار آمریکایی، شروع به باورکردن و برقراری ارتباط با داستانی می کند که به زودی چرخش عجیبی پیدا خواهد کرد.
در بسیاری از این بازی ها از قبیل آخرین عناوین در سری splinter cell شاهد خیانت سیاسمتداران به یک قهرمان صادق و درستکار هستیم، از این رو بازیباز باور می کند بازی حقیقتاً تلاش دارد فساد سیاستمداران آمریکایی را نمایش دهد و آن را بر ملا کند.این حس اعتماد موقت، پاشنه آشیل بازیباز ما است.تجربه ثابت کرده است هرگاه فردی بخواهد موضوعی بدیهی را رد کند، با مخالفت قطعی طرف مقابل رو به رو خواهد شد.از این رو یک گفتگو کننده ماهر هرگز از راه اشاره و طرح مستقیم بحث وارد نمی شود، بلکه در مراحل ابتدایی بحث خود را با طرف مقابل موافق جلوه داده و تلاش می کند اعتماد او را جلب کند.سپس در فرصت مناسب از این اعتماد استفاده کرده و بحث کاملاً غیرمنطقی خود را به گونه ای طرح می کند که آن را به شیوه ای بسیار ساده تر به کرسی بنشاند و ثابت کند.اینجاست که بازیساز آمریکایی نیز از همین ترفند برای فریب بازیباز استفاده می کند.
در حالی که بازیباز بازی را یک اثر شجاعانه و ضد آمریکایی و ضد استعماری می پندارد و آماده پذیرش هرچیزی است که این بازی برای عرضه دارد؛ ناگهان داستان عوض می شود و مشخص می شود سیاستمدار فاسد فردی مستقل بود و هدفی جز خیانت به دولت آمریکا و بازیباز نداشته است و اینجاست که بازیباز باید در کنار حامی واقعی خود یعنی بقیه سیاستمداران آمریکایی و دولت آمریکا، در برابر شر مطلق که یک سیاستمدار خیانتکار به دولت آمریکا بوده مبارزه کند.اینجاست که بازیباز ودولت آمریکا عملاً به یک گروه متحد تبدیل می شوند که هر دو مورد ظلم وخیانت و ناجوانمردی واقع شده، نام هر دو در پی بی عدالتی آلوده شده و هر دو هدفی مشترک دارند.بازیباز خود را با دولت آمریکا مترادف و همذات احساس می کند و طی معجزاتی که به طرز باور نکردنی پشت سر هم رخ می دهد، با حمایت آسمانی و ناگهانی سیاستمداران خوب و صادق آمریکایی مشکلات یکی پس از دیگری از پیش روی بازیباز برداشته شده و سرانجام درپایان بازی وقتی قهرمان به پیروزی می رسد، در واقع این دولت آمریکاست که به پیروزی رسیده و افراد بد اندیش و خائن را بیرون رانده است.
بازی در پایان با شیوه زیرکانه، دولت آمریکا را منزه از هر نوع فساد نشان داده است و هر نوع عامل فساد موجود در آن را عاملی خارجی می پندارد و در نهایت این آمریکاست که به عنوان نمادی از خیر مطلق مطرح می شود که حتی اگر عامل فساد آور خارجی در آن وارد شده باشد؛ با شجاعت و شهامت (!)آن را از خود می راند و همچنان منزه و مقدس و پاک باقی می ماند.این شیوه نسبتاً جدید که در بسیاری از بازی های آمریکایی مورد استفاده قرار می گیرد؛ اکنون به بستر داستانی اصلی بسیاری از این قبیل بازی ها تبدیل شده و با شیوه ای زیرکانه تلاش می کند حتی بازیبازان منتقد به سیاست آمریکایی را فریب دهد.
مرحله بسیار مشهور فرودگاه در بازی Modern Wrfare 2 نمونه دیگری از این سیاست فریبکارانه است که بازی قهرمان را در نقش یک نیروی غیرآمریکایی قرار می دهد، اما به سرعت و با عملی وحشیانه آنچنان احساسی در بازیباز ایجاد می کند که بازیباز ناخودآگاه از نیروی ضد امریکایی متنفر شده و می خواهد دوباره در نقش نیروی آمریکایی به قهرمان بازی بپردازد.
اما استفاده های مستقیم از این شیوه نیز در دنیای بازی بی سابقه نبوده است.به عنوان مثال دولت کمونیست چنین یک بازی بسیار شبیه بازی مشهور دیابلو را با هزینه دولتی ساخته و در اختیار عموم قرار داده است.
در این بازی قهرمان بازی در نقش یک سیاستمدار خوب چینی، باید به سیاستمداران فاسد چینی حمله کرده و آنان و حتی همسران فرزندانشان را به قتل برساند؛ اما در پایان مشخص می شود رهبر چین در واقع فردی بسیار پاک بوده و بخش اعظم سیاستمداران چینی نیز افرادی مقدس هستند و فساد اندکی که وجود داشته و توسط بازیباز از بین رفته است عملاً از عاملی خارجی نشات گرفته و بدنه اصلی دولت چین از چنین فسادی برتر بوده است.
نمونه بارز دیگر چنین بازی هایی، بازی بسیار مشهور آنلاین America s Army است که توسط ارتش آمریکا تهیه شده و عملاً به عنوان ابزاری برای جذب نیرو به ارتش این کشور و تبلیغ و خوب نمایی آن استفاده شده است.
آنچه مسلم است بازیباز خارجی به سیاست و سیاستمدار نیز دست روی دست نمی گذارد و با این قبیل ترفندها و شیوه ها، تلاش دارد تا نام آلوده خود را پاک کرده و جلب اعتماد کند.این که این ترفند جدید و این شیوه زیرکانه تا چه حد موفق بود در نهایت به بازیبازان و اطلاع رسانی جمعی در این خصوص بستگی دارد و وظیفه ای است که بر دوش هر بازیباز مسؤول و متعهدی سنگینی می کند.
اما شیوه های برخورد با اینگونه بازی های رایانه ای، بسیار حساس است و به راحتی نمی توان جلوی این جریان را گرفت.رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در دهم دی ماه سال 84 به ضرورت تولید بازی های رایانه ای مناسب و اهتمام ویژه به امر نخبگان برای شناسایی و سازماندهی آنان به منظور بهره گیری از این قشر ممتاز و همچنین تامین نیازهای آنان سفارش فرمودند.با توجه به منویات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد بازی های رایانه ای باید به قشر بازیساز ایرانی در تمام زمینه ها توجهی ویژه بشود، تا با تولید و ساخت و عرضه بازی های داخلی مناسب به مقابله صحیح و اثرگذار با آن جریان پرداخت.
منبع:بازی رایانه شماره39