سعدی «شیواترین سخنور» قلمرو زبان فارسی است. البته در این باره ادباء و کارشناسان ادبیات کهن ایران بیشتر سخن گفته اند.
از طرف دیگر طول عمر بابرکت سعدی و سفر های دور و دراز او گنجینه هایی از حکمت در زبان فارسی پدید آورده است که کمتر می توان نظیرش را پیدا نمود. سعدی در سرودن غزل استاد است, در این سخن جای هیچ تردید وشکی نیست, اما به همان میزان گلستان وی شاهکار مسلم نثر کهن فارسی است.
همان گونه که به اشاره گفتیم, وی نسبت امکانات و سختی های آن روزگار سفرهای بسیاری داشته که شاید بتوان گفت این سفرها بیش از سی سال طول کشیده (سفر به بغداد، لبنان و شامات گرفته تا بارها آهنگ زیارت بیت الله الحرام).
تجربیات سفرهای سعدی به خوبی در گلستانش بازتاب یافته و از این رو او فردی با تجربه و دنیا دیده شناسانده است. شاید به همین دلیل است که پای سعدی بر خلاف بسیاری از شاعران ایران بر روی زمین است. زمینی سخن می گوید, به راحتی در ذهن ما می نشیند با سلیقه های هماهنگی دارد.هنگامی که حکایت زیر را می خوانیم, احساس می کنیم سخن امروز و دیروز گروهی از مردم ریاکار زمانه ماست: «زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند, کمتر از آن خورد که ارادت او بود ، و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد که عادت او (بود) تا ظن صلاحیت در حق او زیادت کنند.
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
کین ره که تویی می روی به ترکسانت
چون به مقام خویش آمد, سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت: گفت: ای پدر, باری به مجلس در نخوردی؟ گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که بکار آید.
ای هنرها گرفته بر کف دست
عیب ها برگرفته زیر بغل
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی به سیم دغل
همانگونه که مشاهده می شود, تمام مضامین حکایات فوق, ریشه در آموزه های قرآنی دارد و به جرات می توان گفت: ریاکاری بزرگترین آفت دینداری عصر ماست. قرآن کریم در آیه 38 سوره نساء به یکی از صفات متکبران خود خواه اشاره کرده می فرماید: (و الذین ینفقون اموالهم رئاء الناس و لا یومنون با لله و لا بالیوم الآخر) «و آنها کسانی هستند که اموال خود را برای نشان دادن به مردم (و کسب شهرت و مقام) انفاق می کنند و ایمان به خدا و روز رستاخیز ندارند».
این آیه ریاکاران را بی ایمان می خواند؛ زیرا هدف آنها جلب رضایت خالق نیست, بلکه خود نمایی به خلق است. آنها دائماً در این فکرند که چگونه انفاق کنند تا بیشتر بتوانند از آن به سود خود بهره برداری نموده, موقعیت خود را تثبیت کنند.
در ادامه همان سخن آمده است: آنها شیطان را دوست و رفیق خود انتخاب کردند «و کسی که شیطان قرین اوست بد قرینی برای خود انتخاب کرده است»: (و من یکن الشیطان له قربنا له فساء قریناً).
نکته جالب حکایت بعدی همین باب گلستان است, که این حکایت نیز نشانی از کردار روزگاران ماست, هنگامی که این حکایت ها را می خوانیم, احساس می کنیم که برای ما آشناست, به قول عباس کیارستمی فیلم ساز شهیر عصر ما که این روزها اثری شایسته و بازخوانی جالب توجهی از سعدی را روانه بازار نشر نموده است, «سعدی, شاعر زمانه ماست, بچه محل ماست».
حکایت زیبای زیر را با هم می خوانیم, آنگاه به درستی کلام فوق پی میبریم. سعدی می گوید:
«یاد دارم در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز... در خدمت پدر نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته. پدر را گفتم: اینان یکی سر بر نمی دارد که دو گان های بگزارد. چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند. گفت: «جان پدر, تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی».
انصافاً هر یک از ما چند بار در طول شبانه روز از دست گروهی از مردم همنوع خود می نالیم و می گوییم چه کاربه کار دیگران دارید؟
از این دست اشارت در گلستان سعدی بی شمار است, انشاالله اگر توفیقی بود در شماره های بعد به آنها می پردازیم. اما در این جا حیف است, یادی از مقدمه زیبای گلستان نکنیم, شاید اوج نثر زیبای ادب فارسی را در این چند صفحه بیابیم. سخن سعدی با این عبارت آغاز می شود؛ سخنی که بسیاری از فارسی زبانان اهل ادب و فرهنگ, آن را بارها از حفظ زیر لب زمزمه کرده اند:
«منت خدای را, عزوجل, (سپاس و نعمت خاص خدای عزیز و بزرگ است) که اطاعتش موجب قربت (نزدیکی به خداوند سبب افزایش نعمت می شود) هر نفسی که فرو می رود, ممد حیات است (نفس کشیدن باعث ادامه زندگی است) و چون بر می آید مفرح ذات (بازدم موجب شادمانی جان است.) پس در هر نفس دو نعمت موجود است, و بر هر نعمتی شکری واجب.
از دست و زبان که بر آید
کز عهده شکرش به در آید
(اعملو آل داود شکراً و قلیل من عبادی الشکور) (سوره سبا، آیه 13)؛ ای خاندان داوود سپاس گذارید؛ و از بندگان من اندکی سپاسگزار هستند.
در همین چند سطر, علاوه بر اشاره مستقیمی که به آیه قرآن کریم شده, مضامین بسیاری نیز در آن بکار رفته است که ریشه قرآنی دارند.
بخشی از آیه شریفه هفتم سوره ابراهیم آمده است: (لئن شکرتم لا زیدنکم)؛ اگر شکر نعمت های مرا به جا آورید, من بطور قطع, نعمت های شما را افزون میکنم.
همانطور که می بینیم, عبارت «به شکراندرش مزید نعمت» اشاره زیبایی به آیه فوق دارد.
منبع: نشریه بشارت شماره 72