تجلی آیات و روایات در گلستان سعدی

حاکمان مثال سراند و رعیت مثال بدن، نادان سری باشد که بدن خود را به دندان پاره کند... که پادشاه به رعیّت محتاج تر است که رعیت به پادشاه؛ زیرا که رعیت اگر پادشاه هست یا نیست همان رعیت است و پادشاه بی وجود
دوشنبه، 30 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجلی آیات و روایات در گلستان سعدی
تجلی آیات و روایات در گلستان سعدی

نویسنده: علی قلی زاده اندی



 
سعدی در رساله ی هفتم از نصایح خود، در نصیحت یکی از امرای مغول در فارس می نویسد:
1- حاکمان مثال سراند و رعیت مثال بدن، نادان سری باشد که بدن خود را به دندان پاره کند... که پادشاه به رعیّت محتاج تر است که رعیت به پادشاه؛ زیرا که رعیت اگر پادشاه هست یا نیست همان رعیت است و پادشاه بی وجود رعیت متصور نشود.
عبارت فوق تلمیح است به حدیث معروف «کلّکم راع و کلّکم مسؤول عن رعیته»
2- موسی (ع) قارون را نصیحت کرد که: (... احسن کما احسن الله الیک...)؛ ...نیکی کن چنان که خدا با تو نیکی کرد....(سوره ی قصص، آیه 77) نشنید و عاقبتش شنیدنی.
3- جان در حمایت یک دم است و دنیا وجودی میان دو عدم، دین به دنیا فروشان خَرَند، یوسف فروشند تا چه خرند: (الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشّیطان ...)؛ آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را عبادت نکنید؟(سوره ی یاسین، آیه ی60)
4- صیاد بی روزی ماهی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل در خشکی نمیرد. که تلمیح است به دو آیه ی زیر:
1. (و ما من دابّة فی الأرض الّا علی الله رزقها...)؛ هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر این که روزی او بر عهده ی خداست.(سوره ی هود، آیه ی6)
2. (و ما کان لنفس أن تموت الّا باذن الله کتاباً مؤجّلاً...)؛ هیچ کس را نشاید که جز به اذن خدا بمیرد، خداوند مرگ را سرنوشتی معین شده قرار داده است. (آل عمران، آیه ی 145)
5- مراد از نزول قرآن تحصیل سیرت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب. عامی متعبّد، پیاده ی رفته است و عالم مُتهاوِن، سوارخفته. عامی که دست بر دارد.(1) به از عابد که در سر دارد.(2)
عبارت فوق تلمیح است به چند آیه ازجمله: ( و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأنّ به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه...)؛ و از مردمان کسی هست که خدا را به ظاهر (الفاظ قرآن و به سستی) می پرستد. پس اگر او را خیری برسد، به آن آرام گیرد و اگر به او بلایی رسد، روی برگرداند...(سوره ی حج، آیه ی11)
6- ...دیدم که نصیحت نمی پذیرد و دم گرم من در آهن سرد او اثر نمی کند، ترک مناصحت بگرانیدم و روی از مصاحبت برگردانیم و قول حکما به کار بستم که گفته اند: بلّغ ما علیک فان لم یقبلوا ما علیک...
که به احتمال زیاد اقتباس از آیه 67 سوره مائده است که می فرماید: ( یا ایّها الرّسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک...)؛ ای پیامبر آنچه را که از پرودگارت بر تو فرود می آید، برسان...
یا تلمیح است به: (...و ان تولّوا فانّما علیک البلاغ...)؛ و اگر روی برگرانیدند بر تو تنها رسانیدن پیام است. (سوره ی آل عمران، آیه ی20)
7- بزرگی را پرسیدم از سیرت اخوان صفا (برادران پاکدل ) گفت: آن که مراد خاطر یا ران بر مصالح خویش مقدم دارد و حکما گفته اند: برادر که در بند خویش است، نه برادر و نه خویش است...
چون نَبُوَد خویش را دیانت و تقوی
قطعِ رحم بهتر از مَودَّتِ قربی
یاد دارم که مدعی در این بین بر قول من اعتراض کرده بود و گفته: حق تعالی درکتاب مجید از قطع رحم نهی کرده است و به مودت ذی القربی فرموده و این چه تو گفتی مناقض آن است. گفتم: غلط کردی که موافق قرآن است:...(و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما...)؛ آدمی را توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند (و گفتیم) اگر آن دو بکوشند تا تو برای من شریک قرار دهی، در چیزی که بدان آگاهی نداری از آن دو اطاعت مکن.( سوره ی لقمان، آیه ی 15)
هزارخویش که بیگانه ازخدا باشد
فدای یک تن بیگانه که آشنا باشد
در اینجا سعدی به آیه ی83 سوره بقره اشاره می کند که می فرماید: (...و بالوالدین احساناً و ذی القربی و الیتامی والمساکین)؛ به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و درویشان نیکی کن....
9- فقیهی پدر را گفت: هیچ از این سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثر نمی کند، به حکم آن که نمی بینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار... (اتامرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم...)؛ آیا مردم را به نیکوکاری امر می کنید و خود را فراموش می کنید؟(سوره ی بقره، آیه ی 44)
عالم که کامروانی و تن پروری کند
اوخویشتن گم است که را رهبری کند...
10- یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر در کنار بیشه ای خفته.
شوریده ای که در آن سفر همراه ما بود، نعره ای برآورد و راه بیابان گرفت و یک نفس آرام نیافت. چون روز شد، گفتمش آن چه حالت بود؟ گفت: بلبلان را دیدم که با نالش در آمده بودند از درخت و کبکان ازکوه و غوکان در آب و بهایم از بیشه، اندیشه کردم که مروّت و جوانمردی نباشد همه در تسبیح و من به غفلت خفته...
که تلمیح لطیفی است به آیات: (تسبّح له السّماوات السّبع و الارض و من فیهنّ و ان من شی ء الّا یسبّح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم...)؛ آسمان های هفتگانه و زمین و هر چه درآنهاست خدا را تسبیح می گویند و چیزی نیست، مگر این که او را تسبیح می گوید ولکن شما تسبیح آنها را در نمی یابید. (سوره ی اسراء، آیه ی24)
( الم تر أنّ الله یسبّح له من فی السّماوات و الارض و الطیّر صافّات کلّ قد علم صلاته و تسبیحه والله علیم بما یفعلون)؛ آیا نمی بینی که آنچه در آسمان ها و زمین است و پرندگان گشوده بال خدا را تسبیح می گویند، همه ی موجودات راه، عرضه ی نیاز خود را به درگاه خدا می دانند و از تسبیح گفتن خود آگاهند و خدا به آنچه می کنند، داناست.(سوره ی نور، آیه ی41)
1. دست برداشتن: کنایه از دعا و نیایش و اظهار عجز و نیاز کردن ویا ترک گناه کردن
منبع: نشریه بشارت، شماره ی 70

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.