تأملاتی پیرامون غرب شناسی انتقادی عالمان شیعه (3)

قاجارها به دلایلی چند در مرکز توجه دو کشور استعماری روس و انگلیس بودند. روسیه ایران را به عنوان پلی به سوی آب های آزاد و انگلیس به عنوان حایلی برای حیات خلوت هندوستان می خواستند. آنها بارها تلاش کردند تا سلطه
دوشنبه، 7 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتی پیرامون غرب شناسی انتقادی عالمان شیعه (3)
 تأملاتی پیرامون غرب شناسی انتقادی عالمان شیعه(3)

نویسنده: علی علوی سیستانی (1)



 

2)جریان دینی و طرح تکامل و ترقی ایران در عصر مشروطیت

قاجارها به دلایلی چند در مرکز توجه دو کشور استعماری روس و انگلیس بودند. روسیه ایران را به عنوان پلی به سوی آب های آزاد و انگلیس به عنوان حایلی برای حیات خلوت هندوستان می خواستند. آنها بارها تلاش کردند تا سلطه خود را در ایران تام تر و گسترده تر کنند و هر بار هم به نتایجی دست می یافتند که تماماً به ضرر ایران بود. شکست های مکرر ایران از آنان در عرصه های قدرت نظامی و دیپلماسی، نخبگان ایران را بر آن داشت تا طرحی درندازند که در نتیجه آن، ضمن تکامل و پیشرفت، بتوانند از استقلال ایران دفاع کنند. طرح اصطلاحات عصر قجری از سه کانون «دربار، روشنفکران و عالمان دینی» و با سه رویکرد متفاوت و احیاناً متضاد عرضه شده بود که از ویژگی های متمایزی برخوردار بودند:

الف) طرح اصلاحی روشنفکران

-خواهان تغییرات سریع و همه جانبه بود و از آنجا که مقدمات این تغییرات و حتی شرایط روانی و اجتماعی برای چنین تغییراتی آماده نبود، نمی توانست موفق باشد؛
-بیگانه با ریشه های تاریخی ایرانی بود و به دلیل وارداتی بودنش نمی توانست توده مردم را با خود همراه کند و همین امر، عقیم بودنش را تسریع می کرد.

ب)طرح اصلاحی دربار

-مقطعی و موردی (نه ریشه ای) بود و بیشتر حیث انفعالی و اضطراری داشت و اساساً به مقوله اصلاحات بیشتر به عنوان یک «مسئله» می نگریست تا یک «استراتژی».
-بیش از آنکه ناظر به تکامل و پیشرفت ایران باشد، ناظر به حفظ منافع درباری و سلطنتی بود.
-به دلیل اختلافات فاحش درباریان، فاقد انسجام و کلیت بود (به خلاف دو طرح روشنفکران و عالمان دینی که اختلافات درونی آنها به اندازه ای نبود که انسجام طرح آنها را زیر سؤال
ببرد).

ج)طرح اصلاحی عالمان دینی

-در بسیاری موارد، کند و بطیء بود و به راحتی تن به کنار گذاشتن آداب و رسوم عمومی نمی داد.
-ناشی از منطق سنت بومی بود و در آن، اصول سنت بر روش ها و ارزش های تجدد اصالت داشت.
-در برابر راهبردها و طرح های تجدد، به دیده تردید می نگرسیت و در موارد زیادی به مخالفت صریح با آنها می پرداخت.
نکته ای که باید بدان توجه داشت، شبهه معروف اما ناواردی است که در تاریخ نگاری روشنفکری به عالمان دینی نسبت داده شده است. براساس این شبهه، عالمان دینی از زمانه خود عقب بوده و با مخالفتشان با مظاهر تجدد، باعث عقب ماندگی جامعه ایران شده اند و اگر آنها در قبال طرح اصلاحی روشنفکران مقاومت نکرده بودند، ایران بدون مواجه با برخی نهضت های خونین و پر تنش و با هزینه بسیار کمتری راه ترقی و پیشرفت را طی می کرد. در پاسخ به این شبهه توجه به نکات ذیل حائز اهمیت است:

-ضرورت تحفظ بر نام علما

در برخی از تحلیل ها از جمله تحلیل های فریدون آدمیت، مفهوم عالم تا حد کسانی تقلیل یافته است که صرفاً به تحصیل در علوم دینی مشغول بوده اند. واقعیت این است که غالب تحولات مهم تاریخ معاصر ما از سیصد سال گذشته تا کنون به گونه ای بوده است که تا حد قابل توجهی با دنیای غرب- اعم از تکنولوژی، سیاست های منطقه ای و منافع استعماری آن- در ارتباط بوده است و در نوع این تحولات مرتبط با غرب، قبل از اینکه علمای بزرگ شیعه نظر خود را اعلام کنند، بسیاری از مردم و از جمله روحانیون مستقر در شهرهای مختلف به قضاوت نشسته اند. شاید در روزگار ما نیز هنوز این قضیه به همین نحو باشد. چه، بسیاری از مردم قبل از اظهار نظر متخصصان، خود به اظهار نظر می پردازند و تنها زمانی احساس نیاز جدی به نظر متخصص می کنند که کاملاً به بن بست رسیده و بحران را به وضوح دریافته باشند. در گذشته نیز چنین بوده است. بسیاری از مردم قبل از اظهار نظر متخصصان دینی که مراجع تقلید و مجتهدان شهرها می باشند، در امور مختلف و از جمله مسائل مربوط به غرب به ویژه تکنولوژی آن- که از بد اتفاق، قضاوت متخصصان دینی درباره آنها در معرض بدترین و تحریف ها و تهمت ها قرار گرفته است- به اظهار نظر پرداخته اند. پافشاری بر برخی از این اظهار نظرها که از بد اتفاق اشتباه و غلط بوده است، پیامدهای منفی و زیانباری داشته است و احیاناً تبدیل به بحران، حداقل در حوزه معرفت شده است. بدتر از آن، انتساب آن نظریه ها و بحران های به دنبال آنها، به عالمانی است که نه تنها در آن نظریه ها و بحران ها سهیم نبوده اند، بلکه خود از مخالفان و معارضان آن دیدگاه ها بوده اند. در حقیقت، چنین اتهام و تحریفی به دو گونه صورت گرفته است: ارتقای رتبی یافته و در اشتباهی تاریخی- عامدا یا غیر عامدا- نام عالم به خود گرفته اند و گاه، نظریات آنها که در حقیقت جزء علما نبودند، به علما نسبت داده شده است.
ذیلاً به برخی از مواردی که بیانگر همراهی و تأیید عالمان دینی از علوم جدید هست، اشاره می شود:
افراد انجمن [تبلیغات اسلامی (دهه 1320 خ)] در مجالس خود از بلندگو استفاده می کردند که برخی اعتراض و حتی شایع کرده بودند که مراجع، فتوای منع استفاده از بلندگو را داده اند. این مسئله به حدی شهرت یافت که شعبه انجمن در اصفهان، در این باره پرسشی از آیت الله بروجردی کرد که ایشان جواب داد استفاده از بلندگو فاقد اشکال است.»(2) البته ناگفته نماند که در مواردی هم که علما با مصنوعات غربی مخالفت کرده اند، علت مخالفت آنها با این مصنوعات، نه مخالفت با صرف مصنوعات، بلکه به این دلیل بود که آنها بسیاری از این ظواهر را مظهر می دانستند. کراوات و دیگر لباس های غربی، نوع مو و ظاهر، برخی لوازم غربی مانند بلندگو و... از نگاه آنها نه تنها ظاهر، بلکه مظهر غرب به حساب می آمدند. به عنوان مثال؛ انگلیسی ها به سید کاظم یزدی پیشنهاد دادند که اجازه دهد تا به منزل وی یک خط تلفن بکشند. ایشان اجازه ندادند، نه به این دلیل که مخالفت با مصنوعات غرب باشند، بلکه به این دلیل که اجازه ندادند تا تحت سلطه انگلیس قرار گیرند.
آیت الله شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی مسجد شاهی (ابوالمجد)(3)(1287-1362ق) در سال 1331ق (حدود یک قرن قبل) کتابی سه جلدی تحت عنوان «نقد فلسفه داروین» نگاشته است(4) که نشان دهنده اطلاع برخی از عالمان دینی از آخرین تحقیقات علمی اروپا در حوزه علوم انسانی است.
آیت الله زند کرمانی در حوالی جنگ جهانی اول کتابی به نام «تاریخ مختصر نفت در دنیا» تألیف کرده است(5) که بیانگر توجه وی به یکی از منابع مهم اقتصادی عصر ماست.
بیش از نیم سده قبل از آیت الله هبه الدین شهرستانی(6) کتابی به نام «الحیاه و الهیئه» در تطبیق میان آیات کیهانی با مباحث و مسائل نجوم جدید نگاشته است. یکی از محققین تاریخ معاصر درباره این کتاب می نویسد:
یکی از معروف ترین آثار وی- که شمار آنها بالغ بر یک صد عنوان است- کتاب «الهیئه و الاسلام» است که گویا برای نخستین بار متن عربی آن در سال 1328ق در بغداد (مطبعه الاداب) به چاپ رسید. وی در این کتاب، دانش نجوم را از زاوایای مختلف با اطلاعات قرآنی، روایی و آنچه که در فرهنگ علمی مسلمانان آمده، مورد بررسی قرار داده است. درباره آن گفته شده است: کتاب یبحث فی استخراج مسائل الهیئه الجدیده من ظواهر الکتاب و السنه.(7)
ضیاءالدین دری- مدرس فلسفه و علوم عقلی در تهران که کراراً با شیخ فضل الله نوری دیدار داشت- درباره وی می نویسد:
مراتب علمی شیخ را هیچ کس از دوست و دشمن منکر نبود. ولکن گمان می کردند که فقط معلومات او منحصر به همان فقه و اصول است. نگارنده در چند جلسه فهمیدم، قطع نظر از جنبه فقاهت، از بقیه علوم هم اطلاع کافی دارند. از جمله، علم تاریخ و جغرافیا که اغلب فقها از این دو علم بی بهره می باشند. حتی در این اواخر نزد مرحوم میرزا جهان بخش منجم، مشغول خواندن علم نجوم و اسطرلاب بود. من عرض کردم: جناب آقا، در این آخر عمر برای چه علم نجوم تحصیل می کنید؟ فرمود: من از این علم چون بهره نداشتم و این مسئله برای من، یعنی اهل علم، کلیتا بد است که از این علم معروف بی بهره باشند، بمیرم و این علم را بدانم، بهتر است[یا] که بمیرم و ندانم.(8)
مرحوم آیت الله حاج شیخ حسین لنکرانی، که پدرش (آیت الله حاج شیخ علی) از خواص اصحاب شیخ فضل الله بود، با تأکید بر جامعیت علمی شیخ فضل الله نوری اظهار می دارد:
درعلم هیئت مرحوم حاج میرزا عبدالغفار خان نجم الدوله معروف- که تقویم صد ساله ایران را ایشان نوشته و هنوز هم صورت تقویم نویسی که به برکت همان استخراج صد ساله آن مرحوم است- خدمت مرحوم شیخ، علم کلام می خواند و حاج شیخ نیز که در هیئت و نجوم ید طولانی داشته،‌ در این قسمت با ایشان بحث علمی هیوی می فرمود.(9) شیخ مخصوصاً برای انس دادن اصحاب حوزه و اطرافیان خود به قسمت های هیوی اصطلاحات نجومی، تقویمی با اصطلاحات فنی مربوط به این قسمت چاپ کرده بودند که بین خودشان به نام تقویم رقومی خوانده می شد و اشخاص ناآشنا با هیئت و نجوم، از آن تقویم چیزی درک نمی کردند و وقتی که مثلاً در میان خودشان، اشخاصی از ساعات عقد و نکاح و این قبیل چیزها سوأل می کردند، آنها از تقویم مخصوص خودشان
جواب می دادند که ما هیچ چیز از آن نمی فهمیدیم و حتی نمی توانستیم بخوانیم.(10)
شهید مدرس در مجلس چهارم (1300-1302خ) هنگام بحث درباره قانون نظارت شورای معارف بر امور مدارس قدیمه، تأکید کرد که هر چند وجه تفوق مدارس قدیمه بر جدیده، تدریس علوم دینی (فقه و اصول و...) در مدارس مزبور است، اما «باقی علوم که مرسوم است همه در این مدارس خوانده می شود، و الآن هم اغلب علوم از قبیل هندسه، حساب، فلسفه، طب در این مدارس خوانده می شود. بنده خودم خاطرم هست در اصفهان،‌ در اغلب مدارس علم طب تحصیل می شد.»(11)
ضرورت تحفظ بر نام علما زمانی بیشتر احساس خواهد شد که بدانیم علمای شیعه از نوعی سلوک عملی خاص برخوردار بوده اند که آگاهی به نمونه ها و بلکه قواعد آن، به خوبی می تواند پذیرش بسیاری از رفتارها و افکار منتسب به آنها را مورد تردید قرار دهد و یا بسیاری از افراد مشهور به عالم بودن را از صف عالمان جدا کند. متأسفانه از آنجا که به جرئت می توان گفت تاریخ نگاری معاصر ما تا حد درخور توجهی تحریفی و بیگانه با واقعیت تاریخی می باشد، باید اذعان کرد که بسیاری از رتبه های تاریخی غیر واقعی است. چه بسیار عالمان وارسته ای که بیشترین سهم را در تحولات عصر خویش داشته اند، اما کمترین اثر و نامی از آنها در صفحات بیشمار تاریخ معاصر ما یافت نمی شود. در مقابل، چه بسیار افراد نالایقی که تنها هنر آنها بهره برداری از امواجی بوده است که دیگران خلقش کرده اند، اما بخش ها و برگ های مختلفی از تاریخ ما را به خود اختصاص داده اند و از بد اتفاق به نام عالم نیز شهرت گرفته اند. امثال ملک المتکلمین که در کتاب های تاریخ معاصر ما به غلط از وی به اولین شهید مشروطه یاد می شود، سید جمال واعظ، شریعت سنگلجی و... از زمره این عالمان کذایی هستند. غفلت از میزگذاری دقیق میان عالمان واقعی و حقیقی با عالم نمایان بی علم و به کارگیری لفظ عالم بر
آنچه معمول تاریخ نگاری معاصر ما می باشد، خط میان این دو گروه و حمل اشتباه ویژگی های یکی بر دیگری را در پی خواهد داشت.

پی نوشت ها :

1- دانشجوی دکترای اندیشه سیاسی و پزوهشگر تاریخ معاصر.
2- آیین اسلام، س6، ش 4، ص15، نقل از: رسول جعفریان، جریان ها و سازمان های مذهبی- سیاسی ایران(تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380، چ1)، صص 31و32.
3- وی از متفکران و فقیهان بزرگ شیعه در دروان معاصر و از استادان حضرت امام خمینی (ره) و صاحب آثار علمی بسیاری است.
4- ر.ک: هادی نجفی، قبیله عالمان دین(قم: عسگریه، 1381، چ1)، ص115- 87، نقل از: قیام آیت الله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، ص71.
5- برای اطلاع از اصل رساله، نک: موسی نجفی، تعامل دیانت و سیاست در ایران (تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1378، چ1)، ص394- 357.
6- وی از شاگرادان آخوند خراسانی است که کتاب «الاسلام و الهیئه» خود را در سال 1328 ق در دو جلد منتشر کرد. وی در این کتاب، به هماهنگی شریعت اسلامی با برخی نتایج اکتشافات علمی غرب- به ویژه در حوزه مربوطه به ستاره شناسی- می پردازد. کتاب وی در زمان انتشارش، تحسین بسیاری از جمله مرحوم آخوند را بر می انگیزد تا جایی که وی در تقریظ خود بر این کتاب می نویسد:
«خدا را سپاس که کتاب گرامی او را به نام الاسلام و الهیئه نامیده، غایت آرزوهای رغبت کنندگان و آخرین مطلوب طالبین است و مؤلف در این کتاب به اسلوب غریبی رفتار نموده است که پیش از این همچو کتابی نوشته نشده و مانند آن را مطالعه نکرده ام.»
سید هبه الدین شهرستانی، الاسلام و الهئیه، ترجمه سید هادی خسروشاهی، ص64.
7- نک: رسول جعفریان، همان، ص127و131.
8- ادیب هروی، تاریخ انقلاب طوس یا پیدایش مشروطیت ایران، ص 141، مجله خاطرات وحید، ش19(15 اردیبهشت- 15 خرداد 1352): ص9 و10، نقل از: علی ابوالحسنی(منذر)، شیخ ابراهیم زنجانی؛ زمان، زندگی، خاطرات(تهران؛ مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384)، ص60.
9- به گفته لنکرانی: نجم الدوله، علاوه بر تبحر در هیئت و نجوم و داشتن شخصیت و شهرت علمی ممتاز در این زمینه، تألیفات اسلامی فراوانی هم داشت و فدوی شیخ بود.
10- ابوالحسنی، همان، ص60و 61.
11- محمد ترکمان،‌ مدرس در پنج دوره تقنینیه، چ1، ص225(نطق مدرس در جلسه 75 مجلس در 13 اسفند 1300)، نقل از: ابوالحسنی، همان، ص61.

منبع: نشریه 15 خرداد، شماره 16.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط